
تجربه دکتر محمدرضا باسامی: مدلی موردی از سرنوشت دانشگاهیان
دکتر کامران شریفی
دانشیار دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
امروز چهارمین سالگرد وفات دکتر محمدرضا باسامی، عضو هیات علمی برجسته دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد است. تجربه زندگی علمی او، از بابت این که با نیروهای فکریمان چه میکنیم بسیار ارزشمند است.
جزء معدود کسانی بود که برای تخصص به جای مناسبی رفت. هنوز که هنوز است دانشگاه و وزارت برنامهای جامع برای این که خلاءهای اطلاعاتی و علمی و فناورانه کشور را با اعزام برنامهریزی شده نیروهای مستعدی که به درد دانشگاه و صنعت و جامعه میخورند، ندارد. بورسیههای دوره رئیس جمهور قبلی که یادتان هست.
در بدو ورود به دانشکده در سال 1370 چنان کارآیی بالایی از خود نشان داد که توانست در استان خراسان بزرگ آن زمان اعتبار بالایی نزد مرغداران و صنعت مرغداری کسب کند و به تنهایی اعتبار و وزنه دانشکده بود در این صنعت. کارنامه تحقیقاتیاش در استرالیا بسیار درخشان بود و ویروس جدیدی در طیور کشف کرد. از اولین کسانی بود که فناوری PCR را وارد کشور کرد. با رفتنش به استرالیا بخش طیور دانشکده نیز رو به قهقرا رفت.
در استرالیا دخترش بیماری خانمانسوزی گرفت. وقتی به ایران آمد، اندوختهای برایش نمانده بود. برگشت او امید برقراری ارتباط مجدد با صنعت را زنده کرد، اما ضربه کاری فرود آمد. هزینههای زندگی و درمان دخترش چنان سنگین بود که چارهای برایش نماند جز تاسیس کلینیک. مدیریت فشل و فلجِ وقتِ دانشکده و مدیریت سیاسیکار و حسابگر وقت دانشگاه درک نکردند یا نخواستند ببینند که چه فرصتی طلایی به دانشگاه روی کرده است. بهتر از این نمیشد که نفس یک نیروی تازه نفس را گرفت؛ به خصوص وقتی که سیستم از تشخیص دوغ از دوشاب درمانده باشد. وقتی برای خرید خانه دنبال وام بود، بدترین نوع تحقیری که میشد در حق یک عضو هیات علمی روا داشت را به چشم دید.
دوران جان کندنش شروع شد. صبح دانشکده، تا پاسی از شب کلینیک. بعد از این همه سال هنوز ارتباط کلینیک طیور دانشکده با جامعه هدف برقرار نشده است. بیتوجهی به صنعت طیور پتانسیل به آشوب کشیدن کشور را دارد؛ دی 96 که یادتان نرفته است.
توانمندیاش طوری بود که اگر سازمان دامپزشکی کشور میخواست واکسن وارد کند، او باید برای راستیآزمایی تولیدکننده واکسن به کشور سازنده میرفت. مرد جنگیای بود که با تمام شمشیرهای عالیای که میزد، برای تامین یک زندگی آبرومند برای خانوادهاش، و یار و بانوی آهنینش میبایست نیرویش صرف مسائل پیش و پا افتاده شود.
او رفته است و شاید تنها فایدهای که این دردِ دل دارد، گزارشِ افسوسم به سرنوشت نسل جوانی است که این روزها در فشار شرایط اقتصادی و فشارهایی که وزارت و دانشگاه بر عضو هیات علمی جوان میآورد میپلاسد. خوشمزه اینجاست که دانشگاه فردوسی مشهد تصویب کرده که متقاضیان استخدام باید کتابی در موضوع «الگوی مفهومی آموزش» را اول بخوانند، امتحانی چیزی بدهند و بعد مسئله استخدامشان مطرح شود! این را از کجایشان درآوردهاند، الله و اعلم. نمیشد یک دوره آموزشی چند ماهه در شروع کار برای آشنایی با مفهوم آموزش مطرح شود؟ نگاهی به کارنامه علوم پزشکی آموزنده است. اگر دکتر باسامی با چنین چیزی روبرو میشد، دور نبود که متلکی بپراند و درجا برگردد به استرالیا. یعنی فکر میکنید نیروهای فکری پرتوان جامعه زیر بار چنین تحقیری میروند؟ با کسی که از دانشگاههای برجسته دنیا به کشور مراجعه کند، این طوری برخورد میکنید؟ دانشگاههای برجسته دنیا این طوری نیروهای ما را جذب میکنند؟
در پایان شماره دیجیتال یابنده مقاله دکتر باسامی که چهار سال پس از مرگش منتشر شده را قرار میدهم (DOI: 10.31661/gmj.v9i0.1657) (اینجا) تا مشخص شود که با نیروهای دانشگاهی نباید آنگونه برخورد کرد که بر سر باسامی رفت؛ یعنی کسانی که هم توان پژوهشی بالایی دارند و هم میتوانند مدافع و یاورِ مهمی برای جامعه و صنعت باشند.
