حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: «پزشک واقعی تو هستی، چون بیماران شما زبان ندارند»؛ این را پدر یک دختر دامپزشک موفق در حوزه دام بزرگ به او میگوید، در حالی که در خانوادهاش دندانپزشک، پزشک و داروساز هم تحویل جامعه داده است.
«دکتر طیبه محمودی» اگرچه رشته پزشکی را نیز قبول شد، اما در ورود به دامپزشکی لحظهای شک نکرد. هرچند برای تز پایاننامه مورد اصابت لگد یک گاو قرار گرفت و چشمان او تا مرز تخلیه شدن پیش رفت، اما هیچوقت هدفش را گم نکرد و حالا خوشحال از این است که در توانایی جسمانی انجام کارهای دامپزشکی، چیزی کمتر از مردان ندارد.
وی میگوید: «یکی از خطراتی که برای خیلی از همکاران وجود دارد، تصادف در طی مسیر ویزیت است. شغل اول ما در دام بزرگ رانندگی کردن است. خود من هم یکبار با خودروی خودم زیر تریلی رفتم و این باعث شد که ماشین آسیب زیادی ببیند، اما خدا را شکر به خودم آسیبی نرسید و باز هم باعث سرد شدنم از این رشته نشد.»
حکیم مهر: خانم دکتر، چه شد که به دامپزشکی علاقهمند شدید؟
دامپزشکی شغلی است که من از کودکی به آن علاقهمند بودم. تا جایی که با وجود اینکه در رشته پزشکی زنجان و سمنان پذیرفته شدم، اما دامپزشکی را انتخاب کردم. حتی بعد از قبولی در دانشگاه هم خیلیها گفتند که دوباره به همان رشته پزشکی که قبول شدی برگرد، کمااینکه وقتی ترم اول را میخواندیم، امکان جابهجایی وجود داشت، اما من سماجت کردم و گفتم که از کودکی به این رشته علاقهمند بودم. اگرچه از بین ورودیهای ما کلا ۳ نفر بودند که با علاقه آمدند و دامپزشک شدند اما عملا در طی تحصیل، بچهها به تدریج علاقهمند میشدند.
حکیم مهر: ورودی چه سالی و کدام دانشگاه هستید؟
ورودی سال ۸۶ دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران.
حکیم مهر: دوران دانشجویی شما چطور گذشت و بعد از فارغالتحصیلی چه کردید؟
از همان سال اول دانشگاه، حضور در فیلدهای مختلف را شروع کردم، از جمله فیلد طیور و دام کوچک در بیمارستان مجهز دانشکده دامپزشکی. فیلد طیور را در شهر خودم پیش دکتر محمدی کارآموزی کردم. فیلد دام کوچک را در دانشکده خودمان و دام بزرگ را در تابستان سال اول دانشجویی در یکی از فارمهای بنیاد مستضعفان کار کردم تا بتوانم علاقهمندی خود را بشناسم.
تنها فیلدی هم که توانستم با آن اخت بگیرم و از کودکی به آن علاقهمند بودم، حیوانات اهلی و حوزه گاو شیری بود. لذا وارد واحد مگسال بنیاد مستضعفان در استان قزوین شدم و حدود ۳ ماه آنجا کار کردم. شرایط آنجا خیلی سخت بود. چون قزوین یک شهر نامرتبط با محل زندگی و محل تحصیل من بود، اما به هر حال در آنجا کار را یاد گرفتم. با وجود اینکه واحدهایی که در سال اول پاس کرده بودیم، بیشتر عمومی بود و تنها واحد کمی تخصصی ما آناتومی بود و من همان را هم کامل پاس نکرده بودم، در آنجا به صورت تجربی جراحی و کمی مامایی یاد گرفتم. در واقع در همان سال اول، بدون اینکه درس آن را بخوانم، جراحی فتق ناف، جابهجایی شیردان و... را در واحد دامداری مگسال یاد گرفتم. از آنجا که به دلیل علاقه، خیلی زود وارد فیلد شده بودم، هرچه میخواندم، قبلا آن را با تمام وجود لمس کرده بودم و این باعث میشد که دروس تئوری خیلی بهتر برای من جا بیفتد.
