
حکیم مهر: یادداشت اخیر «دکتر کامران شریفی» دانشیار دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد با عنوان «تجربه دکتر محمدرضا باسامی: مدلی موردی از سرنوشت دانشگاهیان» (اینجا) واکنشهای زیادی را به همراه داشت.
از جمله واکنشهای خواندنی و در عین حال غمناک، دلنوشته «استاد دکتر محمد نوری» استاد دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز بود که به صورت کامنت در ذیل این یادداشت منتشر گردید.
«دکتر فرهید همتزاده» استاد و مدیر گروه میکروبیولوژی، ایمونولوژی و بیماریهای عفونی دانشگاه آدلاید استرالیا نیز در واکنش به این مطلب، یادداشتی را در ذیل این خبر درج نمودهاند که با توجه به جالب بودن آن، بصورت یک خبر مستقل تقدیم همراهان محترم حکیم مهر میگردد:
آموزش عالی کشور به کدام سو میرود؟!
نوشته آقای دکتر شریفی را با تاسف و تاثر زیاد خواندم. تجربه مرحوم دکتر باسامی در سیستم آموزش عالی کشور نه یک استثنا بلکه یک اصل است. با هم میتوانیم ده تا یا بیشتر از این موارد را بشماریم. خودمان ببینیم که چه بر سر دانشجویان دورههای دکتریمان آوردهایم و وضعیت دانشگاههایمان چگونه است.
خاطرهای را از زندهیاد آقای پروفسور جاب (Jubb)، مولف کتاب ارزشمند «پاتولوژی دامپزشکی» نقل میکنم: سال ۲۰۰۷ که برای طی دوره پسادکتری به دانشگاه ملبورن رفته بودم (همان دورهای که بخاطر شرکت در آن از دانشگاه تهران اخراج شدم) روزی آقای پروفسور جاب مقاله را به من نشان داد و گفت این را بخوان تا فردا با هم بحث کنیم. فردای آنروز پیش از آغاز بحث گفتند که «سابق بر این یک موسسهای در ایران بود به اسم رازی، کارهای خیلی خوبی را چاپ میکردند. رئیس آن را هم خوب میشناختم، دکتر رفیعی بود. فکر کنم آن موسسه دیگر تعطیل شده که خبری از آن در دنیا نیست!». با خجالت تمام گفتم که موسسه سر جایش هست و هنوز بهکار مشغول. دکتر رفیعی هم اخراج، تقلیل رتبه یافته و بعد هم مرحوم شدند.
این را نه از بابت تخفیف شأن و منزلت موسسه رازی میگویم، بلکه این را آینه تمامنمای بخش عظیمی از سیستم پژوهشی و آموزش عالی مملکت میدانم. موسسهای که در ردیف ۵ کشور اول دنیا و صاحب تکنولوژیهای روز دنیا بود، به مرحلهای رسیده که از تولید واکسنهای بدوی ویروسی و باکتریها حتی با تکنولوژی ۷۰ سال پیش عاجز است. ما الان واردکننده واکسنهای ترکیهای، هندی، ارمنستانی و پاکستانی و... هستیم. البته این «عاجز است» خودش هزار و یک دلیل دارد.
دکتر شریفی عزیز اشاره کردند به داستان بورسیههای دولت قبلی، همانهایی که یک وزیر را برکنار کردند و جلوی دوتای دیگر ایستادند. یک متخصص میکروبیولوژی و معلم دانشگاه از همین دسته، پیشنهاد دادهاند که جهت جلوگیری از هاری، ضایعات کشتارگاهی را در جنگلها و مراتع پخش کنیم تا درندگان بخورند و سیر شوند و به دیگر حیوانات حمله نکنند؛ ویروس هم کشک!
این جمله تراژدی و کمدی دوگانه، گرچه استثنا است ولی هست و همچو آدمهایی را در گوشه و کنار دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشورمان میتوانیم پیدا کنیم . تلختر آنکه استعدادهای درخشان و دانشآموختگان برتر دانشگاههایمان یا در کنج خانه مشغول پر کردن فرمهای طرح جذب هستند و یا در حال چنگ زدن به ریسمانی که آنها را به طریقی به خارج از کشور برساند. خوششانسترها هم در یک داروخانهای، کشتارگاهی چیزی در حال کلنجار با خط فقراند.
شاید باورناپذیر باشد، من و همکارانم به شکل روزانه درخواستهای متعددی را از اساتید شناخته شده مملکت با رزومههای عالی داریم که درخواست پذیرش در دورههای Ph.D را دارند؛ شماره دانشجویان و دانشآموختگان دکتری متقاضی خروج از مملکت که دیگر سر به فلک کشیده. خودم از پاسخگویی به اینگونه تقاضاها خجالت میکشم. Ph.D بهانه است، غمم میگیرد...
