پیرامون ورود همزمان کارکنان دولت به حوزه کاری مشابه در بخش خصوصی
بهزاد رنجبران
بسمهتعالی
مصاحبه ای با رئیس محترم سازمان دامپزشکی کشور جناب آقای دکتر خلج، تحت عنوان "دامپزشکان شاغل در بخش دولتی، باید حق فعالیت در بخش خصوصی را داشته باشند" منتشر شد که زوایای گوناگونی داشت (اینجا). در حالی که نظرات خوانندگان گرامی را ذیل این خبر مطالعه نموده و آن همه مباحث غیر ضرور درباره انتقال سازمان به وزارت بهداشت را از خاطر می گذراندم، به ناگاه یاد حکایت زیر افتادم:
«از ملا نصرالدین پرسیدند : ملا میدانی کمونیسم [سوسیالیسم] یعنی چه؟
گفت: می دانم
گفتند: می دانی اگر دو تا اتومبیل داشته باشی و یکی دیگر اتومبیل نداشته باشد ناچار خواهی بود یکی از آن دو را بدهی؟
گفت: بله کاملاً حاضرم همین حالا!
گفتند: می دانی اگر دو تا الاغ داشته باشی باید یکی را بدهی به کسی که الاغ ندارد !
گفت: با این مخالفم! این کار را نمی توانم انجام دهم.
گفتند: چرا؟! این که همان منطق است و همان نتیجه؟
گفت: نه این همان نیست! چون من الان دو تا الاغ دارم ولی دو تا اتومبیل ندارم!»
بخش یکم:
شخصی که با خود، خانواده خود و آینده خود، کنار آمده و پذیرفته است که کارمند دولت باشد و انشاالله از مجرای تنگ آزمونهای استخدامی نیز به استخدام دولت درآمده است، می بایست از همان ابتدا می دانست که باید قید حضور همزمان در بخش خصوصی را بزند (البته واضح است که منظور از بخش خصوصی مسافرکشی با خودروی شخصی نیست- کاری که بسیاری از کارگران بخش خصوصی مجبور به انجام آنند). وی باید می دانست که او به حکم قانون، در آن سمت قرار گرفته و تعهدی سی ساله به نظام جمهوری اسلامی ایران داده است که به کشورش خدمترسانی کند و البته این نکته را نباید از خاطر برد که شرایط کاری وی به هیچ روی مانند کارگر مشمول قانون کار نیست که قراردادی سه ماهه دارد و نمی داند آیا حقوق خود را در پایان هر ماه دریافت خواهد کرد و یا در پایان ماه چهارم قرارداد وی تمدید خواهد شد یا نه؟ ممکن است کارمند دولت با مشکلاتی از جنس دیگر دست به گریبان باشد. لکن با این وجود کارمند دولت می تواند با بازخرید کردن خود از این سیستم خارج شده و با فراغ بال به بخش خصوصی وارد شود.
لازم است به استحضار برسانم، نظام استخدامی در کشور تابع دو قانون است. یکی قانون خدمات کشوری مصوب ۱۳۸۶ مجلس شورای اسلامی و دیگری قانون کار مصوب ۱۳۶۹ مجمع تشخیص مصلحت نظام. قانون خدمات کشوری ضامن استخدام نیروی مورد نیاز دولت است و قانون کار، ضامن قوت لایموت کارگر. از نظر قانونگذار، شاغلان در بخش دولتی کارمند، و شاغلان بخش خصوصی، کارگر نامیده میشوند و این نامگذاری با معانی مصطلح عام این دو واژه متفاوت است. البته قانون نانوشته اضطرار هم در کشور جاری است که شما را مجبور می سازد با هر نرخی به هر کاری تن دهید.
