حکیم مهر: چند وقت قبل، یک سگ را در سطل رنگ سیاه انداختهبودند و بعد،با این عنوان که «این سگ را در قیر داغ انداخته بودند و ما نجاتش دادیم»،برای درمانش از مردم کلی پول جمع کردند. مردم با دیدن این چیزها احساساتی میشوند و این افراد را به خواستههایشان میرسانند؛یعنی جذب فالوور و کسب پول. درواقع این افراد سودجو، نان احساسات مردم را میخورند.
به گزارش حکیم مهر به نقل از فارس، تولهسگ را روی دست گرفتهبود و با صدای بلند حراج کردنشان را جار میزد؛ وسط خیابان و جلوی چشم همه! میگفت: از نژاد اصیل آلمانیاند، تولههای خودش هستند و از سر بیپولی میفروشدشان... پلیس موتورسوار که آن سوی خیابان ظاهر شد، انگار برق گرفته باشدش، در یک چشم بر هم زدن پشت ترک یک موتور پرید و فرار را بر قرار ترجیح داد. سرم را که برگرداندم، جوانی در حال ارائه توضیحات به پلیس بود. میگفت: «نژاد آلمانی کجا بود؟! اینها سگهای گاراژیاند و این هم کاسبی این افراد است. ما در همهجای شهر فعالیتهای این حیوانفروشها و حیوانآزارها را رصد میکنیم و تا جایی که بتوانیم حیوانات را از دستشان نجات میدهیم.»
۴ سال پیش، این اتفاق، ما را با این جوان دغدغهمند آشنا کرد. «علیرضا احمدی دستگردی»، آن روزها دانشجوی رشته دامپزشکی بود و ۲ سالی میشد با تأسیس یک موسسه، به همراه دوستانش بهصورت جدی در حوزه حمایت از حیوانات فعالیت میکرد. حالا ۴ سال از آن روزها گذشته و خیلی چیزها تغییر کرده. جوان داستان ما دامپزشکی را رها کرده و در لباس طلبگی، در زمینه علوم دینی تحصیل میکند. اما تنها چیزی که تغییر نکرده، علاقه و دغدغهمندی او نسبت به حیوانات است. در روزهایی که ماجرای سگگردانی به یکی از موضوعات جنجالی جامعه تبدیل شده، به سراغ علیرضا احمدی دستگردی رفتیم تا برایمان از خلأهای قانونی در حوزه نگهداری حیوانات خانگی و پشت پرده فعالیتهای بعضی بهاصطلاح حامیان حیوانات برایمان بگوید.
برای خرید سگ هزینه میکنند اما برای تربیتش، نه!
*این روزها بحث بر سر مشکلات ناشی از نگهداری سگ در فضای آپارتمانها و موضوع سگگردانی در فضاهای عمومی مثل پارکها حسابی داغ است. برای شروع، بیمناسبت نیست به این اتفاقات جنجالبرانگیز بپردازیم. از نگاه شما که سالهاست در این زمینه فعالیت دارید، چه عواملی در شکلگیری این مشکلات مؤثر بودهاست؟
- علت اصلی بروز این ناهنجاریها و مشکلات، جای خالی فرهنگسازی و قوانین مشخص در زمینه نگهداری حیوانات خانگی در جامعه ماست. کسی که حیوان خانگی دارد، باید بداند حیوان او نمیتواند با سر و صدا و... برای همسایهها مزاحمت ایجاد کند. خوب است بدانید مجموعهای از وسایل تربیتی برای این حیوانات وجود دارد که آنها را برای زندگی در فضای خانگی و آپارتمانها تربیت میکند. اما مشکل اینجاست که برخی از صاحبان این سگهای خانگی نمیخواهند در این زمینه هزینه کنند. برای برخی از آنها فقط همین مهم است که پول خرج کنند و یک سگ از نژاد خوب و باکلاس بخرند تا بتوانند با آن پُز بدهند.
حتی موضوع نظافت و تغذیه این سگها که در واقع همخانه این افراد هستند هم، برایشان اهمیت ندارد. همین که شبها بتوانند آن سگ با نژاد فلان را ببرند دور دور و چند نفر آن را ببینند، برایشان کافی است. البته این موضوع، شامل حال تمام صاحبان سگها نمیشود اما تعداد این افراد که نه از سر علاقه بلکه فقط برای هیجان و خودنمایی سگ خانگی میخرند، کم نیست.
