کد خبر: ۶۰۸۹۱
تعداد نظرات: ۳۵ نظر
 

حکیم مهر: لحظاتی در زندگی وجود دارد که بسیار ویرانگر هستند. لحظاتی که می‌توانند ما را دل‌شکسته کنند و زندگی ما را برای همیشه تغییر دهند. این لحظات می‌تواند شامل مرگ یکی از اعضای خانواده، جدایی، آسیب جدی، از دست دادن شغل و البته از دست دادن یک حیوان خانگی دوست داشتنی باشد .

به گزارش حکیم مهر به نقل از زومیت، از دست دادن حیوان خانگی می‌تواند یکی از لحظات به شدت دردناک و ناراحت‌کننده در زندگی باشد. «راس تیلور» عکاس مستند، در این‌باره می‌گوید: «وقتی کسی به من می‌گوید که با مرگ یک حیوان خانگی دست‌وپنجه نرم می‌کند، قلبم به درد می‌آید».

مرگ اتفاقی است که ما اغلب دوست نداریم درباره‌ی آن صحبت کنیم. بسیاری از افراد مقوله‌ی مرگ را مضطرب‌کننده، غمگین و ناراحت‌کننده می‌دانند. مرگ تقدیری است که برای همه‌ی ما اتفاق می‌افتد. همچنین همان‌طور که دوست داریم حیوانات خانگی و عزیزمان را برای همیشه درکنار خود داشته باشیم، مرگ تقدیری است که متاسفانه برای آن‌ها نیز اتفاق می‌افتد. والدین حیوانات خانگی اغلب نگران نحوه‌ی کنار آمدن با آن روز هستند. عده‌ای از آن‌ها نیز ممکن است از فکر کردن به آن روز بهراسند و حتی تصور مرگ حیوان خانگی‌ نیز، برای آن‌ها بسیار دردناک باشد.

خوشبختانه، پیشرفت در علم دامپزشکی به این معنی است که ما می‌توانیم حیوانات خانگی خود را که همدم ما هستند، برای مدت طولانی‌تری نسبت به قبل، درکنار خود داشته باشیم. اما این همچنین بدان معنی است که بسیاری دیگر از حیوانات خانگی به سالخوردگی و پیری می‌رسند و صاحبان آن‌ها ممکن است در مرگ از آن‌ها سبقت بگیرند و زودتر از آن‌ها دنیا را ترک کنند. آن دسته از صاحبان حیوانات خانگی نیز که با یک بیماری مزمن یا فانی باقی می‌مانند، ناچار هستند با واقعیت غم‌انگیز نبودن صاحبان خود رو‌به‌رو شوند.

آمادگی برای آن روز غم‌انگیز که حیوانات خود را از دست خواهیم داد، ممکن است به ما کمک کند تا در هنگام وقوع مرگ آن‌ها، بهتر بتوانیم از پس این فقدان برآییم. این مسئله در مورد آماده شدن برای مرگ یکی از عزیزان انسان‌ نیز صدق می‌کند. در یک بررسی که در مورد رابطه‌ی آمادگی و کنار آمدن با مرگ یکی از عزیزان انجام گرفت، مشخص شد که آن دسته از افرادی که برای مرگ خانواده و عزیزان خود آمادگی به دست آورده بودند، پس از مرگ آن‌ها، توانایی بهتری برای مدیریت احساسات خود نشان دادند. بعلاوه، افرادی که احساس می‌کردند برای مرگ عزیزشان آمادگی ندارند، در مقایسه با افرادی که احساس آمادگی می‌کردند، نتایج منفی بیشتری در سلامت روان داشتند.

ازآنجاکه مشخص شده است میزان غم و اندوه ناشی از از دست دادن یک حیوان خانگی بسیار شبیه غم و اندوهی است که هنگام از دست دادن یکی از عزیزانمان تجربه می‌کنیم،  آماده‌سازی صاحبان حیوانات خانگی برای مرگ حیوانات، یکی از جنبه‌های بسیار مهم مراقبت از پایان زندگی در دامپزشکی است.

اما آماده بودن به چه معنا است؟ آماده بودن به‌معنای چیزهای زیادی است. روش‌های احساسی، معنوی و عملی بسیاری برای آماده‌سازی وجود دارد. آمادگی به‌معنای این نیست که شما دست از تلاش برداشته‌اید، یا از مراقبت از حیوان خانگی خود خودداری می‌کنید و دیگر همسفر خود را دوست ندارید. این بدان معنا است که برای مواجه شدن با مرگ آن حیوان، هرچقدر هم غمگین و دردناک باشد، احساس آمادگی داشته باشید.

آخرین لحظات، یک مجموعه عکس قدرتمند است که توسط راس تیلور، نامزد جایزه پولیتزر به ثبت رسیده است. راس تیلور به پروژه‌ای دعوت شد تا آخرین لحظات صمیمی زندگی حیوانات خانگی محبوب و صاحبان آن‌ها را ثبت کند. لحظات دردناکی که صاحبان حیوانات خانگی باید با قلبی سرشار از درد با حیوانات خود که یار و همدم آن‌ها بوده‌اند، خداحافظی کنند.

