حکیم مهر - یادداشت مدیرمسئول : 36 / ضامن آهو
این نوشتار به مناسبت آخرین روز ماه صفر که مقارن با شهادت سلطان قلبهای ایرانیان و نگین درخشان آرمیده در وطنمان حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام است تقدیم میشود.
ایرانیها نام مبارک حضرت رضا علیه السلام را عجین با لقب "ضامن آهو" میدانند. البته در درستی داستان نقل شده و منتسب به آن حضرت در این خصوص شک وجود دارد و حتی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به سؤالی در این خصوص از عدم وجود چنین داستانی در منابع معتبر خبر داد. اما با این حال با توجه به کرامات آن حضرت بعید است که چنین موضوعی بی دلیل رایج شده باشد و حتی مردم منطقهای به نام "دشت آهوان" معتقد به صحت این داستان باشند.
اتفاقاً داستان ضمانت آهو در منابع و کتب اسلامی درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام سجاد علیه السلام نقل شده است.
درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرموده است :
" روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جایى مىگذشت در بین راه گذرش بر ماده آهویى افتاد که در خیمهای بسته شده بود. آن حیوان به قدرت خدا زبان گشود و با پیامبر گرامى سخن گفت و به آن حضرت عرض کرد: اى فرستاده خدا! من مادر دو آهو بچهام که اینک هر دو، گرسنه و تشنهاند و پستانهایم از شیر آکنده، از شما تقاضا دارم (هر چند) ساعتى مرا رها سازید تا پس از شیر دادن آنها بازگردم و دوباره در همینجا به بند نشینم .
رسول خدا (که درود خداوند بر او و خاندانش باد ) فرمود: چگونه این کار ممکن است، در حالى که تو صید و شکار مردم و اسیر و دربند هستى؟
آهو گفت : اگر رهایم کنید (به زودى) باز آیم و شما خود مرا در بند کنید.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پس از آنکه از حیوان تعهد گرفت، رهایش ساخت.
چیزى نگذشت که آهو بازگشت اما پستانش از شیر تهى گشته بود.
پیامبر اکرم حیوان را در همان مکان بست و سپس پرسید: این آهو شکار کیست؟
گفتند: صیاد و مالک آن ، شخصى از تیره عرب است.
رسول خدا (بى درنگ) رهسپار آن قبیله شد. و به منظور رهایى حیوان، قصد خریدن آهو را کرد و در این خصوص با صیاد سخن گفت ، اما صیاد گفت: اى فرستاده خدا! پدر و مادرم فداى شما، این حیوان را از همین جا رها ساختم.
آنگاه پیامبر خدا (که درود خداوند بر او و خاندانش باد) به جمع حاضر روى کردند و فرمودند:
اگر چارپایان نیز به میزان شما از مرگ (و سختیهاى پس از آن ) خبر داشتند، هرگز از آنها، گوشت فربهى نمىخوردید. (یعنی با خاطری آسوده نمیخوردند و چاق نمیشدند!) "
درباره امام سجاد علیه السلام هم امام محمد باقر علیه السلام چنین نقل فرمودهاند :
" من و گروهی از مردم در حضور پدرم امام سجاد علیه السلام نشسته بودیم که ناگهان آهویی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله کرد.
حاضران به پدرم گفتند: چه میگوید؟
پدرم فرمود: میگوید بچهام را فلانی صید کرده، از روز گذشته تا حال شیرنخورده، خواهش میکنم آن را از او گرفته نزد من بیاورید تا به او شیر بدهم.
امام سجاد علیه السلام شخصی را نزد صیاد فرستاد و به او پیام داد آن بچه آهو را بیاور. وقتی آورد، آهوی مادر تا بچهاش را دید، چند بار دستهایش را به زمین کوبید و آه جانکاه و غمانگیزی کشید و بچهاش را شیر داد.
سپس امام سجاد علیه السلام از صیاد خواست که بچه آهو را آزاد کند، صیاد قبول کرد. امام بچه را از او گرفت و به مادرش بخشید، آهو با همهمه خود سخنی گفت و همراه بچهاش به سوی صحرا روان شد.
حاضران به امام سجاد علیه السلام گفتند: آهو چه گفت؟ امام فرمود:
برای شما در پیشگاه خدا دعا کرد و پاداش نیک طلبید "
البته این نوشتار در صدد رد یا تأیید موضوع ضمانت آهو توسط حضرت رضا علیه السلام نیست و صلاحیت هم در این خصوص ندارد و چه بسا آنقدر کرامات حضرت رضا علیه السلام زیاد است که نیازی به اثبات این موضوع نمیباشد.
با این حال در خصوص حضرت رضا علیه السلام هم نزدیک به این مضمون نقل شده که ایشان با یکی از اصحاب در جایی (باغی) نشسته بودند که پرندهای نزدشان آمد و سر و بالش را به زمین میزد و با جیک جیک خود چیزی میگفت. حضرت به همراه خود (سلیمان) فرمودند میدانی چه میگوید؟ وی گفت : خیر ، حضرت فرمود : میگوید جوجههایم بالای درخت در لانه هستند و ماری در حال بالا رفتن از درخت است تا آنها را بخورد! شما ضمانت بفرمایید تا این اتفاق نیفتد. حضرت عصای خود را به همراه خود دادند و فرمودند : مار را دفع کن.
درود و سلام خداوند متعال بر چهارده معصوم علیهم السلام
گویا شنیده ها حاکی از آن است که حضرت در مسیر حرکت به خراسان در منطقه آهوان ضامن جان آهوئی بودند و باز هم روایتی از طی الرض کردن حضرت و حضورشان در آن منطقه جهت ضمانت جان آهوئی وجود دارد
همه این ها شنیده هاست و درصدد اطلاعات مکتوبی در این زمینه باشیم .ودر صورت تحقیقات بیشتر یافته ها را به اطلاع ما هم برسانید