پلیس آمریکا در مقابل حمله سگ «پِیت بول»، حق تیر دارد
به موضوع نژاد سگهای خانگی اشاره کردید. یکی از نکات مهم در زمینه نگهداری سگهای خانگی، انتخاب نژاد مناسب با زندگی شهری و آپارتمانی است که گاه میبینیم مراعات نمیشود و در برخی موارد، زمینهساز خسارتهای جبرانناپذیر میشود...
- به نکته درستی اشاره کردید. درخصوص سگهای خانگی، باید در انتخاب نژاد آنها هم دقت شود. گاهی نژادهایی انتخاب میشود که اصلاً مناسب شرایط ایران نیست. مثلاً طرف پول خرج میکند نژاد «هاستی» را که مختص مناطق سردسیر مثل روسیه است، میخرد و میآورد در حیاط خانهاش در تهران رها میکند!
گاهی انتخاب نژادها، عجیبتر هم میشود. برخی هموطنان، سگ «پیت بول»(Pit Bull) را بهعنوان سگ خانگی انتخاب میکنند! جالب است بدانید در خود آمریکا، پلیس در مقابل حمله این سگ، حق تیر دارد چون حیوان خطرناکی است و با فک بسیار قوی که دارد، اگر کسی را گاز بگیرد، میتواند استخوانهایش را خرد کند! در اروپا هم، هرکس این سگ را در خانه داشته باشد، باید در ورودی خانهاش تابلوی هشدار نصب کند و به همه آگاهی بدهد که: «من در خانهام سگ پیت بول دارم» تا مثلاً پستچی که میخواهد بسته داخل خانه بیندازد، غافلگیر نشود و توسط این سگ گرفته نشود. اما ما در سالهای گذشته شاهد بودیم یک نفر در لواسان این سگ را بدون قلاده در پارک آورده و رها کرده بود و سگ به یک دختربچه حمله کرده بود و صدمات جبرانناپذیری به بار آورده بود! بنابراین لازم است افراد قبل از اقدام برای خرید حیوان خانگی، با یک کارشناس درباره انتخاب نژادش مشورت کنند.
در اروپا، مدفوع سگ خانگیات را جمع نکنی، جریمه میشوی
اینجا به دومین مشکل میرسیم؛ یعنی خلأ قانونی در نگهداری سگهای خانگی. به نظر میرسد هیچ قانونی در این زمینه در کشور ما وجود ندارد و صاحبان این سگها هم خودشان را موظف به رعایت هیچ قانونی نمیدانند.
- گرداندن سگهای خانگی در فضای عمومی در تمام دنیا تابع قوانین مشخصی است اما در کشور ما هیچ قانونی در این زمینه از طرف صاحبان سگها مراعات نمیشود. این بیقانونی، هم میتواند به مردم و جامعه آسیب بزند و هم به خود حیوان. برای مثال، در قلب اروپا اگر سگ شما در فضای عمومی مثل پارک مدفوع کند، شما باید همان لحظه با کیسهای آن جسم آلوده را جمع و محل را تمیز کنید وگرنه جریمه میشوید. اما اینجا در ایران میبینیم سگ حتی در پیادهرو مدفوع میکند و صاحبش اصلاً اهمیت نمیدهد و بدون توجه میرود و البته کسی هم به او معترض نمیشود. تخلف بعدی، گرداندن سگ در فضای عمومی بدون قلاده است. این مورد هم در دیگر کشورها، قانون مشخص و سرپیچی از آن، جریمه دارد. جابهجایی سگ با قلاده، چند حسن دارد؛ اول اینکه از سرقت حیوان در فضای عمومی جلوگیری میکند. دوم اینکه مانع از فرار حیوانی که تازه خریداری شده و هنوز به صاحبش انس ندارد، میشود. سوم، از اینکه حیوان از کنار باغچهها و جویهای سطح شهر که برای مقابله با موش، سمریزی شده، چیزی بخورد و دچار مسمومیت شود، جلوگیری میکند.
چهارم، کمک میکند حیوان، رفتار کنترلشده داشته باشد. وقتی قلاده در دست شماست، حیوان فقط نیم تا یک متر از شما فاصله دارد و در صورت بروز رفتار هیجانآمیز از طرف او، میتوانید کنترلش کنید. سگ بهطور غریزی نسبت به بعضی چیزها واکنش هیجانی دارد. مثلاً وقتی در پارک او را میگردانید، اگر گربه ببیند، از روی غریزه دنبالش میدود. لباسهای افراد با رنگهای تند مثل رنگ قرمز و وسایلی مثل دوچرخه و موتور هم چنین تاثیری روی سگ دارند. سگها بهویژه به موتور حساس هستند. وقتی موتور با سرعت از کنارشان عبور کند، واکنش نشان میدهند. بنابراین اگر حیوان رها باشد، هم ممکن است با این محرکها بپرد وسط معبر و تصادف کند و هم ممکن است به افرادی که در آن محدوده هستند، آسیب برساند. خب، اینها واکنشهای غریزی حیوان است. این صاحب اوست که باید با استفاده از قلاده، حیوان را کنترل کند تا باعث ایجاد ترس و وحشت برای مردم نشود. علاوه بر این، صاحبان سگهای خانگی در فصل گرما، یکجور دیگر هم ممکن است به حیوان آسیب برسانند.
