حکیم مهر: نام او را از یکی از دوستانم میشنوم که برای دامپزشک شدن در دانشگاه و فعالیت پناهگاهها از کمکهایش بهره برده است؛ میگوید او تنها کسی است که از هیچ اقدامی برای نجات یک حیوان دریغ نمیکند و شجاع و اما بادقت و کسب اطلاعات لازم هر موردی را میپذیرد و درمان میکند.
تصمیم میگیرم قرار مصاحبهای بگذارم و شمارهاش را میگیرم و اما پیش از رسیدن موعد قرارمان، گربهام که مثل کودکم میدانماش بیمار میشود. نیمهشب است و حیوانکم دارد از دستم میرود؛ به هرکسی که میتوانم و باید زنگ میزنم و پیام میدهم اما هیچکسی انگار حوصله نجات دادن پسرکم را ندارد. «علیرضا بریمانی» اما با پیامهایش راهنماییام میکند؛ از خونریزی و سرد شدن بدن گربه تا رسیدنم به بیمارستان حیوانات شبانهروزی «آرا» و دستگاه آیسییو و صبحی که دیگر آرام گرفته است. حالا دیگر مصاحبه با او تنها گفتن و شنیدن با یک دامپزشک جوان و متعهد نیست، گفتوگو با مرد جوانیست که دوست دوساله کوچکم را نجات داده و به من بازگردانده است.
*نخستین پرسشم از او درباره انگیزه دامپزشک شدناش است. درباره اینکه این روزها دامپزشکی هم مثل پزشکی و دندانپزشکی تبدیل شده به رشته موردعلاقه بچههای تجربی که خیال میکنند با قبول شدن در آن میتوانند غرق در فرصتهای کسب درآمد شوند. از او میخواهم به این گروه از دانشآموزان پشت کنکوری هم پیامی داشته باشد؛
- من از کودکی، از زمانی که به یاد دارم دوستدار و کنجکاو زندگی و سلامت حیوانات بودم. دوست داشتم زندگی حیوانات مختلف را کشف کنم، روشهای نگهداریشان، غذاهاشان و اینکه چه کمکی از دست ما برای آنها ساخته است. علاقه به حیوانات در زندگی من یک همیشگی است و هدفم در دبیرستان و وقت انتخاب این رشته هم آموختن نحوه کمک کردن به آنان بود.
درباره تحصیل در این رشته باید بگویم که ترم 1 وارد دانشگاه شدیم و در میان تمام دانشجویان همترم ما تنها 5 نفر بودیم که واقعا به این رشته علاقه داشتیم. تمام آن 5 نفر هم امروز افراد موفقی در این رشته هستند و مشغول به کار، در حالی که برای دیگران رشته آسان و لذتبخشی نبود. به پشت کنکوریها باید تذکر بدهم که برای انتخاب این رشته فقط به علاقهمندی و پرستیژ و درآمد نگاه نکنند و از خود بپرسند آیا سختیهای شغل دامپزشکی را میتوانند تحمل کنند؟ کار با دام بزرگ، روبهرویی با حیوانات خطرناک و وحشی، خطر آسیبدیدگی و حتی مرگ، بوی نامطبوع همیشگی محل کار و دهها سختی دیگر در این کار هست که فقط و فقط یک فرد علاقهمند میتواند در هر یک از این شرایط با قدرت و جسارت پیش برود.
*از او درباره تجربههایش در محل کارش میپرسم؛ از اینکه تلخترین روزها و شیرینترین روزهایش چه رنگی داشتند. این از آن پرسشهاییست که در هر مصاحبهای کمکم میکند طرف مقابلم را بهتر بشناسم و بنویسم.
- سختی زیاد داشتم اما به جرات میگویم که هیچ خاطره بدی در ذهنم ثبت نکردهام. روزهای سخت و صحنههای دردناکی را تجربه کردم که خدا را شکرگزارم در تمام آن لحظات بیشترین تلاشم را ارایه کردم و داز تمام اتفاقاتی که افتاده راضی هستم. شیرینی روزهایم هم از محبت و شادی صاحبان حیواناتی که درمان میکنم شروع میشود و میرود تا هر دفعه که حیوان مریضی را دوباره سرپا و قوی میبینم. همه اینها از همان علاقه که گفتم ناشی میشود؛ من در سختترین و خستهترین شرایط جسمم، از نظر روحی کاملا شاد و سالم بوده و هستم.
*از او درباره وضعیت حمایت از حقوق حیوانات در این سرزمین میپرسم و از مشکلاتی که برای حیوانات به دلیل نبود حمایتها ایجاد میشود. او هوشمند، محافظهکحار، آرام و اما با اطمینان پاسخ میدهد؛
- در قوانین ما برای حیوانات خاص ارزش از نظر گرفته شده اما دولت ما اقدام خاص و قاطعی برای جلوگیری از بدرفتاریها و آسیبهای عموم حیوانات انجام نمیدهد. مگر در مواردی که حقوق و شرایط انسانی در خطر قرار بگیرد، حیواناتی چون حیوانات خیابانی، برای دولت ما ارزش ندارند. البته که ما باید به همان اندازه که برای آسایش خود و جامعه ارزش قایل هستیم، برای حیوانات هم بهعنوان مخلوق خداوند و موجودی زنده جایگاه در نظر بگیریم.
