بالاخره پس از سالها «ایران» به زیستکره توران شاهرود رسید و قرار است دو یوز دیگر به نام دلبر و کوشکی به این نقطه از مهمترین زیستگاه یوز آورده شوند.
به گزارش حکیم مهر به نقل از مهر، زیستکره توران مهمترین زیستگاه یوز آسیایی و یکی از مناسبترین نقاط دنیا برای این گربهسان نادر است. حیوانات ارزنده و کمیابی که روزگاری جمعیتشان بسیار بیش از امروز بود و اکنون برخی برآوردها نشان میدهد که تمام یوزهای آسیایی دنیا بیش از ۴۰ قلاده نیستند.
«کوشکی» یوز نری بود که بهافتخار یکی از فعالان محیطزیست مشاهده و نامگذاری شد و وقتی «دلبر» که آنهم به دلیل زیستگاهش که منطقه دلبر در توران بی ارجمند شاهرود است، نامگذاری شده، مشاهده شد طرح انتقال این دو قلاده یوز به پردیسان تهران و زادوولد آنها بر سر زبانها افتاد طرحی که البته همان موقع هم مخالفانی داشت.
کوشکی و دلبر در اسارت باهم بیش از شش سال زندگی کردند و چشم تمام دوستداران محیطزیست به بارداری دلبر بود موضوعی که یکبار رخ داد اما دلبر نوزادش را مرده به دنیا آورد.
موضوع اصلی این است که متأسفانه متخصصان رفتارشناسی یوز در کشور کم هستند و از جنبه دیگر اینگونه نادر جانوری رفتارهای عجیبوغریبی دارد. مثلاً جفتگیری و زاد و ولد بسیار دشواری دارد، دوران آمادگی برای بارداری در مادهها بسیار اندک است و کمبود جمعیت اینگونه سبب شده تا زاد و ولدشان کاهش یابد از سوی دیگر یوزها یکی از بالاترین آمار مرده زایی را در بین گربهسانان و سگسانان دارند.
نگرانیها بابت انتقال یوزها
از سوی دیگر این گونه نادر جانوری نشان دادند که در اسارت رفتاری متفاوت دارند ماحصل هفت سال زندگی مشترک دلبر و کوشکی یکبار بارداری ناموفق بود و این نشان میدهد که چقدر تکثیر اینگونه دشوار است.
تمام اینها را باید به تحریمها، بلوکه شدن بودجه جهانی یوز، عملکرد پر از انتقاد محیطزیست افزود ارگانی که هنوز در جابجا کردن چند رأس گورخر هم عاجز است و حال قرار است به یکی از بزرگترین و مهمترین پروژههای نجات جانوران در معرض انقراض جهان دست بزند موضوعی که بیش از هر چیز نگرانی دوستداران محیطزیست را به همراه دارد.
تجربه نیز ثابت کرده که در محیطزیست و بهخصوص در دوران تصدیگری کلانتری و در استان سمنان افرادی چون دامنگیر و … نگرانی دوستداران محیطزیست بیجا نیست و لذا طرح انتقال یوزها از پردیسان به استان سمنان نیز با انتقادات و البته سوالات جدی روبرو است. مجموعهای که نشان داده اصلاً نگاه مثبتی هم به سمنهای محیطزیستی و کارشناسان این حوزه ندارد.
درنهایت مجموع عوامل و حواشی انتقال یوزها به استان سمنان از پردیسان را با «حنیف رضا گلزار»، عضو هیئت مدیره جمعیت دیدهبان طبیعت، کنشگر محیط زیست و کسی که تحقیقات گستردهای در زمینه محیط زیست داشته در میان گذاشتهایم که ماحصل این گفتگو را در ادامه خواهید خواند.