بخش دوم:
پیشتر در خلال بررسی مبحث ماده ۱۹ این نتیجه حاصل شد که به جای سیستم طراحی شده پرپیچ و خم دستورالعمل اجرایی ماده ۱۹ که هدف آن عدم وابستگی مستقیم مالی کارگر (مسئول فنی کشتارگاه) با کارفرما (صاحب کشتارگاه) تعریف شده است؛ می بایست دولت، با تکیه بر شاه بیت همه شعارهای خصوصی سازی، بعد نظارتی خود را تقویت کند و یک بار برای همیشه فکری برای استخدام مسئولین فنی بنماید. جالب است که مخالفتها با این درخواست بر این اساس شکل گرفته است که ما (دولت) مکلفیم کار را به بخش خصوصی واگذار نماییم! تناقضی که مشخص نمی کند اگر قرار است برای تحقق وعده های خصوصی سازی بعد نظارتی دولت افزایش یابد، چرا باید ناظر بهداشتی سازمان دامپزشکی در قالب یک قرارداد کار خصوصی انجام وظیفه نماید؟
اکنون شاهد آن هستیم که گفته می شود شاغلان دولت باید حق فعالیت در بخش خصوصی را داشته باشند. در نخستین موضعگیری ها، این پرسش به چشم می خورد که "مگر شاغلان بخش خصوصی حق فعالیت در دولت را دارند که شاغلان دولتی چنین حقی را برای خود قائل شوند؟" این پرسش اگرچه در ظاهر به یک جدال بر سر منافع شخصی شبیه می ماند اما در عمق خود معنای ژرفتری را به ذهن متبادر می سازد.
چیزی که امروزه در نهادهای تصمیم سازی با عنوان گردش نخبگان از آن یاد می شود، در واقع همان امکان حضور شاغلان بخش خصوصی در دولت می باشد. لازمه این گردش، وجود محدودیت زمانی برای تصدی پستهای مدیریتی در حیات کاری سی ساله یک کارمند دولت است. در این رابطه بخشی از مقاله چرخش نخبگان کاوه بهلولی را از نظر میگذرانیم:
«دانشمندان علم مدیریت میگویند استعدادهای انسان را میتوان به كوه یخ تشبیه كرد که یكپنجم از این استعدادها آشكار است و به كار گرفته میشود و چهارپنجم دیگر پنهان است و ممكن است هیچگاه به كار گرفته نشود و به کار نیاید. وظیفه مدیران موفق و آگاه، كشف و به كارگیری این استعدادها است به نحوی كه تحقق اهداف استراتژیك سازمان را میسر سازد که یکی از راههای شناسایی استعدادهای مدیریتی، توجه به اصل گردش نخبگان در سازمان یا سیستم است.
در کشور ما، عبارت چرخش نخبگان، به اشتباه به جای گردش نخبگان مصطلح شده است! چرخش نخبگان در ایران در حد اعلی وجود دارد! این گردش نخبگان است که مغفول واقع شده است. چرخش اشاره به حرکت دوری و دورانی دارد که چرخنده، پس از حرکتی کوتاه و مقطعی، مجدداً به جای اول خود بر میگردد و عنصر ثانویه، حق ورود به این شبکه را ندارد، اما گردش به معنای، حرکت از نقطهای به نقطه دیگر میباشد و به ندرت اتفاق میافتد که گردنده به جای اول خود بازگردد و فاقد عنصر تکرار است.
این بدان معناست که باید در مدیریت کلان کشور، گردش نخبگان را حاکم کنیم نه چرخش نخبگان را! یعنی وزرا و روسای سازمانها و مسئولان، پس از یک چرخش مقطعی، مجدداً به مقام قبلی خود نائل نشوند و شاهد لقبهای چون شیخالوزرا نباشیم!
به جرات میتوان گفت غیر ممکن است در کشورهای پیشرفته، کسی بیش از 10 سال بر ریاست سازمان یا وزراتخانهای تکیه کند و پس از اتمام مسوولیت، نهایتاً در پژوهشگاهها و یا دانشگاهها مشغول به کار علمی میشود نه این که مجدداً سودای ریاست را در سر بپروراند !»
بخش سوم:
بر خلاف ادعای عدم منع اشتغال همزمان پزشکان در وزارت بهداشت - که در متن خبر آمده است- نظر خوانندگان گرامی را به بند ب ماده ۷۴ قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ۱۴۰۰ـ ۱۳۹۶ جلب می نماید:
ب- کلیه پزشکان، دندانپزشکان و داروسازانی که در استخدام پیمانی و یا رسمی دستگاههای اجرائی موضوع این قانون هستند، مجاز به فعالیت انتفاعی پزشکی در سایر مراکز تشخیصی، آموزشی، درمانی و بیمارستانهای بخش خصوصی، عمومی غیردولتی با رعایت تبصره (1) مادهواحده قانون ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل مصوب 11/10/1373 و یا فعالیت انتفاعی پزشکی در بخش خصوصی مرتبط با حوزه ستادی مربوط به غیر از دستگاه اجرائی خود نیستند. مسؤولیت اجرای این بند به عهده وزرای وزارتخانههای مربوطه و معاونان آنها و مسؤولان مالی دستگاههای مذکور است. دولت مکلف است در اجرای این حکم با جبران خدمات ذینفعان از طریق اعمال تعرفه خاص در چهارچوب بودجه سنواتی اقدام نماید. اجرای این حکم مشروط به جبران محرومیت از کار در بخش خصوصی، پرداخت حقوق مناسب و تأمین اعتبار در بودجههای سنواتی است.