پلیس به خاطر سگ، میتواند شیشه ماشینت را خرد کند!
چه خطری در فصل گرما از طرف صاحبان سگهای خانگی متوجه آنهاست؟
- گاهی دیده میشود افراد برای مدت طولانی سگ را در خودرو میگذارند و دنبال کارشان میروند؛ آن هم بدون روشن کردن کولر و در حالی که شیشههای خودرو بالاست. در این شرایط، حیوان ظرف 20 دقیقه تا نیم ساعت گرمازده میشود و تا دم مرگ میرود. خوب است بدانید در اروپا اگر شهروندان و پلیس چنین صحنهای ببینند، حق دارند شیشه خودرو را بشکنند و سگ را نجات دهند. ماجرا این است که سگها قدرت تعریق ندارند و از طریق کف پا و زبان خنک میشوند. حبس شدن در فضای بسته داخل خودرو، تمام راههای تنفس و خنکشدن حیوان را مسدود میکند و او را در آستانه مرگ قرار میدهد.
وقتی سگهای بومی، حمّال سگهای نژاددار میشوند!
با مواردی که برشمردید، میتوان گفت بخشی از آسیبها به حیوانات خانگی، از طرف صاحبان آنها وارد میشود؛ همان افرادی که دیگران را متهم به خشونت علیه حیوانات میکنند...
- بله، البته این مشکلات از طرف گروهی از صاحبان حیوانات خانگی وجود دارد و نه همه آنها. همانطور که اشاره کردم، ما در زمینه فرهنگسازی در حوزه نگهداری حیوانات خانگی مشکل داریم. البته لازم است تاکید کنم حامیان حیوانات خانگی در زمینه فرهنگسازی تلاش میکنند و خودشان هم عامل به قواعد در این زمینه هستند. من هیچ حامی را ندیدهام که موارد مورد اشاره را رعایت نکند. مشکلات موجود از طرف آن دسته از صاحبان حیوانات خانگی ایجاد شده که فقط برای هیجان، این حیوانات را در خانه نگهداری میکنند و هیچ شناختی هم از نیازها و رفتارهای حیوانات ندارند.
ببینید برای مثال حامیان حیوانات، اهل خرید سگهای نژاددار و بهاصطلاح لاکچری نیستند. دغدغه آنها، محافظت از حیوانات در معرض خطر است. از آنها بپرسید، میگویند: «سگ من، همین سگهای خیابانی هستند. این نژاد و آن نژاد، فرقی ندارد.» آنهایی که میبینید برای جلبتوجه و سوءاستفاده سراغ سگهای نژاددار میروند، حامی حیوانات نیستند. در این میان، بعضی سودجویان که پناهگاه و پانسیون حیوانات دارند، در کنار آنها، سگهای نژاددار میخرند و تولهکِشی راه میاندازند تا پول بیشتری به جیب بزنند. روش کارشان هم اینطور است که برای این منظور، از سگهای بومی بهعنوان «حمّال» استفاده میکنند! وقتی سگ نژاددار زایمان میکند، تولههایش را میگذارند کنار سگ بومی مهربانی که به تولههای دیگران هم شیر میدهد. چرا؟ چون شیر دادن بهمرور باعث ضعیف شدن سگ مادر میشود. این سودجویان برای اینکه سگ ماده نژاددار ضعیف نشود و زودتر به سری بعدی زایمان برسد، کاری میکنند یک سگ بومی به تولههایش شیر بدهد. از آن طرف هم، تولههای نژاددار را با قیمت بالا میفروشند.
