حکیم مهر: «دکتر احمد عریان» متولد سال ۱۳۳۳ در یکی از روستاهای اطراف شهرستان داراب فارس است. وی دوران تحصیل ابتدایی و دبیرستان را در شرایطی سخت و دور از زادگاه خود گذراند و در سال ۱۳۵۳ موفق به اخذ دیپلم شد. خودش میگوید: «تامین هزینه زندگی شهر، کرایه کردن منزل و هزینه زندگی و تحصیل با توجه به شرایط زندگی اینجانب بسیار بالا بود. بنابراین از همان زمان اواخر ابتدایی، کارهای معمولی که از عهده یک بچه همسن من برمیآمد، مثل پنبهچینی، خوشهچینی یا کارهای دیگری مثل کتیرازنی از گون، کارگری ساختمانی و... را انجام میدادم و از این راه حداقلهای معیشت را تامین میکردم.»
وی در همان سال اخذ دیپلم در آزمون کنکور شرکت کرد و در رشتههای دندانپزشکی دانشگاه ملی (دانشگاه شهید بهشتی کنونی) و همچنین دامپزشکی دانشگاه شیراز قبول شد. از آنجا که دانشگاه ملی خوابگاه نداشت و زندگی بدون خوابگاه در تهران برای احمد خیلی سنگین بود، لذا رشته دامپزشکی دانشگاه شیراز را انتخاب کرد. خودش میگوید: «تمام دروس دانشگاه پهلوی به زبان انگلیسی تدریس میشد و غالب اساتید ما از خارج از کشور بودند. در واقع بیشتر از ۵۰ درصد آنها از آمریکا، انگلیس، آفریقا، پاکستان، هند و کشورهای مختلف دیگر بودند.»
دکتر عریان در سال ۵۹ فارغالتحصیل شد و خدمت در دانشگاه را از اردیبهشت سال ۶۲ بهعنوان مربی در بخش پاتولوژی دانشکده دامپزشکی آغاز کرد. در سال ۶۵ با بورس دانشگاه شیراز و وزارت علوم جهت تحصیل در رشته پاتولوژی به گروه پاتولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه بریستول انگلستان پیوست و آنجا دوره دکترای تخصصی خود را شروع کرد؛ این دوره کمی بیش از سه و نیم سال طول کشید و بلافاصله پس از پایان آن، به ایران برگشت. خودش میگوید: «در ایران نیاز فوری به رشتههایی بود که ما در آنها اعزام شده بودیم و واقعا منتظر بودند که برگردیم و به آموزش و پژوهش دانشکده کمک کنیم. اگرچه تقدیر این شکلی نبود و گاهی هم به ناچار مجبور بودیم وارد کارهای اجرایی شویم.»
حکیم مهر: آقای دکتر، متولد چه سالی و کجا هستید؟
اینحانب متولد دوم خرداد سال ۱۳۳۳ در یکی از روستاهای اطراف داراب هستم.
حکیم مهر: دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
در آن زمان بسیاری از روستاها مدرسه نداشتند و شاید تعداد کمی مدارس نوپا در برخی از روستاها شروع به کار کرده بودند. من هم به ناچار برای رفتن به مدرسه در سن ۶ سالگی میبایست ترک دیار میکردم و به منطقهای که مدرسه داشت، میرفتم. دوران کودکی من قبل از مدرسه مثل همه کودکان آن دوره به انجام کارهای کشاورزی، دامداری و کارهای خانه گذشت اما برای رفتن به دبستان، از محل خودمان به ناحیه فورگ که بین داراب و بندرعباس است، نقل مکان کردم. آنجا باید در منزل یکی از دوستان پدرم زندگی میکردم و در کارهای زندگی هم کمکحال آنها میشدم. به همین صورت دوران ابتدایی را در دبستانی در قلعه نو فورگ گذراندم و در این مدت منزل من چندین بار عوض شد. در واقع هر یکی دو سال در یک جا بودم و در نهایت سه روستا را عوض کردم تا این ۶ سال دوره ابتدایی من گذشت.
