نگرشی کوتاه بر وقوع مکرر بیماری تب برفکی
دکتر وحید عطارد
آنچه می گذرد: چرا کنترل بیماری تب برفکی به درازا می کشد؟
تب برفکی بیماری ناشناخته ای نیست و به جرأت می توان گفت تمام زوایای این بیماری و ویروس های آن مشخص و معلوم گردیده و کمتر جای شک وشبهه ای وجود دارد. اولین ویروس شناخته شده است و بالطبع مطالعات و بررسی ها در مورد آن جامع و کامل می باشد. قصد از نگارش این تحلیل، تدریس درس ویروس شناسی نیست بلکه آنچه می گذرد، خلاصه ای برای تفکر بیشتر و استفاده از راهکاریست که مسلماً به کنترل و ریشه کنی آن خواهد انجامید.
این بیماری در زوج سمان وقوع می یابد و 7 سویه دارد (O, A, C, Asia1, Sat1, Sat2, Sat3 ) که 3 سویه آن انحصاراً در آفریقا دیده می شود و به ندرت در سایر کشورها دیده شده و کمتر اتفاق می افتد در کشوری بجز کشورهای آفریقایی اندمی شود. یک سویه آن نیز در شبه قاره هند عمدتاً اندمی است (C ) و کمتر به سایر نقاط جهان سرایت نموده است.
در حال حاضر قاره آفریقا و آسیا و قسمت کوچکی از آمریکای جنوبی آلوده به این بیماری هستند و بیماری در این قاره ها آندمی است (نقشه 1).
نقشه 1: وضعیت بیماری تب برفکی در جهان (منبع: سازمان جهانی بهداشت دام OIE )
بجز سویه های ذکر شده، تحت سویه های این بیماری یکی از مهمترین عوامل انتشار بیماری هستند. در سویه A تحت سویه های متعددی وجود دارد که مرتبا در جمعیت های دامی تغییر می کنند و عامل بروز اپیدمی ها می شود. این سویه بطور کلی دارای قابلیت تغییرات ژنتیکی زیاد است که از مشکلات مهم کنترل این سویه می باشد. سویه O نیز دارای همین خاصیت با ضریب تغییرات کمتری است و این موضوع در مورد سایر سویه ها نیزصدق می کند که بعضا از اهمیت زیادی برخوردار نیست. در این ارتباط کاملا مشخص است که آلوده شدن به هر کدام از این سویه ها چه تبعاتی را خواهد داشت و بطور کلی کنترل و ریشه کنی کدامیک مشکلتر است.
حال تصور کنید که بیش از یک سویه در کشورهای قاره آفریقا و آسیا در چرخش است. تصور اینکه خسارات اقتصادی و بهداشتی این بیماری چقدر می باشد و چقدر می تواند کشورهای مختلف را از نظر دام و فراورده های دامی با مشکل روبرو کند، قطعا باعث وحشت دولتمردان و دست اندرکاران صنعت دام خواهد شد؛ هر چند که چرخش یک سویه نیز دارای مشکلات فراوان کنترل و ریشه کنی است و باعث خسارات اقتصادی و بهداشتی فراوان می شود.
مشکل کجاست؟
یکی از مهمترین راه های کنترل و ریشه کنی بیماری واکسیناسیون است. واکسن های تولید شده از سویه ها و تحت سویه های مختلف برای کنترل بیماری به کار گرفته شده اند. واکسن ها در حال حاضر بصورت واکسن های آبی و واکسن های روغنی مورد استفاده قرار می گیرند. رعایت اصول امنیت زیستی از دیگر عوامل موثر در کنترل بیماری هستند که باید دقیقا مورد نظر قرار گیرند؛ اما این پایان ماجرا نیست.
واکسیناسیون تنها از بروز علایم بیماری جلوگیری می کند و از آلوده شدن دام به بیماری جلوگیری نمی کند. به عبارت بهتر در صورت وجود ایمنی کافی در بدن دام و شیوع بیماری، ویروس وارد بدن دام می شود، تکثیر هم می شود اما علایم بیماری به دلیل وجود ایمنی نشان داده نمی شود و بنابراین خساراتی در بر نخواهد داشت؛ ضمن آنکه از چرخش ویروس هم در جمعیت ها به نحو چشمگیری جلوگیری می نماید.
رعایت اصول امنیت زیستی نیز الزامی است اما اینها نیز در این بیماری که می تواند بوسیله باد و عوامل محیطی و مواد غذایی و کارگران و بطور کلی تمامی وسایل مورد استفاده در دامداری به سایر دام ها منتقل شود، راهکار نهایی نیستند.
چه بایست کرد؟
اینطور تفکر کنیم که در جمعیت های عاری از بیماری هرگز بیماری اتفاق نمی افتد و نیازی به واکسیناسیون و رعایت اصول امنیت زیستی شدید نیست، زیرا که عامل بیماری وجود ندارد که بتواند ایجاد بیماری کند. در کشورهای عاری از بیماری این واقعیت وجود دارد؛ ضمن آنکه به دلیل وجود بیماری در سایر کشورها و احتمال انتقال سویه های آن توسط عوامل مختلف به جمعیت های دامی حساس، رعایت قرنطینه و جلوگیری از ورود عامل بیماری ضرورتی است اجتناب ناپذیر.
یکی از عوامل بسیار مهم در بروز اپیدمی ها، چرخش ویروس بیماری در جمعیت های دامی است که می تواند با تغییرات ژنتیکی کم و یا زیاد همراه شود و موجبات ادامه اپیدمی را بوجود آورد و قطعا مستلزم تغییر سویه های موجود در واکسن نیز خواهد شد.
