کد خبر: ۵۹۴۳۸
تعداد نظرات: ۱۹ نظر
روایت استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران از علت مرگ خروسش:
از دکتر جباری دامپزشک پرسیدم: «ممکنه خروسم دچار افسردگی شده باشه؟»؛ بهم گفت: «صادق جان، افکار و عقاید سیاسی تو به اندازه‌ی کافی مصیبت‌بار بوده، خواهشاً نظرات دامپزشکی دیگه نده» ...
 

مرگ خروس زیبایم

دکتر صادق زیباکلام

استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

برخی از مخاطبان فایل‌های صوتی‌ کتابهایم اشاره به صدای خروسی داشتند که بعضاً شنیده میشد. آن صدا تعلق به خروسم داشت که هفته گذشته مُرد. دکتر جباری دامپزشک گفت: «مریض شده» و بهش دارو تزریق کرد. از دکتر جباری پرسیدم: «ممکنه خروسم دچار افسردگی شده باشه؟»؛ بهم گفت: «صادق جان، افکار و عقاید سیاسی تو به اندازهی کافی مصیبتبار بوده، خواهشاً نظرات دامپزشکی دیگه نده». بعد از تزریق، محلولی درست کرد و گفت بهش بدهم و رفت. اما من خیلی جدی فکر میکنم که خروسم دق کرد.

او را به مدت دو سال با چند تا مرغ داشتم. مرغها بیمار شدند و بهجز یکی، مابقی مردند. خروسم بیمار نشده بود، اگرچه دکتر جباری میگفت که او هم بیمار شده. اما از زمانی که مرغ‌ها بیمار شدند، رفتارش واقعا عجیب شده بود. نه دیگر آواز میخواند و نه لب به دانه و آب می‌زد. میآمد کنار مرغ‌ها می‌ایستاد. هر از گاهی لب دیوار می‌رفت اما مجددا می‌آمد کنار مرغها. چشمان مرغ‌ها ‌یواشیواش افتاده می‌شدند و به تدریج دیگر روی پاهایشان نمی‌توانستند بایستند. خروسم اصلا هیچیک از آن حالت‌ها را نداشت و بال و پر زدن‌هایش مثل سابق بود. تا قبل از بیماری، هرکس از کنارشان رد میشد، مرغ‌ها میگریختند، اما خروسم با غضب و با صلابت نگاه میکرد و نمیگریخت. امیدوارم فمینیست‌های اسلامی من را متهم به مردسالاری نکنند، اما از غریبه‌ها نه می‌ترسید و نه میگریخت.

عاشق این بود که بیاید کنار اتاقی که من ضبط میکردم، بخواند. یکبار آنقدر با صدای بلند و مکرر میخواند که نتوانستم به کارم ادامه بدهم. رفتم بیرون با عصبانیت بهش گفتم: «این همه جا برای خواندن است، چرا اصرار داری دُرُست زیر پنجره من آواز بخونی؟» بهم نگاه کرد و میدونم باور نمیکنید، اما دیگه نخوند.

من هیچ جوری نمیتونستم به دکتر جباری که انصافاً دامپزشک حاذقی است، ثابت کنم که او دچار افسردگی شده و بیمار نیست. از من و از خیلی مردهای دیگر باوفاتر بود. آنقدر آب و دانه نخورد که دیگر نمیتوانست روی پاهایش بایستد و روی زمین افتاد. با آن همه وقار و غروری که در روزهای سلامتی‌اش داشت.

شب‌ها به زحمت خودشو به لانه‌اش میرساند و صبحها کنار لانه مینشست. تماس با جباری هم دیگر بی‌فایده بود. او اصلاً قبول نداشت که خروسم بیمار نیست و بهواسطه مرگ مرغ‌ها به این روز افتاده. یه روز صبح دیگه از لانه‌اش بیرون نیامد. هرقدر با خودم کلنجار رفتم داخل یک کیسه نایلون بیاندازمش در زباله نتوانستم. پای درخت گیلاسمون دفنش کردم.

 ۵ شهریور ۱۳۹۹

 
 
انتشار یافته: ۱۹
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
وت
|
Australia
|
۲۲:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۹
11
16
نظرات دامپزشکیت هم به اندازه نظرات سیاسیت کشکن!!
پاسخ ها
کامیاب قیصربیگی
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۰
نظر شما هم کشک است البته از نوع بی مزش.