تجربهی بازدید از بیش از ۵۰ دانشگاه برتر جهان و تدریس و تحقیق در دو مورد از برترین دانشگاههای استرالیا به من نشان داد که پژوهش و تدریس فرمایشی و استخدام و اخراج زوری، راه به جایی نمیبرد. برترین دانشگاههای جهان پر هستند از دانشآموختگان سایر کشورها و دانشگاهها. Inbreeding پدیدهای است مضر؛ نه تنها برای دانشگاهها، بلکه برای جمعیتها هم کشنده است.
همین است که دانشگاههای خوب دنیا با پرداخت هزینههای سنگین دانشجوی خارجی را بورسیه کرده و پذیرش میکنند. اگر مدل ما که در بهترین و سالمترین شرایط، دانشآموختگان خودمان را برای استخدام انتخاب میکنیم خوب بود، باید دانشگاههای آکسفورد و هاروارد از دانشآموختگان خودشان برای تامین هیئت علمی دانشگاههایشان استفاده میکردند، درحالی که در بسیاری موارد اینگونه نیست. بد نیست سری به لیست اساتید این دو دانشگاه بزنید، حتی از روی اسم میتوان به تنوع آنها پی برد. داشتن چنین تنوعی در هر کدام از دانشگاههای ما رویایی تحققناپذیر مینماید.
طنزی فارسی داریم که میگوید «من میگم نره، تو میگی بدوش»؛ آخر با ۳ میلیون یا ۱۰ میلیون کدام تحقیق را میتوان انجام داد که تازه دانشجوها و اساتیدمان را تحت فشار قرار میدهیم که باید مقاله چاپ کنید. نمیشه، نمیشه. اگر هم بشه، چیزی از توش بیرون نمیاد. داستان تقلب علمی و تحریم قشر وسیعی از اساتیدمان را توسط نشریات علمی جهان به خاطر دارید؟
سال ۲۰۰۵ که معاون تحصیلات تکمیلی دانشکده بودم، بودجه کل پژوهش دانشگاه تهران ۱۲ میلیارد تومان بود؛ همان سال میزان گرانت پژوهشی ۵ نفر از اعضای گروه میکروبیولوژی دانشکده دامپزشکی دانشگاه ملبورن ۱۲ میلیون دلار بود؛ تقریبا معادل هم.
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مروارید صید نخواهد کرد (فروغ).
روزی در دانشگاه تهران و در زمانی که در اوج کار و مقاله و از این جور کارها بودم، یکی از همکاران باسابقه و دوستان صمیمیام جملهای را به من گفت که هنوز به یاد میآورم. ایشان گفت: «توی این دانشگاه آدمها سقف پرواز مشخصی دارند، تو داری از سقف پروازت میزنی بالا، مراقب باش میزنندت زمین».
بله، زندهیاد دکتر باسامی هم از سقف پروازش زده بود بالاتر، مثل شعر عقاب ناتل خانلری:
شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را ديده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک، همسر شد
لحظهای چند بر اين لوح كبود
نقطهای بود و سپس هيچ نبود
تو این مملکت فقط سرمایه دار و ایثارگر
|
شما که میگی فقط سر مایه دار و ایثارگر میشه بدونم حالا که سرمایه نداری و معلوم نیست چکار میکردی که سرمایه نداری لااقل بگو زمانیکه وطن در خطر بود چرا ایثارگر نشدی؟
|
برادر الان بیش از سی سال هست که جنگ تمام شده.سن ماها که به ایثارگری جواب نمیده.حالا شما رفتی ایثارگری کردی که دانشگاه سهمیه بگیری؟ هر کسی نرفت جنگ بزدل هست و شما که رفتین جنگیدین هوخشتره؟مگه هرکسی رفت جنگ با شجاعت رفته؟ خیلی ها مجبوری رفتن و بعدش از مزایاش استفاده کردند و می کنند
|
گل گفتی دکتر رفیعی، و اینگونه مملکت به فنا رفته
|
من فکر میکنم اگر سن شماها جواب نمیده اما سن پدران شماها که جواب میداده
|
امروز راه ایثارگری وجود دارد کمی جربزه میخواهد هنوز برادرانمان در سوریه و لبنان و یمن به ما نیاز دارند,گر مرد رهی بسم اله
|
در هنگام جنگ مشروع و دفاع از کشور کل مردم در حال ایثار هستند چه یک نانوا یا یک معلم و دانش آموز یا دانشجو یا یک کشاورز و یا دامدار حتی یک زن خانه دار .
