گفتوگو با دکتر زهره افتخاری، عضو هیئت علمی و رئیس واحد آزمون حیوانی انستیتو پاستور ایران
«باید به رشته خودمان افتخار کنیم»
مصاحبه: رامینا خدادادیان، دانشجوی دکترای عمومی دامپزشکی
گاهنامه علمی-تخصصی نوین وت
سال دوم/ شماره اول/ مرداد ۱۳۹۹
هر ساله شاهد زایمانهای زودرس هستیم که در اکثر موارد نوزادان سورفاکتانت لازم برای عملکرد طبیعی ریه را ندارند. به همت بانوی دامپزشک خانم دکتر افتخاری و همکاران، ایران توانست این دارو را تولید کند و چند ماه پیش داروی ایرانی «برکسورف» برای درمان بیماری زجر تنفسی نوزادان رونمایی شد. در خدمت سرکار خانم دکتر افتخاری در مجتمع تولیدی تحقیقاتی انستیتو پاستور ایران هستیم.
خانم دکتر، با سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادهاید. در ابتدا لطفا خودتان را بیشتر معرفی بفرمایید.
با سلام به شما. من زهره افتخاری، دانشآموخته دکترای حرفهای دانشگاه ارومیه سراسری سال ۱۳۸۶ و دکتری تخصصی داخلی دام بزرگ دانشگاه تهران ورودی سال ۱۳۸۸ هستم. بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه تهران از سال ۱۳۹۲ به مدت یک سال و نیم دوره پسادکتری خودم را با حمایت بنیاد ملی نخبگان در پژوهشگاه زیستفناوری دانشگاه تهران زیر نظر جناب آقای دکتر محمدرضا مخبر دزفولی که استاد راهنمای من برای دوره تخصص هم بودند، گذراندم و هماکنون نیز به عنوان عضو هیئت علمی و رئیس واحد آزمونهای حیوانی در انستیتو پاستور ایران مشغول به خدمت هستم.
خانم دکتر، چطور شد که شما این رشته را برای تخصص خود انتخاب کردید؟
به واسطه این که در دوره عمومی در دانشگاه ارومیه مشغول تحصیل بودم و اغلب دانشجویان در این دانشگاه گرایش به داخلی دام بزرگ، جراحی و یا علوم پایه دارند. بنده نیز تمایل داشتم در صورت ادامه تحصیل در رشتههای مرتبط مشغول به تحقیق شوم. نمراتم در دروس انگلشناسی بسیار عالی بودند و الان هم بعد از گذشت چند سال هنوز مشخصات و ویژگیهای بیشتر انگلها در خاطرم هست که این به خاطر تدریس فوقالعاده استاد گرانقدرم خانم دکتر نائم و دیگر اساتید محترم در دانشگاه ارومیه بود که جا دارد همین جا از آن عزیزان یاد و قدردانی نمایم.
علیرغم علاقه به جراحی و بیماریهای داخلی دام بزرگ، به دلیل تشویق اساتید و دوستان مبنی بر ادامه تحصیل در رشتههای علوم پایه که بیشتر برای خانمها مناسب میدانستند، تصمیم گرفتم برای تخصص انگلشناسی بخوانم. کتابهایی که نیاز بود را تهیه کردم و شروع کردم. بعد از ۴-۵ ماه متوجه شدم که با این رشته اغنا نمیشوم، بنابراین همه کتابهای مربوط به انگل را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم برای تخصص بیماریهای داخلی دام بزرگ بخوانم، چون میدانستم این رشته وسیع است و من خسته نمیشوم و از لحاظ علمی نیز اغنا میشوم.
چیزی که جالب بود این که من از هیچ جزوهای برای قبولی در تخصص استفاده نکردم و شروع به تهیه کتاب های رفرانسی مثل large animal internal medicine و veterinary medicine و large animal internal medicine را به صورت offset کردم. آن زمان بود که از خواندن لذت می بردم. بعد از مطالعه، با همسرم که ایشان نیز دامپزشک هستند، دوره میکردیم.