آن زمان به تشویق یکی از معلمین دبستان که خیلی علاقهمند به ادامه تحصیل من بود، وارد دبیرستان شدم. کمااینکه اکثر بچهها تحصیلات خود را تا پایان دوره ابتدایی ادامه میدادند و سپس آن را رها میکردند. شاید ۹۰ درصد بچهها اصلا به مدرسه نمیآمدند و بیشتر آن ۱۰ درصد هم فقط ابتدایی را میخواندند. ایشان خیلی من را تشویق کرد که به دبیرستان بروم و چون دبیرستان فقط در شهر موجود بود، تامین هزینه های تحصیل و زندگی در شهر برایم مشکل بود. شرایط ادامه تحصیل برای یک نفر از قشر متوسط، خیلی سخت بود. تامین هزینه زندگی شهر، کرایه کردن منزل و هزینه زندگی و تحصیل با توجه به شرایط زندگی من بسیار بالا بود. بنابراین از همان زمان اواخر ابتدایی، کارهای معمولی که از عهده یک بچه همسن من برمیآمد، مثل پنبهچینی، خوشهچینی، یا کارهای دیگری مثل کتیرا زنی از گون و... انجام میدادم و از این راه حداقلهای معیشت و تحصیل را تامین میکردم.
در نهایت در دبیرستان امیرکبیر داراب که نسبت به آن محل ناآشنا بودم، ثبت نام کردم. آن زمان جادههای ماشینرو وجود نداشت و فاصله روستای من تا داراب بیشتر از صد کیلومتر بود. در نهایت به تحصیل در دبیرستان مشغول شدم و تابستانها تا کلاس هشتم در داراب به کارهای بنایی، سمپاشی پنبه و چغندر قند و... میپرداختم. از کلاس نهم به بعد به همکلاسیهایم درس خصوصی میدادم. در ابتدا به شکل خیلی محدود و برای افراد نزدیک و آشنا و بعد کم کم که آشنا شدم، از سال چهارم دبیرستان به بعد به شکل خیلی وسیع تدریس خصوصی داشتم و در آموزشگاهها هم فعالیت میکردم. تدریس من تا سال چهارم دانشگاه هم ادامه داشت و تابستانها به افرادی که میخواستند دیپلم بگیرند، درس میدادم.
حکیم مهر: وضعیت معلمان دبیرستانها چگونه بود؟
معلمین ما از نظر وضعیت درسی یا تازه کار بودند یا سرباز معلم و خیلیها لیسانس نداشتند. در آن سالها کمبود معلم خیلی زیاد بود. بنابراین خودمان باید کار میکردیم و افرادی موفق بودند که پشتکار لازم را داشتند. در حوزه زبان انگلیسی معلمین کارآمدی نداشتیم و خود دانش آموزان اگر تلاش میکردند، موفق بودند. بنابراین در شهرستانهایی که وضع آموزشی در سطح بالایی نبود، پشتکار حرف اول را میزد اما من در تمام دوران تحصیل چه ابتدایی و چه دبیرستان، شاگرد اول بودم. البته در شهرستانی که سطح خیلی بالایی نداشت، شاگرد اول شدن افتخار زیادی نبود، چون در آن سالها خیلی اهل درس نبودند و فرهنگ به شکل دیگری بود.
حکیم مهر: چه سالی دیپلم گرفتید و بعد از آن چه کردید؟
در سال ۵۳ دیپلم گرفتم و در کنکور شرکت کردم. در رشتههای دندانپزشکی دانشگاه ملی سابق یا شهید بهشتی کنونی و همچنین دامپزشکی دانشگاه شیراز قبول شدم. البته از طرف دانشگاه ملی اعلام کردند که خوابگاه ندارند و برای من رفتن به تهران، بدون خوابگاه خیلی سنگین بود، لذا رشته دامپزشکی دانشگاه شیراز را انتخاب کردم.
