حکیم مهر - روزنامه همشهری در صفحه آخر خود ، چهارشنبه 20 بهمن 89 در بخش مشاهدات و تصاویر از سطح شهر نوشت :
پیرزن همسایه در کوچه که راه میرود کرور کرور که اغراق است اما 10تا 10تا گربههای محله تا دم در خانه بدرقهاش میکنند. انگار که میخواهند خیالشان راحت شود که صحیح و سالم به خانه رسیده است.
ارزنها را هم که داخل باغچه کوچه میریزد ناگهان ابری سفید و خاکستری از پرندهها روی کوچه سایه میاندازد. یکی یکی پایین میآیند و از این خوان نعمت میخورند.
پشت سرش بارها به همسرم گفته بودم که راست میگویند آدمهای تنها به حیوانات پناه میبرند. این همه آدم مستحق هستند که به اصطلاح اکل میت (خوردن گوشت مرده) برایشان حلال شده آنوقت این پیرزن هرچه دارد میریزد در چینهدان این پرندهها و شکم گربهها.
دیروز اما راننده تاکسی که برای بردنش آمده بود رشته افکارم را پاره کرد. راننده میگفت خانم به گردن ما حق مادری دارد. من بیکار شده بودم و شبها روی کارتن میخوابیدم. این تاکسی را میبینی؟ به نام من کرده و چند بچه یتیم را هم سرپرستی میکند.
و كساني كه محبتشان را از حيوانات دريغ ميكنند نيز كساني هستند كه براي انسانها هم دل نميسوزانند.