حکیم مهر - یادداشت دکتر ناصر وصال ، استاد دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز که با عنوان "مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس" برای حکیم مهر ارسال شده است :
به نام خدا
مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس (حافظ)
دکتر ناصر وصال - استاد گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی شیراز
«در یک تصمیم ناگهانی شورای انقلاب فرهنگی ظرفیت پذیرش دانشجویان دوره دکترا را به دو برابر افزایش داد»
این خبری بود که شاید بسیاری از ما آن را شنیدیم و همانند بسیاری از اخبار دیگر، بدون توجه از آن گذشتیم. در این نوشتار سعی بر این است تا برخی اثرات این تصمیم ناگهانی بر نحوه ادامه دورههای رزیدنسی دامپزشکی مورد توجه قرار گیرد. البته در خصوص نیاز کنونی کشور به فارغالتحصیلان رشتههای دکترای تخصصی دامپزشکی اما و اگرهایی وجود دارد که پرداختن به آن را باید به زمانی دیگر موکول کرد. به امید آنکه شاید، و فقط شاید، مسئول دلسوزی این متن را بخواند و اندکی اندیشه کند که: به کجا چنین شتابان!
به طور طبیعی تصمیم مذکور رشتههای دکترای تخصصی دامپزشکی که معمولاً به دو شکل رزیدنسی (دستیاری) و PhD ارائه میشوند را نیز شامل خواهد شد. رشتههای علوم پایه دامپزشکی بیشتر به شکل PhD و رشتههای علوم بالینی به صورت دستیاری برگزار میشود. در دورههای PhD دانشجو علاوه بر گذرانیدن تعدادی واحد درسی، موظف به انجام یک پایان نامه نسبتاً مفصل دکترا میباشد که الزاماً بایستی به نوآوری و ارائه اطلاعات جدید در زمینه تخصصی همان رشته منجر شود. افزایش تعداد دانشجویان در کلاسهای تئوری مشکل چندانی ایجاد نخواهد کرد و کلاسهای عملی و آزمایشگاه را هم میتوان در صورت اختصاص هزینه خرید تجهیزات و مواد مصرفی به نحوی!!! برگزار کرد.
و اما انجام پایاننامههای دکترای PhD به تجهیزات و امکانات اختصاصی نیاز دارد که اغلب دانشکدههای دامپزشکی فاقد آن هستند. انجام یک تحقیق مناسب در حد PhD که بتواند مرزهای دانش را گسترش دهد حداقل به پنج میلیون تومان بودجه پژوهشی نیاز دارد. در صورت نیاز به خرید تجهیزات، بودجه مورد نیاز پایاننامه قطعاً به چند برابر افزایش خواهد یافت.
در خوشبینانهترین حالت فرض بر این است که همزمان با دو برابر کردن ظرفیت پذیرش دانشجویان دکترا، بودجه لازم نیز در اختیار دانشکدههای مجری دوره قرار داده شود. البته تاکنون هیچ مرجعی به موضوع تامین اعتبار لازم برای افزایش ظرفیت پذیرش دانشجویان دکترا اشاره نکرده است. شایان ذکر است که این تصمیم بعد از برگزاری امتحان و قبل از اعلام نتایج اعلام شده است که میتوان نتیجهگیری نمود که ظرفیتهای قبلی اعلام شده توسط دانشگاهها، به عنوان مجری برگزارکننده دوره، کان لم یکن تلقی شده است. بنابراین با توجه به توضیحات داده شده مشکل افزایش ظرفیت دانشجویان دوره PhD را حل شده یا قابل حل فرض می کنیم. مجدداً تأکید می شود که موضوع بکارگیری فارغالتحصیلان و آینده شغلی آنها فعلاً مد نظر نیست.