|
اون موقع که وطن در خطر بود ما به دنیا نیومده بودیم.
|
حرکت رو شروع میکنیم آقای ناشناس. در همیشه روی یه پاشنه نمیچرخه.
|
ناشناس دوم تیپیک دانشجوی سهمیهای طلبکار از همه.
|
والا بنده پدرم سردار و جانباز بازنشسته سپاه هست.دانشگاه آزاد درس خوندم.در هیچ جایی هیچ سهمیه ای نگرفتم.کل دوران کودکیم پدرم منطقه بود.هر چند ماه یکبار چند روز میومد و میرفت.بخش خصوصی کار می کنم و سوادمم بد نیست.توی بخش کاری خودم موفقم.با همه اینها مثل شماها کاسه داغ تر از آش نیستم که همه رو به بزدلی و بچه خانواده بزدل محکوم می کنید.دیگی که برای شما از جنگ و ایثارگری می جوشه برای ماها که جنگ بیشتر لمس کردیم نمی جوشه.
نوشته وزین دکتر همت زاده را خواندم و انتظار این است که صدای به به و چه چه من هم به مانند دگران سر به فلک بکشد ولی اینجانب را اعتقاد دیگریست واگر قدری متفاوت از نوشته شما فکر میکنم بر من خرده نگیرید
|
آقای علامه دهر فیلسوف عزیز،من دامپزشکی دولتی ام. آدرس این کلینیک ها رو که هدیه میدن برام بفرست خیلی دستم خالیه،ضمنا برو ............. چون خود کلینیک ها تحت پوشش کامل امداد امام هستند کوفت هم نمیدن
|
با سلام، کاملا رشوه گیری در اداره کل دامپزشکی مشهود هست و مسئولین نیز خبر دارند.(از کوزه همان برون تراود که در اوست) این دوستمون فکر کرده میری کلینیک طرف بهت هدیه میده نه دوست گرامی کارت که گیر افتاد بعد میفهمی مفهموم هدیه را...
|
اقای دامپزشک دولتی
|
ميبينيد حتي اينجا هم اشتباه آدرس ميدهيد ، آدرس كلينيك ها رو كه همه بلدن ميبايست آدرس همكارانتون رو كه هديه ميگيرند رو ازمون ميخواستي كه دستشون خيلي پره
|
هستن کسانی که در سلامت دارن کار میکنن ولی قطعا با توجه به تجربه ۱۵ ساله من هر کجای اداره دامپزشکی استان و شهرستان رفتم هرجایی که پستی بود که میشد از بابت اون از ادباب رجوع چیزی گرفت یا با تعلل در ارائه خدمت مجبور به دادن چیزی ازشون کرد یک عده خاص بودن و به صورت باندی کار میکردن. از سکه و تراول و اینها بگیر تا کیف و خودکار و اتو و .... با اسامی عیدی و شیرینی و هدیه و ....
با احترام و ارادت خدمت دکتر همت زاده عزیز
دانشگاه دولتی سطح ایران، پر است از اساتید جوانی که مورد غضب اساتید با سابقه قرار می گیرند و چون درگیر کار و درس خودشان هستند و تمایلی به باندی بودند ندارن، به همه شکل مورد توهین، تهدید، تهمت و... قرار می گیرن از جمله دانشگاه فردوسی مشهد.
متاسفانه کم نیستند افرادی که در دانشگاهها محیط علمی را حیاط خلوت شخصی خود دانسته و حکومتی ملوک الطوایفی راه اناخته اند تا مگر نیرویی غیر همسو با نظرات باندی آنها وارد این حیاط خلوت شود و آرامش حکومت آنها خدشه دار شود.
در ایران دامپزشکان و داروسازان عملا قبول نشدگان کنکور پزشکی و دندانپزشکی هستند که به ناچار تن به پذیرش نام دکتری می دهند و بسیاری در اواسط رشته پشیمان می شوند. بسیار دیگری هم بعد از فارغ التحصیلی بفکر کار در امور پزشکی و درمانی می کنند تا بتوانند رویای گذشته را تا حدی بازسازی کنند. بنظر من تا ما با این واقعیت روبرو هستیم، آینده دامپزشکی ایران بسیار تاریک است.