تبصره1- مصادیق نقاط محروم موضوع این ماده و نام فرد و علت آن بهعنوان موارد استثناء به پیشنهاد دستگاه اجرائی مربوطه و تأیید وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی تعیین میگردد.
تبصره2- مطب پزشکان و دندانپزشکان متخصص در نقاط محروم درصورت نیاز و ضرورت به تشخیص رئیس دانشگاه یا دانشکده علوم پزشکی آن نقطه تعیین میشود و مطب پزشکان و دندانپزشکان عمومی از شمول این بند مستثنی است.
اگر هدف از ورود کارمندان دولت به بخش خصوصی، صرفاً لمس کار از نزدیک است بجاست عبارت "مناطق محروم" حتما و کرارا لحاظ شود تا مدیران و کارمندان گرامی، واقعیات را در عریانترین حالت ممکن لمس کنند.
علاوه بر این، مطلب مهمتر در باب عدم جواز اشتغال همزمان در بخش دولتی و خصوصی، احتمال بروز تعارض منافع است.
تعارض منافع یا تضارب منافع به وضعیتی گفته می شود که شخص یا اشخاصی وجود داشته باشند که از یک طرف در مقام و موقعیت محتاج به اعتماد قرار می گیرند و از آن طرف خود دارای منافع شخصی یا گروهی مجزا و در تقابل با مسوولیت مورد نظر قرار دارند. یکی از وظایف قانونگذاران، نوشتن قوانین بهگونه ای است که این تعارضها شناسایی و راهکاری برای حل آن ارائه شود. این تعارضها به خصوص در بخش عمومی بسیار حساس هستند و رایج ترین مثال آن زمانی است که مقامی دولتی در جایگاهی قرار گیرد که بتواند از آن مقام در جهت منافع شخصی خود یا دیگر احزاب بهره برداری کند. سازوکار نظارتی از قوانین و همچنین الزام افشای درآمدها و دارایی ها به منظور شفاف سازی بسیار حائز اهمیت است. اهمیت این مساله به اندازه ای است که برخی از سازمانهای جهانی همچون سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه و نهاد بین المللی (راهنمای دولت باز) با صرف ساعتها زمان راهکارهایی برای این معضل ارائه کرده اند. «دنیای اقتصاد/۱۳۹۵۰۵۱۹»
در حالی که سازمان بین المللی شفافیت رتبه "شاخص ادراک فساد ایران در میان ۱۶۷ کشور جهان را ۱۳۲ اعلام (خبرگزاری فارس ۱۳۹۵) و نمره شاخص سلامت اداری ایران از ۱۰۰ هیچگاه بیش از ۳۰ نبوده است (حسن عابد جعفری- رییس سازمان مردم نهاد سلامت اداری- خرداد ۱۳۹۶) تصور کنید کارمند دولتییی که مسئول صدور مجوز ورود دام به کشور است، خود، در بخش خصوصی به یک وارد کننده دام تبدیل شود. به نظر شما چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چرا باید سیستمی طراحی شود که در آن ویژه خواری به یک حق تبدیل شود؟
حتی اگر مدیران و مسئولان را افراد بسیار با تقوایی فرض کنیم که همواره منافع جامعه مسلمین را بر منافع خود مقدم میدارند، باز هم قانونگذار نمی تواند از قاعده دفع ضرر محتمل عدول کند که می گوید اگر انسان درباره چیزی احتمال ضرر بدهد، از نظر عقل، دفع آن ضررِ احتمالی، واجب است. این خطر احتمالی همان کارزار حب نفس و تعارض منافع میباشد. این موضوع توسط دکتر توکلی در خبری که به شماره ۳۶۶۵۲ توسط رسانه محترم حکیم مهر منتشر شد به خوبی تشریح شده است.
با اعتراف به این که همچنان چرایی طرح چنین پیشنهادی مبهم است، در پایان خود و خواننده گرامی را به تدبر در بخشی از آیه ۱۹۵ سوره مبارکه بقره دعوت مینماید:
بسم الله الرحمن الرحیـم
وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ
و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد.
بهزاد رنجبران
۱۰ شهریور ۱۳۹۶