نوع نوشتن شما نشانه ی شخصیت شماست.
بی شک دکتر زیبا کلام،اینگونه نوشتن راجع به خروستان نشانه قلب مهربان شماست،که در وجود هر شخصی نیست.
حیوانات هم احساس دارند و هم شعور.
مواردی برخورد کردم که بعد از جدا کردن گوساله از مادر و فروش ان،مادر بیمار شده.
هیچ دلیل علمی برای رد نظر شما وجود ندارد .
افسردگی ،سیستم ایمنی بدن را تضعیف می کند و در مقابل بیماری بی دفاع.
ناشناس
|
Germany
|
۲۲:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۹
6
7
دم دکتر جباری گرم .......................
افشین عراقی
|
Germany
|
۲۲:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۹
5
13
درورد بر شما خروس ها وقتی نتوانند مانع مرگ مرغها شوند افسردگی میگیرند و میمیرند بیماری بدتر از نیوکاسل.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۹
1
11
عالی بود
دوستان یه مصاحبه ای از دکتر زیباکلام در خصوص تحلیل قیام امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چند سال پیش منتشر شد خیلی عالی
به نام "نقطه مشترک" تو خبرگزاری دانشجو
پیشنهاد می کنم ببینید
دکتر عباس فرهمند
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۹
0
12
جناب صادق زیباکلام ‌با سلام و عرض ادب من بعنوان یک دکتر دامپزشک باید بگویم‌ در زمانیکه در شهریار کلینیک داشتم ‌از نوع مرغ و خروس شما مراجعه کننده زیاد داشتم‌ یک مورد را عرض کنم ‌خانمی که یک جوحه خروس و یک جوحه مرغ را از جوجگی هر چهار ماه یکبار برای ویزیت و واکسن به کلینک می آورد یکبار که خروس را آورد و رفت تا مرغ را بیآورد خروس حالت نگران داشت آخر سر بطرف من آمد و به پای من نوک میزد در آنروز تصادفا تنها بودم نوک میزد و حالتی داشت که سراغ مرغ و صاحبش را می گرفت به وقتی که صاحبش در زد بطرف در رفت و پرید نزدیک صاحبش و مرغ که در بغل او بهر حال حیوانات و پرندگان احساساتی والاتر از اتسانهای با ریا و دنیا طلب دارتد اگر بیشتر توجه کنیم تمام آنها را می بینیم و حس می کنیم
۰۰۷
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۰
0
11
کاملا درست گفتید جناب زیباکلام.
خروس شما دچار افسردگی شده بود.

بطور کلی خروس خلقت و ذاتش همین گونه است و در بسیاری از نوشته ها و یادداشت ها از آن بعنوان سمبل غیرت یاد میشود.