مدت تولید ایمنی در دام نیز توسط واکسن محدود است زیرا که واکسن کشته است و فقط به مدت حداکثر شش ماه دام را از ابتلا به بیماری نجات می دهد. لازم است یادآوری شود که تعیین شش ماه به معنی وجود ایمنی لازم و کافی در این مدت نیست زیرا که تولید ایمنیت در دام که معمولا پس از 5 روز متعاقب واکسیناسیون شروع می شود، در بیست و یکمین روز بطور متوسط به ماکزیمم مقدار خود می رسد و به مدت سه الی چهار ماه باقی می ماند و سپس شروع به افول می کند، یعنی به عبارت ساده تر دام ممکن است بسیار زودتر از شش ماه به بیماری مبتلا شود و این در حالتی است که سویه در چرخش، با سویه موجود در واکسن همخوانی داشته باشد؛ در غیر اینصورت وقوع بیماری و اپیدمی علیرغم وجود ایمنی قطعی است.
برای جلوگیری از چرخش ویروس باید سدی ساخت که ویروس نتواند از آن عبور کند و این سد چیزی نیست جز بدن های ایمن یکسان؛ به این معنی که وجود سطوح یکسان ایمنی در جمعیت دام ها باعث می شود ویروس به هر بدنی که برخورد کند، در همانجا باقی بماند و نتواند تکثیر شود و نتواند دیگران را مبتلا کند. برای ایجاد سطح یکسان و یکنواخت ایمنی در حمعیت دامی، ضروری است کلیه دام ها در زمانی مشخص واکسینه گردند تا همگی دارای هویت ایمنی یکسان گردند.
این موضوع که تعدادی از دام ها علیرغم دریافت واکسن ایمن نمی گردند و یا ایمنی کمی تولید می کنند، صحیح است و خطری بالقوه برای وقوع بیماری هستند، اما باید بخاطر سپرد که اگر صد در صد جمعیت بطور یکسان واکسینه شود، حداقل بین 80 تا 85 درصد آنها دارای ایمنی کافی و یکسانی هستند و این خود کافی است تا از چرخش ویروس جلوگیری نماید و لذا دام هایی که حساس باقی مانده اند، از خطر ابتلا دور نگه داشته خواهند شد و کمتر مورد خطر تهاجم ویروس قرار می گیرند.
باید گفت ویروس تب برفکی گاو خالص، صنعتی، بومی و دورگه، گوسفند و بز نمی شناسد و همه را مبتلا می کند لذا همزمانی واکسیناسیون در تمامی دام ها به منظور ایجاد سطوح یکسان ایمنی الزامی است.
سطح ایمنیت نیز بسیار اهمیت دارد؛ این سطح توسط کیفیت واکسن مورد استفاده تعریف می شود. برای مثال؛ فرض کنید تعداد 10000 ویروس لازم است تا مقدار 1.8 واحد بین المللی ایمنیت از حداکثر 2 واحد تولید کند که بسیار ایمنیت مطلوبی است؛ حال اگر ویروس وحشی به جمعیت وارد شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر تعداد ویروس بیش از 10000 باشد بیماری اتفاق می افتد و اگر کمتر باشد قطعاً اتفاق نخواهد افتاد. اگر ویروس توانست از این حد تجاوز کند و تکثیر شود، بنابراین از سد ایمنیت گذشته است. در این ارتباط تعداد واحد موجود در واکسن که به PD50 تفسیر می شود، رل مهمی را بازی می کند که قطعا هرچه بیشتر باشد می تواند ایمنیت قابل اعتماد تری را به وجود آورد، اما به این معنی نیست که می تواند میزانی نامحدود را در بر داشته باشد زیرا که سیستم ایمنیت بدن فقط به تعداد خاصی از ویروس پاسخ می دهد و بیشتر از آن الزامی نیست؛ بنابراین سطح آندمی بیماری که هپیرآندمی یا مزوآندمی یا هیپوآندمی است در تعیین میزان PD50 نقس اساسی را خواهد داشت. در این ارتباط پایش و مونیتورینگ و سرویلانس بیماری بسیار نقش تعیین کننده ای را خواهند داشت که کمتر مورد لحاظ قرار می گیرند.
در موضوع کمیت واکسن، وجود سویه هایی که بتواند سویه های در گردش را کاملاً در پوشش قرار دهد اهمیت زیادی دارد که این مهم نیز نیازمند پایش و مونیتورینگ دایمی سویه های در گردش و تطبیق آنها با سویه های موجود در واکسن می باشد (r-value ). بعضاً ممکن است سویه استانداردی بتواند سویه های در گردش را پوشش دهد که می توان از این سویه ها استفاده نمود.
نتیجه آنکه عدم توجه به همزمانی و ایجاد سطوح مختلف ایمنی و عدم اطلاع از سطح آندمی بیماری به دلیل عدم وجود سرویلانس بیماری و عدم تجزیه و تحلیل داده های منبعث از وقوع بیماری و عدم پایش مرتب و همیشگی سویه ها، نتیجه ای جز ادامه اپیدمی ها و مشاهده خسارات فراوان چیزی دیگری در بر نخواهد داشت.
این بیماری از جمله بیمارهای استراتژیک و مورد توجه جهانی برای کنترل و ریشه کنی است و شایسته است در راستای این مهم قدم برداشته شود. کلیه مقررات و قوانین باید مطابق اصول علمی اجرا گردد تا بتوان در کوتاه مدت به کنترل و نهایتاً ریشه کنی بیماری رسید. استفاده از واکسن های مختلف در جمعیت های گوناگون دامی با سویه های متفاوت و یا سویه های کمتر و یا بیشتر، تنها نتیجه اش ادامه اپیدمی های این بیماری است و سال های متمادی شاهد وقوع آن خواهیم بود.