حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: «دکتر عاطفه پیلهور» کلینیسین دام بزرگ فعال در روستای مهاباد
از توابع اردستان استان اصفهان، معتقد است که یکی از چالشهای فعالیت در حوزه دام بزرگ،
صدمات احتمالی از ناحیه خود این حیوانات است: «من وقتی قصد دارم یک گاو را معاینه کنم،
اصلا باکسی برای این کار وجود ندارد. خیلی وقتها دوستان همکلاس من می گویند که مهارش
کن، در حالی که حتی یک طناب برای این منظور نیست و من خودم باید همراه خود ببرم.»
وی تصریح میکند: «خیلی از دامداران از نظر
اقتصادی به شدت در مضیقه هستند و من نمیتوانم از آنها بخواهم که باکس بسازند. وقتی
طرف حتی هزینه طبابت من را نمیتواند بدهد، چطور میتواند باکس بسازد؟ باکس پرتابل
هم نداریم که من با خود همراه ببرم.»
دکتر پیلهور خاطرنشان میکند: «در آن شش
سالی که در مقطع عمومی درس خواندم، متوجه شدم که دامپزشکی یعنی وارد فیلد شدن. دامپزشکی
صرفاً خواندن کتاب نیست. من میتوانم یک کتاب از GMP برای شما بگویم، اما وقتی وارد کارخانه تولید دارو
شدم، آن زمان فهمیدم که الفبای GMP چیست و دارو یعنی چه؟ امروز
که نزدیک به سه سال است که طبابت میکنم، تازه میفهمم که طبابت یعنی چه؟»
حکیم مهر: خانم دکتر، ورودی چه سالی و کدام
دانشگاه هستید؟
بنده ورودی سال ۸۷ دانشکده دامپزشکی دانشگاه سراسری شهرکرد و فارغالتحصیل سال ۹۳ هستم و در سال ۹۴ برای گذراندن تز به انستیتو پاستور تهران، بخش رفرانس WHO هاری رفتم. در واقع از سال ۹۰ تا ۹۴ در آنجا هم طرح نیروی انسانی
را گذراندم و هم روی تز کار میکردم.
حکیم مهر: بعد از فارغالتحصیلی چه کردید؟
بعد از فارغالتحصیلی بلافاصله در کارخانه تولید داروی لالوک
بهعنوان مسئول فنی تولید مشغول به کار شدم. مسئول فنی تولید نسبت به سایر مسئول فنیها،
کمی سختتر است، چون تولید یک فضای کاملا متفاوت و مجزا از آنچه که ما خواندیم، هست.
اگرچه در دانشگاه چند واحد ساده فارماکولوژی داشتیم اما در کارخانه تولید دارو با مباحث
کلینیکال در ارتباط هستیم که این برای دامپزشکان بسیار بیگانه است. اما از آنجا که
من ذاتا انسان کنجکاوی هستم، از ورکشاپهای دکتر مهدیزاده که داروساز پزشکی ایران
هستند، استفاده کردم و این ورکشاپها کمک زیادی به من کرد. از طرفی رفرنسهای EP و BP و... را کار کردم و توانستم در تولید عملکرد خوبی
داشته باشم. از همه مهمتر اینکه کارخانه بستر بسیاری مناسبی برای من بود و در خلال
آن، خانم دکتر صفری که در حال حاضر مدیر مطالعات سازمان دامپزشکی کشور هستند، کمک زیادی
به من کردند. با وجودی که ایشان هیچ بکگراندی از من نداشتند و من در مورد اینکه استعداد
درخشان بودم و معدلم درجه یک بوده، هیچ صحبتی نکرده بودم، با این حال به من گفتند که
میتوانی موفق شوی و همه اینها باعث شد دورهای که در کارخانه تولید دارو کار کردم،
برای من بسیار مفید باشد.
بعد از سه سالی که در کارخانه بودم، به سمت واردات حرکت کردم
و حدود چهار سال در زمینه واردات و از صفر تا صد این حوزه شامل بازرگانی خارجی تا رجیستریشن
محصولات و داروها و... کار کردم. در ادامه به فکر خروج از کشور افتادم و چند بورسیه
تحصیلی گرفتم. برای من از همه مهمتر این بود که از طریق گرینکارتی
که از طرف دایی خودم داشتم، به آمریکا بروم، اما متاسفانه ایشان فوت کردند و این باعث
شد مهاجرت من کنسل شود.