در ابتدا از نحوه انتقال ایران بهعنوان اولین پروژه انتقال از پردیسان به شاهرود بگویید
انتشار خبر انتقال «ایران»، ماده یوز آسیایی از پارک پردیسان به توران با واکنشهای جمعی از خبرنگاران حوزه محیطزیست کشور مواجه شد، نه به این دلیل که چرا یوزها از تهران به زیستگاه اصلی خود بازگردانده میشوند، بلکه به این دلیل که چرا برای پوشش چنین رویداد مهمی از خبرنگاران دعوت نشده بود و دیگر اینکه چرا در عملیات بیهوش سازی و زنده گیری یوزپلنگها از متخصصین توانمند این حوزه استفاده نشد.
خبرها دستبهدست چرخید و برخی از کنشگران حوزه محیطزیست و منابع طبیعی هم نسبت به نحوه انتقال ماده یوز انتقاداتی را وارد ساختند که پرداختن به درست یا نادرست بودن این انتقادها هدف این یادداشت نیست. در مجموع، خلاصه آنچه در پردیسان رویداد این بود که «ایران» ماده یوز سهساله و جوان آسیایی پس از بیهوش سازی موفقیتآمیز به پارک ملی توران منتقل شد.
گویا نتوانستند کوشکی را نیز منتقل کنند آیا درست است؟
بله؛ «کوشکی» یوز نری که سالها در پناهگاه حیاتوحش میاندشت در شرایط اسارت نگهداری میشد و بعدها باهدف اجرای پروژه تلقیح مصنوعی به همراه «دلبر»، ماده یوز توران به پردیسان منتقلشده بود، گویا در اثر استفاده نامناسب دارو بیهوش نشد و هنوز در پردیسان حضور دارد و قرار است تا دوباره بیهوش و به توران منتقل شود. در این میان اما خبری از «دلبر»، نیست.
برخی اطلاعات بیانگر آن است که «دلبر»، به دلیل آسیبهای وارده به رَحِم و البته افزایش سن، دیگر از توان زادآوری برخوردار نیست.
آیا میتوان انتقال دلبر و کوشکی به پردیسان را کلاً یک طرح شکستخورده دانست؟
طرح بازگرداندن یوزهای آسیایی از پردیسان به توران بیانگر شکست پروژه زادآوری یوزها با استفاده از تکنیک لقاح مصنوعی است. اگرچه سازمان حفاظت محیطزیست در خصوص اعلام رسمی شکست این پروژه تاکنون اقدامی نکرده، اما کمتر کسی از کنشگران حوزه محیطزیست کشور را بتوان یافت که به چنین جمعبندی نرسیده باشد. با شکست این پروژه، گویا گام بعدی زادآوری یوزها در شرایط نیمه اسارت آغازشده است.
به موضوع انتقال بازگردیم
بله؛ این پروژه این بار ظاهراً بدون حضور «دلبر» و با حضور «کوشکی و ایران» و رهاسازی آنها در محدوده محصور ۷۵۰ هکتاری پارک ملی توران به مرحله اجرا درخواهد آمد تا شاید گربههای نازکاندام کویر ایران، صدها کیلومتر دورتر از پردیسان، در شرایط نیمه اسارت و در محیطی مشابه زیستگاه طبیعی خود، موفق به زادآوری اینگونه ارزشمند رو به انقراض شوند.
لازم به ذکر است که در سال ۱۳۹۲، سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی شاهرود طی نامهای به رئیس وقت سازمان حفاظت محیطزیست، پیشنهاد تمرکز بر پروژه زادآوری در شرایط نیمه اسارت را بهویژه با تأکید بر آماده بودن زیرساختها در پارک ملی توران و هزینههای خیلی کمتر آن نسبت به روش لقاح مصنوعی ارائه کرده بودند. اگرچه این پیشنهاد مورد تائید و استقبال قرار نگرفت، اما سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی منطقه به تصمیم سازمان حفاظت محیطزیست مبنی بر انتقال «دلبر» به پردیسان باهدف زادآوری به روش لقاح مصنوعی تمکین و همراه شدند. تا اینکه امروز پس از گذشت ۷ سال از گذشت آن پیشنهاد و صرف هزینههای بسیار، به قول خودمانی؛ نقطه! سَرِ خط....
