حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: متولد ششمین روز از زمستان سال ۵۵ در تهران است و از همان کودکی به دلیل بعضی زمینههای خانوادگی علاقهمند به طبیعت و حیات وحش شد. آن زمان خود را با نگهداری از حیوانات، کوهنوردی و جمعآوری حیوانات وحشی کوچک و مطالعه در زمینه حیات وحش سرگرم میکرد. خودش میگوید: «پدربزرگم در کشور آلمان زندگی میکرد و من گاهی از او میخواستم کتابهایی را در زمینه حیات وحش برای من بفرستد.»
رضای جوان که آرزوی تبدیل شدن به یک متخصص جانورشناس و کار در باغ وحش را در سر میپروراند، وقتی به دوران دبیرستان رسید، به خاطر معدل بالا، از سوی معلمان تشویق به تحصیل در رشته پزشکی شد. سال اول کنکور رشته پزشکی را انتخاب کرد اما قبول نشد اما در سال بعد، با اینکه پزشکی دانشگاه دولتی زاهدان و نیز آزاد تهران را به صورت ذخیره رتبه آورده بود، اما دامپزشکی را انتخاب کرد تا به سلیقه و سابقه کودکی خود احترام گذاشته باشد.
«دکتر رضا کسروی» در سال ۷۴ در دوره دکتری عمومی دامپزشکی و در سال ۸۲ در دوره تخصصی مامایی و بیماریهای تولید مثل دام در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد و سالهای سال از عمر خود را صرف توسعه آموزش دامپزشکی کرد.
وی چند روز پیش وبینار تخصصی «چگونه دامپزشک ماهری شویم؟» را برگزار کرد که به این بهانه دقایقی به سراغ او رفتیم.
حکیم مهر: آقای دکتر، چه شد که به حوزه آموزش دامپزشکی علاقهمند شدید؟
از دوره نوجوانی به تدریس علاقه داشتم، به طوری که در دوره دبیرستان در منزل به دوستانی که درس آنها ضعیفتر بود به صورت خصوصی درس میدادم. اواخر دبیرستان و بین کنکور اول و دوم، هم به منظور کسب درآمد و هم عشق و علاقهای که داشتم، خصوصی تدریس میکردم و حق الزحمهی خوبی هم میگرفتم.
در دوره دانشگاه نیز بعد از مدتی که وارد دروس کاربردیتر مثل باکتریشناسی و ویروسشناسی و بیماریهای درونی شدیم، برگزاری سمینارها و کارگاههای علمی را آغاز کردم. آن زمان در دانشگاه تهران، جهاد دانشگاهی این سمینارها را برگزار میکرد و اساتید من را تشویق و خودشان نیز در سمینارهای علمی من حضور پیدا میکردند. به این ترتیب فنّ بیان و اشراف من به تدریس و طرح سوال و مدیریت کلاس از همان موقع زیاد شد و در دوره رزیدنسی ادامه پیدا کرد. در این دوره گاهی بنا به صلاحدید برخی اساتید به ویژه استاد دکتر پرویز هورشتی به دانشجویان دوره عمومی تدریس میکردیم که مورد استقبال هم قرار میگرفت.
حکیم مهر: چه شد که تدریس را به سمت برگزاری دورههای خارج از دانشگاه هدایت کردید؟
خُب، دلیل اصلی همان علاقه بود و ضمناً من عضو هیأت علمی هیچ دانشگاهی نبودم. به طور کلی علاقه به آموزش و ارزیابی آموزشی (طرح سوال) از دوران نوجوانی در من وجود داشت که تا سالهای اخیر هم ادامه پیدا کرد و من در بسیاری کنگرهها سخنرانی میکردم و کارگاه برگزار و کارآموز قبول میکردم.
به پیشنهاد آقای دکتر علی محمد گلشنی که علاقه به تدریس در ایشان هم بود، تصمیم گرفتیم که تدریس در محیط دامپروری را به صورت رسمی و در قالب یک شرکت انجام دهیم . این کار را با ۲ هدف انجام دادیم؛ هم به دلیل پاسخدادن به آن عطش، علاقه و شور و شوقی که در من و ایشان بود و هم دستیابی به یک کسب و کار که بنیانی علمی داشته باشد.
