کد خبر: ۶۵۳۷۳

معمای حل‌نشدنی سگ‌های بی‌صاحب

علیرضا گودرزی

کارشناس ارشد حقوق محیط زیست

بحث سگ‌های ولگرد (بی‌صاحب/آزاد) از آن بحث‌هایی است که گویی تمامی ندارد. چند وقتی یک بار فیلمی از آزار یا کشتن این سگ‌ها بیرون می‌آید و حامیان آنها دولت و جامعه را مسئول جان این جنبندگان می‌دانند.

طرف مقابل هم آنها را بلای جان طبیعت معرفی می‌کند و به دنبال اقناع دولت و جامعه است تا به نحوی از دست (شر؟) آنها خلاص شویم. نگارنده سطور پیش رو، تلاش می‌کند نظر شخصی خود را در نگارش این متن دخالت ندهد و منحصراً به بیان نظرات و استدلال‌های طرفین بپردازد.

برای سهولت، دو دسته با عناوین حقوق حیواناتی‌ها، یعنی کسانی که معتقد به حفظ سگ‌ها و غذادادن به آنها هستند و محیط زیستی‌ها، یعنی کسانی که معتقد به نوعی از حذف سگ‌ها از طبیعت ایران هستند، تقسیم‌بندی شده‌اند. البته که راه‌های میانه، مانند عقیم‌سازی برای کنترل جمعیت هم همیشه مطرح است و دو طرف طیف‌هایی دارند.

سگ‌ها، دوستان باوفای انسان هزاران سال قبل از اهلی‌شدن گرگ‌ها به وجود آمدند. طی هزاران سال، انسان‌ها بر اساس نیازی که به این حیوانات داشتند و با سازوکار انتخاب مصنوعی آنها را به شمایل امروزی درآوردند.

شمایل امروزی سگ البته واحد نیست؛ سگ گله سرابی با توجه به رفتار و جثه‌اش کارهایی می‌کند که سگ پاکوتاه سوسیسی از انجام آن عاجز است. نژادهای گوناگون سگ‌هایی که با انسان زندگی می‌کنند، حکایت از تنوع خدماتی دارد که این حیوانات به انسان‌ها عرضه می‌کنند. با این تفاصیل، واضح است که سگ در طبیعت وجود نداشته و دست‌پرورده انسان است و آنچه در طبیعت بوده و هنوز هم هست، گرگ است.

سگ‌ها در این هزاران سال همراهی انسان، خدماتی رسانده‌اند. با این حال، حتی ضرب‌المثل‌هایی وجود دارد که آسیب‌هایی هم به انسان‌ها زده‌اند. ما فارسی‌زبان‌ها به آدم بداخلاق می‌گوییم که مثل سگ پاچه می‌گیرد و انگلیسی‌زبان‌ها راجع به آدم‌هایی که دیگران را تهدید می‌کنند، می‌گویند که سگی که واق می‌زند، گاز نمی‌گیرد. از قضا هر دوی این صفات، از دلایلی است که سگ را همراه انسان کرده است. با این حال، گویی خود انسان‌ها هم گاهی از دست این موجودات دوست‌داشتنی به ستوه می‌آیند.

سگ‌های باوفا، بعد از پایان دوران بهره‌دهی خود یا در کنار روستا و شهر "رها" و یا از ترس تبعات بدتر، "خلاص" می‌شده‌اند. محدودیت‌های زندگی کشاورزی یا شبانی اجازه نمی‌داده که "نان‌خور اضافه" در خانه بپلکد.

حال ممکن بوده در طبیعتی رئوف، مردم سگ بازنشسته را هم غذا دهند. با این همه، تعداد آنها در طبیعت به اندازه‌ای نبوده که بلای جان طبیعت شوند. زیرا از یک سو، در طبیعت باید برای غذا با دیگر گونه‌ها، از جمله اقوام دورتر گرگشان رقابت می‌کرده‌اند و از سوی دیگر، تعداد انسان‌ها و طبعاً سگ‌هایشان انقدری نبوده که رهاشدن بعضی در طبیعت مشکل مهمی را باعث شود.

روزگار مدرن اما حکایتی دیگر دارد.