در این میان اما اظهارات مدیرکل حفاظت محیطزیست استان سمنان محل تعجب، تأمل و البته پاسخگویی است. آقای عبدوس، ضمن گفتگو با خبرگزاری ایرنا پس از ارائه حجمی از اطلاعات تکراری و کلیشهای در خصوص یوز و نحوه زادآوری اینگونه و چگونگی انتقال دلبر و کوشکی در سال ۱۳۹۲ به پردیسان اظهار داشت که؛ «فعالان و دوستداران محیطزیست باید زمانی که کوشکی و دلبر از زادگاهشان منتقل میشدند دست به اعتراض میزدند و اکنونکه اینگونه ارزشمند به زادگاهشان بازمیگردند اتفاقاً باید خوشحال و خرسند باشند.»!
البته محیطزیست دراینباره واکنش نشان دادند
بله و در پاسخ به این اظهارات آقای عبدوس اشاره و توضیح چند نکته بایسته و ضروری است. نخست آنکه هیچکدام از کنشگران حوزه محیطزیست و منابع طبیعی کشور و هیچکدام از سازمانهای مردمنهاد این حوزه، بههیچوجه اعتراض یا ناراحتی از بازگرداندن این یوزها به زیستگاهشان ندارند. اعتراضها همانطور که پیشتر اشاره شد، دربرگیرنده روند بیهوش سازی و امکاناتی است که برای انتقال «ایران» صورت گرفته و البته به چرایی عدم دعوت از خبرنگاران برای پوشش دقیق و درست این رویداد.
لازم به یادآوری است که نگاه غیر احساساتی، غیر هیجانی، منطقی و استدلالی حاکم بر بدنه سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی، سلسله اقدامات صورت گرفته در خصوص اجرای پروژه زادآوری یوز آسیایی را بهطور خلاصه اینچنین تحلیل میکند که؛ برای تکثیر یوزهای آسیایی رو به انقراض، دو قلاده یوز آسیاییِ دورمانده از روند و روال زندگی طبیعی از پناهگاه حیاتوحش میاندشت و پارک ملی توران به پردیسان منتقل شدند.
باوجود تلاشهای صورت گرفته و تا بهرهگیری از توانمندیهای متخصصین بینالمللی، پس از گذشت هفت سال پروژه با شکست مواجه گردید و اکنون طی تصمیم منطقی دیگری که البته تنها راه ممکن نیز است، قرار است یوزها به زیستگاه طبیعی خود بازگردانده شوند تا بار دیگر شانس زادآوری، البته این بار در شرایط «نیمه اسارت» نیز به یوزهای آسیایی داده شود. آیا میتوان به کلیت این پروژه خرده گرفت یا به آن اعتراض کرد؟ قاعدتاً پاسخ منفی است.
مجدداً اشاره میکنم که اعتراضهای صورت گرفته، پنهانکاریها، چگونگی انتقال ماده یوز و استفاده از تیم غیرمتخصص برای عملیات بیهوش سازی را هدف گرفته که امیدواریم روابط عمومی سازمان در این خصوص پاسخ لازم و اقناعکننده را ارائه کنند.
آیا محیطزیست اطلاعات کاملی در اختیار کارشناسان و کنشگران محیطزیست قرار داده است؟
مسئله دیگر همین است؛ عدم انتشار اخباری در خصوص آینده «دلبر» و نقشآفرینی «ایران و کوشکی» در توران باهدف زادآوری است. هنوز هیچ اطلاعاتی از مراجع رسمی در خصوص شیوه نگهداری یوزهای بازگردانده شده به توران و سرنوشت «دلبر» منتشرنشده است که در این خصوص هم امیدواریم تا اطلاعات اقناعکننده باهدف جلوگیری از انتشار اخبار و شایعات نادرست صورت گیرد.
