کد خبر: ۶۸۵۱۰
تعداد نظرات: ۱۹ نظر
پیشکسوتان دامپزشکی (۱):
در یک‌سالی که کورس آناتومی را می‌گذراندم، علاوه بر شرکت در سالن تشریح حیوانی، در سالن تشریح انسانی نیز حضور داشتم، چون مدتی بود که بخش آناتومی دانشکده دامپزشکی بریستول زیر نظر دانشکده پزشکی قرار گرفته بود ...
 

حکیم مهر: «دکتر بیژن رادمهر» استاد پیشکسوت دامپزشکی ایران در آذرماه سال 1321 در تهران متولد شد و دوران دبستان را در همین شهر گذراند. بعد از تبعید پدر به شمال غرب کشور، در دبیرستان‌های آنجا با معلمی آشنا شد که شعله اولیه علاقه‌اش به دامپزشکی را روشن کرد. خودش می‌گوید: «ایشان دبیر زیست‌شناسی بودند و اطلاعاتشان آن‌قدر خوب بود که از سنگ و گیاه تا حیوانات مختلف، همه را برای ما به شکل کامل توضیح می‌داد. حتی، برخی حیوانات مثل قورباغه، خرچنگ و... را تشریح می‌کرد. نحوه کار او بسیار جالب بود و این شکل تدریس عملی، طوری بچه‌ها را علاقه‌مند کرده بود که همه می‌گفتند بعد از دیپلم، حتما در رشته زیست‌شناسی کنکور می‌دهیم.»

دکتر رادمهر در مهر ماه سال 1341وارد دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران شد. از نظر او نکته جالب آن سال‌ها این بود که به دانشجویان دامپزشکی اسب‌سواری آموزش می‌دادند. وی معتقد است که آن زمان و در دهه ۴۰ اطلاعات مردم نسبت به دامپزشکی خیلی کم بود و زیاد دامپزشکان را تحویل نمی‌گرفتند.         

بعد از دوران خدمت به تهران آمد تا هدف اصلی خود که همانا تدریس در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بود، دنبال کند. می‌گوید: «در این فکر بودم که به دانشکده دامپزشکی سر بزنم، چون به آموزش علاقه‌مند بودم اما بعد اتفاق جالبی افتاد. آن زمان ادارات دامپزشکی با کمبود دامپزشک مواجه بودند و حقوقی که می‌دادند خیلی کم بود. در واقع حقوق یک دامپزشک رسمی ۸۰۰ تومان در ماه بود که خیلی زیاد نبود و کمتر دامپزشک فارغ‌التحصیلی رغبت داشت که در اداره دامپزشکی استخدام شود. به همین خاطر بود که وزیر کشاورزی وقت پیشنهاد استخدام تعدادی دامپزشک به صورت پیمانی و با حقوق ۲۵۰۰ تومان دادند که این حقوق خیلی بالا بود. از طرفی جایی که تازه فارغ‌التحصیلان به آنجا فرستاده می‌شدند، بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد بدی آب و هوا به آنها تعلق می‌گرفت. با این تفاسیر کسی که به بدترین مناطق آب و هوایی مثلا بندرعباس می‌رفت، می‌توانست ۲۵۰۰ تومان حقوق و ۲۵۰۰ تومان بدی آب و هوا بگیرد و این رقم خیلی زیادی بود. فارغ‌التحصیلان نیز قبول کردند که از این شرایط استفاده کنند.»

دکتر رادمهر در سال ۵۴ برای گرفتن تخصص به دانشگاه بریستول انگلستان و مهر ماه سال ۵۸ و حدودا یک سال بعد از انقلاب به کشور بازگشت و در سال ۸۹ بازنشسته شد.

حکیم مهر: آقای دکتر، متولد چه سالی و کجا هستید؟

من در آذر ماه سال ۲۱ در تهران به دنیا آمدم و دوران دبستان را در تهران گذراندم. بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲، از آنجا که پدرم افسر ارتش بود و به دکتر مصدق تمایل داشت و از ایشان حمایت می‌کرد، وی را به شهرهای آذربایجان غربی ازجمله ماکو، مهاباد و ارومیه بدون داشتن شغل مشخصی تبعید کردند و به همین علت من ۵ سال از دوره دبیرستان را در آن شهرها گذراندم.

حکیم مهر: این شرایط برای شما سخت نبود؟

بلی، سخت بود. تنها نکته مثبتی که این جابه‌جایی‌ها داشت، آشنایی با شهرهای گوناگون و در مدرسه با بچه‌های مختلف بود. بهتر از همه، زمانی بود که به مدت ۲ سال در مهاباد بودم. در مهاباد یک دبیر دبیرستان داشتیم که انسان بسیار فهیم و دانشمندی بود. کلاس ما ۱۲ نفره بود و ایشان هر درسی را که می‌داد، روز بعدش در قالب کار عملی، بچه‌ها را جمع می‌کرد و ما از مهاباد بیرون می‌آمدیم. کافی بود ۱۰ دقیقه حرکت کنیم تا کاملا خارج از شهر باشیم. ایشان دبیر زیست‌شناسی بودند و اطلاعاتشان آن‌قدر خوب بود که از سنگ گرفته تا گیاه و جانوار، همه را برای ما به شکل کامل توضیح می‌داد. حتی اگر پیش می‌آمد، برخی حیوانات مثل قورباغه، خرچنگ و... را تشریح می‌کرد. نحوه کار او بسیار جالب بود و این شکل تدریس عملی، طوری بچه‌ها را علاقه‌مند کرده بود که همه می‌گفتند بعد از دیپلم، حتما در رشته زیست‌شناسی کنکور می‌دهیم.