دکتر کامران شریفی
دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
99/04/27
منبع: کانال تلگرام لوح (یادداشتهای شخصی دکتر کامران شریفی)
درود بر دکتر باسامی کبیر و ننگ بر تصمیم سازان بی سوادی که با حب و بغض های سخیف شرایط حاضر را رقم زدند . دانشگاه و سازمان غرق در نیروهای سیاسی و بی سواد ( نه کم سواد ) و متخصصان و متبحران همگی در بخش خصوصی زیر چکمه بغض های فروخورده نظام سلامت که گویی تمام تلاششان فقط در جهت اخلال در کار بخش خصوصی مصروف شده . اسامی بزرگی که هر از چند گاهی برای سرپوش گذاشتن بر فضاحت حاضر ، در قالب دامپزشک معین و ... ( بماند که انتخاب همین افراد هم سیاسی و بی ارزش هست ) به بازی گرفته میشوند و در آخر هیچ . فارغ التحصیلانی که ره آوردشان از ۶ سال تحصیل فقط یک برگ مدرک است و هیچ . نتیجه موسسه رازی ای که بنا بود روز مبادای سلامت کشور باشد در تامین واکسن کشور کاملا ناتوان در گوشه ای فقط برای سازمان خرج میتراشد و هیچ . نتیجه ادارات کلی که در تحریر یک نامه تخصصی ساده ناتوانند و چون نمیتوانند اقدامات دقیق فنی انجام دهند رو به جمع آوری مرغ زنده و سگ بیمار و پلیس بازی با بخش خصوصی و سایر اقدامات سخیفی که هنوز هم در برخی استانهای کشور جاریست آورده اند .حال آنکه بیماریها می آیند و میکشند و بصورت خود محدود شونده میروند و باز سال بعد تکرار همان سناریوی همیشگی . روحت شاد دکتر باسامی کبیر . اگر نبود درایت دکتر کوشکی در مسئولیت نظام دامپزشکی خراسان ، بعید نبود تا بحال پروانه ایشان با عناوینی نظیر دخالت در درمان و فروش واکسن و سایر عناوین معمول جهت تخریب اساتید ، باطل شده بود ! کما اینکه چه بسیار نامهای بزرگ صنعت طیور کشور که حتی برای تمدید پروانه باید بدوند.
متن بسیار خوب، تاثیر گذار و البته پر از افسوسی بود. ولی کاش آخرش انقدر فرمایشی تمام نمیشد
|
نادیده و نشناخته نباید قضاوت کرد. من برای همکاران نامبرده تمام قد می ایستم. باور دارید یا خیر اما تا به حال این اشخاص را ندیده ام اما فضای مجازی اجازه داده است تا با افکار و منش آنها آشنایی مختصری داشته باشم.
قضاوتی نبوده. در متن اتفاق مشخصی افتاد که بنده فقط به اون اشاره کردم. در کل متن بسیار تاثیر گذار بود. من هم به عنوان یک همکار بسیار لذت بردم. اما علم میگه بررسی آماری نباید انقدر در جغرافیای محدودی صورت بگیره آقای دکتر. بعد از خوندن متن من یه مروری کاملا سطحی توو ذهنم داشتم که اسم ۸ تا از دوستان به ذهنم رسید که نیومدن اسمشون ناراحت کننده بود. کاش اگه بنا یه مطرح شدن اسامی بود تحقیقتون عمیقتر میبود
دکتر شریفی عزیز، ویروس ضد علم حاکم بر وزارت علوم فقط خاص دامپزشکی نیست و به جان تمام رشتهها افتاده و از درون دانشگاهها را تهی از افراد دانشگاهی نموده بطوریکه با تمام علاقهای که این افراد به خدمت در وطن دارند، به ناچار جلای وطن میکنند.
|
نخبگان این مملکت از چند دهه قبل این روزها رو پیشبینی میکردند و هشدار میدادند شماها در خواب بودید چون هنوز بر سرتان نیامده بود ..............