از سال ۹۰
تا سال ۹۹
در تهران بودم، اما چون زادگاهم زواره بود و خانواده هم در
آنجا بودند، از من خواستند که برگردم. من هم همیشه این چالش را داشتم که چرا در این
سالها همه کاری کردم و در همه صنوف دامپزشکی فعالیت کردم بجز فیلد پرچالش طبابت. همیشه
طبابت گوشه ذهنم بود که در نهایت برمیگردم و این کار را انجام میدهم. در حال انجام
کارهای ثبت یک شرکت بودم که به طور اتفاقی فراخوان بادرود برای درمانگاه عمومی دامپزشکی
و مایهکوبی وابسته را دیدم. مدارکم را به نظام دامپزشکی اصفهان فرستادم و گفتم که
میخواهم بیایم. کمی سختی داشت و با وجود اینکه من این همه سابقه کار داشتم، باز هم
کمی مخالفت انجام شد، اما آن موقع آقای دکتر صفری رئیس نظام دامپزشکی بودند و من را
به نظام دامپزشکی اصفهان معرفی کردند و مشکلات مرتفع شد و من به عنوان کلینیسین به
بادرود آمدم.
شهرستان بادرود قریب به ۶۰ هزار
راس دام سبک و حدود ۲۰
هزار راس دام سنگین داشت که البته این جمعیت درحال حاضر خیلی
کمتر شده و شما بهتر از من میدانید که دامداریهای ما در حال خالی شدن هستند. بعد
از یک گپ بین سالهای ۹۳
تا ۹۹
که از طبابت دور بودم، شروع به طبابت دام بزرگ از گاو و گوسفند
گرفته تا سایر حیوانات کردم. اینجا شهری است که پت هم دارد و تلاش کردم که تقریبا همه
را پوشش دهم. در واقع الان پنج ماهی است که به شهرستان اردستان و روستای مهاباد از
توابع اردستان آمدم و در حوزه دام بزرگ کار میکنم. در کنار آن مسئول فنی تعدادی از
مرغداریها هم هستم. اینجا کلینسینهای زیادی دارد که اکثرا دوست دارند در مرغداریها
کار کنند.
حکیم مهر: برای شما سخت نبود که بعد از سالها سکونت در تهران،
به یکباره به روستا رفته و در اصطبل فعالیت کنید؟
خیلی سخت بود اما این هدف یک نکته دارد؛ اگر کسی عاشق دامپزشکی
باشد، اصطبل یا طویله را نمیبیند. من خیلی دوست داشتم که دام روی زمین نماند و تا
جایی که بتوانم به آنها کمک کنم و این هدف را برای خودم متصور شدم.
حکیم مهر: مهمترین مشکلاتی که در این سالها به عنوان یک بانوی
دامپزشک با آن مواجه بودید، چه چیزهایی بودند؟
شاید من خوششانس بودم که تا الان مشکلی برایم پیش نیامده اما
واقعیت این است که برای یک خانم سخت است که ساعت یازده شب تنهایی به یک دامداری برود.
این یکی از مشکلات است که من خیلی جاها آن را مطرح کردهام اما کسی به من راه حلی نداد.
اینکه آن موقع شب اگر بخواهم درمانی را روی یک گاو یا اسبی که زمینگیر شده، انجام
دهم، چطور امنیت من حفظ شود؟
حکیم مهر: آیا به نقطهای رسیدید که واقعا کم بیاورید؟
خیلی جاها شده که کم بیاورم اما چون همیشه به شدت مستقل بودم،
همه اینها را تاب آوردم. گاهی مشکل پشت مشکل برای من پیش میآمد و من چون انسان مستقلی
بودم و خودم باید مشکل را حل میکردم، اصطلاحا به مو رسیدم اما باز امید به من گفته
که جلو برو که میتوانی و به این شکل ادامه دادم. اما مسالهای که مهم است، امنیت ما
خانمهاست. البته این شرایط امنیتی برای آقایان هم وجود دارد. اگرچه من انسان نترسی
هستم اما هنوز این ترس همراه من است که آیا کار درستی انجام میدهم که نصف شب به کار
طبابت میپردازم؟
مساله بعدی در حوزه دام بزرگ، صدمات احتمالی از ناحیه خود این
حیوان است. چون شرایط روستا با گاوداریها و اسبداریهای صنعتی فرق دارد. مشکل این
است که من وقتی قصد دارم یک گاو را معاینه کنم، اصلا باکسی برای این کار وجود ندارد.