حکیم مهر: بعدها از این انتخاب پشیمان نشدید؟
خیر، اتفاقاً بعداً متوجه شدم که خداوند چقدر کمک کرد که در یک رشته عمیق، علمی و کاربردی که بسیار فراتر از خیلی از رشتههای تجربی دیگر است، ادامه تحصیل دادم. در سال ۵۳ به دانشگاه پهلوی سابق آمدم و دروس خود را شروع کردم. جالب است که تمام دروس دانشگاه پهلوی به زبان انگلیسی تدریس میشد و غالب اساتید ما از خارج از کشور بودند. د رواقع بیشتر از ۵۰ درصد آنها از آمریکا، انگلیس، آلمان، آفریقا، پاکستان، هند و کشورهای مختلف دیگر بودند. تعدادی از آنها هم افراد توانمند و علمی از ایران بودند. آن زمان بعضی از اساتید با تجربه دانشگاههای آمریکایی و اروپایی بعد از بازنشستگی به دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز میآمدند و تدریس می کردند. همین باعث شده بود که دانشجویان به خوبی با زبان انگلیسی و محاورات آن مانوس شوند. حتی از اساتید ایرانی هم کسی به زبان فارسی تدریس نمیکرد. به طور کلی از آنجا که دانشکده دامپزشکی شیراز عقد خواهرخواندگی با یکی از دانشگاههای آمریکا داشت، تمام آموزشها و... به زبان انگلیسی بود.
حکیم مهر: دوران دکترای عمومی شما چطور گذشت؟
دوره شش ساله دکترای عمومی دامپزشکی ما واقعا دوره خوب و پرباری بود. البته معمولا دانشجویان هم از میان افراد کارآمد و علمی و نمرات بالای کنکور انتخاب میشدند. آن موقع در کل کشور برای تمام رشته های دانشگاهی حدود پنج تا شش هزار نفر پذیرفته میشدند که تعداد بسیار کمی بود. در واقع از هر شهرستان کوچک دو تا سه نفر و گاهی یک نفر قبول میشدند و دانشگاههای آزاد، علمی کاربردی، انواع فنی و حرفهای، غیر انتفاعی و... وجود نداشتند. یک نوع دانشگاه بود که تحت نظر وزارت علوم فعالیت میکرد و کل دانشگاههای کشور هم کمتر از بیست دانشگاه بود. مثلا دانشگاههای شیراز، تهران و ملی سابق که بعدها تبدیل به دانشگاه شهید بهشتی شد، همه تراز اول بودند. در رشتههای فنی هم خیلی از دانشگاههایی که الان مطرح هستند، در همان زمانها تاسیس شدند.
حکیم مهر: همکلاسیهای شاخص شما چه کسانی بودند؟
با توجه به اینکه مدت زیادی از وقت ما به خصوص در دورههای بالینی با همکلاسیها میگذشت، از نظر رفاقت، همدلی و... دوره بسیار خوبی بود و برای من خاطرهانگیز شد، به طوری که هنوز هم با خیلی از دوستان در ارتباط هستم. بعضی از آنها از ایران رفتند و بعضی به کارهای خارج از حیطه دانشگاه ورود کردند.
ورودیهای ما ۳۳ نفر بودیم که تعدادی از آنها مثل دکتر آقای دادرس، خانم دکتر رویا فیروزی و آقای دکتر محمودزاده به مشاغل دانشگاهی پیوستند. دکتر محمودزاده در دانشکده کشاورزی دانشگاه گیلان مشغول بودند و متاسفانه چند سال قبل فوت شدند. همچنین دکتر فرزانه استاد گروه دامپروری دانشگاه گیلان و خانم دکتر مینا تجلی و دکتر صغری غلامی از اساتید دانشکده دامپزشکی شیراز از دیگر همکلاسیهای من بودند. بعضی از همکلاسیها نیز مثل دکتر حمید ظهوری، دکتر محمد زارع، دکتر کاوس فرجی، دکتر وحید عطارد، دکتر نسرین نوذری، دکتر حوریه طبری و... به حوزه سازمان دامپزشکی ورود کردند. از محل کار بعضی از ایشان نظیر دکتر مهدی شکرآبی و خانم دکتر مع الحق بی خبرم و دکتر منوچهر کسراییان هم همان اوایل انقلاب به خارج از کشور رفتند.