در مگسال که بودیم، به من گفتند که یک آقای دکتر در قم هستند که میتوانید برای دوره کارآموزی پیش ایشان بروید تا راحتتر باشید. ایشان دکتر عربشاهی بودند که در حال حاضر رئیس نظام دامپزشکی استان قم هستند.
حکیم مهر: چرا فقط با دام بزرگ ارتباط گرفتید؟ معمولا انتظار میرود خانمها علاقهمند به پت و دام کوچک باشند.
هر کاری کردم نتوانستم با دام کوچک ارتباط برقرار کنم. در رشته دامپزشکی شرط موفق بودن در هر حوزهای علاقه است، بعد از آن پشتکار و جسارت و در نهایت حمایت از جانب متولیان امر، اما شرط اول علاقه است. موارد دیگری که عرض کردم هم باید در ادامه باشد که دامپزشک به موفقیت کامل برسد.
حکیم مهر: در حال حاضر چه میکنید؟
کار درمان شامل کار مامایی و جراحی انجام میدهم و در زمینه تولیدمثل گاو شیری و تولیدمثل مادیان کار میکنم.
حکیم مهر: آیا این کار از لحاظ فیزیکی و جثه برای شما سخت نیست و کم نمیآورید؟
خیر، کمااینکه من خیلی از آقایان را دیدم که در کار از من کم آوردند. من تا به حال تجربه ناکارآمد بودن نداشتم، حتی جراحی پرولاپس رحم و جابهجایی شیردان که جراحیهای سنگینی در دام بزرگ هستند را توانستم با مدیریت پرسنل دامداری به نتیجه برسانم، لذا این کار شدنی است.
حکیم مهر: هیچ وقت نشد که بگویید ایکاش حوزه دیگری را برای کار کردن انتخاب میکردم؟
خیر. من آنقدر به شغلم اعتیاد پیدا کردم که اگر یک روز به دامداری نروم، افسردگی میگیرم و هیچ زمان پشیمان نیستم.
حکیم مهر: آیا کار شما در دامداری ساعت کاری مشخصی دارد؟
وقتی دامپزشک به شکل خصوصی کار میکند، ساعت کاری مشخصی برای او تعریف نمیشود، کمااینکه اورژانس در حرفه پزشکی هم وجود دارد و البته در کار دامپزشکی بیشتر است. موارد اینچنینی برای من هم پیش آمده است. مثلا گروهی در شهرک سینمایی در حال ساخت فیلم محمد رسولالله بودند و گفته بودند که اسبها باید از یک سمت کوه به سمت دیگر آن بپرند. با بنده تماس گرفتند و من نزدیکیهای غروب به سمت گلپایگان حرکت کردم و تا برسم نصف شب شد؛ کار را انجام دادم و برگشتم.
حکیم مهر: سخت نیست؟
این شرایط، مدیریت خود شخص را هم میطلبد. مواردی که واقعا اورژانس باشد، از آنجا که عشق ما نجات دادن دام است، لذت آن بیشتر از سختی کار است.
حکیم مهر: آیا ازدواج کردهاید؟
خیر.
حکیم مهر: فکر نمیکنید دردسر شغل شما بعد از ازدواج بیشتر شود؟
آن را هم میتوان از قبل با صحبت کردن مدیریت کرد و شدنی است.
حکیم مهر: شرایط شغلی شما برای خانواده شما سخت نبود؟
در خانواده من دندانپزشک، پزشک و داروساز وجود دارند و من هم دامپزشک هستم. در واقع اشکال مختلف پزشکی را داریم، اما پدرم فقط من را به عنوان پزشک واقعی خانواده میشناسند و میگویند که مریضهای شما زبان ندارند و پزشک واقعی شما هستید. سایر مریضان درد خود را میگویند. از طرفی من از طرف برادرم حمایت میشوم و اگر زمانی کیس بیوقت باشد و ایشان هم قم باشند، همراه من میآیند.
