حکیم مهر - روزنامه ایران در شماره امروز خود (شنبه 6/10/93) در مطلبی با عنوان «درمانگر دردهای ناگفته» به گفت و گو با دکتر نازیلا کلامی، دامپزشک، پرداخت:
گفت و گو با بانوی دامپزشکی که مفهوم زندگی را در عکس العمل حیوانات نسبت به مهربانی یافت
درمانگر دردهای ناگفته
یوسف حیدری: علاقه زیاد به حیوانات، او را وارد دنیایی کرد تا مرهمی باشد بر درد مخلوقات خداوندی که زبان گفتن درد را نداشتند. زندگی در سرزمین سبز شمال، او را در مسیری قرار داد تا دست نوازش بر سر حیواناتی بکشد که درد همه وجودشان را فرا گرفته بود. همین عشق و علاقه بود که دختر ساکن روستای خمام را به سوی درمان حیوانات کشاند و چندی بعد با تحصیل در رشته دامپزشکی، همراه همسر، همه زندگیاش را وقف درمان حیوانات بیمار و واکسینه کردن سگهای نگهبان و چوپان کرده است.
دکتر نازیلا کلامی، دامپزشک 30 ساله این روزها با دایر کردن مرکز دامپزشکی در مهرشهر کرج، همراه همسرش به درمان و واکسینه کردن حیواناتی مانند سگهای نگهبان و چوپان، گربه و حیوانات خانگی مشغول است. او که فارغالتحصیل دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران است، از سختیهای این کار که همه آن را در توان مردان میدانند، گفت:
«از 5 سالگی حیوان خانگی داشتم و پدر و مادرم همیشه از حامیان حیوانات بودند. 4 سالم بود که پدرم بازنشسته شد و از آنجا که مادرم اهل شمال بود، به روستای خمام گیلان مهاجرت کردیم و زندگی در طبیعت سبز مرا بیشتر به حیوانات نزدیک کرد. وقتی اهالی روستا به علاقه زیاد خانواده ما به حیوانات اهلی پی بردند، تولههای حیوانات خانگیشان مانند سگ، گربه، جوجه مرغ و خروس، جوجه اردک و غاز را که توان نگهداری از آنها را نداشتند، مقابل خانه ما رها میکردند و مادرم آنها را به خانه میآورد و نگهداری میکرد. پدرم برای حیوانات شیرخشک تهیه میکرد و مادرم با شیشه به آنها شیر میداد و وقتی بزرگ میشدند، آنها را در طبیعت رها میکردیم. در خانه روستاییمان همه نوع حیوان خانگی داشتیم و من از هیچ حیوانی ترس نداشتم.
زندگی در کنار حیوانات و حس خوبی که به آنها پیدا کرده بودم، نگاهم را به زندگی تغییر داد و من را در مسیری قرار داد تا بیشتر درباره آنها اطلاعات کسب کنم. وقتی یکی از حیوانات بیمار میشد، همیشه به این موضوع فکر میکردم که چطور میتوانم آنها را از دردی که تحمل میکنند، نجات بدهم. دوران دبیرستان را به سرعت سپری کردم و وقتی زمان شرکت در کنکور فرا رسید، با شوق زیاد رشته دامپزشکی را انتخاب کردم و همان سال در دانشگاه تهران پذیرفته شدم. با اشتیاق در کلینیک دانشگاه روی حیوانات زیادی مطالعه میکردم. هر روز روی دهها نمونه مطالعه میکردم. رشته دامپزشکی برای زنان بسیار سنگین است و باید با روحیات آنها سازگاری داشته باشد. استادان بسیار خوبی داشتیم و نحوه واکسن زدن به حیوانات بخصوص سگهای گله و نگهبان را به ما بخوبی آموختند. واکسن زدن به حیوانات شیوه خاصی دارد و شاید یکی از ویژگیهای مثبت کار من، این است که این تزریق را به نحوی انجام میدهم که حیوان احساس درد نمیکند. نخستین بار در سال پنجم دانشگاه به یک قلاده سگ نگهبان در کلینیک دانشگاه واکسن هاری زدم، حس خوبی داشتم و همه آموختههایم را به کار گرفتم.»
