تاریخ انتشار: 11 September 2014 - ۲۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۸
وقتی باسکار شری(Bhaskar Shri)، نوجوان هندی در یک تصادف در گذشت، سگ باوفای او «تامی» تا دو هفته نتوانست قبر وی را ترک کند.
باسکار یک کارگر ساختمان بود که سگ ها را بی نهایت دوست داشت. او نگهداری تامی را از پنج سال پیش آغاز کرد و هر دو، به سرعت به هم وابسته شدند. زمانیکه باسکار قربانی یک تصادف فجیع در جاده شد قلب تامی شکست و به مدت 15 روز در کنار قبر او ماند و گریه و زاری کرد.
تامیِ لاغر و نزار سرانجام بعد از دو هفته، توسط داون ویلیامز (Dawn Williams)، مامور نجات حیوانات، نجات یافت. داون می گوید: «در هفته اول اگوست در آنجا قدم می زدم و بطور اتفاقی سگی قهوه ای دیدم که کنار یک قبر تازه نشسته بود، اما به او توجهی نشان ندادم. در 13 اگوست دوباره به آن مکان سر زدم و او را دوباره دیدم. سگ، در همان نقطه نشسته بود و به نظر می رسید که در طول این دو هفته از جای خود تکان نخورده است».
داون ادامه داد: «می توانستم بفهمم که در شرایط خوبی به سر نمی برد. گرسنه بود، و چشمانش پر از اشک. به او آب و بیسکویت دادم اما بازهم از جای خود تکان نخورد. سپس با تیم خود از بومی های آنجا پرسیدیم که آیا سگ را می شناسند. آن ها شرایط تامی را گفتند (که او از قبر صاحبش مواظبت می کند و هیچ کس نتوانسته است او را از جایش تکان دهد). سرانجام داون به سراغ مادر باسکار، شریماتی ساندری (Shrimati Sundri)، رفت و او را (به همراه یک کارگر ساختمان) نزد سگ برد».
داون ادامه داد: «وقتی تامی مادر باسکار را دید، به آغوش او پرید و سرش را بر پاهای او گذاشت. معلوم بود که او را می شناسد». طبق گفته ی مادر، تامی و باسکار یکدیگر بسیار وابسته بودند و بعد از مرگ او، تامی گم شد. جستجوگران تامی نتوانستند او را بیابند و گمان کردند که او خانه جدیدی برای خود پیدا کرده است.
ساندری وقتی حقیقت را فهمید از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید و به گفته داون: «او واقعا خوشحال بود که سگِ فرزندش برگشته است. ساندری، تامی را یک دوست باوفا خواند و تصمیم گرفت از تامی، به عنوان یادبودی از فرزندش، نگهداری کند. صحنه قدم زدن آن دو کنار یکدیگر بسیار غم انگیز بود. اما من خوشحال بودم که آن ها یکدیگر را پیدا کرده اند. مطمئنم تامی می تواند غم مادر را سبک تر کند. سگ ها در لحظات عاطفی، بی نظیرند».