حکیم مهر - اژدها، این لقبی است که مردم روی بزرگترین مارمولک دنیا به نام کومودو گذاشتهاند زیرا با یک اشاره دندانها و نیشش، باید برای همیشه با دنیا وداع کنید. این اژدها قادر نیست از دهان خود آتش خارج کند و شکار خود را در یک چشم برهم زدن بسوزاند اما سم موجود در دهان این حیوان، شکار را به سرعت فلج کرده و از پا درمیآورد. حتی قویترین جانداران روی زمین هم تنها 24 ساعت میتوانند در برابر این سم دوام بیاورند. البته ظاهر این حیوانات عظیمالجثه و خونخوار نیز بسیار به اژدها شباهت دارد و همین امر باعث شده تا با ورود به قلمروی آنها، حس کنید که در پارک ژوراسیک قدم گذاشتهاید.
کومودوها از خانواده مارمولکها هستند و در واقع بزرگ ترین نمونه آنها به شمار میروند که تا سه متر رشد میکنند و وزن آنها به 70 تا 75 کیلوگرم نیز میرسد. آنها معمولا در چهار جزیره از مجمع الجزایر اندونزی به نامهای کومودو، رینکا، فلورس و گیلی مونتانگ زندگی میکنند و در واقع صاحب اصلی این جزایر آنها هستند زیرا اگر موجود دیگری وارد قلمرو آنها شود، به طور حتم زنده باز نخواهد گشت. حتی بومیان اطراف این جزایر نیز جرات نزدیک شدن به آنجا را ندارند. تعداد تقریبی کومودوهای زنده بین 3 تا 5 هزار اعلام شده است. این حیوان 60 دندان دارد که اگر آنها را از دست بدهد، دوباره دندانهای جدید جایگزین دندانهای از دست رفته میشوند. بزرگترین اژدهای کومودویی که تا به حال دیده شده است، 166 کیلوگرم وزن و بیش از سه متر طول داشته است.
دم این حیوان بسیار بلند و حتی بلندتر از بدنش است. این جانور در طول زندگی خود، بارها دم خود را از دست میدهد که در این صورت دمی جدید جایگزین آن میشود.
همچنین در سراسر دم او دندانههایی به ارتفاع 5/2 سانتیمتر وجود دارد که هنگام ضربه زدن بسیار دردناک است و به جز سم خود، از آن نیز به عنوان وسیله دفاعی بهخصوص برای دور کردن دشمن استفاده میکند. رنگ دم به خاطر جایگزین شدن زیاد معمولا از کل بدن او کمرنگتر و به رنگ زرد تیره است. آنها به طور متوسط بین 25 تا 40 سال عمر میکنند.
باوجود گوشهای بزرگ و قابل رؤیت، اژدهای کومودو قدرت شنوایی خوبی ندارد و تنها صداهایی بین 400 تا نهایت 2000 هرتز را میتواند بشنود. کومودوها قادرند تا فاصله 300 متری خود را به خوبی ببینند و این به خاطر داشتن شبکیه مخروطی شکل است، اما این قدرت آنقدر قوی نیست که در شب نیز چنین دید وسیعی به حیوان بدهد و کومودوها معمولا دارای شبکوری هستند. این حیوانات از معدود حیواناتی هستند که میتوانند دنیای اطراف خود را رنگی ببینند ولی نمیتوانند اشیا و موجودات ساکن را از هم تفکیک کنند. همین امر باعث شده تا اژدهای کومودو بیشتر مردارخوار باشد. البته بیشتر تمایل به آنهایی دارد که با سم خود او کشته شده باشند.
اژدهای کومودو از زبان خود، بهعنوان وسیلهای برای جستوجو کردن، مزه کردن و بو کشیدن استفاده میکند و به همین خاطر سرش در موقع راه رفتن و شنا کردن، دائم به این طرف و آن طرف میچرخد. با وجود اینکه سوراخهای بینی حیوان بسیار کوچک است، حس بویایی خوبی دارد که البته وزش بادهای جزیرهای نیز به این حس بویایی کمک بسیاری میکند. کومودوها میتوانند جسد مردار را از 10 کیلومتری تشخیص دهند. حس تفکیک مزهها برای کومودو در انتهای گلویش قرار دارد.
محل زندگی
اژدهای کومودو زندگی در مناطق گرم و مرطوب را ترجیح میدهد. در واقع بدن او نیازمند آفتاب است.