با افزایش جمعیت انسان ها در یکی-دو قرن اخیر، تعداد سگ هایشان هم افزایش یافت. علاوه بر این، رفاه بیشتر آنها را قادر می‌ساخت علاوه بر نیاز روستایی، یعنی حفاظت از روستا و گله، افراد بیشتری سگ را برای رفع تنهایی، سرگرمی یا دیگر مقاصد نوعاً شهری نگه دارند. جمعیت سگ‌ها هم با انسان‌ها زیاد شد و کثرت تعداد سگ‌هایی که در طبیعت رها می‌شدند  هم پیامد آن بود.

از سوی دیگر، فشار روزافزون بر طبیعت که ناشی از افزایش جمعیت بشر و گسترده‌ترشدن چیرگی او بر طبیعت بود، راه را برای همراه انسان در طبیعت باز کرد. بیش از یک قرن می‌گذرد که در فلات ایران شیر زندگی نمی‌کند. آخرین ببر  هم چند ده سال قبل توسط یک روستایی کشته شد.

دیگر رقیبان غذایی سگ هم وضعیت جالبی ندارند: یوز آسیایی در معرض خطر انقراض است، پلنگ ایرانی بسیار آسیب‌پذیر است، جمعیت کفتار راه‌راه در ایران رو به کاهش است و گرگ‌ها و شغال‌ها هستند که رقیب جدی سگ‌های فرال (رهاشده) در طبیعت ایران محسوب می‌شوند. مزیت این سگ‌ها نسبت به گرگ و شغال، این است که از محبت انسان‌ها بهره می‌برند و با سهولت بیشتری هم در طبیعت و هم در حاشیه‌های شهرها زندگی می‌کنند.

گاهی هم البته حوادث ناگوار پیش می‌آید که دوستداران حقوق حیوانات با مسامحه از آن چشم می‌پوشند. علاوه بر آن، فشار سال‌های اخیر بر محیط زیست ایران، شامل تخریب زیستگاه‌ها و تعدی انسان به محیط زیست از یک سو و خشکسالی طاقت‌فرسا و آلودگی‌ها از سوی دیگر، جمعیت سایر گونه‌ها که غذای مشترک این گوشتخواران و یا غذای شکارهای آنان بوده را کاهش داده است. بنا بر این، محدود شدن منابع غذایی در کنار افزایش جمعیت سگ‌ها و کاهش رقیبان آنها، دست بالا را به سگ‌های فرال داده است.

راه حل این مشکل از نظر غالب محیط زیستی‌ها یک چیز است: کنترل جمعیت سگ‌ها. حال، این کنترل جمعیت بر دو پایه عقیم‌سازی و یوتانایز (اوتانازی=قتل از سر دلسوزی) استوار است. در خصوص عقیم‌سازی اختلاف نظر کمتر است؛ اما نوبت به یوتانایز که می‌رسد صحبت‌ها به جنجال می‌کشد.

از نظر حقوق حیواناتی‌ها، سگ‌ها موجودات زنده‌ای هستند که به هر حال به دنیا آمده و ما حق نداریم آنها را به‌دلیل بکشیم. اگر بحث کاهش جمعیت است، عقیم‌سازی با ایراد رنج کمتری به این حیوانات، در میان‌مدت جمعیت آنها را کاهش می‌دهد. از نظر این گروه، کشتن سگ‌های فرال (حیوانی که به دست انسان اهلی و سپس در طبیعت رها شده)، تفاوتی با کشتن حیوانات وحشی ندارد و این سگ‌ها دیگر بخشی از طبیعت به شمار می‌روند.

نظر مخالف اما این کشتن را بی‌دلیل نمی‌داند؛ بلکه سگ‌ها را نه گونه‌ای طبیعی، که فرال می‌دانند. از نظر محیط زیستی‌ها، رها کردن سگ در طبیعت آنها را طبیعی نمی‌کند، بلکه به‌منزله رها کردن نوعی آفت در طبیعت است که نظم شکننده این روزهای آن را مختل می‌کند.

واقعیت این است که عقیم‌کردن سگ‌ها در طبیعت کاری دشوار و پرهزینه است. عمل عقیم‌سازی به هر حال یک عمل جراحی است با همه هزینه و دشواری‌هایش. این کار حتی برای سگ‌های حاشیه شهرها شدنی نیست؛ زیرا هزینه گزافی بر شهرداری‌ها بار می‌کند که با واقعیت اقتصادی ایران سازگار نبوده و اساساً منطقی برای چنین هزینه‌ای از جیب شهروندان وجود ندارد.