البته تعدادی از دانشجویان همکلاسی من چون بعضی از دروس آنها هنوز باقی مانده بود، به انقلاب فرهنگی خوردند و دو سال دیرتر فارغالتحصیل شدند. حدود ۲۰ نفر هم با همت و همیاری اساتید، قبل از انقلاب فرهنگی فارغالتحصیل شدیم.
حکیم مهر: فضای تحصیل در دانشگاه در زمان دانشجویی شما، چه فرقی با الان داشت؟
پیش از انقلاب واقعا وضع آموزش جدیتر از الان بود. حداقل نمره قبولی یک دانشجو ۱۲ بود و معدل باید بالای ۱۴ میبود. یک بار که یک نفر مشروط میشد، اگر برای بار دوم این اتفاق رخ میداد، بدون هیچ میانجیگری و مسائلی مثل کمیسیون موارد خاص چندگانه دانشگاهی و استانی و کشوری و... که الان مطرح است، او از دانشگاه اخراج میشد. امروز هر طور که شده میخواهیم شخصی را که این کاره نیست، در دانشگاه نگه داریم و کارشناس، کارشناس ارشد یا دکتر کنیم. پیشنهاد من این است که آموزش را جدی بگیریم. آیا تا به حال فکر کردیم که ممکن است بعضی از ضعفهای اداره مملکت به دلیل همین سست گرفتن آموزش باشد؟ سهمیهها هم جای خود را دارد. آیا نمیتوانستیم به جای درن ظر گرفتن سهمیه، هزینه کنیم تا افراد به طور طبیعی قبول شوند؟ افرادی که خودشان در کنار افراد علمیتر از خود زجر میکشند.
متاسفانه در آموزش دخالتهایی کردیم که به آموزش دانشگاهها و در مرحله بعد به وجهه مدیریت کشوری لطمه زد. وقتی یک نفر حسابدار خوبی نشود، قطعا اشتباهات او میتواند لطمات زیادی به کشور بزند. خلبانی که خلبانی را دقیق آموزش نبیند، در همان مراحل اولیه خلبانی چه بسا باعث سقوط هواپیما و کشته شدن سرنشینان آن شود. همینطور آموزش نامناسب یه یک مهندس عمران سبب حواهد شد ساختمانها، پلها و سایر سازه های طراحی شده توسط او با یک زلزله چهار ریشتری ساقط شوند، نقص در آموزش پزشکی جان انسانها را به مخاطره خواهد انداخت و...؛ آیا وقت آن نرسیده که آموزش دانشگاهی ما جدی تر گرفته شده و استانداردهای خود را بالاتر ببرد؟ ثروت ما صرفا نفت، گاز، پتروشیمی، معدن و... نیست. ثروت ما قطعا مغز متفکرین، دانشآموختگان و کارآفرینان توانمند است که همه اینها باید از علوم پایهای که از دانشگاه میگیرند، تبدیل به این کارشناسان شوند. من بهعنوان یک فرد دانشگاهی معتقدم که آن طور که باید به آموزش بها نمیدهیم. در حالی که واقعا باید سعی کنیم که آموزش را مقداری به حالت استاندارد برگردانیم و فارغالتحصیلان کارآمدتری را تحویل جامعه دهیم.
