حکیم مهر: «دکتر صادق رهبری» متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۵ در خیابان ادیبالممالک تهران، در سال ۴۵ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه اهواز پذیرفته شد. حتی در دانشگاه تهران هم جزو ذخیرههای پزشکی بود اما در نهایت تقدیر او چنین بود که در رشته دامپزشکی به تحصیل بپردازد.
وی ورودی سال ۴۵ دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران و فارغالتحصیل سال ۵۰ از این دانشگاه است. دکتر رهبری بعد از فارغالتحصیلی و گذراندن خدمت سربازی، یک درخواست برای دانشکده ولز انگلستان برای دوره PhD انگلشناسی داد و همان درخواست کافی بود تا جذب این دانشکده شده و در سال ۵۵ به انگلستان سفر کند. بعد از وقوع انقلاب در ایران در سال ۵۷، به همراه گروهی دیگر از دانشجویان اعزامی، مجبور به بازگشت شدند.
خودش میگوید: «بعد از انقلاب فرهنگی، آقای دکتر راد کمیتهای را ایجاد و واحدهایی را که ما گذرانده بودیم، ارزیابی کردند. درنهایت از طریق وزارت علوم، علاوهبر فوق لیسانسی که داشتیم، یک دکترای تخصصی انگلشناسی نیز به ما دادند. از آن زمان هم من در گروه انگلشناسی مشغول به کار شدم.»
دکتر رهبری در سال ۶۲ با همکاری دکتر اسلامی دوره تخصصی انگلشناسی را در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران راهاندازی کرد و تا سال ۸۷ که براساس درخواست خود بازنشسته شد، به ارائه خدمت پرداخت. وی پس از بازنشستگی نیز دست از تدریس نکشید و با واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد همکاری کرد.
حکیم مهر: آقای دکتر، متولد چه سالی و کجا هستید؟
بنده متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۵ در خیابان ادیب الممالک تهران هستم.
حکیم مهر: مقطع دبستان و دبیرستان را کجا گذراندید؟
دوران دبستان را در مدرسه اعتصام واقع در یکی از کوچههای فرعی خیابان شهباز و دبیرستان را در دارالفنون گذراندم. در سال ۴۵ در کنکور سراسری شرکت کردم و در رشته پزشکی دانشگاه اهواز پذیرفته شدم. در دانشگاه تهران هم جزو ذخیرههای پزشکی بودم که به هر حال مسیر زندگی من به رشته دامپزشکی افتاد.
حکیم مهر: آیا در دوران دبستان، شاگرد درسخوانی بودید؟
در واقع جزو شاگردهای متوسط و نه خیلی درسخوان بودم. البته به هیچ عنوان در هیچ درسی تجدیدی نداشتم اما آن زمان، دورانی بود که فوتبال اوج پیدا کرده و من هم دائما به دنبال بازی گل کوچک در کوچه و مدرسه بودم. در هر صورت شاگرد ممتاز نبودم.
حکیم مهر: آیا در زمان انتخاب رشته کنکور، به دامپزشکی علاقهای داشتید یا کاملا برحسب اتفاق و تقدیر بود؟
در حقیقت به شکل تقدیر بود. کمااینکه علاقه اصلی من گروه پزشکی بود و در اهواز هم در این رشته قبول شده بودم.
حکیم مهر: پس چرا نرفتید؟
آن موقع مسائلی در خانواده ما ایجاد و پدرم دچار سرطان شده بود و من مجبور شدم که در تهران بمانم. به خاطر همین اهواز را فراموش کردم و در تهران ماندم و اجبارا باید دامپزشکی را ادامه میدادم.
حکیم مهر: اشاره کردید که جزو ذخیرههای پزشکی تهران بودید.
بله، اما دیگر نمرات به من نرسید.
