کشور ما به خاطر همسایگی با کشورهایی بی ثبات و بی در و پیکر مانند افغانستان و عراق، هر چند گاه یکبار میزبان بیماریهای ناشناخته و نویی می شود و هر گاه بیماری تازه ای پا به کشور می گذارد، مردم پایتخت برای از سر گذراندن دشواری، به دانشکده دامپزشکی روی می آورند.
زمانی که بیماری جنون گاوی (B.S.E) تازه سر و صدا به پا کرده بود، مردی با 2 کیلوگرم گوشت گوساله پس از پرس و جوی فراوان از کارمندان، به سراغ من آمده بود و می گفت: «آقای دکتر! ببینید این گوشت جنون گاوی دارد یا نه؟»
گفتم: «پدر جان! تا حالا آزمایشی ابداع نشده که با آن فوراً بشود تعیین کرد که آیا گوشت از حیوانی که دچار جنون گاوی بوده تهیه شده یا از گوساله سالم؟ اما حتی اگر از حیوان بیمار تهیه شده باشد، احتمال انتقال بیماری از راه گوشت به انسان، ناچیز است.»
زمانی هم که به تازگی تب کریمه کنگو به کشور آمده بود، زن و شوهری با چند کیلوگرم گوشت به سراغ من آمده بودند و می خواستند بدانند آیا گوشت از دام سالم تهیه شده یا از دام بیمار؟
در عین حال، زن و شوهر با همدیگر دعوا داشتند. شوهر بر سر زنش فریاد می کشید: «اصلاً تو غلط کردی که این گوشت را خریدی! وقت من و آقای دکتر را گرفته ای!»
زن هم بر سر شوهرش جیغ می کشید: «خودت غلط می کنی که معنی سلامتی را نمی فهمی! می خواهی بچه هایت هم مثل خودت بشوند.»
شوهر دوباره فریاد می کشید: «صدایت را بیاور پایین! بی تربیت دهن لق!»
«نه اینکه خودت خیلی یواش حرف می زنی! من را بگو که زن توی امّل شدم.»
و من در آن میان مانده بودم و نمی دانستم چه بگویم و یا از کدامیک پشتیبانی کنم؟
خاطره ای از استاد دکتر نوردهر رکنی
برگرفته از کتاب خاطره های دامپزشکان، تالیف دکتر ودود حاجی زاده (داریوش افروز)
شاگرد همیشه کوچک شما