تیلور یک روزنامه‌نگار بصری مستقل و استادیار کالج رسانه، ارتباطات و اطلاعات دانشگاه کلرادو بولدر است. او زمانی به موضوع این پروژه علاقه‌مند شد که یکی از دوستان خوب او تصمیم گرفت سگش را به روش اتانازی از درد کشیدن خلاص کند. او روزهای زیادی را با عذاب تصمیم‌گیری برای اتانازی کردن سگ خود سپری کرد. تیلور در مصاحبه با واشنگتن پست گفت: «من عمیقا تحت تأثیر مبارزه و عشق او به سگش قرار گرفتم». به گفته‌ی تیلور، لحظات وداع انسان‌ها با حیوانات خانگی‌شان به ندرت به تصویر کشیده و مستند شده‌اند. او این مجموعه عکس‌ها را بین سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ ثبت کرد.

 

در این عکس، ولسیا لیکووی درست پس از مرگ سگش سم، از ناراحتی فریاد می‌کشد. شوهر لیکووی، ویتالی، سعی می‌کند او را دلداری دهد. لحظاتی قبل ولسیا به دام مک دنی، دامپزشک نگاه کرد و پرسید: «آیا او واقعا رفته است؟» مک وتی سرش را تکان داد و گفت: «او حالا بال دارد». سم به دلیل سرطان از دنیا رفت.

راس تیلور، ثبت تصاویر اتانازی را با همکاری صاحبان حیوانات خانگی در منطقه‌ی خلیج  Tampa در فلوریدا و دامپزشکان خانه‌ی  Lap of Love ، که یک سرویس دامپزشکی برای اتانازی حیوانات اهلی خانگی است، انجام داد.  اتانازی جانوران عبارت است از خلاص کردن یک جانور از درد و زجر پس از انجام معاینات پزشکی دقیق. از دلایل اتانازی می‌توان به بیماری لاعلاج (مخصوصا اگر با درد و زجر مزمن و شدید همراه باشد)، نبود امکانات جهت ادامه‌ی حیات حیوان و انجام آزمایش‌های پزشکی اشاره کرد. همواره روش‌هایی برای انجام این عمل در نظر گرفته می‌شود که کم‌ترین درد و فشار روانی را برای حیوان در برداشته باشد.

اتانازی جانوران با کشتار جانوران و مهار آفت متفاوت است. با وجود آنکه روش‌هایی که در کشتار جانوران و مهار آفت مورد استفاده قرار می‌گیرند، همان روش‌هایی است که در اتانازی جانوران نیز رایج است. بااین‌حال تفاوت در اینجا است که هدف اتانازی جانوران، ترحم و لطف صاحب حیوان به اوست تا او را از درد کشیدن خلاص کند. تصمیم‌گیری برای کنار گذاشتن حیوان خانگی، یکی از دشوارترین تصمیماتی است که صاحبان حیوانات خانگی با آن رو‌به‌رو می‌شوند. اتانازی برای حیوان خانگی محبوب یک تصمیم بسیار شخصی است و معمولاً پس از تشخیص بیماری ترمینال و با آگاهی از اینکه حیوان دچار رنج می‌شود، اتفاق می‌افتد.

 

طبیعی است که وقتی یک سگ، گربه یا حیوان خانگی دیگر خود را از دست می‌دهید، احساس ناراحتی و غم شما را در برگیرد. درد از دست دادن حیوان خانگی غالباً ممکن است احساسات غمگین بسیار و انواع احساسات دردناک و دشوار را برانگیزد. بسیاری از ما عشق و پیوند شدید خود را با حیوانات خود به اشتراک می گذاریم. برای ما، یک حیوان خانگی فقط یک سگ یا فقط یک گربه نیست؛ بلکه یک عضو محبوب خانواده‌ی ما است و باعث همراهی، سرگرمی و شادی زندگی ما می‌شود. یک حیوان خانگی می‌تواند خود را درون ساختار زندگی روزمره‌ی شما جا دهد، شما را فعال و اجتماعی نگه دارد، به شما در غلبه بر مشکلات و چالش‌های زندگی کمک کند. او حتی می‌تواند معنا و هدفی برای زندگی شما باشد. بنابراین، وقتی یک حیوان خانگی می‌میرد، طبیعی است که احساس غم و اندوه شدیدی را در پی از دست دادن حیوان خانگی خود تجربه کنید .