بعد از قبولی در آزمون زبان و کتبی، برای مصاحبه رفتم. روز مصاحبه، تنها خانمی که متقاضی بود، من بودم. با توجه به اینکه یک سال قبل از من هم «خانم دکتر برادران» وارد این رشته برای تخصص شده بودند، تعدادی از اساتید نظرشان مثبت بود و تعدادی هم گفتند که این تخصص برای خانمها کار سختی است. در نهایت بعد از اعلام نتایج مشخص شد که قبول شدم و در این رشته مشغول به تحصیل شدم.
قضیه تولید داروی ارزشمند «برکسورف» در ایران چیست؟ چطور شد که این پروژه شروع شد؟
از زمان دبیرستان من به رشته داروسازی و کارهای مربوط به دارو علاقه زیادی داشتم که متاسفانه به خاطر دوری راه، خانواده به من اجازه ندادند که در این رشته تحصیل کنم، اما علاقه به این رشته همیشه در ذهنم باقی مانده بود. ما در ترم اول دوره تخصص با آقای دکتر مخبر دزفولی درس بیماریهای قلب و عروق و تنفس را داشتیم. علاقه خودم به قلب و عروق و تنفس و از طرفی به داروسازی باعث شد که تصمیم گرفتم پایاننامه من هم در این رابطه باشد. همان ترم اول رفتم خدمت استاد گرامی دکتر مخبر دزفولی و از ایشان خواستم که استاد راهنمای من باشند. اول آقای دکتر تعجب کردند و گفتند که الان زود است، ولی من درباره علاقه خودم در این زمینه توضیح دادم و آقای دکتر فرمودند که موضوع و زمینه علاقهمندی خودم را انتخاب کنم. به ایشان گفتم که تمایل دارم یک موضوع مشترک بین پزشکی و دامپزشکی باشد. خیلی استقبال کردند و لطف کردند موضوع «سورفاکتانت» را مطرح فرمودند. بعد از مطالعاتم در زمینه سورفاکتانت که حدود دو هفته طول کشید، تقریبا کار شروع شد. هر جا به مشکلی بر میخوردیم، کمکهای علمی و حمایتهای استاد گرامی دکتر مخبر دزفولی راه را برای ما باز میکرد و به جرأت میتوانم بگویم که بدون حضور استاد گرامی دکتر مخبر دزفولی این پروژه هیچ وقت به نتیجه نمیرسید و دارو تولید نمیشد.
در طول پروژه آقای دکتر اسدی، مدرس بیوشیمی دانشکده اجازه دادند من بروم و در آزمایشگاه بیوشیمی مستقر بشوم. به همراه دیگر افرادی که با هم این کار را شروع کردیم، جلسات هفتگی با استاد گرامی دکتر مخبر دزفولی داشتیم و ایشان راهنمایی علمی میکردند و راهکارهای علمی و عملیاتی میدادند. بعضی شبها با اینکه متاهل بودم، ساعت ۱۲ شب کارم تمام میشد. پروژه سختی بود ولی به لطف خدا نتیجه داد.
اواخر سال ۱۳۹۳ بود که به عنوان هیئت علمی در پاستور مشغول به کار شدم. بعد از اتمام دوره پسادکتری تقریباً کار دارو تمام شده بود و تصمیم گرفته شد که دانش فنی ما به صنعت منتقل شود. بعد از یکسال و نیم جلسات مکرر، در شرکت تکزیما البرز دارو مستقر شدیم و دانش فنی منتقل شد. تمام تستهای کنترل کیفی محصول با تایید سازمان غذا و دارو انجام و تستهای حیوانی با کمک دانشکده فیزیولوژی علوم پزشکی دانشگاه شیراز انجام شد . همچنین clinical trial در سه مرکز نوزادان در تهران انجام گرفت. با اینکه سازمان غذا و دارو به دلیل بیوسیمیلار بودن دارو الزامی به clinical trialنداشت ولی برای اطمینان خودمان این کار را انجام دادیم تا با اطمینان بیشتری این دارو را وارد بازار کنیم. خوشبختانه نظر هر سه مرکز مساعد بود و انجمن نوزادان ایران رونوشت تاییدیه دارو را خدمت سازمان غذا و دارو ارسال کرده بودند. در نهایت دارو از آذر سال 1397 وارد بازار شد و مراسم رونمایی از دارو هم در ۳ شهریور ۱۳۹۸ با حضور مسئولان کشوری برگزار شد.