حکیم مهر: فضای دانشکده دامپزشکی در دوران دانشجویی شما چطور بود؟
آن زمانی که من وارد دانشکده شدم، در سال اول و دوم، واحد آناتومی درس بسیار حجیمی بود و آنچه به خاطر دارم اینکه شاید بیشتر از ۱۴ واحد آناتومی گذراندیم و همه دچار نوعی کسالت از رشته میشدند. از سال سوم به بعد، به تدریج با علوم بالینی و دروس جدیتر آشنا شدم و علاقه من به رشته دامپزشکی در این سال بیشتر شد. بر همین اساس، در سال اول و دوم ما ۵۴ نفر ثبتنام کرده بودیم که خیلی از این دوستان ما به دانشکده پزشکی اهواز رفتند و از گروه ما فقط ۲۸ نفر باقی ماند. یعنی ورودیهای ما ۲۸ نفر فارغالتحصیل داشت. چون تعدادمان کم بود، انگیزه کار عملی در ما بسیار بالا بود. آن موقع در درمانگاه وصفنار فعالیت میکردیم و این کلینیک حیوانات کوچکی که در خیابان دکتر قریب واقع است، خیلی فعال بود.
حکیم مهر: اساتید یا همکلاسیهای شاخص شما چه کسانی بودند؟
خدا رحمت کند آقای دکتر سنجر را که آن زمان یکی از بزرگان درمانگاه حیوانات کوچک بود و انگیزه زیادی را برای بچهها ایجاد میکرد. در کلینیک وصفنار آقای دکتر حسینی هم بودند که ایشان هم انسان فوقالعاده باانگیزهای در رشته دامپزشکی بودند و بسیار مشوق بچهها واقع شده بودند. بنابراین اکثر بچههای ما جذب رشتههای مختلف دامپزشکی شدند و شاید در حدود ۱۴ نفر از همدورههای بنده، جذب دانشگاهها شدند، اکثریت آنها بورس گرفتند و در دانشکدههای مختلف مشغول به کار شدند. شاید یکی از برگزیدگان آنها آقای دکتر میدانی است که در حال حاضر در آمریکاست. ایشان رشته تغذیه را خواندند و فوق تخصص کهنسالی را از آمریکا گرفتند و مدتی هم مدیر گروه تغذیه در دانشگاه بوستون بودند. همچنین آقای دکتر صدرخانلو در دانشگاه ارومیه و دوستان دیگری که خیلی به خاطر ندارم.
حکیم مهر: زمانی که تصمیم گرفتید دامپزشکی بخوانید، آیا پدر و مادر شما مخالفتی نکردند؟
خیر. پدر من بازرگان بود و در آن زمان هم دچار کسالت شده بود و من مسئولیت مراقبت از پدر را داشتم. ایشان حتی خرسند هم بودند از اینکه من به اهواز نرفتم.
حکیم مهر: چه سالی فارغالتحصیل شدید و بعد از دوران عمومی چه کردید؟
من در سال ۵۰ فارغالتحصیل شدم و اجبارا باید به خدمت سربازی میرفتم. زمان ما به این شکل بود که در سال اول و دوم دانشکده، طی یک دوره کوتاه میتوانستیم به عنوان سربازی حین تحصیل، یک دوره آموزشی در لشگرک بگذرانیم. من در آن دو سال، تابستانها را بهعنوان خدمت سربازی گذراندم و بعد دوره سپاهی را به مدت یک ماه و نیم در کرج گذراندم. بعد به واسطه علاقهای که خود من داشتم، استان سیستان و بلوچستان را انتخاب کردم، چون جذابیت زیادی برایم داشت. در آنجا یکی از دوستان خیلی نزدیک من رئيس درمانگاه بود و با ایشان تقریبا تمام این استان را گشتیم و تا آنجا که توانستیم خدمات دامپزشکی را ارائه کردیم. در آن دوران شاید یک جهش خیلی خوب را در دامپزشکی زاهدان شاهد بودیم. در ادامه من به زنجان منتقل و کمی به تهران نزدیکتر شدم. آنجا محل تولد پدرم بود و اصلیت ما زنجانی است. در زنجان با آًقای دکتر صدرخانلو همکار شدیم و آنجا هم همین انگیزه را داشتیم و با شجاعت خاصی بخش جراحی و بخش درونی را فعال کردیم.