 

صاحب این حیوان خانگی می‌گوید: «او همیشه همراه من بوده است. سگ من کوکو، در تمام لحظات و حتی هنگامی که همسرم به مأموریت اعزام می‌شد، در کنار من حضور داشت». در این تصویر همسر او را هم میبینیم که در آخرین لحظات در بستر حیوان حاضر شده است. دکتر مک ویتی در حین عمل با آغوش و کلمات آرامبخش خود زن را مطمئن می‌کرد که این درمان بهتر از هر درمان دیگری است که می‌توانیم به این سگ هدیه کنیم. کوکو نیز از سرطان در حال مرگ بود

سرطان‌ها جزو پیچیده‌ترین بیماری‌های شایع در سگ‌ها هستند و معمولا بدخیم و کشنده‌اند. سرطان علت اصلی مرگ‌ومیر در سگ‌های بالای ۱۰ سال است و حدود پنجاه‌ درصد سگ‌های بالای ۱۰ سال به سرطان مبتلا می‌شوند. البته محققان حیوانات هنوز رابطه‌ی دقیق بین افزایش سن و رشد سرطان را اثبات نکرده‌اند. در رابطه با علائم سرطان سگ‌ یک دلیل حدس زده‌شده این است که با افزایش سن سیستم ایمنی بدن تضعیف می‌شود و جهش سلول‌ها به سلول‌های پیش سرطانی آسان‌تر می‌شود.

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

لی زان، صاحب این حیوان خانگی، هنگامی که سگش اسپنسر برای آخرین بار در دامان او دراز کشیده است، اشکهایش را پس می‌زند. در این تصویر تنها چند لحظه از مرگ اسپنسر گذشته است. لی زان، اندکی بعد اتاق را ترک کرد؛ زیرا تحمل فضای اتاق برای او بسیار طاقت‌فرسا بود. همسرش باب در این باره گفت: «ترک اسپنسر برای لی زان، حتی شاید از مرگ پدر و مادرش نیز سخت‌تر بود. همسر من این سگ را بسیار زیاد دوست داشت

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

وندی لهر، با چشمانی اشک‌بار با دکتر اریکا اونز ملاقات کرد. وقتی در اتاق نشیمن مستقر شدند، رعد و برق در بیرون از خانه شدت گرفته بود و باران شدیدی به سقف برخورد می‌کرد. میموسا، سگ این خانواده هیچ حرکتی نکرد و صاحب او، وندی لهر متوجه این بی‌حرکتی شد. او گفت: «سگ من ترسیده است». بعد از مدتی، اریکا اونز، دکتر دامپزشک، از این خانواده پرسید که آیا آماده هستند؟ آن‌ها آشکارا شروع به گریه کردند و گفتند: «ما نمی‌دانیم آیا هیچ‌وقت برای انجام این کار آماده خواهیم بود یا خیر؟ اما به‌خاطر خود این حیوان که دوست ما بوده، حدس می‌زنیم که زمان آن فرا رسیده باشد». این یکی از سخت ترین مواردی بود که من به‌عنوان عکاس این مجموعه شاهد آن بودم و از آن عکاسی کردم و بلافاصله پس از آن به گریه افتادم. من برای این خانواده بسیار ناراحت شدم.

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

در این عکس، ونسا گانگادیال از پسر هشت ساله‌اش ایان دلجویی می‌کند؛ درحالی‌که همسرش مایکل گانگادیال در حال نوازش سگشان آلی است که در بستر مرگ است.

درحالی‌که برخی از افراد ممکن است عمق احساس شما نسبت به حیوان خانگی خود را درک نکنند، هرگز نباید احساس گناه یا شرمندگی از غم و اندوه برای حیوان خانگی داشته باشید. همه‌ی ما به‌طور متفاوتی نسبت به از دست دادن حیوان حانگی واکنش نشان می‌دهیم، سطح غم و اندوهی که شما تجربه می‌کنید، اغلب به عواملی چون سن و شخصیت شما، سن حیوان خانگی شما و شرایط مرگ آن‌ها بستگی دارد. به‌طور کلی، هرچه حیوان خانگی شما برای شما مهم‌تر باشد، احساس غم و اندوه شدیدتری را تجربه خواهید کرد. سوگواری یک تجربه‌ی کاملاً فردی است. در نهایت احساس غم و اندوه به دنبال از دست دادن حیوان خانگی در مرحله ای قرار می‌گیرد که افراد احساسات مختلفی از قبیل انکار، عصبانیت، گناه، افسردگی و در نهایت پذیرش و حل مسئله را تجربه می‌کنند. برخی دیگر نیز می‌دانند که غم و اندوه آن‌ها چرخه‌ای است و سقوط و صعود دارد. به طور کلی، اندوه از دست دادن حیوان خانگی در آغاز عمیق‌تر است و با گذشت زمان به تدریج پذیرفتنی‌تر می‌شود.

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

در این تصویر سگ با نگاهی غمگین به  اریکا اونز که دامپزشک است، نگاه می‌کند. اریکا نیز با دلسوزی عمیقی در حال آرام کردن این خانواده‌ی غمگین و افسرده است.

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

کیارا مانریکه، صاحب این سگ، درحالی‌که برای از دست دادن حیوان خانگی خود گریه می‌کرد گفت: «من سعی کردم کارهای بیشتری انجام دهم، سعی کردم همه‌ی آنچه را که می‌توانم برای این حیوان انجام دهم. بااین‌حال پزشکان گفتند که دیگر کاری نمی‌توانیم برای او انجام دهیم». در سمت چپ خواهر او کیمبرلی، و دامپزشک نیل ویلکینز قرار دارند که برای این فقدان به او تسلیت می‌گویند.