در حال حاضر این دارو صادرات دارد؟
فعلا خیر. چون صادرات همانطور که میدانید شرایط خاصی مثل بازدید از سایت و بررسیهای لازم را میطلبد. ولی الان تا آنجایی که من میدانم حدود ۱۱ کشور به شرکت درخواست دادند.
متاسفانه عموم دانشجویان موفقیت را تنها منوط به حضور در بهترین دانشگاهها میدانند. نظر شما در این باره چیست؟
چیزی که دانشجوی خوب پرورش میهد، اساتید خوب و امکانات خوب است. شما وقتی در یک دانشگاه معتبر مانند داننشگاه تهران قرار میگیرید، افرادی که با آنها سر و کار دارید افراد متخصص هستند. همانطور که اگر من با آقای دکتر مخبر آشنا نمیشدم، هیچوقت این اتفاق در زندگی من نمیافتاد. برای خود من نوع دانشگاه، موضوع پایاننامه و اینکه چه کسی استاد راهنما باشد خیلی مهم هست و باید استاد راهنما دانشجو را بشناسد و بتواند به سمت هدفش سوق دهد، اما توجه داشته باشیم که الزاما همه افراد موفق از بهترین دانشگاهها فارغالتحصیل نشدند. در حال حاضر افراد بزرگ و متخصصی در دیگر دانشگاههای کشور هستند که من در کنگرهها با آنها آشنا شدم و میبینم که در حال اجرای کارهایی ارزشمند هستند و حتی در جاهایی با تکنولوژی بالا و کارهای مهم از دید پنهان ماندند.
چیز دیگری که خیلی مهم است، جو موجود در محیطی است که حضور داریم. به عنوان مثال خود من از وقتی که در محیط پاستور قرار گرفتم، احساس میکنم در زمینههای مختلف پیشرفت میکنم و وجود همکارهای متخصص به من انگیزه میدهد و برای من به عنوان یک موتور محرک است. اما این جو خوب میتواند هر جایی باشد، چه در یک دانشگاه عادی، چه در بهترین دانشگاههای کشور. علاوه بر آن فرد هم خیلی مهم است که میخواهد پیشرفت کند و یا نه؟
تفکر عموم درباره رشتهی تخصص شما این است که این رشته برای خانمها مناسب نیست، اما بعضی افراد پا را فراتر گذاشته و میگویند دامپزشکی مناسب خانمها نیست. نظر شما در این باره چیست؟
واقعبینانه بگویم فیلد ما برای خانمها و آقایان فرسایشی است. شرایط در مقایسه با دام کوچک بسیار متفاوت است. در فیلد دام کوچک تقریبا مانند انسان است؛ شما در کلینیک هستید، بیمار برای درمان میآید، ولی در دام بزرگ خیر؛ شما باید برای درمان دام بروید. در همکارانمان شاهد این هستیم که بعد از ۱۰ سال دیگر نمیتوانند مانند قبل ویزیت انجام دهند.
هرکس باید بداند که میخواهد چه کار کند. همانطور که میدانید بیشتر بیماریهای دامی به صورت «زئونوز» است، یعنی مشترک با انسان است. در این میان واکسنهای زیادی داریم و واکسنهای بیشتری هم میخواهیم. من با پایاننامه خودم میخواستم این را به همه ثابت کنم که الزاماً نیازی نیست درباره جابهجایی شیردان یا پنومونی ریه و... کار انجام شود. چه ایرادی دارد که روی واکسنهای جدید کار شود، روی بیماریهایی که ما با آنها معضل داریم برای پیدا کردن درمان یا تقویت کردن درمان.