با این مقدمه مفصل، حالا فرصت خوبی است به فعالیتهای حامیان حیوانات بپردازیم. از خودتان شروع کنیم. از نحوه ورودتان به حوزه حمایت از حیوانات بگویید. چه انگیزهای شما را به این عرصه کشاند؟
- این موضوع از همان اول، یک کار کاملاً دلی بود و ناشی از علاقهای که از کودکی به این مخلوقات خداوند داشتم. به اعتقاد من، نگاه و رفتار خانواده نسبت به حیوانات در نگاه و رفتار فرزندش نسبت به این مخلوقات خدا خیلی تاثیرگذار است. رفتار آنهاست که تعیین میکند فرزندشان بعدها به حیوانات علاقه داشته باشد، از آنها بترسد یا حتی نفرت داشته باشد. از همان بدو کودکی، تا بچه میخواهد حیوان را ناز کند، پدر و مادر او را میترسانند و میگویند: «بهش نزدیک نشو، حمله میکنه ها، گازت میگیره ها...» درحالیکه تا کسی حیوان را تحریک نکند، او به طرفش حمله نمیکند. بنابراین اگر میبینید یک بچه به حیوان آب میدهد و بچه دیگر آن را با سنگ میزند، هر دوی اینها در اصل متأثر از رفتار خانوادههایشان است. من هم محبت به حیوانات را از پدر و مادرم یاد گرفتم.
من یک خانواده کاملاً مذهبی دارم و از کودکی همیشه توجه و دلسوزی آنها را نسبت به حیوانات که مخلوقات بیآزار خداوند هستند، دیدهام. همیشه یکی از جذابیتهای مسافرت برای ما بچهها در خانواده این بود که با ذوق و شوق، باقیمانده غذایمان را به حیوانات کنار جاده بدهیم. علاقه به حیوانات همینطور ذرهذره در من ایجاد شد.
و همین علاقه هم شما را به سمت تحصیل در رشته دامپزشکی کشاند...
- بله. البته قبل از قبولی در رشته دامپزشکی، از سال 92، 93 فعالیتهایم را در حوزه حمایت از حیوانات شروع کرده و موسسه حمایت از حیوانات «رایا» را به ثبت رسانده بودم. در این موسسه با همراهی گروهی از دوستداران و حامیان حیوانات، فعالیتهای متنوعی در زمینه غذارسانی به حیوانات، کمک به حیوانات زخمی، احیای طبیعت برای تغذیه طبیعی حیوانات و... انجام میدادیم. بعد از چند سال، وقتی در ارتباط تنگاتنگ با دامپزشکان و گذراندن دورههایی نزد آنها و همینطور با اداره پناهگاه و نقاهتگاه ویژه حیوانات، اطلاعات و مهارتهای موردنیاز برای فعالیت در این حوزه را بهصورت تجربی یاد گرفتم، احساس کردم بیش از این چیزی از دامپزشکی نمیخواهم. بنابراین تحصیل در این رشته را ادامه ندادم.
واقعیت این است که من هیچوقت به موضوع حمایت از حیوانات بهعنوان یک شغل نگاه نکردم. هرچه بوده، علاقه قلبی و احساس مسئولیت اجتماعی نسبت به این مخلوقات خدا بوده. من بهطور کلی با افرادی که این موضوع را برای خود شغل قرار دادهاند و بسیاری از آنان از محبت و دلسوزی مردم نسبت به این حیوانات سوءاستفاده میکنند، مخالفم. واقعیتش را بخواهید، این عرصه برای بعضیها، عرصه کاسبی شده...
به نام حمایت از حیوانات، به کام سودجویان
در این باره بیشتر توضیح دهید. از مصادیق این سوءاستفادهها بگویید.
- مثلاً شما یک حیوان زخمی را پیدا کردهاید. میخواهید درمان شود اما خودتان جای نگهداری و مراقبت از آن را ندارید. حیوان باید در یک نقاهتگاه بماند تا دوره درمانش کامل شود. این افراد، این کار را برایتان انجام میدهند اما با شرایطی به نفع خودشان. شما حامی مالی این فرآیند درمانی میشوید و او یک نقاهتگاه را معرفی میکند که توسط یک گروه حامی حیوانات اداره میشود. بهاینترتیب که بخش عمده هزینهای که از شما گرفته را خودش برمیدارد و مبلغی بهعنوان پورسانت به فردی میدهد که آن مرکز را معرفی کردهاست. شما برای نجات یک حیوان زبانبسته و برای آرامش دل خودتان آن مبلغ را میپردازید اما او به فکر کاسبی خودش است.