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

در این تصویر صاحب سگ، مارکویتا لیبه، دقایقی قبل از مردن حیوان خانگی خود، کمی خم می‌شود تا نزدیک سگش دیزی باشد. او اندکی پس از ثبت این عکس، غرق در غم و اندوه برای عزاداری از اتاق بیرون رفت.

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

جولیت روبیو درحالی‌که کنار سگش دینگو ۱۲ ساله دراز کشیده بود گفت: «من همیشه با او احساس امنیت می‌کردم». او قبل از مرگ دینگو بارها و بارها گفت: «من از این اتفاق متنفرم. من از رفتن او متنفرم. او بسیار به من آرامش می‌داد». هنگامی که حیوان در حال مرگ بود، او به‌شدت گریه می‌کرد و به او می‌گفت: «من تو را دوست دارم. من تو را بسیار دوست دارم و به‌زودی تو دوباره رها خواهی شد

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

لحظاتی بعد از مرگ سگ، باب زان آخرین بار سگ خود اسپنسر را لمس کرد. همسرش لی، بلافاصله از اتاق خارج شد؛ زیرا تحمل فضای اتاق برای او خیلی سخت بود. گاهی غم از دست دادن سگ از غم از دست دادن خانواده نیز سنگین‌تر است؛ زیرا افراد خانواده می‌توانند به شما بگویند که مشکلی برای آن‌ها پیش آمده و درد می‌کشند تا شما به آن‌ها کمک کنید و به‌دنبال درمان آن‌ها باشید؛ اما سگ‌ها نمی‌توانند. او آهی کشید و گفت: «روزهای آشفته‌ای در پیش است؛ زیرا ما این سگ را بسیار دوست داشتیم

 

راس تیلور در توضیح این عکس می‌گوید:

کری پیترسون پس از انداختن گل آفتابگردان داخل قبر سگش آسیا گفت: «خداحافظی سخت است؛ بااین‌حال بوی زمین و بوی گل و گیاه تازه مرا آرام می‌کند. به این دلیل که فکر می‌کنم آسیا درون این خاک چقدر آرام گرفته است.»

باید اجازه دهیم تا روند سوگواری ما به آرامی پیش برود. نمی‌توان آن را بالاجبار یا عجله‌ای پیش برد و هیچ برنامه‌ی مشخصی نیز برای غم و اندوه وجود ندارد. برخی از افراد طی هفته‌ها یا ماه‌ها احساس بهتری می‌کنند. برای دیگران، روند اندوه در طی سال‌ها اندازه‌گیری می‌شود. هرچند مدت که اندوه و سوگواری شما به طول انجامد، مهم است که با خود مهربان باشید و اجازه دهید این روند به‌طور طبیعی انجام شود. احساس غم و اندوه، شوک یا تنهایی یک واکنش طبیعی در از دست دادن حیوان خانگی محبوب است. نمایش این احساسات به این معنی نیست که شما ضعیف هستید. این بدان معنا است که شما برای از دست دادن حیوانی که دوستش داشتید، عزادار هستید، بنابراین نباید شرمنده باشید. تلاش برای نادیده گرفتن درد، در طولانی مدت باعث بدتر شدن و عمیق‌تر شدن آن درد خواهد شد.

در این مجموعه عکس، بیشتر آثار تیلور، محل تلاقی صمیمیت و اثرات ضربه را بررسی می‌کند. کار وی در بیمارستان تروما در افغانستان در سال ۲۰۱۱ نامزد دریافت جایزه پولیتزر شد. تیلور درباره‌ی تجربه‌ی ثبت این مجموعه عکس می‌گوید: «ایده‌ی اساسی کار من این بود که می‌خواستم افرادی که تجربه‌های آسیب‌زا را تجربه کرده‌اند، بدانند که تنها نیستند». او همچنین می‌گوید: «تمام صاحبان حیوانات خانگی باید فقدان و دوره‌های سوگواری خود را سپری کنند و درک و کنار آمدن با این تجربه نیاز به گذشت زمان دارد».