به نظر من نوع برخورد و حفظ حریم اجتماعی در همه مشاغل جامعه ما مهم است. الان من با یک گروه مهندسی ساختمان آشنا شدم و میبنیم که خانمهای آنجا هم میتوانند آسیبپذیر باشند، اما خدا را شکر جامعه در حال پذیرش این موضوع است که خانمها هم میتوانند حتی قویتر از آقایان در جامعه ظاهر شوند.
حکیم مهر: دید دامدارها به دامپزشک زن چیست؟ آیا نمیگویند کاش به جای ایشان یک مرد میآمد؟
خیر. خوشبختانه شروع کار من و ورودم به این حرفه با مانیتورینگ ورم پستان در گلهها شروع شد، چون این موضوع پایاننامه من بود. خیلی از دامداران به خاطر حوصله و دقت بالای من و پروتکلهایی که دادم و عملا در کنترل و درمان این گلهها موثر بود، نظر خوبی نسبت به من پیدا کردند و این باعث شد که من خیلی سریعتر در جامعه دامداران استان شناخته شوم. که تا امروز هم تجربه کاری من صرفا در سطح استان نبوده است، بلکه من با واحدهای بزرگی ازجمله بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، سازمان زندانها و ... کار کردم و خود شخص است که میتواند خود را به صورت واقعی نشان دهد.
حکیم مهر: خاطره خوب یا بدی از حرفه دامپزشکی دارید؟
خاطره خوب که خیلی دارم و خاطره بد هم بالاخره در سختی کار در هر شغلی اتفاق میافتد. یکی از خاطرات شیرین من نتیجه تست اولین مادیان تلقیحی بود که از لحاظ عملی در دوره دانشجویی تجربهای در آن نداشتم و اطلاعات من صرفا از لحاظ تئوری در دانشکده بود. تجربیات عملی که بعد از دوره دانشجویی کسب کردم باعث شد وارد این فیلد شوم و جلب اعتمادی که در نتیجه آن در اسبدارهای منطقه به وجود آمد، برای من خیلی خوشحالکننده بود. به نظر من نتیجه موفقیت در هر شغلی برای هر شخصی که در آن عرصه تلاش کرده، باعث خوشحالی او میشود.
حکیم مهر: خاطره بد چطور؟
خاطره بد من در دوره کارورزی دامپزشکی بود که باعث افزایش تجربه من شد. درحال انجام تست ورم پستانی در گله برای تز پایاننامه بودم که یک لگد جانانه از گاو درگیر ورم پستان به پیشانی من خورد که تا یک ماه چشمان من باز نمیشد. اِدِم ایجاد شده در حدی بود که نزدیک بود ۲ چشم من تخلیه شود، اما خدا را شکر باعث نشد که از رشته سرد شوم و همچنان ادامه دادم. هر کاری سختی خود را دارد. یکی از خطراتی که برای خیلی از همکاران وجود دارد، تصادف در طی مسیر ویزیت است. شغل اول ما در دام بزرگ رانندگی کردن است. خود من هم یک بار با خودروی خودم زیر تریلی رفتم و این باعث شد که ماشین آسیب زیادی ببیند، اما خدا را شکر به خودم آسیبی نرسید و باز هم باعث سرد شدنم از این رشته نشد.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
به خانمهایی که به رشته دامپزشکی علاقهمند هستند اما هنوز شک دارند که وارد این حرفه شوند یا نه، پیشنهاد می کنم که این سه بند علاقه، جسارت و پشتکار را در ذهن خود داشته باشند و بدانند که حتما در این رشته موفق میشوند.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
همین که مثل اعضای شورای نظام فقط مدرک دامپزشکی نداری بلکه دامپزشک هستی باعث سربلندی هست این افراد باید در شورای مرکزی نظام باشند نه ...