در نهایت شرکتی را با این هدف تاسیس کردیم و تا الان هم فکر میکنم ۹ دوره کارگاههای اولتراسونوگرافی (فراصوت نگاری) به شکل کاربردی هم در محیط دامپروری و هم در محل شرکت برگزار کرده ایم. اخیراً نیز بعد از چند ماه بررسی، تحقیق و پژوهش به پیشنهاد و مدیریت آقای دکتر پرهام متقیان وبینارها را راهاندازی کردیم.
حکیم مهر: بله، چند روز پیش بود که وبینارِ تخصصی «چگونه دامپزشک ماهری شویم؟» را برگزار کردید. کمی راجع به آن بگویید.
این دومین وبیناری بود که برگزار کردیم. این وبینار مجموعهای بود بر پایهی بیش از ۲۰ سال تمرین من در قالب کارآموز و دستیار تا دامپزشکِ مسئول گله. مطالعاتی که در زمینهی روش تدریس، شیوههای آموزش، فلسفه یادگیری و روانشناسی یادگیری داشتم، جمع شد و حاصل آن یک وبینار بود با این موضوع که کسی که میخواهد طبابت در دامپزشکی را شروع کند، چه چیزهایی باید بداند، چطور باید آنها را کسب و از چه منابعی استفاده کند. آنهایی هم که مشغول به کار بوده و نوکار نیستند، چطور میتوانند سطح حرفهای خود را ارتقا دهند و به طبیب بهتر و حاذقتری تبدیل شوند.
حکیم مهر: سوال بنده هم همین است که یک دامپزشک چگونه میتواند خود را ارتقا دهد و در کار فیلد و بازار کار موفق باشد؟
در این وبینار من ۵ توصیه برای پاسخ به این سوال در نظر گرفتم: اول، کارآموزی نزد طبیبان حاذق است، یعنی دامپزشکان باید نزد یک استاد به شکل عملی کارآموزی کنند. این از بهترین راههایی است که آنها بتوانند ببینند که استاد چگونه تشخیص میدهد، چگونه تجویز میکند، چگونه با صاحب دام صحبت میکند، چطور حق ویزیت خود را مطالبه میکند و صورتحساب مینویسد. همچنین چگونه در بحرانها چه از نظر فنی مثل بروز بیماریهای بحرانساز یا مشکلات و بیماری های پیچیده و چه در مورد حاشیههای مختلفی که در بازار کار اتفاق میافتد مثل زیرآب زنیها و رقابتها تصمیم میگیرد. همه اینها برای دامپزشک نوآموز یا دامپزشکی که کار میکند، یک درس عملی و کارگاه است.
دومین اقدام لازم برای یک دامپزشک، شرکت در سمینارها، کنگرهها و کارگاههای داخلی و اگر بتواند در کنار آن سمینارهای خارجی است.
سومین اقدام مشورت با همکاران، عضویت در گروههای هماندیشی مجازی یا شرکت در جلسات ماهانه یا فصلی حضوری با همکاران در یک استان یا شهرستان و تبادل نظر در مورد مشکلات با آنهاست. بنده به اتفاق دوستم دکتر سامان رفیعا که متخصص بیماریهای درونی دام هستند و هماکنون در آمریکا طبابت دام کوچک انجام میدهند، سه سال پیش گروهی را به نام «ایلاور» (IRAN Large Animal Veterinary Rounds ) یعنی «میزگردهای طب دامهای بزرگ ایران» راهاندازی کردیم. این گروه قریب به ۳ تا ۴ سال است که تاسیس شده و بیش از ۲۵۰ نفر عضو دارد که از دامپزشکان جوانِ دانشآموخته تا اساتید پیشکسوت -که سالهاست بازنشسته شدند- در آن عضو هستند و به تبادل نظر میپردازند.