شوق کمک به حیوانات
تحصیل در رشته دامپزشکی و شوق کمک به حیوانات، زندگیاش را در مسیری قرار داد تا با همسرش کلینیکی را برای کمک به حیوانات راهاندازی کند.
دکتر کلامی از راهاندازی این کلینیک در سال 89 گفت:
«با همسرم در دانشگاه آشنا شدم. او هم دامپزشکی میخواند، وقتی متوجه شدم او هم مثل من عاشق کمک به حیوانات است و میتوانم در کنار او به آرزویم برسم، به درخواست ازدواج او جواب مثبت دادم و 10 سال قبل زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. همسرم در بخش جراحی تحصیل کرد و من در بخش داخلی و کار ما مکمل یکدیگر شد. سال 89 نیز با مجوز اداره کل دامپزشکی استان البرز این کلینیک دامپزشکی را در مهرشهر راهاندازی کردیم. کار تخصصی ما در اینجا روی حیوانات خانگی و سگهای نگهبان و گله است. در این سالها هیچ وقت حیوان خانگی نداشتم زیرا این حیوانات نیاز به حمایت و مراقبت دارند و از آنجا که من و همسرم زمان زیادی را در کلینیک هستیم، نمیتوانیم در خانه حیوان نگهداری کنیم.
در کلینیک کارهای پیشگیری از بیماریهای مهمی چون هاری و همچنین واکسنهای 5، 6 و 7 گانه و همچنین درمان بیماریهای انگلی یا جراحی حیوانات را انجام میدهیم. واکسن هاری یک بار در سال باید به سگهای نگهبان یا گله تزریق شود و ما با توجه به پروندهای که برای آنها تشکیل دادهایم، چند روز قبل از موعد به صاحب این سگها اطلاع میدهیم تا هر چه سریعتر این تزریق انجام شود.
در بحث انگل نیز یکسری انگلهایی هست که از راه روده حیواناتی چون سگ دفع میشود و مشترک بین انسان و حیوان است. همچنین برخی انگلهای پوستی مانند کک و کنه نیز این حیوانات را تهدید میکند که ما در این زمینه اطلاعرسانی لازم را به صاحبان این حیوانات انجام میدهیم و داروهای ضد انگل را در اختیار آنها قرار میدهیم. متأسفانه بسیاری از صاحبان این حیوانات اطلاع زیادی در ارتباط با بیماریهای انگلی ندارند و از سر دلسوزی این حیوانات را از محیط دیگری تحویل گرفته و نزد خود نگه میدارند و بعد از 6 ماه وقتی این حیوان دچار مشکل تنفسی شد، مشخص میشود در این مدت این حیوان از داروی ضد انگلی استفاده نکرده است. اگر پیشگیری از بیماریهای انگلی این حیوانات بخوبی اطلاعرسانی شود، میتوان از این نوع بیماریها پیشگیری کرد و هزینه داروهای ضد انگلی با هزینه 4 روز غذای آنها برابری میکند.
یکی دیگر از مشکلاتی که بسیار در سگهای گله مشاهده میکنیم، این است که آنها خامخوار هستند و در اطراف کشتارگاهها از امعا و احشای گوسفندان تغذیه میکنند و کیست هیداتیک که منشأ انگل است، از سگ به انسان انتقال پیدا میکند و به نوعی سگ چرخه انگلی بین گوسفند و انسان را کامل میکند و به همین دلیل نباید اجازه بدهیم که سگهای گله از امعا و احشای گوسفندان تغذیه کنند.
