کد خبر: ۳۴۱۷۳
 

 «وحید زندی‌فخر» در شهروند نوشت:

«آقا دو تا مرغ درشت به ما بده!» این عبارت، کلیشه‌ای‌ترین و دم‌دست‌ترین جمله‌ای است که هنگام مراجعه به مرغ‌فروشی سر خیابان از آن استفاده می‌کنیم. البته شاید تنها تفاوتی که در ادای آن پیش بیاید، اختلاف در تعداد مرغ‌ها باشد؛ وگرنه اصل جمله همان است که خواندید. درست مانند مسأله ریاضی یا فیزیک که صورتش دست نخورده باقی می‌ماند، اما اعدادش تغییر می‌کند!

ما مرغ چاق و چله می‌خواهیم و این معیار خرید مرغ بهتر آن‌قدر برای ما مصرف‌کنندگان ایرانی بدیهی و واضح است که هیچکس تصورش را هم نمی‌کند اشتباه‌ترین معیار را برای انتخاب مرغ داریم. البته این هم جزو عادت‌های اشتباه تغذیه‌ای شده که اصلاح‌کردنش، از شکستن شاخ گاو هم سخت‌تر است! نمونه‌اش را در کنترل مصرف شکر و نمک و روغن به وضوح می‌بینیم. هر چه رسانه‌ها گفتند از این مواد دوری کنید، تمایل مردم به خوردن این ها بیشتر شد و برعکس این قضیه در ارتباط با شیر و لبنیات اتفاق افتاد.

الان هم بحث خوردن یا نخوردن مرغ نیست، بلکه انتخابی است که دهه‌ها مردم ایران به نادرستی آن را جزو عادات تغذیه‌ای در ذهن آشپزخانه‌های‌شان ذخیره کرده‌اند. آن ها مرغ سنگین دوست دارند؛ مرغی که بتواند دست‌شان را موقع ورود به خانه، پرتر نشان دهد. اصلاً به این اعتقاد رسیده‌اند که هر چه جثه مرغ بزرگ تر و چربی‌اش بیشتر باشد، این پرنده سالم‌تر و سرحال‌تر است. حتی حاضرند ١٣‌درصد پول اضافه بدهند تا نیاز روانی‌شان ارضا شود و در آخر هم همین ١٣‌درصد را در قالب ضایعات دور بریزند. مرغ سایز طبق استانداردهای جهانی، بین ٩٠٠ تا ١٤٠٠ گرم تعریف شده است، اما در ایران به وفور مشتری‌هایی هستند که وقتی مرغ بالای ٢ کیلوگرم را می‌بینند، چشم‌شان برق می‌زند؛ در حالی‌که بیشتر آنها نمی‌دانند با این انتخاب پرنده‌ای را به خانه می‌برند که کیفیت لاشه کمتری داشته و چربی و ضایعات آن بالاست. ضمن اینکه مصرف دارو به‌ویژه آنتی‌بیوتیک در مرغ‌های سنگین وزن به مراتب بیشتر از مرغ سایز است.

البته مزایای مرغ سایز به همین جا ختم نمی‌شود؛ صرفه‌جویی ٥٠٠‌هزار تن خوراک طیور از نظر حجمی و ٧٥٩‌ میلیارد تومان از نظر ریالی دیگر مزایای اقتصادی است که در اجرای کاهش سن و وزن کشتار وجود دارد. خب شاید بپرسید این طرح که تا این‌قدر رنگ و لعاب دارد و آب از دهان تولیدکننده و مصرف‌کننده راه می‌اندازد، چرا در میدان اجرا همیشه یک پایش می‌لنگد؟ این پرسش را باید از خودتان بپرسید؛ آن هم درست هنگام ادا‌ کردن آن جمله کذایی که در ابتدای یادداشت دیدید.

بیشتر از ٣‌هزار مرغ‌ فروشی تنها در تهران وجود دارد که همان محصول مورد نیاز مشتری را از مرغدار می‌خرند. آن ها مرغ را کیلویی می‌خرند و دانه‌ای می‌فروشند؛ اما به‌ هر حال امر، امر مشتری است و او است که نبض مدیریت مرغداری‌ها را درنهایت به دست می‌گیرد. وقتی حیطه تقاضای مصرف، از وزن‌های بالای مرغ کوتاه نمی‌آید، تولیدکننده نیز پا را از این گلیم بیرون نمی‌گذارد و دور مرغ سایز را خط می‌کشد. در صورتی که خواسته یا ناخواسته منافع همان مرغدار در تولید مرغی است که به نام سایز آن را می‌شناسند؛ زیرا بازارهای خارجی، دقیقاً دست گذاشته‌اند روی نقطه ضعف ما و وزنی را طلب می‌کنند که مورد استقبال مردم کشور نیست. بنابراین شکی نیست که مدیریت صحیح اقتصادی از خانه‌های ما شروع می‌شود و درنهایت سیل عظیم عملکرد مالی خانوارها در کنار هم اقتصاد کلان کشور را رقم می‌زند. آنگاه که مصرف‌کننده برای خرید مرغ اقدام می‌کند، تصمیم او در گزینش این کالا تکانه‌ای را به وجود می‌آورد که انتهای موج آن به تولیدکننده ختم می‌شود.

حال مسأله را جور دیگری مطرح می‌کنم؛ هنگام مراجعه به مرغ‌فروشی جمله جدید شما برای خرید مرغ چه خواهد بود؟
 
 
نظر شما
ادامه