باید کارهای جدیدی در این زمینه صورت بگیرد. ما فرآوردههای زیادی داریم که از دام تهیه میشود. الزاما اینگونه نیست کسی که این تخصص را دارد به سمت طبابت برود. ما واقعا به این ارتباط پزشکی با دامپزشکی نیاز داریم. چیزی که ما فکر میکنیم این است که دامپزشکان در زمینههای جدید خیلی شناخته شده نیستند، ولی اینطور نیست. الان در همین انستیتو پاستور ما دامپزشکان زیادی داریم. مثلا در بخش آزمونهای حیوانی ۴ دامپزشک داریم؛ در بخش واکسنهای ویروسی هاری که واکسن هاری را تولید میکنند، زیر نظر دامپزشکان است. در موسسه رازی همکاران دامپزشک از بنیانهای اساسی هستند و در دانشکدههای دامپزشکی امروزه اتفاقات خوبی را شاهد هستیم. از خودمان باید شروع کنیم و به رشته خودمان افتخار بکنیم؛ در اینصورت هجمهها به این رشته کمتر میشود.
توصیه شما به کسانی که ایدههایی دارند چیست و این افراد به چه کسانی میتوانند مراجعه بکنند؟
اگر دانشجو هستند، بروند با اساتیدی که تمایل دارند با دانشجویان کار بکنند، صحبت بکنند. بروند در طرحهای تحقیقاتی آنها کمک بکنند؛ بدون اینکه فعلا انتظار خاصی داشته باشند. شما تا کمک نکنید و شناخته نشوید، اتفاق خاصی برایتان نمیافتد. بعد از آن در قالب پایاننامه میتوانند ایده خودشان را ارائه بدهند. از استاد خودشان بخواهند که به ایده شکل بدهد و آن را اصلاح بکند. گاهی اوقات ممکن است ایدهای باشد که اصلا در ایران انجام آن غیرممکن باشد. گاهی اوقات هزینه انجام آن از عهده دانشجو و در قالب پایاننامه خارج است. در این صورت باید ابتدا روی پایاننامه کار شود و بعدا آن ایده به عنوان کار تحقیقاتی انجام شود. مراکزی هم وجود دارد که حمایت میکنند، مثل صندوق حمایت از پژوهشگران، نیماد، ستاد توسعه زیستفناوری و ...
در راه تحقیق و پژوهش چه کسانی الگوی شما بودند و چه چیزهایی باعث میشد که شما دلسرد نشوید و به راهتان ادامه دهید؟
همانگونه که پیشتر گفتم، اولین و مهمترین الگو و انگیزهدهنده به من استاد راهنمای من جناب آقای دکتر مخبر دزفولی بودند که هر جایی که من میگفتم که نمیشود، ایشان میگفتند باید بشود. هر جایی میگفتم جواب نگرفتیم، میگفتند جواب میگیریم.
اواخر دوره پسادکتری در دوره بارداری بودم و وقتی دخترم فقط ۲ ماه داشت، برای او پرستار گرفتم و خودم به پروژه برگشتم. خاطرم هست یک بار به خاطر تاخیر چند دقیقهای در دانشکده داروسازی در حال دویدن بودم که دکتر حاج آخوندی استاد مشاورم من را صدا زدند و بعد از پرسیدن ماجرا گفتند که اگر این دارو تولید شود و جان یک بچه را نجات دهد، شما هم دنیا را دارید هم آخرت را. اینها به من انگیزه میداد. بعد از هماهنگی هایی که با خانم دکتر نیلی رئیس NICU (بخش مراقبتهای ویژه نوزادان) بیمارستان امام خمینی صورت گرفت، من حدودا ۶ ماه به بخش NICU بیمارستان امام خمینی رفتم؛ بچههایی که از این دارو استفاده میکردند را دیدم و ضرورت تولید این دارو را متوجه شدم و عزم بنده به عنوان موضوع پایاننامه و استاد گرامیام جناب آقای دکتر محمدرضا مخبر دزفولی و سایر همکاران راسختر شد تا این دارو در ایران تولید شود. مواقعی بود که تا هفت ماه جواب نمیگرفتیم و کاملا احساس شکست میکردم ولی خب خدا خیلی کمک کرد و بدون آقای دکتر مخبر واقعا این کار انجام نمیشد و ایشان تمام و کمال حمایت کردند. خانوادهام کمک کردند و همسرم جناب آقای دکتر جلوداری واقعا کمک خیلی زیادی کرد.