چهارمین اقدام لازم برای یک دامپزشک، انتخاب درست کتبی است که باید بخواند؛ کمااینکه لازم نیست کتابهای مرجع قطور را بخواند. بلکه کسی که میخواهد طبابت کند یا طبابت خود را ارتقا دهد، باید به سراغ کتابهای کم حجم و کاربردی برود که در پزشکی به آن گایدلاین میگویند و در دامپزشکی به ویژه در شاخهی دام های بزرگ تعداد آنها کم است.
پنجمین و آخرین اقدام لازم برای یک دامپزشک، انتخاب مقالات پژوهشی است. کمااینکه به جز کتابها، همواره مقالات پژوهشی زیادی به طور دائم توسط پژوهشگران دنیا در مجلات معتبر چاپ میشود. در وبینار اشاره کردم که لازم نیست تک تک مقالات پژوهشی که تعداد آنها بسیار وسیع است، خوانده شوند بلکه ۲ نوع از مقالات را باید بخوانند که نتایج آن خیلی قابل اعتمادتر است. یکی «مقالات مروری» که به آن systematic review یا review article میگویند که در آن یک متخصص در یک زمینه همه منابع علمی را مرور میکند. نوع دوم مطالعاتی است که به آنها «فراتحلیل» (meta-analysis) گفته میشود.
به این شکل ۵ دسته اقدام مشخص شد که یک تازه دانشآموخته و نوکار یا یک دامپزشکی که مشغول کار است، با استفاده از آنها میتواند به طبیب ماهرتری تبدیل شود.
حکیم مهر: اشاره کردید که تعداد راهنماهای بالینی در پزشکی زیاد و در دامپزشکی کم است. آیا شما در این زمینه پیشقدم نمیشوید؟
اتفاقاً برای پوشش این نیاز، چند ماهی است که نگارش ۲ جلد دستنامه یا همان گایدلاین یا دست نامه (Handbook ) را در دست اقدام دارم. یکی از آنها در زمینه ورم پستان در گاوشیری و دیگری در زمینه بیماریهای تولید مثل در گاو شیری است.
حکیم مهر: چه زمانی آماده میشوند؟
به دوستان وعده دادم که تا آبان ماه آمادهی انتشار شوند. البته در حال حاضر نیز کتابهای اینچنینی به زبان انگلیسی در بازار موجود است که در وبینار به دامپزشکان توضیح دادم که میتوانند تهیه و مطالعه کنند.
حکیم مهر: از نظر شما مهمترین چالشهای حوزه آموزش دامپزشکی چه چیزهایی هستند؟
یکسری از مشکلات آموزش دامپزشکی کاملاً تبیین شدهاند و اگر من هم به آنها اشاره کنم، تکرارِ مکررات است. مثلا بالا بودن تعداد دانشکدهها که باعث میشود کادر علمی و امکانات کلینیکی لازم برای آموزش وجود نداشته باشد. شما هر چقدر متخصص تربیت و آنها را بهعنوان هیأت علمی در دانشگاه دولتی یا آزاد استخدام کنید، شرایط مثل رشتههای علوم انسانی و ریاضیات نیست که مثلاً یک استاد خوب با دانشجویان کار کند و کارهای پژوهشی و آموزشی را جلو ببرد، بلکه در اینجا نیاز به امکانات کلینیکی است؛ نیاز به بیمارستان آموزشی و نیز دامپروری دانشگاهی است، مثل دانشگاه تهران که موسسه امینآباد را دارد. نیاز به یک موسسهای است که دامپروری داشته باشد و این دامپروری متعلق به دانشگاه باشد تا در اختیار آموزش و پژوهش هم قرار گیرد. نیاز به کلینیکهای سیار و سامانه جذب مشتری دارد. باید در منطقهای باشد که بتواند رقابت کند و خدمات دامپزشکی سیّار ارائه دهد، بدون اینکه با دامپزشکان دارای پروانه در آن منطقه درگیر شود. همه این موارد نیازمند مدیریت و امکانات زیاد بوده و برای رشتههایی که مهارتهای بالینی در آنها لازم است، از کلاس و تخته و محیط آموزشی خیلی فراتر است.