بعد بر اساس تصادف، آقای دکتر میدانی آمدند و در سازمان حفاظت از محیط زیست آنجا استخدام شدند. ایشان از من هم خواستند که به آنجا منتقل شوم و من نیز همین کار را کردم. آن موقع یک تیم آمریکایی در محیط زیست کار میکرد و ما با آنها همکاری میکردیم. من در آنجا گروه دامپزشکی حیوانات حیات وحش را تاسیس کردم و از طریق آقای دکتر سنجر با کلینیک حیوانات کوچک دانشکده مرتبط بودیم. یک بچه شیر را پیدا کردیم که جهت مراقبت، در اختیار من قرار گرفت و حدود ۳ ماه در همان اتاقی که دفتر کار ما بود، از آن نگهداری کردیم. در واقع همین بچه شیر موجب شد که من با حیات وحش ارتباط پیدا کنم. ماجرا از این قرار بود که این بچه شیر عادت کرده بود که همه جا به دنبال من بیاید. یک روز که قصد داشتم به دفتر کار مهندس اسکندر فیروز رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست بروم، غافل بودم از اینکه حیوان با من تا طبقه ششم آمده است. در آنجا مهندس از این بچه شیر ترسید و همین موجب ایجاد یک جر و بحث میان من و آقای مهندس شد. در نهایت و بعد از ۴ سال کاری که در آنجا انجام داده بودم و همکاری با بخش انگلشناسی دانشکده، این ماجرا باعث شد که من جذب دانشکده شوم.
حکیم مهر: یعنی برای تخصص، انگلشناسی خواندید؟
من قبلا طرحی را با سازمان حفاظت از محیط زیست و با کمک آقای دکتر اسلامی و آقای دکتر انوار روی انگلهای حیوانات وحشی انجام داده و به شکل مرتب با بخش انگلشناسی در ارتباط بودم. از همانجا یک درخواست برای دانشکده ولز انگلستان برای دوره PhD انگلشناسی داده بودم و همان باعث شد که جذب دانشکده شوم و ادامه تحصیل خود را در دانشگاه ولز انگلستان انجام دهم.
حکیم مهر: چه سالی به انگلستان رفتید و چه مدت در آنجا بودید؟
سال ۵۵ به انگلستان رفتم و در سال ۵۷ به علت مسائل مربوط به انقلاب، به اجبار برگشتم. خوشبختانه مقطع ما طوری بود که باید یک فوق لیسانس میگرفتیم و بعد PhD را شروع میکردیم. من در نیمه راه PhD بودم که به ایران برگشتم و همزمان با من، خیلی از دوستان شبیه من نیز آمدند. مثلا آقای دکتر قراگوزلو یکی از دوستانی بود که درسش ناتمام ماند و به ایران برگشت.
حکیم مهر: در نهایت وضعیت شما چگونه شد؟
بعد از انقلاب فرهنگی، آقای دکتر راد کمیتهای را ایجاد و واحدهایی را که ما گذرانده بودیم، ارزیابی کردند. درنهایت از طریق وزارت علوم، علاوهبر فوق لیسانسی که داشتیم، یک دکترای تخصصی انگلشناسی نیز به ما دادند. از آن زمان هم من در گروه انگلشناسی مشغول به کار شدم.
