حکیم مهر - شب مبعث کوچه را برایش چراغانی کرده بودند. حمید لباس دامادی پوشیده و قرار بود با دختری عقد کند که از مدتها قبل به او علاقه داشت. او به مادرش قول داده بود همین که وضعیت مالیاش بهتر شود، دست همسرش را بگیرد و با هم به زیر یک سقف بروند؛ اما مرگ به او مهلت نداد تا قولش را عملی کند. حالا بهجای آن ریسههای رنگی، دیوارهای خانه حمید با پارچههای سیاه پوشیده شده است. حالا همه او را به عنوان یک قهرمان میشناسند؛ کسی که جانش را برای نجات جان همکارانش فدا کرده است. حمید جعفریان دو سال بود که به عنوان دامپزشک در یک شرکت تولیدی در بندر لنگه مشغول به کار شده بود اما چند روز قبل وقتی برای نجات جان همکارانش داخل حوضچه رفت، جان خود را از دست داد؛ درست مثل آنها.
چند روز پیش مراسم ترحیم این جوان 30 ساله که در یک شرکت صنعتی به عنوان دامپزشک مشغول کار بود، برگزار شد. پدر حمید دل پر دردی داشت اما با این حال با صبر و متانت درباره پسرش حرف میزد. او از اینکه پسرش جان خود را فدای نجات دو انسان دیگر کرده بود، به خودش میبالید.
همشهری سرنخ در شماره 56 خود در گزارشی به این موضوع پرداخته است.
روز حادثه
آن روز مثل همیشه همه کارمندان و کارگران شرکت صنعتی مشغول کار بودند، اما در یک لحظه همه چیز به هم ریخت و حادثهای فراموش نشدنی رقم خورد.
قربانی، مدیرعامل شرکت صنعتی میگوید: «حادثه 31 تیرماه اتفاق افتاد؛ من آن روز از نزدیک شاهد آن نبودم اما دوربینهای مداربسته شرکت، تمامی لحظات حادثه را ضبط کرده بودند و از طریق آن بود که متوجه فداکاری حمید شدم.»
طبق تصاویری که دوربینهای مداربسته ثبت کرده بودند، حادثه درست زمانی رخ داد که یکی از کارگران شرکت به نام محمود برای تمیز کردن سپتیک تانک - که به دلیل کار نکردن پمپ، مقدار زیادی لجن در آن جمع شده بود - به داخل حوضچه رفت. گاز سمی داخل تانک (مخزن) به حدی بود که مرد جوان به شدت بیحال شد، طوری که توانایی برداشتن حتی یک قدم را هم نداشت. پیکر نیمهجان او ناگهان داخل مخزن افتاد و عباس، یکی دیگر از کارگران شرکت که شاهد مرگ همکار خود بود، با از جان گذشتگی برای نجات او وارد حوضچه شد.
قربانی میگوید:«این پایان ماجرا نبود، چرا که در ادامه دکتر جعفریان هم که در صحنه حادثه حاضر بود برای کمک به این دو کارگر، با از جان گذشتگی وارد مخزنی پر از گازهای سمی شد؛ گازهایی که بسیار سمی بود و در همان اولین لحظات جان هر سه نفر آنها را گرفت.»
به دنبال این حادثه تعداد دیگری از کارمندان شرکت به کمک قربانیان رفتند اما شدت گازهای سمی به حدی بود که سه نفر آنها مسموم شدند و اگر دیگر کارکنان نبودند، شاید تعداد قربانیان این حادثه بیشتر هم میشد.
«وقتی کارمندان دیدند که کاری از دستشان بر نمیآید، ماجرا را به اورژانس گزارش کردند. دقایقی بعد چند تیم امدادی از اورژانس و آتشنشانی وارد محوطه شرکت شدند و تلاش برای بیرون آوردن اجساد قربانیان شروع شد.»
پس از چند ساعت تلاش و با وجود گازهای سمی، ماموران موفق شدند اجساد قربانیان را از داخل مخزن بیرون بکشند اما پزشک اورژانس اعلام کرد که هر سه نفر آنها به علت مسمومیت جان باختهاند. خبر فوت دکتر جعفریان و دو کارمند دیگر شرکت برای همکارانشان آنقدر تکاندهنده بود که هیچکدام از آنها نمیخواستند این موضوع را باور کنند. اما حقیقت این بود که دکتر جعفریان جان خود را فدای نجات دو کارگری کرده بود که قبل از او وارد حوضچه مرگ شده بودند.
حالا چند روز از این ماجرای دردناک میگذرد. خانواده حمید جعفریان و دیگر قربانیان حادثه، پیکر عزیزان خود را به خاک سپردهاند و تنها چیزی که از آنها بهجا مانده، خاطراتشان است.
پدر حمید میگوید: «پسرم شش سال در دانشگاه شهید چمران اهواز درس خواند و بعد از پایان تحصیلاتش مدتها به دنبال کار بود تا اینکه از طرف وزارت کار با او تماس گرفتند و برای فعالیت در یک شرکت صنعتی در بندر لنگه به حمید پیشنهاد دادند. او هم قبول کرد و راهی آنجا شد، غافل از اینکه سرنوشت زندگی او هم در همان جا رقم خواهد خورد.»
او ادامه میدهد: «ما از حادثهای که برای پسرم اتفاق افتاده بود بیخبر بودیم تا اینکه یکی از همکارانش با منزل تماس گرفت و این خبر را به برادر کوچک حمید داد. وقتی از ماجرا مطلع شدیم، فکر میکردیم همه این ماجرا یک شوخی تلخ است. باورمان نمیشد که حمید جان خود را از دست داده باشد. برای همین با شرکت تماس گرفتم تا ماجرا را جویا شوم. وقتی مسوولان شرکت گفتند حمید برای نجات همکارانش از زندگی خود گذشته و جان خود را از دست داده است، فهمیدم که همه چیز حقیقت دارد.»
خانواده دامپزشک فداکار بعد از اطمینان از حادثه، به سرعت راهی بندر لنگه شدند تا ببینند ماجرا از چه قرار بوده است. «مسیر تهران تا بندرلنگه را با چشمهایی گریان طی کردیم. وقتی به آنجا رسیدیم، همه از مرگ پسرم و دو کارمند دیگر شرکت شوکه بودند. بعد از طی مراحل قانونی، جسد حمید را به تهران آوردیم و در بهشت زهرا(س) به خاک سپردیم. با اینکه پسرم دیگر در میان ما نیست، اما از اینکه او جانش را فدای نجات جان دو انسان دیگر کرده، من و دیگر اعضای خانوادهام احساس غرور میکنیم.
نشریه حکیم مهر از درگاه خداوند متعال برای همکار فداکار و ارزشمندمان مرحوم دکتر جعفریان رحمت و مغفرت و برای بازماندگان آن مرحوم صبر آرزومند است.
ایکاش حق دوستی را آنگونه که باید ادا میکردم .چه زود رفتی . از وقتی شنیدم دیگر دیدارمان به قیامت است هر لحظه چهره ات در پیش رویم مجسم میشود.دلم برایت تنگ شده ومیدانم دلتنگی سودی ندارد .افسوس.
دوست هم شاگردی و هم اتاقیت اسماعیل