حکیم مهر: چه زمانی به تهران برگشتید؟

سال ششم دبیرستان به تهران آمدم و در دبیرستان علمیه ثبت نام کردم. بعد از دیپلم تصمیم داشتم که برای دانشکده زیست‌شناسی اقدام کنم اما یکی از خویشان ما که در یک دبستان مدیر بود، به من گفت تو تازه دبیرستان را تمام کردی و می‌دانم که به آموزش و تدریس علاقه‌مند هستی، به اینجا بیا چون معلم کلاس چهارم ما از یک سال پیش نیامده و تو به جای او درس بده. دبستان در ناحیه سید اسماعیل تهران بود. من یک سال در آنجا به عنوان معلم کلاس چهارم تدریس کردم و تجربه جالبی برای من بود. سال بعد که خواستم برای کنکور زیست‌شناسی اقدام کنم، اطرافیان رشته دامپزشکی را هم توصیه کردند. در هر دو رشته شرکت کردم و قبول شدم اما در نهایت دامپزشکی را انتخاب کردم.

حکیم مهر: بچه درس‌خوانی بودید؟

حقیقت این است که در دوران ابتدایی خیر. در دوران دبیرستان هم در سال‌های اول نه، اما زمانی که به سال چهارم و پنجم رسیدم، به خاطر نحوه تدریس آن دبیر زیست‌شناسی به درس علاقه‌مند و شاگرد درس خوانی شدم.

حکیم مهر: نام این معلم تاثیرگذار چه بود؟

فکر می‌کنم آقای رضایی بودند، اما دقیق یادم نیست.

حکیم مهر: چه سالی وارد دانشگاه شدید؟

مهر ماه سال ۴۱ وارد دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران شدم. آن موقع هنوز تمام دانشکده در محل فعلی مستقر نشده بود و بخش آناتومی و تشریح در ساختمانی در خیابان فلسطین بود. ما استخوان‌شناسی را در آن ساختمان می‌خواندیم اما برای مباحث تئوری به قسمت اصلی ساختمان در خیابان آزادی می‌آمدیم. نکته جالب این سال‌ها این بود که به ما اسب‌سواری آموزش می‌دادند. یعنی از سال دوم برنامه اسب‌سواری برای ما در نظر گرفتند. تقریبا اکثر  بچه‌ها علاقه‌مند بودند. ما به دانشکده افسری رفتیم و در آنجا سرهنگی حضور داشت که خیلی زیبا ما را با اسب‌سواری و نحوه تعامل با اسب آشنا کرد. زین‌گذاری اسب، سوار و پیاده شدن از اسب و حتی اینکه چطور از زیر شکم اسب عبور کنیم را به ما آموزش داد. ما سوار اسب می‌شدیم و با حالت قدم به بلوار و ناحیه‌ای که الان پارک لاله است، می‌آمدیم. آن موقع نام آنجا میدان جلالیه بود. زمین بزرگی در آنجا واقع شده بود و همان سرهنگی که مربی اسب‌سواری ما بود، ابتدا قدم و بعد یورتمه را به ما آموزش داد. بعد به چهارنعل رسیدیم و زمانی که دید بچه‌ها خیلی علاقه‌مند هستند، در جلسات مختلف پرش در ارتفاعات ۱۰ و ۲۰ سانتی‌متری هم یاد داد. این آموزش‌ها خیلی برای ما جالب بود. بعد از ما هم تا چند سال دیگر ادامه داشت و بعد متاسفانه این برنامه از بین رفت.

حکیم مهر:‌ شما به واسطه علاقه‌ای که به زیست‌شناسی داشتید، رشته دامپزشکی را انتخاب کردید. بعد از ورود به این رشته، آیا دامپزشکی همان چیزی بود که می‌خواستید؟

بله، تقریبا همین‌طور بود. آن زمان و در دهه ۴۰ اطلاعات مردم نسبت به دامپزشکی خیلی کم بود و زیاد دامپزشکان را تحویل نمی‌گرفتند. اما یادم است وقتی که دانشجوی سال دوم بودیم، تعدادی از بچه‌ها دور هم جمع شدیم و گفتیم برای کارآموزی اقدام کنیم. به رئیس دانشکده که مرحوم آقای دکتر رفیعی بودند گفتیم که می‌خواهیم در اداره دامپزشکی کارآموزی کنیم. ایشان ابتدا خندیدند و گفتند شما سال دوم هستید و می‌دانید که هیچ چیزی از دامپزشکی نمی‌دانید؟ گفتیم که علاقه داریم از نزدیک با دامپزشکی آشنا شویم. ایشان با سازمان صحبت کردند و ما هم چون می‌خواستیم این کار را به شکل رایگان انجام دهیم، قبول کردند. بچه‌ها درادارات دامپزشکی شهرستان‌های مختلف پخش شدند و من به اداره دامپزشکی ورامین رفتم و یک ماهی برای کارآموزی آنجا بودم. اما خب نه بیماری می‌دانستم و نه درمان و به همین دلیل از این دوره استفاده زیادی نکردم اما حداقل با کار دامپزشکی آشنا شدم. در نهایت به سال ۴۵ و زمان دفاع از پایان‌نامه رسیدم.