دیگر افرادی که در پروژه بودند، آقای دکتر مهبودی رئیس هیئت مدیره شرکت تکزیما که پای کار ایستادند، مهندس عاصمینیا، دکتر وزیری، دکتر دهقان و...؛ همه اینها دست به دست هم داد و منجر به تولید این دارو شد.
نظر شما درباره استارتاپهایی که در حوزه دامپزشکی برگزار میشوند چیست و به نظرتان اینگونه ایونتها در برقراری ارتباط بین صنعت و علم مفید هستند؟
بله، خیلی خوب هستند. یکی از دانشجویان من که الان دانشجوی فوقلیسانس رشته بیوتکنولوژی است، عضو کارگروهی است که با کمک معاونت علمی فناوری ریاست جمهوری ارتباط بین علم و صنعت را تقویت میکنند. قبلا معاونت علم و فناوری به این میزان از شرکتهای دانشبنیان حمایت نمیکرد اما الان این امکان برای افراد هیئت علمی بوجود آمده که شرکتهای دانشبنیان تاسیس کنند و در جایگاههای شتابدهنده مستقر شوند. همین الان ما در حال کار روی ایده کار جدید و خوبی هستیم و مورد حمایت قرار گرفتیم. همکارهای ما در دانشکده دامپزشکی به همین صورت پایاننامهها را در راستای محصول محور میکنند و کارهای جدیدی انجام میدهند.
رشته دامپزشکی آیندههای شغلی زیادی دارد ولی چیزی که در این میان برجسته شده است، طبابت است. به نطر شما چه حوزههایی مهجور واقع شدند و نیازمند توجه بیشتر هستند؟
به نظر من ارتباط بین دامپزشکی با رشتههای دیگر خیلی مهم است. علوم پایه ما مهجور واقع شده است. دامپزشکان بیایند در این زمینهها و ارتباطشان با دیگر علوم کار کنند، یا نه. مثلا در همین رشته داخلی دام بزرگ بیایند روی واکسنها کار کنند. طبابت جزئی از رشته ماست و ما همه آن را بلدیم ولی این تمام کار ما نیست. میشود با دانشگاه کارهای مختلف انجام داد. تیمهای مختلفی با هم همراه شوند و به دیگران نشان دهیم که دامپزشکان هم میتوانند در بسیاری از مسائل نقش داشته باشند. مطمئنا داروی برکسورف آغاز اتفاقهای بزرگ و خوب آینده درباره ارتباط بین علوم را زد. الان هم خبرهایی از همکارهای دامپزشکمان میشنوم و میبینم کارهایی را دارند انجام میدهند که باعث افتخار جامعه دامپزشکی است.
به عنوان صحبت آخر اگر چیزی هست بفرمایید؟
از کسانی که در تولید این دارو به صورت مستقیم و غیرمستقیم حمایت کردند، واقعا تشکر میکنم. اگر اسم فردی یادم رفت عذرخواهی میکنم. مورد دیگر اینکه دانشجویان دامپزشکی ناامید نشوند. همانطور که همه میدانند، تعداد دانشجویان این رشته در حال افزایش است، ولی به اندازه هر فرد دامپزشک کاری هست. خود دانشجویان خلاقیت داشته باشند؛ ایدهپردازی بکنند. از سال چهارم به بعد هدفسازی کنند ببینند میخواهند چه کاری انجام دهند؛ در آن راستا پایاننامه را انتخاب کنند. الزاما این نیست که همه دامپزشکان تخصص داشته باشند ولی اگر میخواهند تخصص بگیرند، ببینند به چه هدفی است. اگر هدف کار مشخص نباشد، کار نتیجه نمیدهد.
از وقتی که در اختیار من گذاشتید، سپاسگزارم.
من هم از شما ممنونم و برای شما و همه دانشجویان رشته دامپزشکی آرزوی موفقیت و سربلندی دارم.