باشد که بعضی انسانها از رفتار این پرنده پند و عبرت بگیرند.
دامپزشک
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۰
0
10
باسلام و عرض ارادت
من صحبتهای ایشون را قبول دارم . بیست و هفت هشت سال پیش که کار کلینیکی در ادارات رایج بود. روزی بزغاله ای برایم آوردند که علایم تنگی نفس و گاهی سرفه داشت . واقعیت اینکه من هم سرسری معاینه ای نموده و گفتم پنومونی دارد و خواستم برایش لینکو تجویز کنم ولی با کمال تعجب بزغاله دنبالم آمد و مرتب سرش را به پایم می مالید . گفتم بگذار یک معاینه دقیق بکنم . این کار رو کردم و با کمال تعجب مشاهده کردم که نخی از بچگی دور گردن بزغاله بسته بودند که بتدریج که بزغاله رشد کرده بود این نخ به داخل گوشت گردن فرورفته و جلو تنفس او را گرفته بود.نخ را بسختی بریدم و مقداری اسپری زدم و بزغاله راحت شد . خدا میداند که بزغاله چه شاد و شنگول شده بود و مرتب جلوم پشتک وارو میزد. بنده سی سال کار کرده ام و خاطرات زیاد اینچنینی دارم اگر لطف خدا شامل شود آنها را بصورت کتاب خواهم نوشت. خلاصه جناب دکتر زیبا کلام درست تشخیص داده ای هرچند خواسته ای کمی با چاشنی سیاست مخلوطش کرده و منظوری را برسانی ، هردو هدفت درست است . موفق باشی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
5
1
بنده دکتر جباری را نمیشناسم ولی بعید میدانم همچین نظری داده باشن حتی شاید خروسی هم در کار نبوده باشد و فقط جناب زیبا کلام داستان سرایی کرده باشند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
3
2
استاد زیبا کلام خروستون دموکرات بود؟؟ احتمالا افسردگی سیاسی گرفته بوده .
پاسخ ها
کامیاب قیصربیگی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۸:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
کاملا موافقم ،چون خیلی تمیز و مرتب و از همه مهمتر نان به نرخ روز خور نبود.
حاج عمو
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
0
5
اگر و تنها اگر یک دلیل برای ارادت به جناب دکتر زیباکلام لازم بود همین طرز تفکر دکتر کافی بود:
استاد دانشگاه و فعال سیاسی با سخنرانیهای عجیب و غریب و مناظره های جالب با همه جور آدمی! از نگهداری خروس در خانه میگوید.
مرحبا!
همین که مثل این تازه به دوران رسیده ها شیفته غرب نیستند و دنبال بغل کردن سگ نیستند کلی ارزشمند است
دمت گرم دکتر!
آفرین!
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: صدای خروس برایم خوشایند است چون سحرخیز است و غیرتی و وقت شناس.
ایها الناس!
شیر را بچه همی ماند بدو
تو به پیغمبر چه می مانی بگو!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
0
0
دربیان مطلب افسرده شدن خروس بخا طر مردن مرغهایش نکته ای نهفته است بله در مرغ مادر برای هر خروس بیست مر غ لحاظ میشود ولی مر غها را برای خروسها نشانه گذاری نمیکند بله در دنیا آ زاد مرغ مادر خروس خودش هر مرغی را میخواهد انتخاب میکند ولی در محل نگهداری گوچک مر غ وخروس مر غها برای خروس مشخص است‌واگر آنها را از دست بدهد‌از غصه افسرده میشود ولی جناب زیبا کلام باید توجه‌بیشری بقدرت لایزال جنسی خروس هم داشته باشند که دربرابر مر عها یش کم نمیارد که بپرد بجای دیگر مگر نه پس خروس مرد آهنین وقدرتمند است
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۲
3
1
نیوکاسل گرفته دکتر زیبا کلام حالا درمورد نیوکاسل و بریتانیا مقاله ننویسی
دکتررفیعی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۳
2
1
سلام میتونید کاندید ریاست نظام دامپزشکی استان .......... شوید جناب زیباکلام؟؟
ناشناس
|
Turkiye
|
۱۷:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۶
2
1
جناب زیبا کلام اگر اعتقاد داشتید که از غصه مرغها دق کرده چرا یک یا چند مرغ جدید نخریدید تا سرش گرم بشود؟
مسعود
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۰
2
3
سلام

دکتر جان احتمالأ کلیپ مواضع میهن پرستانه دهه شصت شما رو با مواضع حال شما مقایسه کرده دق مرگ شده طفلی

خروس دیگه با غیرتِ همه میدونن
کوثر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۱
0
4
مرغ و خروس ها کاملا احساسات دارند.حرف شما را قبول دارم
Fati
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۰۵ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۴
0
3
خروس خوشگل منم امروز صبح مرد.. خروس مهربون من ک یکسال هر کجای حیاط میرفتم پشت سرم میومد رو پاهام میشست. خروس ک همیشه هوامو داشت اگ اتفاقی برام میوفتاد سریع خودشو میرسوند تا نجاتم بده. اکثر اوقات کنار در اتاقم می ایستاد و نگام میکرد.تموم عمرشو پشت در اتاقم برای دیدنم گذاشت. دلم برای اینک عصر ها میبردمش تو اتاق بخوابه تنگ شده.من نتونستم نجاتش بدم. دامپزشک نتونست . لعنت ب انفولانزا. دلم برات تنگه ایی شی شی.حیواان ها احساس دارن
نظر شما
ادامه