حکیم مهر: موضوع پایان‌نامه شما چه بود؟

موضوعات مختلفی را برای پایان‌نامه دنبال می‌کردم. این موضوع را آن زمان با دکتر ملکی که بعذ از انقلاب رئیس دانشگاه شدند، در میان گذاشتم. ایشان گفتند که الان یک موضوع روز و مهم وجود دارد و آن هم چیزی نیست جز تحقیق در مورد تقلب در روغن حیوانی و کره. البته ما اینجا کسی را به عنوان استاد راهنما نداریم، اما دکتر هاشمی تنکابنی که در آزمایشگاه شهرداری تهران کار می‌کند، در این زمینه اطلاعات زیادی دارد. من با وی صحبت کردم و ایشان هم استقبال کردند و موضوع پایان‌نامه من «تقلبات روغن حیوانی و کره» شد. دکتر هاشمی استاد راهنما و دکتر ملکی و دکتر نشاط داور شدند. تحقیقات مربوط به پایان‌نامه تقریبا یک سال طول کشید اما خیلی جالب بود. من به آزمایشگاه شهرداری می‌رفتم و در آنجا روغن‌ها را با شماره کد مخصوصی که داشت، بدون اینکه مشخص شود متعلق به چه کسی است، آزمایش می کردیم و می‌دیدیم که بعضی از آنها ناخالصی دارد. دادگاه با توجه به میزان ناخالصی، برای آن شخص جریمه تعیین می‌کرد.

حکیم مهر: چه سالی از پایان‌نامه دفاع کردید؟

سال ۴۶ از پایان‌نامه‌ دفاع کردم.

حکیم مهر: زمانی که می‌خواستید رشته دامپزشکی را انتخاب کنید، پدر و مادر یا اطرافیان شما مخالفتی نکردند؟

خیر، به خاطر اینکه اطلاعاتی از دامپزشکی نداشتند. به همین دلیل به خود من واگذار کرده بودند. هنگامی که در مهاباد بودم، همیشه تعدادی حیوان خانگی داشتم. در تهران چون منزل ما کوچک بود، تعدادی آکواریوم داشتم و ماهی‌های زینتی را جمع کرده بودم. آن موقع در تهران فقط یک مغازه در خیابان جمهوری (اسلامبول قدیم) بود که ماهیان زینتی می‌آورد و من آن‌قدر لذت برده بودم که تعدادی ماهی به قیمت گرانی خریدم. آنها تکثیر پیدا کردند و تعدادشان بسیار زیاد شد و موجب ناراحتی اعضای خانواده شد. به دانشکده که رفتم، در طبقه زیرزمین دانشکده آزمایشگاهی مربوط به بخش ماهی‌شناسی تعداد زیادی آکواریوم و ماهیان مختلف وجود داشت. با آنها صحبت کردم و تقریبا بیشتر ماهی‌ها را به آنها دادم و آنها نگهداری کردند. اکثر ماهیانی که داشتم از انواع زنده‌زا بودند و گاهی این بچه‌ها توسط ماهیان دیگر خورده می‌شدند. یک روز متوجه شدم که یکی از این ماهیان که زایمان کرده، به علت حمله ماهیان دیگر قسمتی از محلی که مانند رحم حاوی نوزاد ماهیان است به شکل پرولاپس بیرون زده است.  همه گفتند که این ماهی دیگر زنده نمی‌ماند. گفتم بد نیست که روی آن کار کنم و این قسمت را به سمت داخل برگردانم. ماهی را روی پنبه نم‌دار گذاشتم و با ته سوزن ته گرد قسمت پرولاپس شده شبیه رحم را به داخل فرو کردم و دیدم که ماهی زنده ماند و حتی یک ماه بعد دوباره زایمان کرد و این تجربه جالبی برای من شد که من را به کار روی حیوانات علاقه‌مند کرد.

حکیم مهر: چه سالی ازدواج کردید؟

سال ۵۰ ازدواج کردم. ۲ دختر دارم که هر دوی آنها ازدواج کردند. یک نوه ۳ ساله هم دارم.          

حکیم مهر: آیا تمایل داشتید که فرزندانتان دامپزشکی بخوانند یا آنها را در مسیر تحصیل آزاد گذاشتید؟

آنها را آزاد گذاشتم. دختر بزرگم در سال‌هایی که انگلیس بودم، به زبان انگلیسی علاقمند شد و وقتی به ایران برگشتم با اینکه در کنکور رشته علوم آزمایشگاهی قبول شد و این دوره را گذراند، دوباره کنکور داد و رشته زبان انگلیسی را انتخاب کرد و اینک مشغول تدریس زبان در موسسات مختلف است. دختر دوم هم در رشته اقتصاد دانشگاه تهران قبول شد ولی پس از اتمام دوره به هنر تمایل پیداکرد و دوره مجسمه‌سازی را به پایان رساند و اینک در ساخت دکور روی کیک متبحر شده و کار می‌کند.