البته این ماجرا، یک روی دیگر هم دارد. بعضی از افرادی که بهعنوان حامی مالی وارد ماجرای حمایت از حیوانات بیمار یا زخمی میشوند هم دنبال اهداف شخصی خود هستند. برخی برای کسب شهرت و جذب فالوور وارد عرصه همکاری با کلینیکهای دامپزشکی میشوند و سر بزنگاه پشت آنها را خالی میکنند. مثلاً کلینیک به اعتبار این فرد که خود را یک فرد حامی حیوانات معرفی کرده، شروع به درمان حیوان میکند و بعد برای دوره نقاهت او را پانسیون میکند. اما درست زمانی که آن فرد بهاصطلاح حامی باید بیاید هزینهها را تسویه کند، از این کار سر باز میزند. او در این مدت، با گذاشتن عکس و فیلم از روند درمان حیوان در صفحهاش، با جذب فالوور و گرفتن لایک به هدفش رسیده. حالا آن کلینیک میماند و هزینه 30، 40 میلیونی که برای درمان آن حیوان صرف کرده.
وقتی به اسم حمایت، اعتماد ضابطان قضایی و مردم را مخدوش میکنند
این رفتارها، به سلب اعتماد دوستداران حیوانات منجر نمیشود؟
- دقیقاً همین اتفاق افتاده است. یکبار یک سگ زخمی و بیمار در شبکههای اجتماعی معرفی شد و یکی از همین لیدرها پول بسیار خوبی برای درمانش از مردم جمع کرد. بعد از مدتی هم اعلام کرد با وجود تلاشهای انجامگرفته برای درمان، آن سگ مرده است. گذشت تا اینکه یک خانم که برای غذارسانی به حیوانات در بیابانهای اطراف تهران رفته بود، با یک سگ زخمی مواجه شده بود که با سون در رگ رها شده بود! به فکرش رسیده بود از آن سگ فیلم و عکس بگیرد و در فضای مجازی اطلاعرسانی کند. در این میان، بعضی افراد فعال در این عرصه که هشیار بودند و حضور ذهن خوبی داشتند، گفتند این که همان سگ زخمی است که فلانی برای درمانش پول جمع کرد و بعد هم گفت مرده! این جریان باعث شد آن فرد مدعی، رسوا شود.
اما آسیب بزرگتر این است که این بیصداقتیها و اینگونه رفتارهای کاسبکارانه باعث سلب اعتماد مردم و دوستداران حیوانات میشود. بسیاری از افراد خیرخواه را میشناسم که به این حامیان دروغین اعتماد کردند و به منظور درمان و تغذیه حیوانات برایشان پول واریز کردند اما با آشکار شدن دروغ آنها، اعتمادشان را از دست دادند و دیگر حاضر نیستند همکاری کنند. علاوه بر این، این افراد با این قبیل رفتارها باعث شدهاند نگاه ضابطان قضایی ازجمله نیروی انتظامی و قوه قضاییه هم به حامیان حیوانات مخدوش شود.
آنها نان احساسات مردم را میخورند
اما همچنان بازار فعالیتهای این افراد بهاصطلاح حامی حیوانات در فضای مجازی، پررونق است. اشکال کار کجاست که با وجود این تجربیات تلخ، باز هم میتوانند از مردم سودجویی کنند؟
- درست است. هنوز و همچنان یک عده سودجو در فضای مجازی و بهویژه در اینستاگرام دارند به اسم حمایت از حیوانات از مردم اخاذی میکنند. آنقدر تعداد افرادی که دلشان به حال حیوانات میسوزد و به این افراد پول میدهند، زیاد است که هیچوقت بازارشان کساد نمیشود. آنها برای تحتتاثیر قرار دادن مردم، بهراحتی دروغ میگویند و صحنهسازی میکنند. چند وقت قبل، یک سگ را در سطل رنگ سیاه انداخته بودند و بعد، با این عنوان که «این سگ را در قیر داغ انداخته بودند و ما نجاتش دادیم»، برای درمانش از مردم کلی پول جمع کردند. مردم با دیدن این چیزها احساساتی میشوند و این افراد را به خواستههایشان میرسانند؛ یعنی جذب فالوور و کسب پول. در واقع این افراد سودجو، نان احساسات مردم را میخورند. اگر من که به حیوانات علاقه دارم، با دیدن هر عکس و فیلمی از حیوانات، احساساتی و دستبهجیب نشوم، این افراد به خواستههای نادرستشان نمیرسند.