ضمن عرض سلام و احترام خدمت استاد گرانقدرم جناب آقای دکتر شریفی.
با ارادت خدمت اساتید بزرگواران دکتر شریفی و پروفسور نوری غزیز!
آقای دکتر شریفی بزرگوار
|
با سلام و احترام
با سلام و تشکر از استاد عزیز دکتر شریفی
|
با وجود افرادی با وابستگی های خاص و به اصطلاح نخبه که تحت هر شرایطی دانشگاه ها موظف به استخدام آنها هستند نظیر آقایان دکتر ...........، دکتر ............، دکتر ........، دکتر .......... نخبگانی چون دکتر سامان رفیعا و دکتر بابک باستانی (متخصصان داخلی و دانشآموختگان دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران) و دکتر آرام سعدی (متخصص داخلی و دانشآموخته دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه باید از کشور فرار کنند، والسلام
بسمه تعالی
|
با سلام و احترام خدمت دامپزشک دلسوز
روحش شاد و قرین رحمت الهی باد
دکتر فرهید همتزاده، استاد و مدیر گروه میکروبیولوژی، ایمونولوژی و بیماریهای عفونی دانشگاه آدلاید استرالیا.
|
در دوران دانشجویی من افتخار شاگردی استاد فرزانه جناب افای دکتر همت زاده را داشتم وهنوز که هنوزه صدا و شیوه عالی تدریس ایشان در گوشم هست
متن بسیار ارزنده ایی بود و صد افسوس بر از دست دادن دکتر باسامی عزیز.
درود بر شرف این مرد بزرگ خودش رانفروخت
علاوه بر مشکلات طرح شده بحق، متاسفانه تصمیم گیرندگان در بخش ها و گروههای دانشگاهها با باندبازی و دیدهای حزبی و جناحی صرفا بدنبال جذب نیروهایی هستند که بله قربان گوی مطلق باشد. فارغ از اینکه به چه قیمتی افرادی باسواد و انگیزه های علمی بیشتر را در مصاحبه ها و جلسات صوری له می کنند.
1-اینکه دکتر باسامی از دامپزشکان خوب مملکت بودند شکی نیست اما جایگزین ایشان در جایگاه حرفه ای ,تربیت شدگان اساتید در اقصی نقاط کشور و در دانشکده ها وجود دارند.
آقای دامپزشک دولتی از چه دانشگاهی صحبت میکنید و از چه محصولی از این دانشگاه صحبت مینمایید؟. چون معیار ورود به صحنه تدریس دانش فرد نیست بنابراین با شما موافق هستم که دامدار به دانشگاه مراجعه ننماید و خود درمانی را بر حضور یک دامپزشک آموزش ندیده تر جیح میدهد. دوست من بعنوان یک دانشگاهی خدمتتان عرض کنم هیچیک از دانشکده دامپزشکی ما استاندارد نمیباشند. شما از شیکاگو صحبت کردید که یکی از شهر های ایلینویز میباشد در 100 مایلی این شهر شهری بنام اربانا وجود دارد که یکی از بهترین دانشکده های دامپزشکی در آن قرار دارد قبل از کرونا آنجا بودم زمان ابراهام لینکلن ساخته شده وقتی از آنجا دیدن کردم و نحوه آموزش را دیدم یافتم که چه 6 سالی از عمر شریف را در دانشگاه شیراز تلف کردم. میدانید چقدر فارم طیور گوسفند اسب و گاو برای آموزش داشت؟.تازه میگفتن ما ضعیف هستیم در مقایسه با کرنل و دامپزشکی کالیفرنیا. دوست من منهم قبول دارم که ایران مختصات خودش را دارد ولی متاسفم که بگویم این مختصاتی منفی است.وبهمین دلیل است ما ایرانیها شیوه پیغمبر عزیز خود یعنی مهاجرت را بر گزیدیم ولی این باعث شده که دانشگاه های ما تهی از دانشگاهیان واقعی شود.
|
بالاخره شرایط ایده ال نیست ,قبول دارم
غم قفس به کنار، آنچه عقاب را پیر میکند پرواز زاغهای بی سرو پاست
جناب اقای شریفی، استاد عزیز دانشگاه فردوسی، جدا از مبحث شما و بی تکرار بودن دکتر باسامی،لازم به ذکر است که بگویم و دوستانی که نمیدانند بدانند اون مدیریت فشل و فلجِ وقتِ دانشکده ازش یادت کردین کسی هستن که اون دانشکده را باخون دل افتتاح کردن تا افرادی امثال شما اکنون بر مسند استادی بشین و بهشون توهین کنند. .............
