عقلانی فکر کردن در دل بحران (سخن دوم)
بروسلوز (تب مالت) به تنهایی میتواند دولت و دامداریهای بزرگ را به خاک سیاه بنشاند و حاشیهنشینی را گسترش دهد
دکتر کامران شریفی
دانشیار دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
مشاهده اول:
یکی دو سال گذشته از محله شیرین روستای چنار شهرستان کلات نادری مردی نالان به من زنگ زد و با استغاثه استمداد کرد که گوسفندانم سقط می کنند و به لحاظ مالی در حال ورشکستگی هستیم و خودمان هم به کمر درد و پا درد مبتلا شده ایم. به یکی از همکاران ارجمند در اداره کل دامپزشکی خراسان رضوی زنگ زدم. رویم را زمین نینداختند و رفتند و گزارش کردند که سقط گوسفندان به خاطر بروسلوز (تب مالت) است. ساکنین را هم ترغیب کردند که به اداره بهداشت مراجعه کنند.
مشاهده دوم:
روز شنبه 23 آذر 98، از همین روستایِ چنارِ کلات نادری گاوی با آبستنی 5 ماهه را به بیمارستان تخصصی دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد آوردند. پس از معاینه اولیه در سونوگرافی، پریتونیت و آبسه حاصل از پریتونیت محرز شد. پیش از ارسال گاو به بخش جراحی برآوردی اقتصادی انجام دادیم، قیمت گاو 25 میلیون تومان و قیمت جنین در صورت تولد حدود 8 میلیون تومان برآورد شد؛ بنا بر این ریسک انجام جراحی موجه بود. همه چیز برای انجام جراحی آماده شده بود تنها برای جلوگیری از ابتلای جراح به بروسلوز (تب مالت) باید تست رزبنگال انجام می شد. متاسفانه تست مثبت بود و به ناچار گاو را با پتانسیل اقتصادی نزدیک سی و سه میلیون تومان به کشتارگاه فرستادیم. بسیاری از دامداران با قرض و قوله و وام بانکی پول خرید دام را فراهم میکنند.
در طول یکی دو سال گذشته به کرات دیده ام که عمل جراحی سزارین یا سایر جراحی های دیگر در حیوانات مولد غذا نظیر گاو و گوسفند و بز به خاطر مثبت شدن تست و محرز شدن ابتلا دام به بیماری بروسلوز لغو شده است و این مشاهده نسبت به سال های گذشته افزایش یافته است. نمی خواهم بگویم که این مشاهدات هم پای یک مطالعه اپیدمیولوژیک است، اما نگرانی هایی را برمی انگیزد. درضمن برخی از همکارانم و نیز دانشجویان به این بیماری مبتلا شده اند.
یک گله گوسفند را در نظر بگیرید به ظرفیت 100 راس میش و با این قرار که در یک دوره تولید مثلی این گله حدود 120 بره تقدیم صاحب خودش خواهد کرد. اگر 10 درصد زایمان ها به خاطر بروسلوز منجر به سقط شود، با احتساب هر بره یک میلیون تومان حدود 12 میلیون تومان خسارت به صاحب گله وارد خواهد کرد. میشهایی که باید بروند کشتارگاه را حساب نکردهام.
اگر مبارزه با بروسلوز را کنار بگذاریم، یعنی عقلانیت را کنار گذاشته ایم و بنا بر این ممکن است روش های عقلانی در بهداشت و پیشگیری از این بیماری را هم به دلایل عقلانی مجبور شویم کنار بگذاریم.
حیوانات مشکل چندانی با بروسلوز ندارند و عمدتا در اولین باری که مبتلا می شوند، سقط خواهند کرد. به ندرت گاوی که یک بار به خاطر بروسلوز سقط کرده در زایمان های دوم و سوم سقط خواهد کرد. مشکل عمده در انسان است با مسائل و آلام عمده جسمانی، روحی-روانی و اقتصادی-اجتماعی و حتی سیاسی!
مبارزه با بروسلوز در دام ها از دهه 30 شمسی شروع شده است. سازمان دامپزشکی به صورت برنامه ریزی شده به گله های گاو و گوسفند مراجعه می کرد و با انجام آزمایش، دام های با نتیجه مثبت را به کشتارگاه می فرستاد و خسارت پرداخت می کرد.
اگر سیاست کنترل بروسلوز رها شود، که به نظر می رسد در مورد جمعیت گوسفندی دیگر به مانند گذشته کنترل نمی شود، دیگر دامدار را نمی توان مجبور کرد که دام های با تست مثبت خود را به کشتارگاه بفرستد. به عنوان یک مجموعه اقتصادی نگهداری کمتر از تعداد خاصی دام، اقتصادی نیست و دامدار باید شغلش را عوض کند.
در این شرایط اگر دامداری همان سقط اول را تحمل کند و دام های با تست مثبت خود را حذف نکند، می تواند به لحاظ اقتصادی سرپا بماند و حتی سود کند، چون باکتری و دام به لطف دستگاه ایمنی به تعادل می رسند.
اما خطر در آن است که گاوداری های بزرگی که در حد یک هلدینگ هستند و سال ها از بیماری پاک بوده اند، ناگهان با طوفان سقط مواجه شوند و از پا دربیایند، به ویژه که می بایست به سیاست کنترل بروسلوز پای بند بمانند. اگر بروسلوز را به حال خویش رها کنیم، به دست خود بلایی آسمانی در حد آنفلوانزا را بر خود نازل کرده ایم.