اما آنچه میبینیم، این است که این سودجویی زشت، به شغل این افراد تبدیل شده. اتفاقاً درآمد خوبی هم برایشان دارد. طرف، به لحاظ مالی، صفر بوده. هیچ اطلاعات و دغدغهای هم نسبت به حیوانات نداشته اما یک پیج در اینستاگرام زده و کلی فالوور جذب کرده و با پولهایی که از مردم گرفته، حالا ماشین آنچنانی زیر پایش است و... اینها در حالی است که بسیاری از حامیان حیوانات که دارند سالم و صادقانه کار میکنند، نهتنها به فکر کسب درآمد از این راه نیستند بلکه از هزینه شخصی خودشان برای این کار مایه میگذارند. میبینید یک حامی، خانه شخصیاش را فروخته تا بتواند برای حیوانات زخمی و بیمار، نقاهتگاه و پناهگاه راهاندازی کند. چنین فردی اصلاً فرصت ندارد که بیاید در اینستاگرام لحظهبهلحظه عکس و فیلم بگذارد. او برای اداره پناهگاه حیوانات باید 12، 13 ساعت در روز کار کند. برای مثال، در فصل تابستان فقط روزی 3 نوبت باید آبشخور حیوانات را نظافت و پر کند.
الان فرصت خوبی است برای معرفی نقاهتگاه و پناهگاه حیوانات و بیان تفاوتهای آنها.
- بهطور کلی، حیوانات زخمی و بیمار برای طی فرآیند درمانی در نقاهتگاه نگهداری میشوند. بعد از دوره نقاهت، به پناهگاه برده میشوند و تا زمانی که در محل زندگی خودشان رها شوند یا به افراد دارای صلاحیت واگذار شوند، در آنجا میمانند. اما آنچه مسلم است، این است که هیچ پناهگاهی، جای مناسبی برای نگهداری طولانیمدت حیوانات نیست. چرا؟ چون حیوانات عادت به زندگی در فضای محدود ندارند. با هم درگیر میشوند، برای حفظ قلمرو، سر غذا و... با هم دعوا میکنند و به هم آسیب میرسانند و حتی همدیگر را میکشند!
پناهگاه در واقع جای حیواناتی است که نمیتوانند از پسِ زندگی در فضای بیرون بربیایند؛ حیوان یا پیر است یا دست و پا ندارد و نمیتواند برای خودش غذا تهیه کند و از خودش مراقبت کند. بنابراین برایش بهتر است تا آخر عمر در پناهگاه بماند. اما اینجا ما برای حفظ حیوانات از کشتار، ناچاریم حیوانات سالم را هم در پناهگاه نگهداری کنیم. واقعاً اگر درست نگاه کنیم، نیازی به حذف این حیوانات نیست. بسیاری از آنها تا گرسنه نشوند، به شهرها نزدیک نمیشوند. اگر نهادهایی مثل شهرداری به آنها غذارسانی کنند، به سمت شهر نمیآیند. عقیمسازی هم، کمک میکند بتوانیم جمعیت این حیوانات را در محدوده شهرها کنترل کنیم. یادمان نرود در مجموعه خلقت خداوند، همه مخلوقات مثل حلقههای یک زنجیره به هم وصل شدهاند و هرکدام اهمیت و کارکرد خودشان را دارند. اگر ما با کشتار سگها، باعث کاهش افراطی جمعیت آنها شویم، شغالها و کفتارها زیاد میشوند و به شهرهایمان راه پیدا میکنند. من کفتار را در مناطق شمالی تهران دیدهام و این یک زنگ خطر است...
از عقیمسازی سگها گفتید. این یکی از مباحث مناقشهبرانگیز در این سالها بوده. شما از این طرح حمایت میکنید و آن را مفید میدانید؟
- ببینید، عقیمسازی اگر بهصورت اصولی انجام شود، به سلامتی سگهای مادر کمک میکند و بهلحاظ درمانی، از ابتلای آنها به بیماری هایی مثل سرطان سینه جلوگیری میکند. از طرف دیگر، تولههایی که به دنیا میآیند، واقعاً سرانجامی ندارند. نه تغذیه مناسبی دارند و نه در امنیت هستند. سگ مادر که بیخانمان و بیصاحب است، نه خودش میتواند برای تولههایش غذا فراهم کند و نه شهرداری به آنها غذارسانی میکند. در این زایمانها هم خود سگ مادر اذیت میشود و هم تولههایش. این زبانبستهها یا در اثر سرما و گرما و گرسنگی مریض میشوند یا گرفتار حیوانآزارها و در نهایت میمیرند. حتی بعضی بچهها به اسم اینکه میخواهند با این تولهسگها بازی کنند، به آنها آسیب میزنند. مثلاً یک خانواده، توله کوچولوی خوشگلی را میبیند و خوشش میآید. بدون اینکه به تغذیه این توله شیرخوار فکر کند، آن را برمیدارد و به خانهاش میبرد. نتیجه چه میشود؟ توله بیچاره جز شیر مادرش غذایی نمیخورد و به همین راحتی میمیرد. علاوهبر همه اینها، بحث سودجویی وحشتناک حیوانآزارها، حکایت دیگری است...