احساس خرسندی
کمک به حیوانات بیمار و درمان آنها لذتی است که دامپزشکان آن را بخوبی لمس میکنند. دکتر نازیلا کلامی با بیان اینکه اگر به سالها قبل بازگردد، باز هم دامپزشکی را انتخاب خواهد کرد، از نگاه ناباورانه کسانی گفت که نمیتوانستند دامپزشک زن را باور کنند:
«همیشه دوست داشتم انسان مفیدی باشم و به دیگران کمک کنم. انسانها اگر دردی داشته باشند، میتوانند آن را به زبان بیاورند اما حیوانات قادر به این کار نیستند. حمل یک سگ نگهبان 70 کیلویی برای یک زن بسیار سخت است اما هیچ گاه اجازه ندادم خستگی مانع کارم شود. بارها اتفاق افتاده که مردان سگهای نگهبان یا گله را برای واکسن زدن یا درمان به کلینیک ما میآورند و وقتی متوجه میشوند که دامپزشک یک زن است، با تعجب نگاه میکنند و گاهی اوقات هشدار میدهند سگ آنها ممکن است حمله کند ولی از آنجا که من با رفتار سگها و حیوانات اهلی آشنایی دارم، به راحتی کارم را انجام میدهم و صاحبان آنها با تعجب خیره میشوند.
در طی این سالها با اتفاقهای تلخ و شیرین زیادی مواجه بودم. سگهای نگهبان تا 5 سالگی میتوانند بهترین خدمت را به صاحب خود داشته باشند و بعد از این سن نیاز به مراقبت دارند و خدماتی که برای سلامت و زنده ماندن آنها باید انجام گیرد، بیشتر میشود اما متأسفانه صاحبان این سگها این کار را انجام نمیدهند و سگ را رها میکنند.
یک بار سگ نگهبانی را که مدت خیلی طولانی قلاده کرده بودند، به کلینیک آوردند. یک زن که این سگ را در این وضعیت دیده بود، آن را از صاحبش خرید و برای درمان نزد ما آورد. قلاده عضلات گردن این سگ را به عمق 5 سانتیمتر پاره کرده بود و به سرخرگهای گردن آسیب زده بود و عفونت زیادی داشت. 5 ساعت عمل جراحی روی آن سگ انجام دادیم و توانستیم بافتهای آسیب دیده را ترمیم کنیم و پس از آنکه چند روز به او آنتی بیوتیک دادیم، حیوان سلامتیاش را به دست آورد و آن را به یک خانواده اهدا کردیم.
یک بار هم یک سگ نژاد هاسکی را که ضربه مغزی شده بود، به کلینیک آوردند و بعد از معاینه و چند عکس و سونوگرافی جای ضربه چوب را روی سرش پیدا کردیم و مشخص شد ضربهای که با چوب به سر او وارد کردهاند، باعث خونریزی مغزی او شده است. این سگ یک هفته در شوک بود و نمیتوانست غذا بخورد اما با تلاش زیاد او را درمان کردیم و امروز تحت حمایت قرار دارد. همچنین یک قلاده سگ را که با ماشین تصادف کرده بود، جراحی کردیم ولی با وجود 5 ساعت جراحی به دلیل خونریزی شدید تلف شد.
این دامپزشک از سختترین عمل جراحی که انجام داده است، این گونه گفت: سختترین جراحی که داشتم، مربوط به عقیم کردن یک قلاده سگ ماده بود که در زمان عمل متوجه شدیم او باردار است و مجبور شدیم تولههای او را خارج کنیم.
وقتی در کلینیک مشغول کار میشوم، متوجه گذر زمان نمیشوم و گاهی اوقات تا ساعت 10 شب مشغول درمان حیوانات هستم. در این کار درسهای زیادی آموختهام، حیوانات بخوبی حس انسان را درک میکنند و اگر با آنها مهربان باشیم، این حس خوب در تمام ابعاد زندگیمان منتشر خواهد شد.