سناریوی وحشتناکی به نظر این قلم میرسد: قیمت گاو شیری به حدود 25 میلیون تومان و قیمت یک راس میش به حدود 7 میلیون تومان رسیده است. اگر فراوانی بیماری در یک گله گاو شیری افزایش یابد و مثلا ده راس از گاوهای یک گاوداری نتیجه آزمایش بروسلوزشان مثبت شود و آن گاه باید 250 میلیون تومان به صاحب این دامداری فرضی پرداخت کرد تا این ده راس گاو شیری را بتوان به کشتارگاه فرستاد. در ابعاد کشوری این رقم نجومی خواهد بود. این کار ماهیتا نوعی حمایت از صنعت است و مدعی آن هم هستیم. اخیرا روندی به راه افتاده است که در یک گله گوسفند پس از رخداد یک یا چند سقط با دسترسی آزاد به آنتی بیوتیک ها به کل میش های آبستن آنتی بیوتیک تزریق می شود و به این ترتیب بدون انجام آزمایش و کشت باکتریایی به ظاهر سقط در گله متوقف شده دامدار هم ثناگو می شود. در حالی که بروسلوز در این گله می ماند و همچنان گسترش مییابد و ممکن است بخش قابل توجهی از گله را مبتلا کند. در زمانی که بخواهیم دوباره سیاست کنترل بروسلوز را اجرا کنیم، سطح آلودگی ممکن است آن چنان بالا رفته باشد که قادر به پرداخت خسارت به دامدار نباشیم. چگونه از او بخواهیم بخش قابل توجهی از گله را به کشتارگاه بفرستد و زمانی طولانی صبر کند تا خسارت پرداخت شود. و اصلا ممکن است با توجه به قیمت ها نتوانیم خسارتی پرداخت کنیم. چگونه توجیهش کنیم که کار ما درست است و چقدر نیروی انتظامی را درگیر مهار شورش های احتمالی از این دست کنیم؟ چند سال پیش مرغداری قصد خودسوزی در مقابل استانداری خراسان رضوی داشت؛ البته همکارانش مانع شدند. آن گاه ممکن است به این عقلانیت برسیم که دست از مبارزه با شیوع این بیماری برداریم و تنها به درمان انسان های بیمار اکتفا کنیم. امیدوارم فقط یک کابوس باشد.
می ماند دولت فخیمه که باید آنتی بیوتیک های گران قیمت برای درمان بروسلوز را که احتمالا ارزبر هم هستند، تهیه کند. هزینه های درمان بروسلوز هم برای خانواده و هم برای دولت می تواند کمر شکن باشد. در کنگره های دامپزشکی که در فاصله سال های 65-75 شرکت می کردم، شاهد بودم که در انتهای سخنرانی ها پزشکی از وزارت بهداری آن زمان و بعدها وزارت بهداشت می آمد و استغاثه می کرد که سی درصد تخت های بیمارستانی در اشغال بیماران بروسلوزی است. بهتر است نگاهی به آمار بروسلوز انسانی در دهه 60 و 70 انداخت. دوره های طولانی از کار افتادگی را اصلاَ به حساب نیاورده ام.
به معاون سلامت اداره کل دامپزشکی خراسان رضوی زنگ زدم و مراتب را به عرض رساندم. شخص ایشان دوره تخصصی خود را در دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد گذرانده اند. در جواب شنیدم که وزارت بهداشت از بودجه سلامت چیزی به سازمان دامپزشکی نداده است، چون سازمان دامپزشکی زیرمجموعه اش نیست. سازمان دامپزشکی هم بدون بودجه نمی تواند به کنترل بروسلوز در گله های گوسفند و بز ادامه دهد.
با اندوه به دامداران روستایی نگاه می کنم که با قرض و قوله دامی خریده اند و به علت مثبت شدن آزمایش بروسلوز نمی توان آن ها را درمان یا جراحی کرد؛ دام ها با این بیماری مشکلی جدی ندارند بلکه به خاطر انسان ها است که باید سر از کشتارگاه درآورند. وقتی دامدارها صبورانه دام خود را به کشتارگاه می برند، نگرانم که بخش قابل توجهی از آن ها به ناچار از حاشیه شهرها سر دربیاورند و چرخه آشوب و اغتشاش و ناامنی سرعت بیشتری بگیرد؛ البته اگر لطف کنند و دام خود را در بازار دام به دیگری نفروشند و شخص دیگری را روی غلطک حاشیه نشینی ننشانند.
به هر حال باید وزارت بهداشت و سازمان دامپزشکی روی این موضوع به روشی عقلانی به بحث بنشینند. دست کم اگر در استان خراسان رضوی این جلسه تشکیل شود، مشتاقانه برای شنیدن حرف های دو طرف حاضرم در آن شرکت کنم؛ ارجحیت پیشگیری بر درمان پایه ای عقلانی دارد.
کامران شریفی
25/9/98
منبع: کانال تلگرام لوح (یادداشت های شخصی دکتر کامران شریفی)
دامپزشکان مظلوم هستند ماخودمون درهنگام واکسیناسیون درگیرشدیم در طول سه سال طرح متاسفانه درگیربروسلوزحاد شدیم واین سه سال طرح تمام شد عمرماهم تمام شد هیچ حمایتی نشد الان هم بیکاریم و هم برسلوز ماراازکارهای سخت نیز معاف کرده بخاطر دردها و عوارض آتی بروسلوز درشغلهای دیگر نیز توان کارکردن نداریم .