اون دانشکده ای را که شما میگویید با خون و دل افتتاح نمودن میتوانید بگویید بازده اش چه بوده و اگر بطوری دیگر اداره میشد چه بازده دیگری داشت؟. مگر برای اداره یک مرکز علمی به نیروی بدنی احتیاج است؟. بهترین نیروها مثل سرداری و صیفی و... زمانیکه بهترین بازده را داشتند بشکلی مهاجرت کردند. من با دکتر شریفی در باره فشل بودن مدیریتهای دانشگاه کاملا موافقم. دوست محترم برخی از روسای دانشگاه واقعا از نظر IQ بسیار پایینتر از زیر دستانشان میباشند. شما به سرعت پیشرفت دانشگاه های خارج کشور نگاه کن یک سری بزن به دانشکده دامپزشکی آنکارا، قونیه و از نظر علمی آنرا با دانشکده مشهد خودتان مقایسه کن آنوقت متوجه مدیریت علمی و دانشگاهی میشوی. دانشگاه اداره دخانیات نیست که هرکسی آن را اداره کند. اداره دخانیات را هم باید اهل فن اداره اش کنند.
دقیقا اداره دخانیات نیست که امثال ........ها ، ........ها و ......ها چون قدرت نداشتن .................... این دوستان ان زمان هم بودن، اگر توانی داشتن چرا بعد از ان مدیران جایی پیدا نکردن؟ ....................... توان اداره یک کلینک ساده را نداشتن. ........................... اون مدیری که ایشون به راحتی توهین کرد دانشکده دامپزشکی مشهد را بنا کرد به شاهدت عینی دکتر راد استاد ممتاز دانشگاه تهران ولی ..................
بنا کردن یک دانشکده نه به مدیر احتیاج است نه به استاد های به اصطلاح ممتاز بلکه به معمار و بنا نیاز دارد مهم این استکه وقتی این بنا ساخته شد گی میخاد آنرا اداره کند و خوب و یا بد اداره کردن این بنا به مدیران آموزش دیده بستگی دارد. این دانشکده ای که شما میگویید چه مشکلی از این استان را حل کرده؟. اینرا میتوانید از سازمان دامپزشکی مشهد سئوال نمایید. چرا نمیتواند مشکلی را حل کند برای اینکه مدیران آن اینکاره نبودند و فقط نام مدیر را یدک میکشیدند و برای حق مدیریت از یکدیگر سبقت میگرفتند. مدیریت یک مرکز علمی با یک محل غیر علمی مثل اداره دخانیات بسیار متفاوت است. شمای عصبانی به انستیتو رازی با مدیریت دکتر میرشمسی و کاوه نگاه کن که بدنیا واکسن صادر میکرد و به مدیریت کنونی که توان تولید یک پنجم نیاز داخلی را ندارد. من خدمتتان گفتم کار علمی نیاز به نیروی بدنی مثل ساختن یک بنا ندارد بلکه به نیروی فکری احتیاج داردکه مدیران انتصابی فاقد آن هستند . فرق یک مدیر با توان فکری بالا اینستکه وقتی سر کار میاید تحول ایجاد کند شما چه تحولی با تعویض این مدیران دیدید؟. 40 سال است در روی این پاشنه میچرخد حسن میره حسین میاید حسین میره دوباره حسن میاد وهمه چیز در حال درجا زدن. وقتی مملکتی پیشرفت میکند که احاد آن به منافع ملی فکر کنند و اگر کاری را بلد نیستند پستی را اشغال ننمایند و یک جامعه را عقب نگاه ندارند. بله راست میگویید دانشکده سر پا شده با یک عده فارغ التحصیل. حالا از این فارغ التحصیلان بپرسید آموخته های شما چقدر در شغل شما بکار میرود بر اساس نظر خواهی حکیم مهر تقریبا 90 درصد میگویند هیچ. این بخاطر چیست؟. پاسخ ساده است مدیریت فشل.
من هیچکدام از صحبتهای شما را منکر نمیشوم چون حقیقت است ولی نکته اینجاست ایا خصومت ها شخصی را باید در مصاحبه ها اورد؟؟ این اساتید الگو فارغ التحصیلان هستن در دامپزشکی بغض و کینه بر علم دوستان سوار هست و این مسبب این رفتار اساتید ......... هستند... در همه سیستم کشور و دانشگاهی این نقص دیده میشود ولی در دامپزشکی به شکل حاد وجود دارد و عده ای ............. این حس را تشدید می نمایند
با سلام و احترام