نویسنده: الهام پوسانه

 

انتشار یافته: ۳۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Germany
|
۱۶:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
7
7
کجای این تصاویر دیدنی ن؟؟؟
ناشناس
|
United States of America
|
۱۸:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
0
2
ناشناس
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۲۰:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
3
16
تصاویر دیدنی؟
این تصاویر متاثر کننده هست نه دیدنی.
امیدوارم حکیم مهر اصلاح کنه
ناشناس
|
United States of America
|
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
3
11
حکیم مهر اینا کجاش دیدنی بودن ؟؟
ناشناس
|
United States of America
|
۰۱:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
0
16
والا که اشک ما رو در آورد این دیدنیهااااذ
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۵:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
1
21
تصاویر دیدنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گریه مردم و حزن و اندوه مردم و مرگ حیوانات و دلتنگی و خداحافظی و ... دیدنیه ؟ یهو تیتر بزن تصاویر لذت بخش !!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
2
17
گاهی در انتخاب تیترها چنان کج سلیقگی دیده میشود که از رسانه های تازه کار یا زرد شاید انتظار داشته باشیم اما از شما بعیده . لطفا اصلاح کنید . این تصاویر اصلا دیدنی نیست . غم و اندوه مردم دیدنیه؟!
مسعود
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
2
9
پست واقعا منو تحت تاثیر قرار داد اما تیتر واقعا نامناسبه و بهتر بود از صفات مناسب تری استفاده می شد.
شقايق
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۳۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۵
4
17
كمكم كرد بدونم تنها ادمي نيستم كه دارم ديوونه ميشم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۴۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۴
0
24
الان میدونم منو دخترم تنها نیستیم که عزاداری میکنیم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۰
1
25
گربه ای که سه ساله تنها رفیقم بود مرد، چنتا سگ بهش حمله کرده بودن. چن شبه نخابیدم دارم دیوونه میشم خدا کنه زودتر برم پیشش
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۰:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۲
من هم همینطور دوس دارم کنارش بخوابم
...‌
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۵
1
17
من هم یک گربه ای داشتم که اسمش آیسی بود و هنوز یک سالش نشده بود و از یک هفته ای خواهرشو از دست داد وقتی که هنوز چشماشون باز نشده بود.بعد یه داداش براش موند که تا چند ماهگی با هم بودن ولی خب چون نر ها زودتر از ماده ها میرن برای همین داداشش هم تنهاش گذاشت.من از بچگیاش که خواهرش مرد بهش وابسته شدم و وقتی چشماش رو باز کرد کلی بغلش میکردم و باهاش بازی میکردم تا وقتی که بزرگ شد.وقتی که بزرگ شد هم خیلی به هم وابسته بودیم و اونقدری که من از این گربه م خوشم میومد پدر مادرم خوششون نمیومد.خلاصه که گذشت و گذشت تا یه روز اومد خونه.این حرف مال اسفند ۹۹ هست.اومد خونه و بی حال بود و حالش خوب نبود و غذا نمیخورد و همش تو سایه میخوابید.بعد پسر عمه من دامپزشک بود.فردای اون روز که حالش خوب نبود دیدیم اسهال کرده و حالش بدتر شده.پسر عمه م گفتش که دهنشو باز کنید ببینید لثه هاش سفیده یا نه.اگه سفید بود یعنی کلسی ویروس گرفته.ما دهنشو به زور باز کردیم چون خیلی بی حال بود و عفونت داشت.اصلا انقد بی حال بود ما همش فکر میکردیم مرده.خلاصه دهنشو باز کردیم دیدیم بله لثه هاش سفیده و دهنشم خونیه.دهن خونی یا دماغ خونی یکی از علائم کلسی ویروس بود.بعدش پسر عمه م گفت باید سرم بزنه و قیمتش هم ۲۰۰ هزار تومن هست.