به مناسبت روز دامپزشکی
دستهایی که درد را بلدند
حاجی عبدالهینیا
بعضی روزها، بیصدا میرسند. نه با هیاهو، نه با پرچم و پوستر. فقط با بوی خاکِ تازهی اصطبل، صدای نفسِ بریدهی گوسفندی که تب دارد، و چشمهای خستهی کسی که بلد است با جانِ جانور حرف بزند. روز دامپزشکی، از آن روزهاست.
این روز، مالِ آدمهاییست که بلدند درد را بشنوند، حتی وقتی زبانِ درد، پارس است یا بعبع یا نالهی بیصدا. آدمهایی که شب را با صدای قلقلِ سرُم و نورِ زردِ چراغِ بالای میز جراحی صبح میکنند. که بلدند دلِ گاو را بخیه بزنند، ولی دلِ خودشان را نه. چون وقت ندارند. چون جانِ دیگری، مهمتر است.
دامپزشک، فقط دکترِ حیوان نیست. گاهی رواندرمانگرِ پیرمردیست که سگش را از دست داده. گاهی سنگصبورِ چوپانیست که نگرانِ بزِ آبستناش است. گاهی خودش میماند و یک جوجهی نیمهجان، و یک دعا، و یک امیدِ بیصدا.این روز، روزِ آدمهاییست که بلدند با خاک و خون و پشم و پر، زندگی را لمس کنند. که میدانند مرگ، همیشه با هیبت نمیآید. گاهی در چشمِ کبودِ گربهایست که دیگر نمیجنگد. گاهی در سکوتِ اسبیست که دیگر نمیدود.
و تو، اگر روزی دیدی کسی را که با دستهایش، جانِ جانور را نوازش میکند، نه برای عکس، نه برای نمایش، فقط برای اینکه دردش کمتر شود، بدان که او از قبیلهی دامپزشکهاست. قبیلهای بیادعا، بیسروصدا، ولی پر از شعورِ زندگی.روز دامپزشکی، روزِ احترام است. به آنهایی که بلدند با جانِ بیزبان، حرف بزنند. به آنهایی که بلدند با دل، درمان کنند. به آنهایی که بلدند، بیآنکه دیده شوند، دیده شوند.
اما این فقط یک روز نیست. یک فلسفه است. دامپزشک، گاهی جانِ جانور را نجات میدهد، و با آن، جانِ انسان را. نه فقط از نظر علمی—که بیماریهای مشترک را کنترل میکند و سلامتِ جامعه را حفظ—بلکه از نظر انسانی، روحی، عاطفی.
تصور کن کودکی را که با هیچکس حرف نمیزند، اما با سگِ درمانگرش میخندد. یا پیرزنی را که بعد از مرگِ همسرش، تنها دلخوشیاش گربهایست که دامپزشک نجاتش داده. یا خانوادهای روستایی را که با درمانِ گاوِ بیمارشان، امیدشان به زندگی برمیگردد.
اینجا دیگر بحثِ درمانِ حیوان نیست. اینجا جانِ جانور، پُلی میشود برای نجاتِ دلِ انسان. و دامپزشک، نگهبانِ بیادعای این پیوند است. کسی که بلد است با جانِ بیزبان، زبانِ دلِ آدمها را هم بفهمد.
پس بیا امروز، یک لحظه بنشینیم. به یادِ آنهایی که با جانِ جانور، جانِ انسان را نجات میدهند. بیادعا، بینام، ولی با دلی که بلد است درد را بفهمد. با دستهایی که بلدند نوازش کنند، حتی وقتی دنیا خشن است. با نگاهی که بلد است زندگی را، در چشمِ یک بزِ خسته، پیدا کند.روز دامپزشکی، روزِ دل است. دلهایی که بلدند با جانِ جانور، جانِ انسان را آرام کنند.
منبع: فارس