متاسفانه بعد از انقلاب فرهنگی، از یازده نفری که گروه انگلشناسی را تشکیل میداد، فقط من و آقای دکتر اسلامی باقی ماندیم و همه از ایران رفتند. در حقیقت ما گروه را اداره کردیم و این کار در آن اوایل، بسیار مشکل بود. چون باید درسهای متنوعی را تدریس میکردیم. خاص آنکه دانشگاه اهواز را هم بسته و گفته بودند فقط چند دانشکده ازجمله تهران و شیراز حق فعالیت دارند. این باعث شده بود که تعداد دانشجویانی که به دانشگاه تهران میآمدند، بسیار زیاد شود، لذا دانشکده ما با جمعیت بسیار زیادی از دانشجویان روبرو شد.
آخر هفته که میشد، من و آقای دکتر اسلامی به دانشکده شیراز و ارومیه میرفتیم و در آنجا تدریس میکردیم. آن زمان واژه پاکسازی عنوان شده و به علت سلایق سیاسی، عدهای از همکاران دانشگاه شیراز را نخواسته بودند. این کمبود باعث شده بود که ما یک هفته در میان به شیراز و ارومیه برویم. به این ترتیب گذشت تا در سال ۶۲ تصمیم بر این شد که دوره تخصص انگلشناسی را در دانشکده خودمان راهاندازی کنیم. خوشبختانه همین راهاندازی موجب شد که دوستان بسیار خوبی وارد گروه ما شدند که الان دیگر خودشان اساتید دانشکدههای دیگر هستند. از جلمه آقای دکتر رزمی در مشهد، آقای دکتر توسلی در ارومیه، آقای دکتر رضوی در شیراز که با خود من پایاننامه داشتند و همه آنها توانستند در زمان خود ارتقا بگیرند و مقام استادی را کسب کردند.
حکیم مهر: آقای دکتر، چه سالی بازنشسته شدید؟
در سال ۸۷ و براساس درخواست خودم بازنشسته شدم.
حکیم مهر: چرا درخواست خودتان؟
آن زمان برای من یک اخطار آمد که چرا به شکل نیمهوقت با دانشگاه علوم تحقیقات دانشگاه آزاد همکاری میکنم؟ درحالی که علاوه بر بنده، پیشکسوتهای بالاتری از بنده و تعداد کثیری از دوستان با دانشگاه آزاد همکاری میکردند. این اخطار برای من خیلی گران تمام شد. از این نظر که می دیدم دوستان در رشتههای غیر از دامپزشکی فعالیت میکنند و دانشگاه هیچ اعتنایی به آنها نمیکند. حتی در دانشکدههای دیگر هم به همین ترتیب بود. یعنی کار تدریس انجام نمیدادند و کسی هم به آنها اهمیت نمیداد اما من که در دانشگاه آزاد تدریس کردم، مورد بازخواست قرار گرفتم. این سؤال را مطرح کردم و رو در روی آقای دکتر رهبر رئيس دانشگاه قرار گرفتم. ایشان گفتند که به هر حال باید یا دانشگاه آزاد یا دانشگاه تهران را انتخاب کنید. من هم گفتم دانشگاه آزاد را بهعنوان اصل انتخاب نمیکنم، اما چون سنم و خدماتم در حدی است که میتوانم درخواست بازنشستگی بکنم، این کار را میکنم. ایشان هم قبول کردند و علیرغم اینکه گروه مخالف بود، به آقای دکتر تاجیک گفتند که ایشان هم قبول کنند و خوشبختانه بازنشستگی من سرانجام پیدا کرد.
به این ترتیب در آن سال من و آقای دکتر اسلامی بازنشست شدیم، از گروه بیرون آمدیم و ادامه فعالیت خود را در دانشگاه آزاد پیگیری کردیم. خوشبختانه تعداد زیادی از دوستانی که در دانشگاه آزاد فارغالتحصیل شدند، بسیار مثمر ثمر بودند و بسیاری از آنها جذب دانشگاههای خوب شدند که باعث افتخار بنده و آقای دکتر اسلامی که زحمت زیادی کشیدند، هستند.