حکیم مهر: بعد از دفاع از پایان‌نامه چه اتفاقی افتاد؟ دوران سربازی را چه کردید؟

قبل از دوران سربازی و در سال ۴۶ که فارغ‌التحصیل شدم، در ناحیه افغانستان و پاکستان بیماری خطرناک طاعون گاوی شیوع پیدا کرد. در واقع در تمام دنیا دانشکده‌ها و ادارات دامپزشکی به علت شیوع بیماری خطرناک و به شدت همه‌گیر طاعون گاوی تاسیس شدند و اولین اداره و دانشکده هم در فرانسه در دویست و خورده‌ای سال قبل تاسیس شد. در ایران نیز شروع تشکیل اداره دامپزشکی و دانشکده دامپزشکی با شیوع طاعون گاوی در سال 1308 بود. سال ۴۶ که این بیماری در افغانستان شیوع پیدا کرد، سازمان دامپزشکی پیشنهاد داد که علاوه‌بر کارمندان خودش، از فارغ‌التحصیلان دامپزشکی هم می‌تواند استفاده کند. من نیز با سایر دوستان به صورت گروه‌های دو نفره به نوار مرزی بین ایران و افغانستان و پاکستان و حتی شوروی سابق اعزام شدیم و کار واکسیناسیون و تشخیص بیماری روی گاوها را انجام دادیم. حدود ۳ ماه و نیم آنجا بودیم که دوران خیلی سختی بود. هوا سرد شد و روستاها نیز برای زندگی وضعیت بسیار بدی داشتند، اما ما کار واکسیناسیون خود را انجام دادیم و در طول این مدت راندمان خیلی خوبی داشتیم.

بعد از این مرحله دوران سربازی من شروع شد. ۶ ماه اول در مردآباد کرج بودم. پادگان شامل یک گروهان دکترا، یک گروهان مهندس کشاورزی و ۸ گروهان دیپلمه بود. سرما آن‌قدر شدید بود که یک دیپلمه به علت سرما از بین رفت. شش ماه را گذراندیم و سپس تحت نام سپاهی دامپزشکی، شاخه ای از سپاه ترویج، به شهرستان‌های مختلف رفتیم. من به استان لرستان رفتم و در آنجا به اتفاق سه نفر دیپلمه نظامی که کار واکسیناسیون دام‌ها را یاد گرفته بودند، مامور خدمت در شهرستان دورود شدیم که به گفته رئیس اداره دامپزشکی لرستان، مرحوم دکتر زمانی، وضع بسیار بدی داشت. حدود سه ماه آنجا بودیم اداره سرو سامان گرفت. اواخر مهر مراجعین دامپزشکی کاهش یافت و به ما ماموریت دادند که به منطقه الوار گرمسیری برویم. ناحیه‌ای بین خرم‌آباد و اندیمشک و نزدیک پلدختر و چند روستای دیگر. آنجا خانه کوچکی پیدا و اقامت کردیم و دیدیم که منطقه ییلاقی دامداران است. دامداران فهمیده بودند که آنجا مستقر شدیم و برای درمان و واکسیناسیون دام‌ها به ما مراجعه کردند. ما بصورت یک گروه چهار نفره  به دامداری‌های مختلف که بیشتر آنها نزدیک سیاه‌چادرهایشان بودند، می‌رفتیم و کار درمان یا واکسیناسیون که بیشتر تب برفکی و حتی گاهی شاربن و... انجام می‌دادیم. بعضی از شب‌ها هم در سیاه‌چادر می‌خوابیدیم.

حکیم مهر: حال و هوای سیاه‌چادر چطور بود؟

اولین بار که در سیاه‌چادر خوابیدم، دیدم که به راحتی می‌توانم از سقف سیاه‌چادر آسمان را ببینیم. به شخصی که آنجا بود گفتم اگر باران ببارد، شما در این چادرها خیس می‌شوید. گفت احتمالا الان باران می‌بارد و همین هم شد و بعد از یک ساعت باران سختی بارید. اما با اولین قطرات باران، تمام منافذ سیاه‌چادرها که از موی بز درست کرده بودند، بر اثر رطوبت به هم چسبیدند و یک قطره آب به داخل سیاه چادر نیامد. ما چند ماهی در آنجا بودیم و خیلی کار ما خوب بود و فعال بودیم.

اواخر اسفند ماه سال ۴۸ بود که به ما گفتند به شهری به اسم کوهدشت بروید، چون آنجا مدتی است که دامپزشک ندارد. به آنجا رفتم و دو ماه در آنجا بودم. فروردین ۴۹ گفتند که به بروجرد بروم. اداره دامپزشکی آنجا هم خیلی ضعیف بود و گروه ما فعالیت‌های خوبی در اداره دامپزشکی بروجرد انجام می داد و مراجعین خیلی زیادی داشتیم. مرداد ماه خدمت نظام ما پایان یافت و به تهران آمدیم.