یادآوری این نکته به مدیرکل حفاظت محیطزیست استان سمنان ضروری است که در سال ۱۳۹۳ که «دلبر» از توران به پردیسان منتقل میشد، سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی باوجود پیشنهادی دیگر مبنی بر «تمرکز بر زادآوری در شرایط نیمه اسارت در پارک ملی توران»، برخلاف نظر و پیشنهاد آقای عبدوس مدیرکل محیط زیست سمنان به «اعتراض»، نهتنها اعتراضی نداشتند که حتی همراه این پروژه هم بودهاند و تلاشهای زیادی برای تحقق این مهم نیز از سوی سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی منطقه صورت گرفت.
همین همراهی، منطق و استدلال علمی و فنی کنشگران حوزه محیطزیست و برخوردهای غیراحساسی و «نگاه کلانِ ملی» به این پروژه بود که بههیچعنوان چراغ سبزی برای به گفته ایشان «اعتراض» به آنچه رخداد نگردید، چراکه طرح مشخصی توسط پروژه بینالمللی یوز آسیایی در حال اجرا بود و همه ما اگرچه نظری دیگر داشتیم، اما امیدوار بودیم که این پروژه با موفقیت به سرانجام برسد که البته چنین نشد.
اصولاً برداشت ایشان از روح و اهداف سازمانهای مردمنهاد و تقلیلِ کارکرد این سازمانها صرفاً به اقدامات «اعتراضی» محل نگرانی جدی است و بیانگر این است که ایشان علیرغم سابقه طولانی خدمت در لباس محیطبانی، و در جایگاه مدیرکل سازمان حفاظت محیطزیست استان، برداشت و اشراف درستی از کارکرد این سازمانها ندارند.
انتقاد را بر محیطزیست وارد میدانید؟
بله؛ سابقه واکنشهای شخص آقای عبدوس به کنشهای سازمانهای مردمنهاد و بهویژه خبرنگاران این حوزه و البته واکنشهای سلسلهمراتب مدیریتی ایشان در سازمان حفاظت محیطزیست، بهروشنی بیانگر بیتوجهی به همین اعتراضهای فنی و دلسوزانه سازمانهای مردمنهاد زیستمحیطی است لذا اینکه ایشان کنشگران این حوزه را وَلو در زمان گذشته، دعوت یا تشویق به اعتراض میکنند، بیشتر شبیه ژِستی شکست خورده است.
فراموش نمیکنیم همین چند ماه پیش در میان شدیدترین اعتراضهای همه مردم ایران به طرح ویرانگر انتقال آب دریاچه کاسپین، ایشان فارغ از آنچه که مردم میگویند و میخواهند و «اعتراض» میکنند، طی نامهای به آقای تجریشی در سازمان محیطزیست خواستار تسریع صدور مجوز اجرای این طرح شدند. اگرچه ناکام ماندند… ضمن دعوت از ایشان به تمرکز و استفاده از همه امکانات و متخصصان این حوزه برای موفقیت زادآوری یوزپلنگهای منتقل شده، بار دیگر تأکید بر این نکته ضروری است که سازمانهای مردمنهاد نیازی به ارائه راهکار برای تعیین وقت «خوشحالی یا اعتراض» ندارند.
در آخر بگویید پیش بینی شما از وضعیت چیست؟ آیا باید خوشبین بود؟
پاسخ به این سوال خیلی سخت است مخصوصاً که هیچ اطلاعات درستی در خصوص جزئیات یوز پلنگها انتقال داده نمیشود اما بر اساس تجربیات بینالمللی در شرایط نیمه اسارت تکثیر یوز آفریقایی موفقیتآمیز بوده البته با این تفاوت که جامعه آماری در طرحهای تکثیر اجرا شده در آفریقا و امارات متحده عربی به مراتب بیشتر است و این درصد احتمال باروری و زادآوری را افزایش میدهد اما ما در اینجا با یک جامعه آماری خیلی محدود و کوچک مواجه هستیم. یعنی فقط یک قلاده ماده یوز وجود دارد و همین مسئله میتواند درصد احتمال باروری و زادآوری را به شدت کاهش دهد.