در کشورهای توسعهیافته بر تمام افرادی که حیوان خانگی دارند، نظارت میشود، مبادا که از قصد و حتی بنابر شرایط ناخواسته زندگیشان آسیبی به حیوانات برسانند. در واقع در این جوامع برای نگهداری از حیوانات خانگی نیازمند تایید صلاحیت هستند؛ توانایی مالی برای هزینههای نگهداری از حیوان روبهرو شدن با مسایل و بیماریهایش، نیازها و شرایط فرد و خانواده، زمانی که میتوانند صرف نگهداری از حیوان کنند، میزان علاقه و دغدغه افراد، تامین بهوقت غذای مناسب، عدم بیماری خود فرد و یا در نظر گرفتن شرایط بیماری فرد برای انتخاب همدم مناسب و هزار گزینه دیگر نظارت میشود تا دولت اطمینان حاصل کند که حیوانات در شرایط مناسب خودشان زندگی میکنند.
در جامعه ما اما بسیاری برای زیبایی حیوان در هنگام کودکیاش، برای به نمایش در آوردن حیوان خانگیشان، بدون هیچ فکر و منطق و پیشبینی یک حیوان خانگی میگیرند و نمیدانند با هر اقدام خواسته یا ناخواسته ناآگاهشان چه بر سر حیوان میآورند. حیوان خانگی اسباب بازی ما نیست. حیوان خانگی شما یک موجود زنده است، درد را میفهمد، بیمار میشود، عذاب میکشد و تمام اتفاقات اطرافش را درک میکند.
*پرسش بعدی من درباره خریدن حیوان و مقایسه پرورش دادن و بازار فروش حیوان با شرایط سرپرستی گرفتن است. به تجربه و از صمیم قلب باور دارم پرورش حیوانات در ایران بسیار ناشیانه و بیتدبیر انجام میشود و از طرفی حیوانات خیابانی یا ساکن پناهگاهها در اولویتاند برای داشتن سرپناه و همدم دلسوز. از او میپرسم چقدر با این نظر موافق یا مخالف است.
- بهعنوان یک دامپزشک معتقدم نژاد و جنسیت یک حیوان اصلا اهمیتی در همدم شدنش با شما ندارد و هر حیوانی میتواند با شما ارتباط خوبی برقرار کند و بهترین حیوان خانگی برای شما باشد، البته اگر به نیازهای آن حیوان هم توجه شود و ارتباط و محبت دوسویه باشد. برای بسیاری از آنها که حیوان خانگیشان را از خیابان به سرپرستی گرفتهاند، همچون فرزندشان ارزشمند است و دنیایی میارزد. ارزش یک حیوان خانگی آموزشدیده و تربیتشده توسط شما بسیار بیشتر از اصیلترین حیوانیست که با شما و روحیهتان غریبه است.
البته که روش درست و اصولی این است که بسته به محیط رشد حیوان نژاد مناسب انتخاب شود و حتی اصلاحات نژادی صورت گیرد؛ مثل «ژرمن شپرد» که برای نگهبانی و زندهیابی طراحی نژادی شده و پرورش یافته که سگهای خانگی چنین قابلیتی ندارند. بینژادی سگ میتواند سبب مشکلات زیادی شود؛ وضعیت نادرست فک و دندان، ناموزونی فرم زانو یا لگن حیوان و آسیبهای دیگر که البته با هزینههای فردی میتواند توسط دامپزشک متخصص تعدیل شود.
درباره «بریدرها» یا پرورشدهندگان حیوانات باید بگویم که هنوز فرهنگ و آگاهی این کار در کشور ما به درستی ایجاد نشده و آنها باید یاد بگیرند با کار اصولی و علمی میتوانند هزینهها و تلفات و آسیبهای حیواناتشان را کاهش دهند و نتیجه بهتری بگیرند. مشورت با دامپزشکان، معاینه حیوانات موردنظرشان برای تولیدمثل و امثال اینها را باید در نظر بگیرند تا بتوانند حیوانات سالمتری را پرورش دهند. امروز گرچه اینکار سود بالایی دارد اما تلفات بالایی میپردازند و خودشان هم نمیدانند چه باید کنند.
در کشورهای دیگر با رعایت اصول پرورش حیوانات پیش میروند و به همین دلیل است که حتی حامیان حیوانات از کار آنها استقبال میکنند. منطق آنها این است که پرداخت هزینه بالا برای به سرپرستی گرفتن حیوان شاید دلیلی شود که فرد آسیبی به حیوان خانگیاش وارد نکند و یا بیگدار به آب نزند و بدون در نظر گرفتن شرایط نگهداری، حیوانی را به سرپرستی نگیرد که بعدها به آسانی رهایش کند. در کشور ما اما با این کیفیت کار پرورشدهندگان روبهرو نیستیم و به نوعی در حق حیوانات اصیل هم ظلم زیادی میشود.
پ.ن. این مصاحبه ادامه دارد و درباره کمکهایی که هر فرد میتواند به حیوانات اطرافش کند، خواهید خواند...