وقتی دست و پای تولهسگها نصیب رمالها و دعانویسها میشود!
حیوانآزارهای سودجو، دست و پای تولهسگها – و اغلب سگهای با رنگ تیره - را قطع میکنند و آنها را به رمالها، جادوگرها و دعانویسها میفروشند! نمیدانم، میگویند این رمالها و دعانویسها از این دست و پاهای بریده حیوانات برای ارتباط با اجنه استفاده میکنند! چند سال قبل، یک خانم چادری یکی از همین تولهسگها را که پای چپش قطع شده بود و از شدت خونریزی از حال رفته بود، در گوشه خیابان دیده بود. دلش سوخته بود و حیوان را به یک کلینیک دامپزشکی رسانده بود. آن خانم تمام هزینههای درمان را تقبل کرد تا آن حیوان زبانبسته کمتر رنج بکشد.
ببینید، در شرایطی که هیچ نهادی برای ساماندهی وضعیت سگهای بیخانمان و بیصاحب وسط میدان نمیآید و حاضر نیست هزینه کند و سگها و تولههایشان مدام در معرض ضعف و بیماری و خطر قرار دارند، چارهای جز عقیمسازی و کنترل جمعیت آنها نیست. تا کِی حامیان میتوانند از هزینه شخصیشان برای تغذیه و مراقبت و درمان این حیوانات مایه بگذارند؟
شهرداری هر قولی داد، زیرش زد
در صحبتهایتان از نقش شهرداری در موضوع حمایت از حیوانات گفتید. آیا در این سالها ارتباط و همکاری میان شهرداری و حامیان حیوانات شکل گرفته؟ آیا این نهاد از حامیان واقعی حیوانات حمایت میکند؟
- نه متاسفانه. یکی از مهمترین مشکلات حامیان حیوانات این است که شهرداری پای کار نمیآید و حاضر نیست برای ساماندهی این حوزه هزینه کند. البته در برخی شهرها شرایط متفاوت است و شهرداری با حامیان همکاری دارد اما یک موضوع کاملاً سلیقهای است و به نگاه شهردار به مقوله حمایت از حیوانات بستگی دارد. اما در تهران، من هیچوقت همکاری خوبی از طرف شهرداری ندیدم. هر قولی دادند، زیرش زدند. یکبار برای واگذاری پناهگاههای حیوانات که شهرداری آنها را ساخته، مناقصه برگزار کردند. تعدادی از حامیان دغدغهمند هم ثبتنام کردند و متقاضی شدند اما در نهایت، پناهگاه را به یکی از آشنایان خودشان واگذار کردند که نه حامی حیوانات بود و نه اصلاً به این حوزه علاقه داشت.
باید وضعیت پناهگاه را در زمان مدیریت این فرد میدیدید. میگفت: «به درک که حیوانات از گرسنگی بمیرند! بودجه من بیشتر از این نمیرسد. من فقط میتوانم هفتهای دو بار به اینها نان خشک بدهم.» خطاب به حامیان حیوانات که معترض بودند، میگفت: «اگر ناراحتید، خودتان بیایید به این حیوانات رسیدگی کنید!» و همینطور هم شد؛ حامیان میرفتند با هزینه شخصیشان برای حیوانات غذا میبردند، پناهگاه را نظافت میکردند و... آن آشنای محترم، هیچ اقدامی برای رسیدگی به وضعیت حیوانات انجام نمیداد اما خب، پیمانکار آن پناهگاه بود و بهواسطه حیوانات، شغل و درآمد کسب کرده بود.
شما خودتان هم تجربه راهاندازی نقاهتگاه داشتهاید. از این تجربه برایمان بگویید.
- بله. 4، 5 سال قبل با کمک حامیان و دوستداران حیوانات، یک نقاهتگاه در شهر گرمسار راهاندازی کردیم. حیوانات مصدوم و زخمی را که موسسه خودمان از دست حیوانآزارها نجات میداد یا در نقاط مختلف پیدا میکردیم، به آنجا میبردیم و زیر نظر دامپزشک درمان میکردیم. آن نقاهتگاه تا 2 سال دایر بود و وقتی موارد ارجاعی دوره نقاهت را گذراندند، آن را تعطیل کردیم. البته اگر فردی با نیت سودجویی و کاسبکاری وارد این عرصه شده بود، حتماً آن نقاهتگاه را نگه میداشت و از قِبَل آن برای خودش خانه و ماشین میخرید.
