«دکتر مرضیه وحید دستجردی» وزیر بهداشت دولت محمود احمدینژاد در گفتوگو با روزنامه اعتماد از اختلافاتی که در کابینه احمدینژاد وجود داشت پرده برداشته است.
او در بخشی از گفتوگویش میگوید: اگر کسی که سرطان دارد یا بیماری خاص دارد دارو نداشته باشد، نمی تواند ادامه بدهد. اگر ارز بخواهد صرف چیزهای دیگر بشود، این مشکلات اوج پیدا می کند. به من ارز نمی دادند یا وقتی که می رفتم و اعتراض می کردم، جدی به این قضیه نگاه کرده نمی شد. حتی برخی صحبت ها از گوشه و کنار به من می رسید که می شنیدم سفارش می کنند، به من بودجه ندهند. می خواستند مرا با اینگونه کارها تحت فشار قرار بدهند.
وی افزود: شاید یکی از گزینه ها این بوده باشد که خودم استعفا کنم و شاید هم می خواستند آنقدر در کارم ناموفق شوم که مجلس سوال و استیضاح کند. بالاخره برای مجلس سلامت مردم مهم است و نمایندگان هم سلایق و ارتباطات مختلفی دارند. در رسانه های دولتی ما را تخریب می کردند و اینگونه جلوه می دادند که ما ارز را گرفتیم، اما صرف مقولات دیگری مثل لوزام آرایش کرده ایم. در حالیکه ارز وزارت بهداشت از منشاء بانک مرکزی به دارو تخصیص داده می شود. اگر کسی هم به لوازم آرایشی ارز می داد، از بانک مرکزی و خود جریانات دولتی بود. دعوای ما همیشه این بود که چرا ارز به ما داده نمی شود، اما به جاهای دیگر داده میشود. تخریب واضح از یک کانال صددرصد دولتی شروع شده بود.
وحید دستجردی تصریح کرد: همان روزها بود که من دیدم واقعاً هیچ تاخیری جایز نیست. رییس سازمان غذا و دارو را خواستم و گفتم باید پاسخ بدهید که چرا ارز با اولویت بالاتر به دسته بیل، زین اسب و خوراک سگ داده می شود، ولی به دارو داده نمی شود. بعد هم رییس بانک مرکزی تایید کرد که ارز به لوازم آرایشی اختصاص داده شده است. چرا سلامت که از همه چیز مهمتر است، در اولویت نبود؟ بالاخره این ها فریادهای آخری بود که از ما در وزارت بهداشت درآمد. من انتقاد کردم که چرا ارز به ماشین پورشه و لوازم آرایش داده می شود اما به ما نه؟
وی ادامه داد: رفتم لیست اختصاص ارز را از بانک مرکزی گرفتم و دیدم که یکی دو شرکت که در واقع یکی دو کمپانی لوازم آرایش است، ده ها میلیارد ارز گرفته بود. در آن شرایط چندین ماشین پورشه وارد کرده بودند. البته حرف و حدیث پشت این مساله خیلی زیاد بود، ولی چون من فقط وزیر بهداشت بودم و در حلقات مختلف سیاسی و اقتصادی نبودم و فقط اطلاعات وزارتخانه خودم را داشتم، در جریان اینگونه کارها نبودم. من یادم می آید که خودم ظرف چند ماه 19 بار بانک مرکزی رفتم. معاون غذا و داروی من هر هفته سه مرتبه می رفت. مدیرکلش روزی سه بار می رفت.