حکیم مهر: بعد از آن چه کردید؟

به تهران که آمدم، در این فکر بودم که به دانشکده دامپزشکی سر بزنم، چون به آموزش علاقه‌مند بودم اما بعد اتفاق جالبی افتاد. آن زمان ادارات دامپزشکی با کمبود دامپزشک مواجه بودند و حقوقی که می‌دادند خیلی کم بود. در واقع حقوق یک دامپزشک رسمی ۸۰۰ تومان در ماه بود که کم بود و کمتر دامپزشک فارغ‌التحصیلی رغبت داشت که در اداره دامپزشکی استخدام شود. به همین علت  وزیر کشاورزی وقت پیشنهاد استخدام تعدادی دامپزشک به صورت پیمانی و با حقوق ۲۵۰۰ تومان دادند که حقوق خوبی بود. از طرفی جایی که تازه فارغ‌التحصیلان به آنجا فرستاده می‌شدند، بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد بدی آب و هوا و دوری از محل خدمت به آنها تعلق می‌گرفت. با این تفاسیر کسی که به بدترین مناطق آب و هوایی مثلا بندرعباس می‌رفت، می‌توانست ۲۵۰۰ تومان حقوق و ۲۵۰۰ تومان بدی آب و هوا دریافت کند که رقم خیلی زیادی بود. فارغ‌التحصیلان نیز قبول کردند که از این شرایط استفاده کنند و من شهرستان بهبهان را انتخاب کردم که حدود ۴۵۰۰ تومان حقوق داشت. شهرستان بهبهان در ۲۵۰ کیلومتری اهواز است.

در بهبهان خود را به فرماندار معرفی کردم؛ ایشان خوشحال شد و گفت در این منطقه دامداری‌های متعددی وجود دارد، اما مدتی است که اینجا دکتر دامپزشک فعالی نداریم. کارم را شروع کردم و چند ماهی در این شهرستان بودم، اما فقط ماهی ۲۵۰۰ تومان واریز کردند و مابقی را ندادند.

حکیم مهر: چرا؟

علت را بعدا فهمیدیم. تفاوت حقوق آن‌قدر زیاد بود که سایر کارمندان دچار ناراحتی شده و اعتراض کردند که چرا به افراد تازه استخدام شده این‌قدر حقوق می‌دهید؟ این موجب شد که آن مابه‌التفاوت را ندهند. بعد از ۵ ماه رئيس اداره دامپزشکی اهواز گفت که در حال حاضر وضعیت شهرستان بهبهان قابل قبول است اما دامپزشکی سوسنگرد وضعیت بسیار بدی دارد، به آنجا منتقل شوید. من به آنجا رفتم. سوسنگرد شهر کوچکی است که یک شاخه از رودخانه کرخه از داخل آن عبور می‌کند. چند ماهی هم در آنجا بودم. مسئله مهم در این شهر این بود که در آنجا هم دام‌ها بیمار بودند و هم بیماری شبه وبا در ساکنین شهر شایع بود. تا ماه اسفند در سوسنگرد بودم، بعد گفتند برای اینکه تمام دستمزد خود (حقوق و بدی آب و هوا) را بگیرید، باید سال بعد هم به این ماموریت ادامه دهید. قبول کردم و حکمم صادر شد و تقریبا تا ماه آبان و آذر سال ۴۹ در سوسنگرد مشغول کار بودم. متاسفانه باز هم اضافات را ندادند و من استعفا کردم و به تهران آمدم. خواستم برای ورود به دانشکده اقدام کنم که گفتند فعلا برای استخدام فرد جدید جا نداریم، چند ماه دیگر بیایید. متوجه شدم اداره تدارکات ارتش بطور کوتاه مدت نیاز به دامپزشک برای مدیریت مرغداری خود در ورامین دارد. مراجعه کردم و پس از مصاحبه کوتاهی، با حقوق ماهی 2500 تومان به طور قراردادی استخدام شدم. آنجا چندین سالن پرورش مرغ گوشتی و تخم‌گذار بزرگی داشت و من چند ماهی مشغول به فعالیت شدم. جوجه‌ها را به صورت یک‌روزه با هواپیما از خارج کشور می‌آوردند. فعالیت من ماه به ماه تمدید شد و اواخر بهمن بود که از دانشکده پیغام فرستادند که اگر می‌خواهی بیایی، الان زمان خوبی است. من با ارتش صحبت کردم و آنها وضعیت من را قبول کردند. از موسسه استعفا کردم و بیرون آمدم. از اول اسفند ۴۹ به دانشکده مراجعه کردم و به عنوان مربی پیمانی در گروه آناتومی و بافت‌شناسی با حقوق ماهی ۱۹۰۰ تومان استخدام شدم.

حکیم مهر:‌ چه سالی برای دوره تخصص اقدام کردید و کجا تخصص گرفتید؟

سال ۵۴ برای گرفتن تخصص از دانشگاه‌های کشورهای مختلف اقدام کردم. دانشگاه بریستول انگلستان یکی از دانشگاه‌هایی بود که تعریف آن را بسیار شنیده بودم. با آنها مکاتبه کردم و قرار شد که از شهریور ۵۴ کار تحقیقاتی در این دانشکده را شروع کنم. همان سال به انگلستان رفتم و زمانی که خواستم کار را شروع کنم، گفتند باید یک سال دوره کورس آناتومی را بگذرانی و بعد می‌توانی برای PhD  اقدام کنی. در یک‌سالی که کورس آناتومی را می‌گذراندم، علاوه بر شرکت در سالن تشریح حیوانی، در سالن تشریح انسانی نیز حضور داشتم، چون مدتی بود که بخش آناتومی دانشکده دامپزشکی بریستول زیر نظر دانشکده پزشکی قرار گرفته بود. این مساله برای من جالب بود، چون مقداری هم تشریح انسانی یاد گرفتم. در نهایت بعد از یک سال امتحان دادم و برای PhD ثبت‌نام کردم. موضوع تز دکترای تخصصی من بررسی دستگاه تناسلی میش بود که آزمایش‌های آن از مهر ۵۵ تا اردیبهشت ۵۸ طول کشید. در سال ۵۶ به عنوان بهترین دانشجوی خارجی مورد تشویق قرار گرفتم و یک‌سری کتاب به من جایزه دادند.