از این مقوله میتوان نتیجه گرفت که سیاستها گاهی گنگ هستند. شما وقتی در دانشگاه هستید و اشتیاق به تدریس دارید، از کار شما ممانعت به عمل میآورند اما اگر فرضا یک شرکت بازرگانی ایجاد و دارو وارد کنید، هیچ مشکلی برای شما ایجاد نمیشود.
حکیم مهر: آقای دکتر چه سالی ازدواج کردید؟
در سال ۵۰ ازدواج کردم.
حکیم مهر: چند فرزند دارید؟
دو فرزند پسر دارم که یکی از آنها مهندس نساجی و در ترکیه مشغول به کار است. ایشان در یک کمپانی سوئیسی کار میکرد که به علت تحریم، دیگر نتوانست در ایران فعالیت کند و لذا مجبور شد که به ترکیه منتقل شود. پسر بزرگم هم در مرکز انفورماتیک بانک مرکزی مشغول به کار است.
حکیم مهر: آیا هیچوقت آنها را تشویق نکردید که رشته دامپزشکی بخوانند؟
خیر. هر دوی آنها به دنبال علاقه خود رفتند. پسر بزرگم که به مسائل مربوط به حوزه IT علاقهمند بود، جذب همین رشته شد و فارغالتحصیل دانشگاه امیرکبیر است. پسر کوچکم هم به علت اینکه خانواده من ریشه در مسائل نساجی داشتند، جذب این رشته شد. من هیچوقت دخالتی در انتخاب رشته آنها نکردم و هر دوی آنها با علاقه خود انتخاب کردند و خوشبختانه هر دو هم ادامه دادند. من هیچوقت نخواستم که آنها دکترا بگیرند و جذب دانشگاه شوند. بلکه به آنها توصیه میکردم که دانشگاه محلی نیست که بتوانید از آن کسب درآمد کنید، بلکه محلی است که یک حقوق جزئی به شما میدهند و انتظاری هم که از شما دارند، بالاتر از حقوقی است که میدهند.
حکیم مهر: این روزها چه میکنید؟
اکثر زمان خود را به تمرین خط اختصاص دادم. چون به خوشنویسی علاقه داشتم، کلاسها را ادامه دادم. لذا خودم را با خط و گاهی هم موسیقی سرگرم میکنم.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
مایلم نکاتی را برای دوستان جوان عرض کنم. من در دانشکده عمدتا سه عنوان را به عنوان کار تحقیقاتی برای خودم انتخاب کردم؛ اول اینکه روی کنهها و اجرام منتقله از آن کار کردم و شاید ۲۷ مقاله در این زمینه داشته باشم. همچنین روی انجام کوکسیدیوز ماکیان کار کردم و در این زمینه ساخت واکسن کوکسیدوز کاری بود که با همکاری آقای دکتر کیایی انجام گرفت و حتی توسط شرکت رازک به تولید هم رسید و به مدت دو سال در سطح کشور توزیع شد. اما متاسفانه به علت عدم توجه سازمان دامپزشکی به برخی مسائل که شاید گفتن آن در اینجا جایز نباشد، پشتیبانی لازم را نکردند و موجب شد که این واکسن در رقابت با واکسنهای خارجی نتواند خود را نشان دهد. به هر حال شرکت رازک هم یک شرکت تجاری است که نتوانست در مقابل ورود واکسنهای کانادایی و کشورهای دیگر دوام بیاورد و مسکوت ماند. در حالی که انتظار یک محقق دانشگاهی این است که آن چیزی را که به عنوان طرح اجرایی خود ارائه میدهد، مورد حمایت و خرید قرار گیرد، نه اینکه در رقابت با محصولات خارجی متوقف شود.
در سالهای بعد بهعلت احساس ضرورت در زمینه سندروم اسهال گوسالهها مطالعه و پژوهش بنده محدود به اجرای کوکسیدیایی شد.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
گفتوگو از: محسن طاهرمیرزایی
دبیر بخش پیشکسوتان دامپزشکی: دکتر محمدکاظم کوهی