متاسفانه این روزها موضوعیت آموزش عالی که اصلا موضوعیت علماندوزی و دانشپژوهی است و با فرهنگ «اطلبوالعلم من المهد الی اللحد» مطابقت دارد و بسیار با ارزش است، با امر اشتغال خلط مبحث شده و در حقیقت آن را به فرودست بردهاند. هر چند که بسیاری از دانشجویان ارشد و دکترا دارای شغل هستند، تقاضای بالای اجتماعی برای تحصیلات عالیه در کشور فقط برای ایجاد اشتغال نیست و اصولاً در طول تاریخ، مردم ایران در حوزه علم و فرهنگ و هنر و فناوری یک نوع منزلتجویی اجتماعی داشتهاند و گوی سبقت را از دیگران ربودهاند و مصداق این شعر زیبا هستند:
گوی سبقت میبرند این خاکیان
در عروج خویش از افلاکیان
ایرانیان همیشه مشارکت بالایی در تولید علم جهانی داشتهاند. مدارس نظامیه خواجهنظامالملک طوسی حدود هزار سال پیش و ربع رشیدی خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی حدود هفتصد سال پیش و بعدها دارالفنون میرزاتقیخان امیرکبیر و در عصر حاضر دانشگاه آزاد اسلامی که به همت آیتالله هاشمیرفسنجانی(ره) تاسیس و با استقبال مردم مواجه شد، شاهد این مدعاست و به همین دلیل مردم ما از نان شب خود زدهاند و هزینه تحصیل فرزندانشان را فراهم ساختهاند.
اصولا تحصیلات عالیه باعث کاهش ناهنجاریهای جامعه میشود. مطالعات نشان میدهد در ایران فقط ٢ درصد زندانیان تحصیلات عالیه داشتهاند. در کشورهای پیشرفته بین ٣٣ تا ٥٥ درصد جمعیت آنها دارای تحصیلات عالیه هستند. با همه پیشرفتهای آموزش عالی بعد از انقلاب، در کشور ما کمتر از ١٥ درصد جمعیت کشور تحصیلات عالیه دارند. از طرفی چه کسی میتواند بگوید که یک لیسانسیه یا دکترای بیکار خطرش برای جامعه بیشتر از یک دیپلمه بیکار است؟ یک خانم خانهدار درسخوانده فرزندانی سالمتر و زندگی بهداشتیتر و اقتصادیتر و منظمتری دارد و هزینههای ملی کمتری در مقایسه با خانم خانهداری که تحصیلات عالی ندارد، برای جامعه خواهد داشت. ضمن اینکه دانشگاه مسوولیت مستقیمی در ایجاد اشتغال ندارد اما میتواند بسترهای لازم، مثل مراکز رشد و شرکتهای دانشبنیان را برای فارغالتحصیلان خود فراهم سازد.
ما طبق قانون اساسی نمیتوانیم مردم را از ادامه تحصیل بازداریم. اگر بستر ادامه تحصیلات عالیه را در ایران به اندازه تقاضای اجتماعی فراهم نکنیم، جوانان ما که سالها از اقتصاد ملی برای آنها هزینه شده به خارج میروند کما اینکه هماکنون بین ٥٠ تا ٨٠ هزار نفر از جوانان ایرانی در خارج مشغول ادامه تحصیل هستند. خوب است حساب کنیم سالانه چقدر ارز از همین بابت به خارج میرود و با پول خانوادههای ایرانی دانشگاههای آن کشورها آباد میشوند؟ تازه خیلی از این دانشگاهها مخصوصا در کشورهای آسیای میانه و بعضی کشورهای همسایه از امکانات و استاد و تجهیزات کافی و استانداردهای بالای بینالمللی برخوردار نیستند و ارزیابی روشنی از آنها در دست نیست. بگذریم از تبعات فرهنگی و اجتماعی حاصل از خروج جوانان ایرانی که سالها دور از خانه و جامعه خود بوده و خدا میداند چه مشکلاتی برای آنها پیش میآید که جای بحث مجزایی دارد.