حکیم مهر: چه سالی به ایران بازگشتید؟

مهر ماه سال ۵۸ و حدودا یک سال بعد از انقلاب بود که من به تهران برگشتم.

حکیم مهر:‌ زندگی در انگلستان چطور گذشت؟

در انگلیس ۲ مرتبه دچار مشکل معیشتی و حقوق شدم. یک بار در زمان انقلاب سال ۵۷ بود که بانک‌ها ارسال پول به خارج از کشور را قطع کردند و من برای چند ماه در یک کشور غریب بدون حقوق ماندم و این مساله برای من بسیار سخت بود. کمااینکه دختر دومم هم در آنجا به دنیا آمد، اما به هر حال گذشت و فعالیت بانک‌ها دوباره شروع شد. مرحله دوم مرداد ماه سال ۵۸ بود که از دانشکده گفتند هر طور شده کار خود را تمام کن و به تهران برگرد، اما کار من هنوز ادامه داشت، چون پایان‌نامه‌ام تمام نشده بود. گفتم من حداقل ۳ ماه باید بمانم. متاسفانه دانشکده و بخش ضمن مخالفت، حقوق من را قطع کردند و ۳ ماه دیگر را بدون حقوق گذراندم و به تهران برگشتم. البته به تهران که آمدم حقوق آن ۳ ماه را به من دادند و من به‌عنوان مدیر گروه علوم پایه به کار خود ادامه دادم.

حکیم مهر: بعد از بازگشت به ایران چه کردید؟

مدتی مدیر گروه بودم، بعد مدتی مسئول رشته تخصصی علوم تشریحی شدم. مدت‌ها مسئول دامپزشکی مرکز نشر دانشگاهی بودم و علاوه بر اینها با رشته ورزشی یوگا آشنا شدم و تا حد مربی‌گری پیش رفتم. به مدت ۲ سال معاون دانشجویی دانشکده بودم. یک دوره هم عضو هیات اجرایی جامعه دامپزشکان بودم و در یک سمینار یک‌روزه بیماری‌های مشترک بین انسان و دام، با شرکت پخش فردوس همکاری کردم. در ادامه آناتومی و جنین‌شناسی را در دانشکده‌های دامپزشکی دانشگاه آزاد کرج، تبریز و شهرکرد تدریس می‌کردم. در دانشکده پزشکی درسی به نام آناتومی مقایسه‌ای و درس دیگری تحت عنوان حیوانات تشریحی بود. به من مراجعه کردند و از من خواستند که این واحدها را برای آنها تدریس کنم. بنده نیز این واحد را در رشته علوم تشریحی دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی برای چند سال تدریس کردم. همچنین برای دانشکده مامایی و جنین‌شناسی مدرس نداشتند و از من درخواست کردند. بنده نیز برای چند سال واحد جنین‌شناسی را برای دانشکده مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه علوم پزشکی ایران تدریس کردم.

از کارهای دیگر من این بود که در دهه ۷۰ به دوره‌های روان‌شناسی بالینی خیلی علاقه‌مند شدم و این دوره‌ها را اداره می‌کردم. در دهه ۷۰ دانشیار و سپس استاد شدم. همچنین با گروه دامپزشکی دانشنامه بزرگ فارسی به اتفاق ۵ نفر از همکاران شرکت کردیم. در تدریس آناتومی و جنین‌شناسی دانشکده دامپزشکی دانشگاه کرمان شرکت کردم. مدت‌ها عضو کمیته ۵ نفره شورای تخصصی دامپزشکی برای بررسی تشکیل دانشکده دامپزشکی زیر نظر آقای دکتر محمدعلی راد بودم. با هم به شهرهای مختلف می‌رفتیم و توانایی تاسیس دانشکده دامپزشکی در آن شهرها را بررسی می‌کردیم. مدتی عضو هیات تحریریه مجله دانشکده دامپزشکی و معاون انتشارات دانشگاه تهران بودم. همچنین مشاور مدیرکل امور پژوهش‌های کاربردی دانشگاه تهران، عضو کمیسیون علوم دامی و شیلات و اداره کل امور پژوهشی و کاربردی دانشگاه تهران بودم.