اما در دورههای رزیدنسی، که در فارسی به "دستیاری" ترجمه شده است، دانشجو باید در طی دوره 4-3 ساله خود انواع بیماریهای مختلف را از نزدیک ببیند، مبتلایان را معاینه کند و پس از تشخیص به درمان بیماری بپردازد. به همین دلیل است که یک رزیدنت "مقیم" بیمارستان یا درمانگاه است و باید به عنوان یک دستیار پا به پای عضو هیئت علمی کارهای تشخیصی و درمانی را انجام دهد به نحوی که در رشته خود خبره شود و بتواند بعد از فارغالتحصیلی به عنوان یک متخصص در همان رشته فعالیت نماید. به عنوان مثال یک رزیدنت جراحی نه تنها باید تئوری انواع جراحی در گونههای مختلف را فرا گیرد بلکه باید بارها و بارها این اعمال را تکرار نماید تا تجربه، تخصص و مهارت کافی در زمینه جراحی کسب نماید. بنابراین دوره رزیدنسی دامپزشکی، دقیقاً همانند دورههای مشابه در پزشکی، یک دورهی بیمار-محور است و تقریباً تمامی آموزشها بر اساس بیماران ارجاعی انجام میشود. به عبارت دیگر بر خلاف دورهی PhD، برگزاری دوره رزیدنسی بدون تعداد کافی بیمار مبتلا به انواع بیماریها عملاً مفهومی نخواهد داشت. دقیقاً به همین دلیل است که تعداد پذیرش دانشجویان دورههای رزیدنسی در دانشگاههای مطرح دنیا، علیرغم داشتن امکانات وسیع و تعداد زیاد بیماران با تنوع لازم، بسیار محدود است. به عنوان مثال در دانشگاه برن سوئیس با وجود سه کلینیک مختلف برای دامهای کوچک، اسب و نشخوارکنندگان و انجام حداقل 20-15 جراحی در طول روز، در هر سال فقط یک نفر جهت دوره رزیدنسی بیهوشی پذیرش میشود.
در حد اطلاع اینجانب تاکنون و با گذشت بیش از دو دهه از راهاندازی دوره رزیدنسی دامپزشکی، هیچگونه بررسی یا ارزیابی در خصوص کیفیت دورههای رزیدنسی دامپزشکی در کشور انجام نشده است. اکثر دانشکدههای دامپزشکی، علاوه بر نداشتن امکانات تشخیصی و درمانی، حتی از تعداد قابل قبول بیمار هم برخوردار نیستند. به همین دلیل به عنوان مثال در رشته جراحی یک رزیدنت فارغالتحصیل در طول دوره تحصیلی بسیاری از اعمال جراحی مهم را حتی یک بار هم تجربه نمیکند. در بسیاری از دانشکدههای دامپزشکی تعداد جراحیهای اسب در طول سال از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمیکند و یا حتی اعمالی از قبیل سزارین گاو نیز ممکن است بندرت به کلینیک دانشکدههای دامپزشکی ارجاع شود.
از طرف دیگر بواسطه اینکه حضور رزیدنت در کلینیک براساس برنامه کشیک انجام میشود افزایش تعداد رزیدنت به معنی کاهش مدت حضور در کلینیک و در نتیجه کاهش تعداد بیماران ویزیت شده خواهد بود. در یکی از دانشکدهها در یک دوره پنج رزیدنت جراحی پذیرش شده بودند که این به معنای 4/2 ماه کشیک در سال برای هر نفر خواهد بود که پس از کسر تعطیلات نوروز، تابستان (فقط یک ماه) و روزهای پنجشنبه، جمعه و سایر تعطیلات رسمی، سهمیه کشیک هر نفر فقط 40 روز در سال خواهد شد. البته باید در نظر گرفت که در بعضی از روزها ممکن است هیچ بیماری برای جراحی ارجاع نشود. با دو برابر شدن سهمیه پذیرش، روزهای کشیک به 20 روز کاهش خواهد یافت. این میزان کشیک را با رزیدنت دانشگاه برن مقایسه نمایید که فقط یک ماه در سال مرخصی دارد و برنامه کشیک علاوه بر برنامه روزانه (از 7 صبح تا 5 عصر) برای شبها، تعطیلات آخر هفته و حتی تعطیلات کریسمس هم برقرار است. با یک حساب سرانگشتی میتوان محاسبه کرد که این رزیدنت در طول سال در معرض حداقل 1500 بیمار با عارضههای متنوع قرار خواهد گرفت.
لازم به ذکر است که شرایط ویژه کشور ما نیز مزید بر علت است: 1) صنعت دامپروری کشور بنا به دلایل مختلف رو به افول است و بنا به دلایل اقتصادی درمان بسیاری از بیماران مقرون به صرفه نیست. 2) موضوع افزایش قیمت سوخت تعداد بیماران ارجاعی به دانشکدههای دامپزشکی که اکثرا" با فاصله از دامپروریها قرار گرفتهاند را شدیدا" کاهش داده است. البته در این میان افزایش تعداد دامپزشکان شاغل در بخش خصوصی نیز بیتأثیر نبوده است. 3) در زمینه حیوانات خانگی نیز اعمال سیاستهای بازدارنده و محدودکننده (فارغ از درست یا غلط بودن آنها) قطعا" منجر به کاهش مراجعین به دانشکدههای دامپزشکی خواهد شد. 4) در خصوص صنعت اسبداری نیز در مقایسه با کشورهای اروپایی، بسیار محدود و متمرکز در برخی نواحی خاص کشور میباشد و اکثر این مراکز خدمات مورد نیاز خود را از طریق دامپزشکان بخش خصوصی تأمین مینمایند و بندرت اسب بیمار به دانشکدهها ارجاع میشود.