پس ما نیازمند یک مزرعه آموزشی پژوهشی، یک بیمارستان یا درمانگاه آموزشی و خدماتی درمانی و همچنین یک سری کلینیک سیار هستیم. خودروهایی میخواهیم که وسایل داشته باشد و مهمتر از آن، اینکه ارتباط با صنعت برقرار شود. دانشگاه بتواند با دامپروران و دامپزشکان دارای پروانه در منطقه تعامل داشته باشد و رقابت منفی بین آنها اتفاق نیفتد یا مهار شود.
تعداد زیاد دانشکده اگرچه موجب یک سری مسائل در بازار کار و معضلات مربوط به اشتغال است اما همچنین باعث میشود که کیفیت آموزش پایین بیاید، چون تعداد کمی از دانشکدهها میتوانند این امکانات را فراهم کنند. بخشی از این امکانات مادی و بخشی هم مدیریتی است. کمااینکه جمع کردن مشتری خودش نوعی مهارت و مربوط به اعتبار و سیاستمدار بودن است.
حکیم مهر: ارتباط بین دانشگاه و بخش خصوصی را چطور ارزیابی میکنید؟
در گذشته چون بخش خصوصی دامپزشکی ضعیف بود، بهترین اساتید و بهترین طبیبان جذب دانشگاهها میشدند. اما در سالهای اخیر بخش خصوصی خیلی فعال شده و بسیاری از دامپزشکان ممتاز چه در زمینه دام کوچک و چه دام بزرگ در بخش خصوصی کار میکنند و با دانشگاه هم ارتباطی ندارند. یعنی ارتباط صنعت کلینیکهای خصوصی با دانشگاه خیلی کم است. به همین دلیل در خیلی از زمینهها بخش خصوصی از دانشگاهها جلو افتاده است که این به نوبه خود نعمتی است و هیچ اشکالی ندارد. اما این ارتباط باید دو سویه باشد. این دو بخش در حال حاضر با هم قهر هستند و احساس رقابت میکنند، در حالی که دانشگاهها میتوانند دانشجویان را به سمت کلینیکهای خصوصی هدایت کنند تا در آنجا دورههای بازآموزی و کارآموزی بگذرانند.
از طرفی علاقه به تحصیلات تکمیلی در خانوادههای ایرانی خیلی بالاست و این مساله یک فرصت و غنیمت است اما چالشی را هم ایجاد میکند؛ اینکه همه میخواهند به رشتههای دارای دکترای پیوسته بروند. لذا دائماً دانشکده تاسیس میشود و داوطلبان را با رتبههای پایین جذب میکند، همچنانکه در سالهای اخیر ما رتبههای خیلی پایین کنکور را دیدیم که در شهری در رشته دامپزشکی قبول میشوند.
اگرچه رتبه در یک آزمون ابداً به تنهایی نشان دهنده توانمندی فرد نیست اما به هر حال سرجمع باعث میشود دانشجویی که وارد دانشکده میشود، کیفیت دانشگاه را پایین بیاورد. به قول شیخ سعدی «مستمع صاحبسخن را بر سر ذوق آورد»، لذا دانشجو هم که ضعیف باشد، کیفیت خروجی چندان بالا نخواهد بود و احتمال موفقیت را کم میکند.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
من هم سپاسگزارم.
بعد از شانزده سال فعالیت وقتی به دوران دانشجویی بر می گردم ،جز افسوس و ناله چیزی به ذهنم نمی رسد ،چقدر آموزش را ساده می گرفتند اساتید محترم و تمام انرژی ما صرف جزوه نوشتن شد . با عذر خواهی از معدود اساتیدی که واقعا زحمت می کشیدند و خیلی از اساتید اصلا دامپزشک نبودند و برای فرار از کار دامپزشکی عضو هیئت علمی شده بودند و حتی از دامپزشک بودن خود احساس خوبی نداشتند.
در یک جمله درب خیلی از دانشکده های دامپزشکی کشور را بایستی گل گرفت.