بعد اول مادر پدرم مخالفت کردن.منم دیگه دیدم مخالفت کردن بغضم ترکید و رفتم حموم و همونجوری که دوش میگرفتم حموم رو گذاشته بودم رو سرم و همینجوری با صدای بلند گریه میکردم.اون روز من قرار بود برای اولین بار با دوستام عصرش برم بیرون.برای همین خیلی سر قضیه آیسی ناراحت بودم و نمیدونستم بهم خوش میگذشت یا نه.به دوستام هی ووس میدادم با صدای لرزون که آیسی حالش خوب نیست.خلاصه تو حموم که بودم مامانم از پشت در گفت گریه نکن و پسر عمه ت گفته بعد از هر قبل از اینکه بری با دوستات بیرون آیسی رو بیار کلینیک تا سرم بزنه.منم سریع خوشحال شدم و گریه م تموم شد.خلاصه گذشت و ظهر شد و بعد از ظهر.من و مامانم و بابام رفتیم آماده شدیم تا بابام من و مامانم رو برسونه پارک بعد آیسی رو با کارتن ببره کلینیک.من آماده شده بودم و رفتم حیاط رو نگاه کردم و صحنه ای دیدم که آرزو میکنم ای کاش نمیدیدم اون صحنه رو من.دیدم آیسی چشماش باز مونده و شکمش تکون نمیخوره.بلند گفتم مامااااااان آیسی مرده؟؟؟؟مامانم رفت تو حیاط انگشتشو گذاشت جلو دماغش دید نفس نمیکشه.بعد بهم گفت مرده.بدترین لحظه زندگیم بود.الان که دارم تعریف میکنم جلو چشممه اون صحنه هنوزم.بلند گریه کردم و رفتم رو تختم و سرمو کردم تو بالش بلند گریه کردم.بعدش بابام هم اومد دیدش و دید که مرده و رفت خاکش کرد.خلاصه رفتم پارک پیش دوستام با چشمای قرمز.
خلاصه اولین قرارم با دوستام بدترین قرارم بود و افتضاح بود و هیچوقت تاریخ ۱۸ اسفند ۹۹ رو یادم نمیره...هیچوقت...
عسل
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۴
1
10
واقعا سخته من دو روزه عروس هلندی مو (نبات) از دست دادم ۸سال پیشمون بود شده بود عضوی از خانوادمون نمیتونم بگم چه روزهای سختی رو میگذرونم همش گریه میکنم واقعا تجربه سختیه تا حیوون خونگی نداشته باشی حسش نمیکنی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۴
1
9
خیلی خیلی خیلی گریه داره
پاسخ ها
تارا
| Seychelles |
۱۹:۲۵ - ۱۴۰۲/۰۳/۱۰
من درک میکنم..شیلای من عزیز مامان چندروزه رفته و پرکشیده مامانشو با تمام غصه های عالم تنها گذاشته..ای کاش عزراییل منو هم ببره پیش بچم.تمام دارو ندارو زندگیم رو براش صدقه گذاشته بودم..بخاطرش چ کارهای خیری ک انجام ندادم و هربار میگفتم خدایا عروس قشنگمو برام نگهدار...نشد ک نشد..رفت و من بینوای غمزده موندم با قلبی شکسته وچشمای گریون
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۳
0
8
من سگم را از دست دادم اسمش پتی بود تریر بود سرطان ریه گرفت البته قبلا عمل داشت پستان ورحم را برداشتند ولی غده در اوردند پاتولوژی نکردند این باعث پیشرفت سرطان شد نا نفهمیدیم تا دیدم نفس نفس میزند بردم دام پزَشک عکس از ریه نوشت عکس گرفتم ریه کلا درگیر شده دکت گفت راهی نداره امپول خلاص بزنیم خیلی سخت بود انشب فراموش نشدنی نگاهش را هرگز در ان شب فراموش نخواهم کرد همش گریه میکنم بیقرار هستم جسد بیجان را همراه به خانواده گرفتیم همه تا صبح گری میکردیم تا صبح شده جنازه پتی را با ماشین به باغم بردن برای دفن همش گریه میکردم وپتی را میبوسیدم در باغ دفن شدتاامروز مورخ۳.۲ ۱۴۰۱گریه امانم را برید لعنت به انشب پتی روحت شاد در ارامش باد اگر بهشتی باشد جایت باد سک حیوانی است که صاحبش را از خودش بیشتر دوست دارد
شیوا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۲
0
12
ماهایی که از دستشون دادیم درک میکنیم
فرهاد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۰۸
0
8
منم مرغ مینایم را از دست دادم، امروز، خیلی ناراحتم خیلی
فرح
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۹
0
5
سلام من حدود یکساله یک طوطی برزیلی داشتم اسمش حنابود وقتی سرلاکی بود من ودخترم بزرگش کردیم خیلی باهوش ودوستداشتنی بود درقفسشو خودش باز میکرد میومد بیرون خیلی بهش وابسته بودیم تااینکه چندروز پیش یه بچه گربه بی صفت کمین کرد وجلو چشمم حنامو به دهن گرفت وبرد اونقدر من ودخترم به خودمون کتک زدیم که نگو الان چندروزه وسایلشو میبینم دیوونه میشم نمیدونم چطوری بااین قضیه کنار بیام
