کد خبر: ۴۹۵۹
تعداد نظرات: ۶ نظر

حکیم مهر - بهروز مدرسی در وبلاگ خود نوشت :

آن چه می خوانید واقعیتی است که سال ۱۳۸۵ به اتفاق دوستم شاهد آن بودیم.

می گویند عشق و محبت از صفات بارز اشرف مخلوقات است . زیرا خداوند از روح خودش بر کالبد  او دمیده است .. البته این امر کاملآ طبیعی است که درجه خلوص مهر و دوستی در مردم متفاوت باشد .    اما شقاوت و سنگدلی از جمله صفات ناپسندی است که در ذات بعضی انسان ها ریشه دوانیده است و براحتی اعمالی رو انجام می دهند که از عهده دیگران به هیچ عنوان بر نمی آید .. ! و حتی تفکر به  اعمال غیر انسانی هم برای بقیه درد آور است .. ! اغلب انسان ها دارای روحیه بسیار حساس و مهربانی هستند که تحت هیچ شرایطی راضی به آزار و اذیت دیگران حتی حیوانات هم نمی شوند . و همواره از خشنونت و خشم گریزانند .. بر عکس عده ای هم ذاتآ خشن هستند . و از آزار و اذیت همنوعان خود لذت می برند .. در این میان بعضی ها هم بر اثر بیماری از آزار و شکنجه دادن موجودات زنده لذت می برند .. ! و هر یک روی حیوان خاصی حساس هستند .. اما در این جمع بندی عده ای هم پیدا می شوند که جزء هیچ یک از تقسیم بندی های مشخص نیستند .. و انسان های بسیار عادی و حتی معاشرتی هم هستند .. اما به خاطر امرار و معاش دست به شدید ترین انواع شکنجه و غیر اخلاقی ترین اعمال وحشیانه می زنند .. که از عهده هیچ کسی اون اعمال بر نمی آید .. ! ماجرایی که قصد تعریف آن رو دارم ، واقعیت تلخی از رفتار بعضی از همین انسان هاست .. که خیلی عادی هر روز از مقابل ما عبور می کنند و با لبخند پاسخ سلام همه رو می دهند .. اما همین انسان به ظاهر معمولی به طمع درآمد بیشتر دست به اعمالی می زند که دل هر انسانی بدرد می آید.

چندی پیش یکی از دوستان و همکاران قدیمی ام دعوت کرد تا به اتفاق برای دیدن محل کار پسرش که دامپزشک جوانی است و تازه وارد این حرفه شده به یکی از دامداری های اطراف تهران بریم .
جمعه روزی بود که به سوی مکان مربوطه حرکت کردیم . بعد از مدتی جلوی دامداری رسیدیم . من هنوز از اتوموبیل پیاده نشده بودم ، که صدای  ضجه و ناله های بلند گاوی نظرم رو جلب کرد .. ! ابتدا به گمان این که حیوون زبون بسته در حال وضع حمل است زیاد به موضوع توجه نکردم . بعد از دقایقی متوجه شدم صدای گاو طبیعی نیست ، و نمی تواند درد زایمان باشه .. در حقیقت به فریاد درآلودی شبیه بود که با تمام وجود ضجه می کشید . صدا هر لحظه بیشتر می شد .  ناله های جگر خراش حیوان تمام فضای دامداری رو در اون روز تعطیل گرفته بود . وقتی برگشتم تا از دوستم دلیل این ناله های رقت انگیز را جویا شوم ، دیدم وی از من هم متعجب تر است . و نگرانی در چهره اش موج می زند . در یک لحظه احساس کردم نیرویی ما دو نفر رو عین انسان های مسخ شده  ، به درون گاوداری  می کشاند . در بزرگ و اهنی گاوداری با ناله ای رعب انگیز که نشان از زنگ زدگی داشت ، توسط کارگر افغانی تا نیمه گشوده شد .. ! وی در حالی که سعی داشت با هویت مهمانان ناخواسته آشنا شود ، تلاش می کرد با هیکل نحیف اش جلوی دید ما رو هم بگیرد ! نوعی ترس و اضطراب از چهره اش هویدا بود !  وقتی دوستم نام فرزند دامپزشک اش رو به زبون آورد ، جوانک افغانی نفسی به راحتی کشیده و در گاوداری رو به طور کامل باز کرد ..
ما بدون اطلاع از شرایط و اعمالی که پیش از حضورمون در جریان بود ، گوشه ای ایستاده و منتظر دامپزشک جوان شدیم .. این رو هم اضافه کنم در لا به لای ناله های حیوان هر از گاهی صدای موتور ماشین هم به گوش می رسید . که به محض فشار دادن دگمه زنگ ، صدای ماشین قطع شد . بعد از ورود ما دو نفر خودرو که معلوم شد نیسان است مجددآ به راه افتاد . خوب که دقت کردم .. وای خدای من .. چی می بینم .. !؟  چشمتون روز بد نبیته ...