بنابر دلایل فوق کاهش بیشتر تعداد بیماران ارجاعی به درمانگاههای دانشکدههای دامپزشکی در آینده اجتنابناپذیر است به نحوی که حتی تعداد بیمار لازم جهت آموزش بالینی رزیدنتهای موجود نیز تأمین نخواهد شد. لازم به ذکر است که امکانات و تجهیزات برخی از دانشکدههای دامپزشکی از بعضی از کلینیکهای بخش خصوصی نیز کمتر است. بنابراین برخلاف سایر کشورها، که مراکز درمانی دانشگاهی به عنوان یک مرکز ارجاعی (Referral) برای بخش خصوصی عمل میکنند، این موضوع در شرایط کشور ما صادق نخواهد بود.
موضوع دیگر اینکه در همه جای دنیا دانشجوی رزیدنت، چه پزشکی و چه دامپزشکی، به دلیل ارائه خدمات بالینی حقوق مکفی دریافت میکند که میتواند براحتی گذران زندگی نماید. یک رزیدنت با ارائه خدمات بالینی چند ده برابر حقوق دریافتی خود، درآمد برای دانشکده مربوطه ایجاد مینماید، در حالی که در کشور ما بواسطه اندک بودن تعداد بیماران ارجاعی و پائین بودن تعرفهها امکان پرداخت حقوق ثابت وجود ندارد. در کشور ما رزیدنتهای پزشکی نیز حقوق ماهانه دریافت میکنند.
سخن آخر اینکه دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی، که خود فارغ التحصیل دوره رزیدنسی داخل کشور هستند و قطعا" به همه جزئیات این دوره واقف میباشند، چگونه افزایش دو برابری ظرفیت دانشجویان دوره رزیدنسی دامپزشکی را تایید میکنند؟! آیا ما امکانات لازم برای آموزش دانشجویان با ظرفیت کنونی را دارا هستیم که به فکر افزایش ظرفیت افتادهایم؟ فارغالتحصیل کردن دانشجویانی که از تخصص و تجربه کافی برخوردار نیستند چه مشکلی از مسائل مملکت را حل مینماید؟ رزیدنتهای داخلی در مقایسه با رزیدنتهای خارجی چقدر کارآیی دارند؟ سواد، اطلاعات، تخصص و تجربه آنها در چه حدی است؟ ما در زمینه تربیت رزیدنت در کجای استاندارد جهانی قرار گرفتهایم؟ رزیدنتهای داخلی برای درس خواندن چقدر انگیزه دارند؟ چند نفر از رزیدنتهای فارغالتحصیل ما میتوانند در امتحان بورد اروپا و آمریکا شرکت کنند و 50 درصد نمره قبولی را کسب نمایند؟ در رشتههای مختلف رزیدنسی دامپزشکی کشورمان تاکنون چند نفر در امتحان بورد مردود شدهاند و به آنها مدرک دکترا داده نشده است؟ امتحان بورد ما تا چه حد با استانداردهای جهانی تطابق دارد؟ مگرنه اینکه امتحان برد باید بهصورت سراسری و متمرکز برگزار شود (امتحان بورد رزیدنسی پزشکی همین مملکت را در نظر بگیرید)، اینکه هر دانشکدهای از دانشجوی خودش امتحان بورد بگیرد و او را فارغالتحصیل کند چه ارزشی دارد؟ چرا تاکنون در جذب حتی یک دانشجوی خارجی در رشتههای رزیدنسی (حتی از کشورهای همسایه) موفق نبودهایم؟ آیا تربیت تعداد اندکی دانشجوی با سواد و با کیفیت که آینده شغلی مطمئنتری دارند بهتر است یا انبوهی از کسانی که از دکترا فقط مدرکش را دارند و شاید معلوماتشان چندان هم بیشتر از فارغالتحصیلان دکترای عمومی نباشد (یک دسته گل دماغپرور / از خرمن صد گیاه بهتر). و البته این همان بلایی است که با افزایش بیرویه دانشکدههای دامپزشکی بر سر فارغالتحصیلان دکترای عمومی این مملکت هم آمده است.
و سوال آخر اینکه آیا با در نظر گرفتن هزینه چند ده میلیون تومانی هر دانشجوی رزیدنت، دو برابر کردن ظرفیت پذیرش دانشجو به مصلحت مملکت خواهد بود یا سرمایههای مادی و معنوی کشور را به هدر خواهد داد؟
خبر مرتبط :