تکیه زدن دوازده ساله یک دامپزشک بر کرسی شورای انقلاب فرهنگی و جنجال توهین به شعور ملت
دکتر کامران شریفی
دانشیار دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
به دنبال ایراد به حق رضا رسولی، از نویسندگان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بر تکیه زدن دوازده ساله یک دامپزشک بر کرسی دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی، برخی سایت ها اظهارات او را توهین آمیز دانستند، موضوعی که او آن را توهین به شعور و تمدن و فرهنگ ملت ایران و جمهوری اسلامی می داند. (اینجا)
نام غلط انداز دامپزشکی دستاویزی است که اول از همه آن را عَلَم کنند برای کوبیدن جناح مقابل و خبر ندارند که اشخاص فرهیخته، از جمله برنده جایزه نوبل (پیتر دوهرتی، 1996)، هم در این صنف پیدا می شود.
ایراد رضا رسولی از زاویه ای خلاف دیدگاه او به حق است. این یک دامپزشک نیست که دبیر شورای انقلاب فرهنگی می شود، بلکه یک فرد فعال سیاسی است که باید به هر حال مدرکی دانشگاهی را به عنوان رمز صعود به عرصه حاکمیت در جیب داشته باشد؛ ، وزیر ارشاد مجهزِ به مهندسی مکانیک و یا وزیر جهاد کشاورزی مسلح به مهندسی عمران هم داریم. جنس مدرک هم باید از نوع مرغوب باشد، یعنی مدارج استادی را طی کند، خوب باید مقاله و کتاب بنویسد و منطقا می شود اثری در مورد اسهال گوساله یا خودروهای درون سوز! چه فرقی می کند؟ مدرک مدرک است! محسن رنانی با خلقِ اصطلاح مجتهندسین این نسل از دکتر مهندس های انجمن اسلامی و آثار مخربشان را توصیف کرده است.
بعد از انقلاب این اغتشاش به ویژه در کسب اعتبار دانشگاهی و حتی حوزوی به ویژه بعد از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی رایج شد. مربی دانشکده فنی، می شود عضو ستاد انقلاب فرهنگی و بعد عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی! با این تغییر رشته ها در سطح فردی مشکلی ندارم، اما وقتی در سطح نیروهایی که ادعای هدایت امور اجرایی کشور را دارند گسترش می یابد، مسئله جدی می شود. نمونه هم داریم که از خانه کارگر به نمایندگی مجلس و سپس وزارت کار رسید و باز هم از داشتن مدرک دانشگاهی از نوع سوپر دو لوکس (به بیان امروز لاکچری) نگذشت. یعنی پرولتاریا! تو هَم؟
بیش از آن که نگران مدرک دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی باشیم، باید نگران نظامیانی باشیم که امروز لباس نظامی را درمی آورند و بدون طی کردن دوره فترت پنج ساله وارد مجلس می شوند، و مدعی خلبانی، اقتصاددانی، شهرداری، ریاست جمهوری، مدیریت جهانی و .... می شوند. این هاست که نگران کننده است؛ خیلی بیش از یک سیاستمدارِ دامپزشک یا مهندس عمران یا مهندس مکانیک! این القاب را برعکس نخوانید. رضا رسولی باید بیشتر نگران این جنبه باشد.
شرایط طوری شده که دیگر با مدرک دکترا و یا موقعیتِ استادی دانشگاه هم نمی توان یک زندگی در حد متوسط تامین کرد، پس باید منابع مالی متنوع شود؛ یا تاسیس شرکت، یا تدریس مفرط یا ورود به کار سیاسی و نمایندگی مجلس! بیهوده نیست که زمانی نمایندگان مجلس مدعی دریافت حقوق مادام العمر شدند. این شرایط نوعی بیماری اجتماعی است که سر از "تورم و توهم مدرک" درآورده است. برای خواندن مطلبی نغز در جستاری با همین نام به این «لینک» مراجعه کنید.
به مسئله دلتنگی برای حزب جمهوری سالمی در جستار دیگری پرداخته ام (اینجا) و کلام را تکرار نمی کنم. زیاد سخت نگیریم! گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آن چه هست گیرند؛ دامپزشک و غیر دامپزشک ندارد، همه یک سروته یک کرباس هستیم. اگر نیک بنگریم وزیر خارجه متخصص اطفال هم داشته ایم. بدون حزب آش همین آش و کاسه همین کاسه است. احتمالا در غیاب ساختار حزبی است که کار سیاسی در ایران بازنشستگی ندارد (اینجا).
فقط مایلم بدانم آن هایی که کار عملیات مرصاد را تمام کردند، بعد اسلحه و تجهیزات را تحویل دادند، لباسشان را درآوردند و بی حرف و حدیث و ادعا رفتند خانه که بودند و چگونه تربیت شدند؟ صرف نظر از گرایش سیاسی، این درسی آموزنده بود برای همه افرادی که هم در زمینه سیاست و هم در حیطه تخصص مدعیند و اصطلاحاً دوگانه سوزند؛ هم دانشگاهی، هم نظامی و هم حوزوی!
کامران شریفی
دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
98/10/30
منبع: کانال تلگرام لوح (یادداشت های شخصی دکتر کامران شریفی)
ایشان از معدود اعضای هیات علمی است که افزون بر ارتباط با صنعت، از حاشیه امن و نگاه کارمندی، ایزوله و محتاطانه حاکم بر اکثریت قریب به اتفاق استادان (که واژه مدرسان برای آنها زیبنده تر است) خارج شده و در سایه فرزانش و فلسفه، راهنمای نسل نو اندیش است.
عمرشان دراز باد