حکیم مهر - جمعه سوم اردیبهشت ماه روز مهمی برای حیات وحش ایران است. 4 روز دیگر 2 قلاده پلنگ ایرانی از سرزمین مادریشان به روسیه میروند و 2 قلاده ببر سیبری به ایران میآیند تا ایران و روسیه دوباره صاحب ببر و پلنگ شوند. سالهاست که کوههای قفقاز از پلنگ آسیایی خالی شده و 70 سال است که هیچ ایرانی چشمش به اندام ببر مازندران نیفتاده، اما حالا مسوولان محیط زیست ایران و روسیه میخواهند با این تبادل حیات وحش، نسل این دو گونه را در زادگاه تاریخیشان احیا کنند.
اما ماجرا کمی عمیقتر از این حرفهاست، چون تعبیر خوشبینانه رئیس سازمان حفاظت محیطزیست از تبادل این 4 حیوان به کلی با نظر کارشناسان حیات وحش فرق دارد. دیروز محمدجواد محمدیزاده که همیشه از وجود منتقدان ناآگاه یا غرضورز گله دارد، اعتراض به خروج پلنگ از ایران و ورود ببر به کشور را نشانه ناآگاهی معترضان دانست و بصراحت اعلام کرد که چون ایران صاحب بیشترین پلنگ در جهان است، پس توانایی صدور این حیوان را نیز دارد.
این در حالی است که چندی پیش اسماعیل کهرم یکی از صاحبنظران محیط زیست کشور نسبت به سرنوشت پلنگ ایرانی در روسیه ابراز نگرانی کرده بود، چرا که او بر این باور است که روسیه این حیوان را فقط برای نمایش در المپیک و جذب گردشگر میخواهد. شاید این گفته کهرم تا حدودی درست باشد، چون ولادیمیر پوتین که این پیشنهاد را به کشورمان ارائه داده، گفته که هدف کشورش از این تبادل، احیای جمعیت پلنگ آسیایی تا پیش از المپیک 2014 است. پس اگر هدف روسیه چنین چیزی باشد حتما در زمان برگزاری المپیک، گردشگران، پلنگ ایرانی مستقر در پارک ملی سوچی در سواحل شمال شرقی دریای سیاه را خواهند دید.
البته این همه واقعیت نیست چون محمدصادق فرهادینیا، کارشناس حیات وحش فردی است که برخلاف رئیس سازمان حفاظت محیط زیست معتقد است که وضعیت پلنگ در ایران نگرانکننده است و به خاطر نبود طعمههای وحشی، پلنگها به حیوانات اهلی حمله میکنند و در نتیجه توسط مردم محلی کشته میشوند.
این همان ماجرای از بین رفتن طعمههای حیات وحش است که مدتهاست یوزپلنگهای ایرانی را نیز تهدید میکند. اما انگار وضعیت ببر سیبری در ایران از اوضاع پلنگ در روسیه نگرانکنندهتر است، چون دکتر بهرام کیابی، بومشناس حیات وحش میگوید که چون زیستگاه ببر مازندران در دهههای اخیر به کلی نابود شده و جز لکههایی از آن باقی نمانده پس به احیای نسل این حیوان در ایران امید زیادی نیست.
اما مهم اتفاقی است که در سازمان محیط زیست میافتد و نتیجه آن بیاعتنایی به گفتههای این دست از کارشناسان و ابراز اطمینان از احیای نسل این دو حیوان است. البته دوستداران محیط زیست نیز به ماجرای احیای نسل این حیوانات با دیدهای امیدوار مینگرند، اما آنها در این فکرند که اگر 60 هکتار در نظر گرفته شده در میانکاله برای زندگی این 2 ببر کاملا مهیا و تجهیز نشود و بعد از گذشت مدتی از اقامت ببرها در آن، داستان کمبود طعمه، گرسنه ماندن حیوانات، حمله ببرهای گرسنه به دامها، وحشتزده شدن روستاییان و تیراندازی به سمت ببرها و پیدا شدن سر وکله شکارچیان غیرمجاز دوباره تکرار شود، آن وقت آیا کسی مسوولیت این اتفاقها را برعهده میگیرد؟