در دهه ۸۰ به خاطر علاقه‌ای که به طب هومیوپاتی داشتم، در این زمینه فعالیت کردم و کلاس‌هایی را در این حوزه به اتفاق تعدادی از افراد صاحب‌نظر در زمینه هومیوپاتی راه‌اندازی کردم. بعد بنده را به‌عنوان یک نفر از ۶ نفر بورد مشورتی هومیوپاتی بین‌المللی در خاورمیانه انتخاب کردند. یک دفتر انتشاراتی راه‌اندازی کردم و تعداد زیادی کتب دامپزشکی و عمومی چاپ کردم. بین سال‌های ۸۲ تا ۸۸ مسئول آموزش‌های آزاد دانشکده دامپزشکی شدم و چون تمام کلاس‌های دانشکده بعد از ظهرها از ساعت ۳ به بعد تعطیل می‌شد، با موافقت دانشکده و دانشگاه تهران، پیشنهاد دادم که رشته‌های مختلف علوم و طب‌نگر را با استفاده از متخصصین مجرب آن در دانشکده راه‌اندازی کنم تا هم زمان خالی عصرهای دانشکده پر ‌شود و افراد علاقه‌مند از آن استفاده کنند. با همکاری دکتر امیرعباس جعفری که الان معاون آموزشی نظام دامپزشکی هستند، حدود ۱۷ رشته علوم طب کل‌نگر را مثل طب هومیوپاتی با همکاری انجمن هومیوپاتی و ۲۰ نفر از پزشکان آنها در دانشکده برقرار کردیم. رشته یوگادرمانی را با کمک ۱۰ نفر از پزشکان انجمن یوگای نوا و ۱۰ نفر از استادان یوگای کشور در دانشکده راه‌اندازی کردم. طب سنتی ایران را با همکاری ۶ نفر از پزشکان طب سنتی و تعدادی از اساتید مانند آقای خیراندیش و افراد دیگری که در این زمینه صاحب‌نظر بودند، راه‌اندازی کردم که مورد استقبال افراد زیادی قرار گرفت.

به طور خلاصه بین سال‌های ۸۰ تا ۸۸ تمام عصرهای دانشکده، توسط این کلاس‌ها و رشته‌های مختلف پر شد و برای همه آنها هم یک گواهی‌نامه می‌دادیم که توسط من و رئیس آموزش آزاد دانشگاه تهران امضا می‌شد. در طول خدمت بیش از ۶۰ مقاله در مجلات و کنگره‌ها ارائه دادم و مجری ۱۲ طرح تحقیقاتی بودم. استاد راهنما و داور بیش از ۴۰ پایان‌نامه بودم و در تالیف و ترجمه بیش از ۳۰ جلد کتاب شرکت کردم.

حکیم مهر: چه سالی بازنشسته شدید؟

در سال ۸۹ بازنشسته شدم. در شهریور سال ۹۶ نیز همزمان با افتتاح سومین کنگره علوم پایه دامپزشکی با حضور هیات علمی و نماینده‌های سازمان دامپزشکی، نظام دامپزشکی، جامعه دامپزشکی و دانشجویان دانشکده، از من و سه نفر دیگر از اساتید بازنشسته علوم پایه تجلیل کردند.  حدود ۶۰ سال است که در خدمت دانشجویان و هیات علمی بودم.

حکیم مهر: به‌عنوان حرف آخر...

بزرگترین آرزوی من موفقیت رشته دامپزشکی در کشور است.

حکیم مهر: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

گفت‌وگو از: محسن طاهرمیرزایی

دبیر بخش پیشکسوتان دامپزشکی: دکتر محمدکاظم کوهی

 

انتشار یافته: ۱۹
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Finland
|
۰۳:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
16
با سلام.آقای دکتر رادمهر استادی بزرگ.فرهیخته .با سواد و بسیار دلسوز و مهربان هستند . انشالله سلامت و تندرست باشند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۱۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
1
5
ای کاش نظر صریح استاد در خصوص انتقال آموزش دامپزشکی به وزارت بهداشت را می پرسیدید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
13
خدا ایشون رو حفظ کنه
ما در دانشگاه آزاد کرج افتخار داشتیم از کلاس هاشون استفاده کنیم
اون دوره رو میشه دوره طلایی آناتومی کرج دونست، درس آناتومی رو همزمان دکتر رادمهر، دکتر گیلانپور و دکتر پریانی تدریس میکردن
دامپزشک از فارس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۰۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
7
درود بر استاد بزرگوار که در زمان تدریس متانت همراه با دانش لازم سرلوحه کارشان بود ارزوی سلامتی وموفقیت ایشان را دارم
دامپزشک از لرستان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
5
بنده سعادت شاگردی در محضر جناب دکتر بیژن رادمهر و دکتر گیلانپور عزیز رو در شهرکرد درسال ۸۰ داشته ام.استادی به معنای واقعی جمله والامقام و فرهیخته. ایشان افتخار جامعه دامپزشکی کشور هستند. از خداوند منان طول عمر با عزت برای استاد بزرگوار خواستارم.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۰۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
1
خدابه ایشان سلامتی دهدباتوجه به فعالیتهای دودهه اخیرکاملامشخصه که به پزشکی علاقه وافری داشتند
پاسخ ها
ناشناس
| Canada |
۱۶:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
خوب از تغییر بنیان فکری شما که گذشته امیدوارم نسل بعدی رو‌مثل خودتون بار نیارید یا خواهش میکنم که بچه هاتون رو یه چند تا کشور دیگه بفرستید تو ارتقاء بنیان فکری اونها بسیار موثره
علیرضا
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۳:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
1
4
به جرئت یکی از با اخلاق ترین و دلسوز ترین اساتیدی بودند که بنده تا به کنون مشاهده کردم. انشالله پاینده باشند و خداوند به زندگیشون خیر و برکت روزافزون بده
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۴۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
8
در دانشگاه آزاد کرج درس آناتومی با ایشان داشتیم. انتهای کلاس تشریح نشسته بودیم و بی اهمیت به کلاس با یکی از دوستان گپ و گفت میکردم. ایشان که تدریسش تمام شد، تمامی وسایل آموزشی مثل جمجمه رنگی شده، سیم ها و .. را جمع کرد آورد جلوی ما و با متانت تمام شروع به تدریس مطالبی کرد که دقایقی پیش به دیگران آموخته بود. گفت این مباحث خیلی مهم است و اگر یاد نگیرید در کار آیندتان در دامپزشکی مشکل خواهید داشت. و ما بودیم و احساس شرمندگیمان!.
اين مرد اینقدر با اخلاق و مودب و کامل بود که از هر ثانیه از وجودش لذت میبردیم. و همیشه از خداوند برایش طلب خیر و سلامتی و عمر با برکت دارم.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
1
سرور ارجمند
جناب آقای دکتر رادمهر