استاد عزیز
از روزی که شعار تعهد بر تخصص برتر است سر داده شد سیر قهقرایی مملکت بویژه دانشگاهها آغاز شد تا هیئت علمی پر شود از متعهدان بی تخصص که البته تعهدشان هم .......... تبدیل به بزرگترین غارت و فساد سازمان یافته از سوی همین مدیران با تعهد شد
سلام دکتر همت زاده عزیز استاد مشاور من هر چه هست کشور و وطن است و مثل خانواده مهم است و نمیتوان منکر ان شاد باید بقول داریوش وطن را دوباره ساخت و بقول دیالوگ فیلم تجارت کیمیایی اگه جاده سازی بیا تو کشور خودت اگه پل سازی بیا کشور خودت اگه میخوای مبارزه کنی کشور خودت اگه میخوای بمیری توی کشور خودت بمیر دور از جون
|
شما کمی بازتر نگاه کنید.وقتی میشه به جهان خدمت کرد چرا باید اسیر تفکر خانواده و وطن و.... شد.جایی باید باشیم که سودمند باشیم نه اینکه غیر خودی و....
|
از این وطن چی به ما رسیده که ما بخوایم ادای دین کنیم؟
با این حرف موافق نیستم. وطن جایی است که شهروند درجه 1 باشی وطن جایست که بر اساس استعداد پیشرفت کنی وطن جاییست که قانون برای همه یکسان اجرا شود نه دست یکنفر را برای یک دزدی کوچک قطع کنند ویکی میلیاردی بدزد راست راست راه برود. آنهایی که میتوانند از جهنم سوزان تبعیض بروند و میمانند به مردم خدمت میکنند دارند لطف میکنند واگر بروند کاری بس درست نموده اند چرا که در دین ما مهاجرت بعنوان یک اصل پسندیده پذیرفته شده است. من به آقای دکتر همت زاده و فرزند استاد نوری و امثالهم کاملا حق میدهم چون اگر اینجا میماندند بخاطر دانسته های اضافه از دور خارج میشدند ولی اکنون با توانایی هایی که دارند به علم جهانی کمک میکنند.
خدمت برخی از همکاران بی ادب و نزاکت .............. خطاب کردن همگان به رشوه و دزدی باید اثبات شود و گرنه خود این موضوع پیگیری حقوقی داره،البته میگن کافر همه را به کیش خود پندارد و شرط ادب و نزاکت برای کسی است که حداقل از واژه ی برخی استفاده نماید و این قدر جهان شمول صحبت نکند برخی از کلینیک ها که قرص ۲تومن را ۵تومن حساب میکنند بیشتر شبیه دزد هستند ودر نهایت اگر هم کسی باشد رشوه بدهد لابد یه جای کارش می لنگه که حتما هم می لنگه و هر دو ،مورد نکوهش هست
|
يعني شما منكر رشوه در سيستم دامپزشكي هستيد ، شما حتي تفاوت رشوه و دزدي را هم نميدانيد
|
خوابی برادر اینکه قرص ۲ تومنی را ۵ تومن میده اسمش دزدی نیست الان میری هر جنسی بگیری حداقل ۵ برابر شده فکر کنم امثال شما جنساشون ۱۰ برابر میفروشن وقتی میخواند خرید کنند،، میگند: دزدیه چرا گرون کردی.
خدمتگزاران واقعی ومغزهای متفکر در ایران میمانند وکشور را پیش میبرند
|
بله
خدمتگزاران واقعی کسانی هستند که وقتی دیدند دارند فنا میشوند مایوس نشده و سختی مهاجرت را بجان بخرند و به جایی بروند که علمشان را در راه خدمت به بشر بکار گیرند و نه با تملق و چاپلوسی یک پستی بگیرند و جان خود و خانواده را نجات دهند. دوست من زمانه طوری است که اگر کسی توانایی مهاجرت را دارد ونرود در سنین بالا تر بسیار به روزهای از دست رفته حسرت میخورد. اینجا هیچ زمینه ای برای کار علمی وجود ندارد چرا که کل اقتصاد مملکت بر پایه دلال بازی بنا شده است.هیچ عالم متکی به علم در این سیستم آشفته دوام نمیآورد و برای حفظ دانسته هایش مهاجرت مینماید.
مگه جنگیدن با همدیگه ... هنره .......................... انسانها نباید همدیگر را نابود کنند باید در صلح صفا در کنار همدیگر زندگی کنند ...................
خیلی عالی
مشکل اصلی دامپزشکی ما فقط و فقط و فط مسئولین اجرایی آن هستند که انگیزه را هم از دانشجو و استاد گرفته هم از پرسنل خود سازمان
لعنت بر باعث و بانی این وضعیت که خشت نابودیش از زمان احمدی نژاد شروع شد و روحانی هم تنها پروژه ای که تکمیل کرد همین نابودی بخش اموزش و پژوهش بود!