با کمال تعجب دیدم گاو مفلوکی در ضلع جنوبی دیوار به محاصره  یک اتوموبیل نیسان که دارای سپر های پهن و بزرگ آهنی بود گرفتار شده است .. !  و خودرو با عقب جلو رفتن محکم به پاهای گاو می کوبید ....  حیوون زبون بسته با هر برخورد ماشین نعره ای از درد کشیده و در حالی که خون فراوانی به اطراف پاشیده می شد ، تلو تلو خوران سعی در حفظ تعادل اش داشت .. اما اغلب با سر به زمین می افتاد ..

 آن چه رو می دیدم اصلآ باورم نمی شد . و ماشین این دژخیم مرگ دست بردار نبود . و با هر بار  عقب جلو رفتن ، پاهای گاو را نشانه می گرفت .. ! به زحمت آب گلویم پایین می رفت . مدام احساس می کردم من به جای اون حیوون در حال شکنجه شدن هستم .. جرآت نگاه کردن به دوستم رو نداشتم .. می دونستم روحیه او خراب تر از من است ... بد جوری شوکه شده بودم . زمان خیلی کند می گذشت ...
حیوان  بد جوری ناله های دلخراش سر می داد و دیگر توان ایستادن روی پاهای شکسته شده اش رو نداشت . در این حال شاگرد یا دستیار راننده را دیدم که خونسرد با چوب بزرگی که در دست داشت ، سعی در بلند نمودن  گاو داشت... خیلی عادی و انگار نه انگار که موجود جانداری از درد و شکنجه ناله های دلخراشی سر می دهد ..
حتی قدرت تکلم ام رو هم از دست داده بودم .. در همون حالت  به چهره راننده نگاهی انداختم ، مرد میانسالی را دیدم که خونسرد در حالی که سیگاری گوشه لبش خود نمایی می کرد ، در حال انجام رفتار غیر انسانی اش بود . تمام این اتفاقات کمتر از چند دقیقه اتفاق افتاد . من که شدیدآ منقلب گشته بودم و اصلآ باورم نمی شد که بر روی کره خاکی چنین انسان های قسی القلبی وجود داشته باشد ، به طرف دوستم که حال روز او هم بهتر از من نبود برگشتم .  در جستجوی پاسخ به این عمل غیرانسانی با خودم کلنجار می رفتم .. تنها دلیلی که در اون شرایط بحرانی حدس زدم این بود .. شاید این رفتار ها برای مثلآ مهار جنون گاوی است ولی باز هم هیچ دلیل قانع کننده ای  را برای این عمل غیر انسانی نمی پذیرفتم .

اصلآ یاد ندارم چگونه خودم رو به بیرون از محوطه گاو داری کشوندم .. !؟‌ باور کنید اصلآ حال روزم بهتر از اون گاوه نبود .. ! با تلاش و زحمت زیاد خودم رو به درون اتوموبیل دوستم انداختم .. ! احساس می کردم  گاوداری در حال چرخش به دور سرم است .. !‌ لحظه ای بعد وقتی به کمک فرزند دوستم و همون پسرک افغاتی به خودم آمدم ، مشاهده کردم " آقا تقی "‌ هم عین من آشفته است . و با حرص و غضب از پسرش دلیل این اعمال غیر انسانی رو می پرسد .. !  ( خدا رو شاهد می گیرم در طول سی سال و اندی رفاقت و معاشرت با او ، هرگز این چنین عصبانی و پرخاشگر ندیده بودمش .. ) دامپزشک جوان بعد از آروم کردن من و پدرش در باره اعمالی که شاهدش بودیم چنین توضیح داد :                    