خیلی وقتها دوستان همکلاس من می گویند که مهارش کن، در حالی که اصلا حتی یک طناب
برای این منظور هم نیست و من خودم باید همراه خود ببرم. مثلا دو هفته پیش بر بالین
یک مادیان آبستن پنج ماهه که زمینگیر شده بود، رفتم و به جز یک لواشه، هیچ وسیله مهاری
دیگری نداشتم. نه باکسی بود و نه چیز دیگری. صاحب حیوان هم که فقط به من میگفت که
باید اسب من را نجات دهی. من تمام تلاشم را کردم و چون تشخیصم درست بود، بعد از دو
روز با کمک جرثقیل، اسب روپا شد و به خوراک افتاد و خوشبختانه کره او هم زنده ماند
و این مساله مرتفع شد، اما من باید در طول ۱۲ ساعت ۶ لیتر
سرم به این اسب میزدم که چهار بار ممکن بود لگدهای اساسی بخورم که اگر یکی از آن لگدها
به من اصابت میکرد، کار من تمام بود. در واقع اینکه لگد نخوردم شانس آوردم اما احتیاط
شرط عقل است. انسان وقتی به روستاها میرود، متوجه میشود که چقدر از نظر امکانات عقب
هستند.
حکیم مهر: راهکار چیست؟
من در مطب میتوانم باکس داشته باشم اما کسی که گاو زمینگیر
یا اسب را به مطب من نمیآورد. الان در گاوداریهای صنعتی هم خیلی مشکلات اساسی هست.
خیلی از دامداران اینجا از نظر اقتصادی به شدت در مضیقه هستند. نمیتوانم از آنها بخواهم
که باکس بسازند. وقتی طرف حتی پول طبابت من را نمیتواند بدهد، چطور میتواند باکس
بسازد. باکس پرتابل هم نداریم که من با خود همراه ببرم. درست است که من عاشق این رشته
هستم و دوست دارم که به هر ترتیبی که شده دام روی زمین نماند، اما اتفاق یک بار میافتد.
حکیم مهر: آیا هیچوقت به ادامه تحصیل فکر نکردید؟
چرا، اتفاقا چون سهمیه استعداد درخشان بودم، در سال ۹۳ در دانشگاه
تهران قبول شدم. البته در دانشگاه خودمان هم میتوانستم بدون امتحان هر تخصصی را که
بخواهم، بخوانم. اما در آن شش سالی که در مقطع عمومی درس خواندم، متوجه شدم که دامپزشکی
یعنی وارد فیلد شدن. دامپزشکی صرفا خواندن کتاب نیست. من میتوانم یک کتاب از GMP برای شما بگویم. البته دو کتاب هم نوشتم. اما وقتی
وارد کارخانه تولید دارو شدم، آن زمان فهمیدم که الفبای GMP چیست و دارو یعنی چه؟ امروز که نزدیک به سه سال است
که طبابت میکنم، تازه میفهمم که طبابت یعنی چه؟ پیش از این وقتی یک نفر به من میگفت
که دام من مبتلا به ورم پستان شده، من در کارخانه تولید دارو نشسته بودم و دید خوبی
از اینکه ورم پستان چند نوع است، نداشتم. اما حالا که به بالین آمدم، دارو را میشناسم
و میدانم که به چه شکلی ساخته شده و چطور باید از آن استفاده کرد. این مساله به من
کمک میکند، چون یکی از مشکلات اساسی حال حاضری که همکاران من دارند، این است که به
تداخلات دارویی توجه نمیکنند، در صورتی که این مساله خیلی مهم است. من این مقولات
را یاد گرفتم، چون در کارخانه تولید دارو بودم. روی فرمولاسیونها کار کردم و فهمیدم
چه چیزی با چه چیزی تداخل دارد و چگونه و در چه زمان باید از آن استفاده کرد.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
ممنون از شما که یک پلتفرم ارزشمند را برای من فراهم کردید
که بتوانم مقداری از مشکلات را مطرح کنم. حرف خاصی نیست جز اینکه دامپزشکی میتواند
خیلی بهتر از این باشد، به شرط آن که برخی مشکلات نهادینهشده
مرتفع شود.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
واقعا آفرین به این همت و تلاش و سخت کوشی.
کاش متولیان موضوع بخونن و حداقل چاره جهت امنیت شغلی این بانو گرامی و سایرین رو فراهم کنن.
درود بر شرفتون خانم دکتر.