فراموش نکنید؛ حمایت از حیوانات یک کار تخصصی است
در بخشی از صحبتهایتان گفتید از یکجایی به بعد وقتی احساس کردید مهارتهای لازم برای برخورد با حیوانات و نگهداری از آنها را کسب کردهاید، تحصیل در رشته دامپزشکی را رها کردید. این به این معنی است که افراد با چند سال فعالیت در این حوزه، بهراحتی میتوانند در زمینه مراقبت و درمان حیوانات بهطور مستقل عمل کنند؟
- نه، به هیچ وجه! من هیچوقت بدون نظر و حضور دامپزشک، درمانی را برای حیوانات انجام نمیدهم. اصلاً اطلاعات و دانش موردنیاز در این سطح را ندارم. مهارتی که به آن اشاره کردم، برای کمکهای مقدماتی به حیوانات زخمی و بیمار در جریان اردوها و گردشها در مناطق جنگلی مثل چیتگر بود. اما متاسفانه برخی از حامیان حیوانات که بهعنوان لیدر گروههای حمایتی فعالیت میکنند، بعد از 3، 4 سال فعالیت در این عرصه که روند درمان توسط دامپزشکان را میبینند، تصور میکنند همهچیز را یاد گرفتهاند. به همین دلیل خودشان اقدام به درمان حیوان میکنند و او را بیشتر دچار مشکل میکنند.
یا برخی از آنها که بهعنوان «زندهگیر حیوانات» معروف هستند، به شکل غیراصولی این کار را انجام میدهند. مثلاً بیتوجه به خطرات، در کنار اتوبان دنبال حیوان میکنند. نتیجه این میشود که حیوان میترسد و وسط جاده میپرد و در تصادف با خودروها میمیرد. یا حتی بعد از زندهگیری، موقع حمل حیوانات با اقدامات غیراصولی، دردسرساز میشوند؛ مثلاً با زدن پوزهبند غیراصولی، باعث مرگ حیوان میشوند چون آن پوزهبند اجازه نداده حیوان لهله بزند و نفس بکشد. بنابراین، باید حواسمان باشد حمایت از حیوانات، یک کار تخصصی است و افرادی که به نام حمایت وارد این عرصه میشوند، اگر اطلاعات و تخصص لازم را نداشته باشند، بیشتر از همه به حیوانات آسیب خواهند زد.
طلبه حامی حیوانات، به وظیفه انسانی و دینیاش عمل میکند
حسن ختام این گفتوگو، اشاره به این نکته است که شما بعد از انصراف از دانشگاه، سراغ جنبه دیگری از علایقتان یعنی تحصیل علوم دینی در حوزه رفتید. اما در سالهای اخیر و با وجود تحصیل و فعالیت در قامت یک طلبه، دغدغه همیشگیتان در زمینه حمایت اصولی از حیوانات را فراموش نکردهاید. از این دو جنبه بهظاهر متفاوت در زندگیتان بگویید.
- از نگاه من، اینها منافاتی با هم ندارند. انسان در زندگی به جنبههای مختلفی برای فعالیت علاقه دارد. من همیشه به تحصیل علوم دینی علاقه داشتم و وقتی فرصتش فراهم شد، سراغ این حوزه رفتم. اما طلبگی اصلاً در تضاد با حوزه حمایت از حیوانات که آنها هم مخلوقات خداوند هستند، نیست. ما طلبههای مشهور و فعال حامی حیوانات در جامعه داریم که معرف همه هستند. در دین ما روایات فراوانی از اهل بیت علیهم السلام در زمینه دلسوزی و محبت به حیوانات وارد شده که همه ما آنها را خوانده و شنیدهایم. بنابراین حمایت از حیوانات از نگاه من، یک وظیفه است. من نمیتوانم از کنار حیوان گرسنه و زخمی بیتفاوت عبور کنم. اگر امکانش را داشته باشم و به حیوانی در این شرایط کمک نکنم، تا چند روز حس بدی دارم. احساس میکنم خداوند از من امتحانی گرفت و در آن رد شدم.
در تمام این سالها، تأثیر دلسوزیها و کمکهایی که نسبت به حیوانات بیخانمان و گرسنه داشتم را کاملاً در زندگیام دیدهام. بارها خطراتی بهاصطلاح از بیخ گوشم گذشته که هر بار بیشتر مطمئنم کرده خدا تمام این کارها را میبیند و به آنها پاداش میدهد.