پروردگار را شاکرم که با عنایت ویژه خود فرصتی در اختیار این حقیر قرار داد تا شاگرد جنابعالی باشم
اینجانب توفیق و سلامتی روزافزون جنابعالی را مسئلت می‌نمایم.
دکتر محمد سعیدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
1
سلام و احترام و درود فراوان خدمت استاد برجسته و فرهیخته دکتر راد مهر بزرگوار
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
0
سلام و درود فراوان بر همه مخاطبان مخصوصا استاد ارجمند جناب دکتر رادمهر عزیز
بنده توفیق بهره مندی از تالیفات جناب استاد را از ۲۲سال قبل داشته ام خدا را شکر. آخرین کتابی که از ایشان برای پایان نامه استفاده شد کتاب اصول کاربردی کار با حیوانات آزمایشگاهی(اسم دقیق کتاب : حیوانات آزمایشگاهی بیولوژی آناتومی کاربرد و پاتولوژی) تالیف دکتر رادمهر و دکتر امن زاده
اما در مصاحبه نکته قابل تامل برای حقیر موضوع پایان نامه استاد بود. خیلی لذت بردم که استاد راهنما چقدر کاربردی و مفید موضوع را انتخاب کرده اند.مساله آنروز تقلب در روغن حیوانی بوده دانشگاه به کمک صنعت و تولید آمده و رفع مشکل کرده فکر میکنم نیاز امروز ما هم همین است. الان ما میشنویم در فلان گاوداری تهران ۱۵۰۰راس گاو رآکتور بروسلوز هستند!!!!!
عدد وحشتناکی است. اما استاد و دانشجوی ما چقدر دغدغه پرداختن به این موضوع را دارند.
اساتید ما چقدر دنبال طرح این مسائل برای دانشجویان هستند. البته بنده اطلاع دقیقی ندارم که اساتید دنبال حل این مسائل هستند یا نه یا اگر هستند آیا موانعی سر راهشان وجود دارد یا نه. ولی خیلی دوست دارم سازمان دامپزشکی طبق متد علمی ترسیم شده توسط دانشکده دامپزشکی حرکت کند. خیلی ایده آل است به عنوان مثال ارزیابی سرمی واکسنهای دام و طیور در پایان نامه های دانشجویان نقد شود.
البته خیلی سخت است ولی امیدوارم بشود
دکتر س
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
0
2
خدا حافظ ایشون باشد که واقعا شخصیت استادی در ایشان خلاصه می شود
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
1
4
در سال ۷۰ بنده دانشجوی ایشان بودم که استاد درس آناتومی بودند . برای کار دانشحویی به ایشان مراجعه کردم علاوه بر راهنمایی همانطور که در صحبتهای استاد اشاره شد که به روانشناسی بالینی در دهه ۷۰ را علاقه مند شدند ، چند کتاب در همین زمینه نیز به من معرفی فرمودند .
بسیار انسان فهمیده و بزرگواری هستند .
خدا نکهدار این مرد بزرگ باشد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۴۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
0
2
بسیار استاد دلسوزی هستن بنده در مصاحبه دکترا فقط ایشان را دیدم بر خلاف بقیه مصاحبه گران ،ایشان با تشویق هاشون در جلسه بمن آرامش دادند
ناشناس
|
United States of America
|
۱۶:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
0
2
یکی از کتابهای بسیار خوب و خواندنی ایشان کتاب راز و رمز چهره ها میباشد، اقای دکتر رادمهر چطور میتوان کتاب فوق که تالیف شماست رو تهیه و خریداری کرد؟ممنون
محقق
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۲۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
0
2
بسیار استاد بزرگواری بودند. نسل این اساتید دیگه تکرار نمیشه.
ابن النصیر
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۸:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
0
0
استاد جنین شناسی ما بودند. بیشتر لحظات کلاس و بیان شیوای ایشان رو یادمه. بسیار باهوش، مسلط و درجه یک. آرزوی سلامتی دارم برای استاد.
القاصی المهر
|
Germany
|
۱۶:۵۴ - ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
0
0
برادر دکتر رادمهر از جانبازان عزیز جنگ تحمیلی ۸ ساله هستند که سالها رنج و محنت درمان و بیمارستان را به جان خریدند ولی هیچوقت لب به شکایت و شکوه نگشودند
نظر شما
ادامه