حامی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۲۶ - ۱۴۰۱/۰۶/۱۳
0
11
لعنت به کسانی که در ایران سگ ها رو میکسند
فرشته
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۶
0
9
منم گربه عزیزمو که همدمم بود از دست دادم واقعا خیلی سخته وابستگی خدا به دل هامون ارامش عطا کنه
سعید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۹/۲۹
0
1
ما یک سگ دوبرمن داریم که از ۶ ماهگی اوردیمش الان یازده ساله داریمش واقعا جزیی از خانوادمون میدونمش مخصوصا پدرم خیلی بهش وابستیه.الان یک هفته است که از کمر به پایین فلج شده چند تا دکتر بردیم میگن خوب نمیشه بخاطر سنشه.خیلی خودشو ما داریم عذاب میکشی.دکترا گفتن باید باید با امپول بی هوشی بکشیمش که اینجوری زندگی واسش سخته. راحتش کنیم.حالا موندیم چکار کنیم واقعا تصمیم سختیه.سگی که یک عمر واسمون زحمت کشید .نگهبانی میداد باهاش بازی میکردیم و خاطره داریم باید دستور مرگشو بدیم.
حلما
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۰۱ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۶
0
5
من یک همستر داشتم اسمش فندق بود من ۱ سال انرا داشتم و پری شب از دستش دادم من دیدم زیر چرخ وفلکش افتاد اول فکر کردم خوابه ولی وقتی اوردمش بیرون دادمش به مامانم بعد هی به مامانم میگفتم خوب نمیشه مامانم میگفت نه من اون لحظه می توانم بگم ارزو داشتم من به جای اون برم بعد که رفتم خاکش کنم هی میگفتم ترخدا بلند شو و بعد جیغ کشیدم و چنان گریه ای کردم که تا بهال نکردم بترین روز زندگیم ۱۴۰۱ دی بچم ۲۱ تولدش بود هنوز دوستش دارم وهنوز دوست دارم انقدر جیغ بزنم تا بمیرم
امیر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۷
1
4
اگه باز سگ آدم به خاطره کهولت ومرگ طبیعی بمیره باز قابل تحمل تر هست نه اینکه یک مشت آدم از خدا بی‌خبر بهش زهر بدند و چند روز با مرگ دستو پنجه نرم کنه و بعد بمیره
کل خانواده داریم گریه میکنیم تازه هشت ماهش بود
Poory
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
0
3
......... آخه دیدنی؟
Pariyas
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۳
0
2
۱۵ سالمه ۱۴ سالم که بود یه سگ از فامیلامون که ژرمن میکس وورک بود حامله بود و منم تا وقتی که زایید خونوادمو راضی کردم که یکی از توله هاشو بردارم خلاصه پرانرژی ترین توله ارو برداشتم دو هفتش بود با شیرو تخم مرغ بزرگش کردم تا ۷ ۸ ماهگیش خوب نگه داشتمش بیرون میرفتیم بازی میکردم باهاش توپ بازی و آموزش .... خیلی شیطون بود و کلی خاطره بامزه ازش تو ذهنمه
۱ سالش که شد پدرم بخاطر اینکه خیلی بزرگ شده بود و خطرناک حبش کرد جوری حبس بود که باید دو سه نفر باهم درش میاوردن من از همون ۸ ماهگی ندیدمش و درگیر خیلی چیزا بودم افسردگی هم داشتم بد خلاصه سال خوبی نبود برام نتونستم بهش برسم حتی اب نمیدادم بهش ولی خیلی قوی بود مامانم بش اب و غذا میداد هر روز میگفت برو بهش اب بده غذه بده منم حوصله نمیکردم
یه روز صبح ۱۲ تیر امسال ۱۴۰۲
رفتم ببینم چرا پارس نمیکنه رفتم بالای دیوار خونش ندیدمش اومدم پایین تو سوراخ خونه نگا کردم دیدم نیس راست نگا کردم دیدم نیس چپ نگا کردم نبود پایینو نگا کردم دیدم افتاده چشاش خشکه و سیاه
بدنش خشکه
تو نگا اول فهمیدم مرده و باورم نمیشد
رفتم اب آوردم دوبار ع لرزش دستم ریخت شلنگ کشیدم باز نتونستم راه برم نشستم زمین و زار زدم دوباره رفنم نگا کردم
صداش زدم هیرو هیرو مسترهیرو اوهوی
و بعد .....خونواده هم حالشون بد شد دو هفته اول افسردگی به ۱۰۰ رسید و مادرمم همینجوری بود هممون
میخام بگم مواظب حیووناتون باشید به خودم لعنت میفرستم که کاش نمیاوردمش کاش به جای اون من میمردم چون حقش نبود حقش نبود حبس شه اون باید میدویید تو فضای باز