همچنین این جانور شناگر خوبی است، به طوری که قادر است فاصله بین دو جزیره را بدون خستگی طی کند. کومودوها با وجود داشتن دست و پاهای کوتاه و البته وزن زیاد، قادرند 20 کیلومتر در ساعت راه بروند، از فاصله چهار تا پنج متری در آب شیرجه بزنند و حتی از درختان بالا بروند. پنجهها و ناخنهای بلند و برنده آنها، هم در راه رفتن و بالا رفتن از درخت به آنها کمک میکند و هم به عنوان یک سلاح برایشان کاربرد دارد.
محققان در تحقیقات خود دریافتهاند که این جانوران از حدود 40 میلیون سال قبل وجود داشتهاند. آنها ابتدا در جنوب آسیا زندگی میکردهاند و رفتهرفته محل زندگی خود را تغییر داده و به استرالیا مهاجرت کردهاند.
آنها به طور مداوم محل زندگی خود را تغییر میدادند و اکنون تنها میزبان این حیوان خطرناک اندونزی است. این حیوانات در 15 میلیون سال قبل تغییرات زیادی داشتهاند و بیشتر به شکل امروزیشان شباهت پیدا کردهاند. تمام این تحقیقات زمانی شروع شد که فسیل یک کومودو مربوط به 4 میلیون سال پیش در استرالیا پیدا شد که در آن زمان همه فکر میکردند نسل این حیوان عظیمالجثه منقرض شده است اما این حیوان برای اولینبار در سال 1910 توسط غربیهایی دیده شد که هواپیمایشان در جنگلهای اندونزی فرود آمد و آنها برای یافتن راهی به شهر در جنگل پرسه میزدند. حتی چند نفر از آنها نیز توسط کومودوها شکار شدند و همین امر، باعث شروع تحقیقات گستردهتر درباره آنها شد.
کومودوهای تازه متولد شده بسیار کوچک و ضعیف هستند و پنج سال طول میکشد تا بتوانند به راحتی در جنگل زندگی کنند زیرا ممکن است به وسیله کومودوهای بزرگتر خورده شوند. در این مدت، آنها بیشتر در بالای درختان زندگی میکنند و از پرندگان و تخمهای آنها تغذیه میکنند. نوعی از اژدهای کومودو قادر است بدون جفتگیری، بچهدار شود ولی بچه متولد شده از این مادر قادر به تخمگذاری نخواهد بود.
شکار به روش کومودو
اژدهای کومودو برای شکار از سمی که هنگام گاز گرفتن و نیش زدن طعمهاش به بدن او وارد میکند، کمک میگیرد. او در راه طعمه کمین کرده و وقتی نزدیک شد، با استفاده از ناخنهای تیز و پاهای قویاش آن را به دام انداخته و بعد گاز میگیرد. جاندارانی که موفق شوند پس از گاز گرفتن به وسیله کومودو فرار کنند، تنها 24 ساعت دیگر زنده خواهند ماند؛ یعنی در هر صورت جان سالم به در بردن از دست این اژدها کاری غیرممکن است.
پس از مرگ طعمه، کومودو با کمک حس بویایی خود جسد شکارش را پیدا کرده و آن را میخورد. طبق تحقیقات دانشمندان از بزاق این جانور، بیش از 50 باکتری خطرناک در سم او وجود دارد که میتواند حیوانات کوچکتر و ضعیفتر را درجا بکشد. سم آرسنیکی که در غدد دهان کومودوها وجود دارد و از طریق گاز گرفتن به بدن قربانی منتقل میشود، بسیار مهلک است که تا به حال در هیچ خزنده دیگری دیده نشده است.
دانشمندان احتمال میدهند که کومودوها گونههای دیگری از دایناسورهای مگالانیا باشند که میلیونها سال قبل منقرض شده است؛ زیرا این دایناسور بزرگترین خزنده سمی و شبیه به کومودو بود که او نیز دارای سم آرسنیک در دهانش بود و طریقه شکارش نیز به شیوه کومودو بوده است.
این سم باعث میشود تا خونریزی نواحی گاز گرفته شده، قطع نشود و در نهایت، شکار بر اثر شدت خونریزی جان خود را از دست بدهد. این حیوان قادر است تا شکاری برابر با 80درصد از وزن خود را ببلعد.