گاودار ها موظف هستند حیوانات خود را برای ذبح و فروش فقط به کشتارگاهای مجاز ببرند . در اون جا هم بعد از معاینه دقیق توسط دکتر دامپزشک و تآئید سلامت دام ها عمل ذبح صورت می پذیرد و همه دامداران و چوبدار ها آن را اجرا می کنند . اما طبق قانون کشتارگاه ها ، در  روز های تعطیل و جمعه ها ، هیج حیوانی برای ذبح پذیرفته نمی شود مگر آن که زخمی شده  باشند ! به همین دلیل برخی از چوبداران به اصطلاح زبل برای آن که روز شنبه اول وقت گوشت ذبح شده خود را به قصابی ها تحویل دهند ، با انواع و اقسام روش ها اقدام به شکستن دست و پای حیوانات می کنند !!

 از دکتر جوون می پرسم :  آیا مسئولین محترم کشتارگاه  از چوبدار ها نمی پرسند که چرا حیوون بیچاره این گونه خون آلود و دست و پا شکسته است ؟ 
در جوابم می گوید : چوبدار ها برای این گونه مواقع، ده ها توضیح و توجیه دارند. مثلآ عنوان می کنند  ماشین به اون ها زده است ... یا به هنگام حمل و نقل از  کامیون پرت شده اند . یا ....

می گویم ..  گیرم که مسئولان شیفت کشتارگاه ها قبول کردند ، پس و جدان و شرافت انسانی ما کجا رفته است ..؟ این جماعت چگونه تاب تحمل ناله های دردناک حیوون های زبون بسته رو دارند ؟
دکتر جوان نگاه عاقل اندر سفیه ای به من کرده و می گوید : ای بابا ، عمو بهروز شما هم چه سوال هایی می پرسی....!!
باور کنید تلخی این صحنه تا پایان عمر از خاطرم محو نخواهد گشت .

اگر چه اون روز تعطیل برای هر دوی ما کوفت شد .. اما طبق معمول و عادت همیشگی که با هم گپ زده و از هر دری سخن می گوییم ، در مراجعت به خونه موضوع بحث ما به شکنجه حیوونات زبون بسته اختصاص یافت  .. آقا تقی که در زندگی خصوصی اش انسانی بسیار منضبط و اهل اقتصاد است ( شکر خدا خسیس نیست و بی نهایت هم دست و دلباز است ) معتقد بود : همه این مسایل به عدم مدیریت صحیح در زیر شاخه های اقتصاد ربط دارد . اون چوبدار در عرصه رقابت در بازار گوشت در یافته است بعد از دو روز تعطیلی اخر هفته ، مردم نیاز به گوشت تازه و به اصطلاح کشتار روز رو دارند . از سوی دیگر  بر اساس بندی از قانون ، کشتارگاه ها در روزهای تعطیل و جمعه ها ذبح نمی کنند ! به همین دلیل چوبدار های زبل برای موفقیت در بیزنس و جلو افتادن از رقبا در عرصه رقابت ، از تبصره قانون که ذبح حیوانات زخمی رو در روزهای تعطیل مجاز شمرده ، بهره می جویند .. !

در ادامه همین تحلیل های کارشناسی .. دوستم گفت .. در عجب ام چرا این چوبدار ها برای رقابت در حرفه خود ، دشوار ترین راه  که همانا شکنجه حیوونات است را انتخاب کرده اند .. !؟ مگر نه ان که مسئولان کشتارگاه ها می دونند اون زبون بسته ها به عمد دست و پاشون آسیب دیده است .. !