لعنت به من
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۷/۰۲
0
0
یه مرغ مینا داشتم که عاشقش بودم تمام خانواده ما دوسش داشتن و عضوی از خانواده ما بود اول یه چشمش رو تو یه اتفاق که مقصرش خودم بودم از دست داد و مدتی بعد مرد منو و داداشام زیر خاک دفنش کردیم و کلی گریه کردیم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
0
0
منم دوتا سگ ژرمن داشتم اسماشون چیکو و کوکو بود یک روز که رفتم باغ دیدم هیچ کدومشون نیستن اون لحظه بدترین روز زندگیم بود البته ما هر روز می رفتیم باغ غیر از اون سگ ها چند تا سگ دیگه هم داشتیم ولی اون هارو از بیرون آورده بدیم ولی چیکو و کوکو عاشق اون سگ شده بودن اون سگه هم ماده بود چیکو و کوکو هم از اون شیر می خوردن اون سگه خودش بچه داشت خلاصه که همشون همدیگه رو دوست داشتن ما اون سگ ماده هرو از باغ بیرون کردیم چیکو و کوکو هم خیلی ناراحت شدن بچه های اون از زیر در باغ هی تو میومدن این ها هم باهش رفتن من هروز بخاطر سگ هام گریه می کنم اون روز بدترین روز زندگی من بود
افروز
|
United States of America
|
۱۴:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۹
0
2
واقن متاسفم تصاویر دیدنی؟؟؟؟؟؟
درد و غم دیدنیه
من قلبم صدبار ایستاد و تپید با دیدن این عکسا
سگم روی پام خابه و من عین روانیا دارم زجه میزنم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۸:۲۹ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۹
واقن غلطه = واقعا
خابه غلطه = خوابه
زجه غلطه = ضجه
نگار
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۳۶ - ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
0
1
هیچ کدوم ازتصاویر دیدنی نبودن فقط روحو روانمونو شکنجه کردین، ازاولش اشک ریختم تااخر، من ی گربه دارم دختره ک هنوز یکسالش نشده حدودا ده روزپیش عقیم شد، اما نمیدونم چرا این مدت دوبار ک رفتم حموم اومدم دیدم بیحالو بدنش کاملا لمسه کلی استفراغ کرده بود و دورو برشم پی پی بود جونم در اومد.. تنهام بود فقط مدام میگفتم خدایا بدادم برس، کمکم کنین بچم داره میمره چنان حالم خراب شد ک قلبم داشت وامیستاد..
ساعت ۷ صبح بود همسایمون صدامو شنید اومد دیدحالم خرابه اسنپ گرفت رفتیم دامپزشکی خداروهزار بار شکر دخترم سرپا شد..
میخوام بگم حال بد یا ازدست دادن حیوون خونگیو فقط کسایی میفهمن که مث خودمون حیوون خونگی دارن
اما واقعا از اوردنش خیلی پشیمونم ک چرا اوردم ک مریضیش یا رفتنش منو بکشه
دعای همیشم شده ارزوبرای سلامتیش
نگار
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۴۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۷
0
1
خدانیاره.منکه صاحبشون نبودم.تصاویر دیدم ازمعصومیت این سگ ها اشکام ریخت وکلی گریه کردم.سگ وگربه ها واقعا شیرینن ومعصومترین حیوانات
Amin
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۱ - ۱۴۰۳/۰۲/۳۰
0
0
امروز گربمو از دست دادم.گربه ایی که هنوز یک سالش نشده بود ،چقدر این بچه با محبت و مهربون بود.حتی یکبار نه چنگ زد ن دستمو گاز گرفت.بااینکه کلا دوماه پیداش کرده بودم از کوچه و بردمش دکتر و دوا دارو..،تو همین مدت کم خیلی وابسته شدیم .امروز جلو چشمای خودم،خواست از خیابون رد بشه،حتی نتونستم جلوشو بگیرم ،یک پسر نوجوون از خدا بی خبر ،با ماشین رد شد از روش،جلو چشام ،خون از دهنش اومد و جون داد....تا عمر دارم دیگه هیچ حیوون خونگی نمیگیرم..خیلی ناراحتم ???????
سارینا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۱ - ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
0
0
من هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم. امروز پسر خوشکلم فندوق و از دست دادم . انقدر گریه کردم چشام داره از درد اتیش میگیره . مقصر خودمم لعنت به خودم . ای کاش فقط یه بار دیگه بتونم ببینمش .وقتی خریدمش با خواهرم به طوطی برزیلی مون هر روز سرلاک میدادیم . کلی باهاش بازی میکردیم و واقعا حس میکردم پسرمه .بعد یه سال ما مجبور شدیم اساس کشی کنیم و خونمون و عوض کنیم . برای همین یه چند روزی ازش غافل شدم و وقت نکردیم باهاش بازی کنیم . وقتی کارامون تموم شد فهمیدم که داری پرای زیر بالشو میکنه و افسردگی گرفته . کلی گریه کردم و ناراحتی کردم ‌.خواهرم با دکتر حرف زد و کلی داری براش گرفتیم که خوب شه . بچم لاغر شده بود اما حالش خوب بود . باهام بازی میکرد داد میزد و ....
دیشب دیدم توی قفس داد میزنه دلم براش سوخت . اوردمش بیرون گفتم چند دقیقه پیشم بخوابه . کلی نوازشش کردم و توی دستام خوابید . دیدم سرش شل شده و همش سرش میوفته . فکر کردم خوابش میاد. حسابی بوسش کردم و نوازشش کردمو از ته دل بغلش کردم . گذاشتمش تو قفس که بخوابه . اما صبح چشامو که باز کردم دیدم کف قفسش افتاده و تکون نمیخوره درش اوردم صداش کردم اما جواب نمیداد . بوسش کردم . نازش کردم و گفتم خداحافظ پسرم . منو ببخش .
دویدم پیش مامانم گفتم مامان فندوقم نفس نمیکشه . اونم گفت مرده . کل امروز مثل جنازه بودم هیچی از گلوم پایین نمیره . چند بارم گفتم خودکشی کنم برم پیش پسرم . اما حیف که من یه ترسو ام . خواهرم هنوز نمیدونه و واقعا نمیدونیم چطوری باید بهش بگیم‌.بد ترین چیز اینه پدر و مادرم درکم نمیکنن و میگن پرنده بود . بالاخره پرنده ها عگرشون کوتاهه و میمیرن . اینکه گریه نداره.
ولی من اونو یه پرنده نمیدونستم . اون بهترین دوستم بود . خودشو عضوی از خانواده میدونست . همه رو گاز میگرفت به جز من . پسرم الان کجایی . من و تنها گذاشتیو رفتی ؟نگفتی من بدون تو میمیرم مامانی؟
نظر شما
ادامه