آنها میتوانند یک خوک 46 کیلوگرمی را در عرض 20 دقیقه بخورند؛ به طوری که چیزی از آن باقی نماند.
قربانیان اژدها
تا به حال گزارشهای متعددی درباره گرفتار شدن افراد توسط اژدهای کومودو اعلام شده است که عده بسیار کمی از آنها با خوششانسی توانستهاند جان سالم به در ببرند.
بسیاری از کسانی که برای دیدن این حیوان و گرفتن عکس و فیلم از آنها به قلمرو آنها رفتهاند، برای همیشه ناپدید شده و تنها چیزهایی که از آنها باقی مانده است، عینک، دوربین و کولهپشتیشان بوده است. دو اژدهای کومودو در جاکارتای اندونزی با حمله به محمد انوار 31ساله که در حال چیدن سیب از اطراف جنگل فلورس بود، او را به شدت زخمیکرده و در نهایت باعث مرگ او شدند.
دستها، بدن و پاهای محمد که به وسیله کومودوها گاز گرفته شده بود، به شدت دچار خونریزی شده بود و محمد وحشتزده در انتظار خورده شدن به وسیله آنها بود که همسایه آنها ترشا تاوا که شاهد ماجرا بود با افسر پلیس - کازماس جالانگ - تماس گرفته و با ورود پلیس و شلیکهای پیاپی، دو حیوان پا به فرار گذاشتند و محمد به بیمارستان منتقل شد.
اما سم وارد شده به بدن او و خونریزی شدید، باعث شد تا محمد دوام نیاورده و جان خود را از دست بدهد. این اتفاق زمانی برای محمد رخ داد که هنگام چیدن سیب، ناگهان از بالای درخت پایین افتاد. در این لحظه او که دچار شکستگی از ناحیه پا شده بود، نتوانست از جا بلند شود و فرار کند و در نهایت شکار اژدها شد.
در سال 2007 یک پسربچه هشت ساله در شرق اندونزی، در حالی که مشغول بازی و گشتوگذار نزدیک جنگل بود، ناگهان حیوانی عظیمالجثه را دید که به سمت او حمله میکند. با دیدن اژدها آنقدر ترسیده بود که به جای فرار کردن سر جایش میخکوب شد.
در عرض یک چشم برهم زدن، اژدها کودک را گرفته و چندین گاز از بدن او گرفت و بعد از بیحال شدن کودک، او را به دندان گرفته و با خود به این سو و آن سو میبرد.
در این زمان مردم دهکده متوجه موضوع شده و با پرتاب سنگ، به کومودو حمله کردند و اژدها پا به فرار گذاشت اما کودک بیچاره بر اثر خونریزی شدید فوت کرد.
دو نفر از ماهیگیران با بیاحتیاطی در آبهای رودخانه رینکا مشغول ماهیگیری بودند که ناگهان احساس کردند جسمی بزرگ در زیر آب با قایق آنها برخورد کرد. یکی از آنها به نام احمد جیلکنگ 38 ساله از قایق به سمت آب خم شد تا ببیند که با چه چیزی برخورد کردهاند که با برخورد نیش کومودویی که در آب پنهان شده بود به دستش، احساس سوزش و درد عجیبی کرد.
کومودو با ضربهای دیگر او را به داخل آب انداخته و همان لحظه شروع به بلعیدن او کرد. دوستش مین 46 ساله که بسیار وحشتزده شده بود، قصد فرار داشت که کومودوی دیگری از راه رسیده و دست و پای او را گاز گرفت. اما مین قویتر از آن بود که به این زودی تسلیم شود. او با روشن کردن موتور قایق، باعث وحشت کومودوها شده و به این ترتیب توانست فرار کند.
کمی جلوتر مین چاقوی خود را درآورده و محلهایی که توسط کومودو گاز گرفته شده بود را شکاف داد تا سم خارج شود. وقتی مین به دهکده رسید، از شدت خونریزی بیحال شده بود ولی با خارج کردن سم توانسته بود جان خود را نجات دهد.
مین به بیمارستان منتقل شد و تمام زخمهایش بخیه خورد. مین میگوید؛ «وقتی به جای بخیهها نگاه میکنم به یاد بدترین روز زندگیام و از دست دادن دوستم میافتم. اما خدا را شکر میکنم که هنوز زندهام.»