دقیقآ یادم نیست چند ماه از اون رخداد عذاب اور گذشته بود .. که در دیدار مجددی که با دوستم داشتم ، صحبت به حرفه پسر دامپزشک اش کشیده شد . آقا تقی انگار موضوعی یادش اومده باشه .. گفت : هیچ می دونی پسرم برای همیشه کار در گاو داری ها رو رها کرد .. !؟ پرسیدم : پیشنهاد تو بود .. !؟ متفکرانه پاسخ داد .. اگه چه خواست قلبی من هم این بود .. اما خودش این تصمیم رو گرفته بود .. و یک روز اومد و اعلام کرد با روحیه او این شغل سازگار نیست .. و خوشبختانه در کارخانه معتبر " شیر پاک " استخدام شده است . و در بخش آزمایشگاهی ان فعالیت می کند .. راستی یادم رفت از دوست ام  بپرسم که : "  آیا هنوز هم کشتارگاه ها قانون عدم ذبح در روزهای تعطیل رو اجرا می کنند یا نه !؟ " 

 

خبر مرتبط :

یک اتفاق تأسف‎بار / قابل توجه سازمان دامپزشکی : در این کشتارگاه برای ایجاد شوک قبل از ذبح ، با خودرو به حیوان می‎تازند!

 
 
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محفوظ
|
-
|
۲۱:۳۸ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۸
0
0
آیا ایشان همان کاپیتان بهروز مدرسی از خلبانان پیشکسوت کشورمان هستند که تحلیلی بر سانحه سقوط هواپیمای ارومیه نوشته اند؟
يك همكار مبهوت
|
-
|
۰۹:۵۰ - ۱۳۸۹/۱۱/۲۰
0
0
مايه بسي تاسف و تالم است كه شاهد اينچنين جلاديها اونهم در خصوص حيوانات زبان بسته باشيم! بشدت متاثر شدم!؟ گاو از نجيب ترين حيواناتي است كه عليرغم سخاوت بالايش كي بيدريغ همه اعضايش را در اختيار ما نوع بشر قرار ميدهد! و كمتر شكايتي ميكند!! همه دامپزشكان عزيز مطلعند كي در برابر درد و بيماري مگر در موارد خيلي خيلي حاد واكنش اين حيوان به چند لگد و دندان قروچه ختم ميشود!! حال انصاف است بجاي تقدير و تشكر از اين موهبت خداداي ما بيرحمانه و با قساوت در ازاي مبالغي ناچيز به شكنجه اين موهبت تن در نهيم! حاشا و كلا!؟!!
دکتر سمپاتیک
|
-
|
۰۰:۴۳ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۸
0
0
از این قانون اطلاعی نداشتم.در صورت چنین قانونی باز زحمت آن به گردن دکتر لطفی زاده که حتما شفاف سازی کنند.تشکر
م. پوررزاقي
|
-
|
۲۲:۳۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۱۰
0
0
براي جلوگيري از اين معضل اجازه كشتار درمواقع اورژانس رابدهند.در كشتارگاه صنعتي مشهد غير از ساعات اداري وايام تعطيل يك نفر سلاخ كشيك در تمام ساعات شبانه روز با اخذ اندكي وجه مواد اورژانس را كشتار وبعد اقدامات لازمه لاشه به سرد خانه ارسال تادر اولين روز كاري كشتارگاه لاشه معاينه وبفروش برسد.
احسان
|
-
|
۱۶:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۴/۲۷
0
1
تمام این مشکلات بر می گردد به ... این دامپزشک جوان
به خودم و به تمام جامعه دامپزشکی ایران برای رخ دادن چنین واقعه ای در برابر چشمان یک دامپزشک و بی تفاوت بودن او از ترس یا هر دلیل دیگر تسلیت عرض می نمایم و از تمام جامعه بشریت طلب بخشش می نمایم
تمام این مسائل بر میگردد به بی ارزش بودن مقام دامپزشک در برابر چشمان این جوان
........ حرمت دامپزشکی تمام کشور را زیر سوال بردی
بجای ماندن و جنگیدن فرار کردید و به خیال خودتان کاری کرده اید
وای بر شما
نكومنش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۰
0
0
در پاك فعاليت ميكند؟ من ١٢ ساله دامپزشك پاك هستم ، و حداقل من چنين چيزي را نديده ام و در سابقه كاري من وجود ندارد . دامپزشك را با نام معرفي كنيد ، ويا مطلب را در اسرع وقت حذف نماييد
نظر شما
ادامه