عقیم سازی سگها بسیار پرهزینه و مشکل است

عقیم‌سازی سگ‌های فرال در طبیعت هم ناممکن به نظر می‌رسد؛ زیرا علاوه بر هزینه گزاف، نیازمند همکاری بی‌شمار دامپزشک و تیم‌های متخصص در همه نقاط طبیعی کشور است.

یک مساله، به رویکرد نهادهای حاکمیتی در خصوص نگهداری از سگ در شهرها بازمی‌گردد. با این عمل که در این سال‌ها با عناوینی مانند سگ‌گردانی شناخته شده، به‌رغم نداشتن منع قانونی، توسط بعضی نهادها مقابله می‌شود. از نظر بسیاری از حقوق حیواناتی‌ها، یوتانایز کردن سگ‌های بلاصاحب نوعی عمل فراقانونی است که از جانب نهادهای حاکمیتی تجویز شده و دلیل مهم دیگری ندارد؛ به همین سبب خود را متعهد می‌دانند که با چنین کاری مقابله کنند.

پاسخ محیط زیستی‌ها ارجاع به رویه دیگر کشورها است. در ایالات متحده آمریکا، هر سال ۳.۳ میلیون سگ بی‌صاحب به پناهگاه‌های حیوانات فرستاده می‌شوند. آنها که فرصتی برای پذیرفته شدن در خانواده‌ای را پیدا می‌کنند، خوشبخت هستند؛ اما بر اساس یک تخمین، سالانه ۶۷۰ هزار سگ در همین پناهگاه‌ها یوتانایز می‌شوند.

انجمن‌های دوستدار حیوانات از پس هزینه‌های نگهداری از این سگ‌ها برنمی‌آیند. دولت هم نمی‌تواند از جیب مالیات‌دهندگان، که ۴۰ درصدشان خود در خانه یک سگ دارند، پولی بابت نگهداری این سگ‌ها بدهد. رها شدن آنها در طبیعت هم راه حل مناسبی نیست، زیرا هم مشکل زیست‌محیطی ایجاد می‌کند و هم برای سلامت و بهداشت عمومی مضر است.

در انگلستان هم اوضاع خیلی فرقی ندارد. مقررات ناظر بر حفاظت محیط زیست و بهداشت عمومی اجازه می‌دهد حیواناتی که برای محیط زیست خطر محسوب می‌شوند، یوتانایز شوند؛ مانند گونه معرفی‌شده سنجاب خاکستری که به‌عنوان حیوان خانگی به این کشور رفته و پس از ورود به طبیعت تهدیدی برای محیط زیست شده، حیوانات بیمار و در نهایت سگ‌های بلاصاحبی که برای آنها صاحبی یافت نشده است.

سنجاب خاکستری فرال تهدیدی برای محیط زیست انگلستان

این تصمیم‌ها سیاسی و یا در مخالفت با سگ‌ها نیست و هدف از آن کاهش هزینه‌های جامعه و حفاظت از جامعه و طبیعت در برابر خطرات احتمالی حیوانات فرال است.

دیگر دلیل حقوق حیواناتی‌ها، رنج سگ‌ها است. فیلم‌هایی که هر از گاه منتشر می‌شود و در آن کسی به سگی آزاری می‌رساند، واقعاً احساسات انسان‌ها را جریحه‌دار می‌کند. اما سگ‌آزاری با یوتانایز متفاوت است.

در یوتانایز، از شیوه‌هایی استفاده می‌شود که حیوان بدون تحمل درد یا رنج به خواب فرو رفته و دیگر بیدار نشود. برای این کار داروهایی وجود دارد که مرگ بی‌درد را تضمین می‌کند و اتاق‌های گاز دی‌اکسید کربن و سایر شیوه‌ها نیز بعضاً مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بحث سگ‌های رهاشده، از یک سو با استناد به قواعد اخلاقی و احساسات انسانی و از سوی دیگر با دانش و اهمیت پاکسازی محیط زیست گره خورده است. هر چه باشد، بهتر است به جای مواجهه غیرکارشناسی، گروه‌های مختلف دلایل خود را به جامعه عرضه کنند تا جدای از بحث‌های جنجالی و معمولاً تمام‌نشدنی، یک بار برای همیشه جامعه و سیاست‌گذاران به درک مشترکی از مسیری که باید طی شود برسند.

منبع: خبر آنلاین


 

نظر شما
ادامه