حکیم مهر: شما چه سالی فارغالتحصیل شدید و بعد از آن چه کردید؟
من در سال ۵۹ فارغالتحصیل شدم. البته از همان اواخر دانشجویی با جهاد سازندگی همکاری میکردم. بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی به شهرستان دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد رفتم و با همکاری بعضی از دوستان، در آنجا جهاد سازندگی دهدشت را راه اندازی کردیم و فعال بودیم. وقتی دهدشت بودم، جنگ هم همانجا شروع شد. خاطرات به یاد ماندنی از شروع جنگ دارم که شاید اینجا جای بازگو کردن آن نباشد. بعد از آن باید به سربازی میرفتم. بعد از گذراندن دوره آموزشی در بندر انزلی تقسیم شدیم و به منطقه پشتیبانی دریایی افتادیم. پادگانی در سیرجان بود که به آنجا منتقل شدم و به اتفاق دوستان پزشک و دندانپزشکی که آنجا بودند، مشغول به کار شدیم.
همکاران جهاد از قبل با من آشنا بودند و خیلی تلاش کردند که به صورت پاره وقت در جهاد سازندگی باشم، بنابراین در شهرستان سیرجان به صورت پاره وقت در جهاد مشغول به کار شدم. کمی بعدتر در جهاد شهرستانهای کهنوج و جیرفت هم مشغول بودم تا اینکه دوره سربازی و احتیاط من گذشت.
در ادامه به کمیته دامپزشکی جهاد کرمان آمدم و در آنجا کارهای مختلف دامپزشکی کل استان را به عهده داشتم. درزمینه آموزش هم فعال بودم و کلاسهای آموزشی برای تکنیسینهای دامپزشکی برگزار میکردم. تعدادی از نیروهای تکنیسین و کارشناس در آنجا به صورت غیررسمی تربیت شدند و در جهاد سازندگی مشغول به فعالیتهای حرفه ای شدند.
سالهای بعد از انقلاب تعدادی از اساتید از دانشگاه رفته بودند، برخی همسران غیر ایرانی داشتند و بعضی هم به دلایلی که در آن زمان بود، پاکسازی شده بودند و دانشگاه به شدت با کمبود نیرو مواجه بود و باید افرادی میآمدند و به صورت آموزشی و پژوهشی دانشگاه را سرپا نگه میداشتند. مدیران وقت دانشگاه و دانشکده تلاش میکردند که نیروهایی را که فکر میکردند میتوانند به دانشگاه کمک کنند، دعوت کنند. همان زمان چند نفر از جمله اینجانب به دانشگاه پیوستیم و در دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز مشغول شدیم.
حکیم مهر: در چه سالی؟
من خدمت در دانشگاه را از اردیبهشت سال ۶۲ به عنوان مربی شروع کردم. آن زمان افراد با دکترای حرفه ای و فوق لیسانس هم میتوانستند بهعنوان مربی جذب دانشگاه شوند. من و آقای دکتر دادرس همزمان بهعنوان مربی آمدیم و در دانشکده دامپزشکی مشغول شدیم و چون نیرو نبود، دکتر دادرس بهعنوان معاون آموزشی و اینجانب بهعنوان معاون اداری مالی شروع به کار کردیم. همزمان مدیریت گروه پاتوبیولوژی نیز با من بود. یعنی با توجه به کمبود نیرو، گاه یک نفر باید دو یا چند مسئولیت را به عهده میگرفت. دوره واقعا سختی بود و من حدود سه سال بهعنوان مربی کار کردم.
در سال ۶۵ با بورس دانشگاه شیراز و وزارت علوم جهت تحصیل در رشته پاتولوژی به گروه پاتولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه بریستول انگلستان پیوستم و آنجا دوره دکترای خودم را شروع کردم. همین سیستم زبان انگلیسی که در دانشگاه شیراز داشتیم، خیلی به ما کمک کرد. بعضی از اهالی کشورهای عربی و یا سایر کشورهای غیر انگلیسی زبان جهان باید چند سال انگلیسی میخواندند اما دانش آموختگان دانشگاه شیراز معمولا کارهای پایاننامه خود را از همان بدو ورود شروع میکردند و من از هفته اول که وارد گروه پاتولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه بریستول شدم، کارهای عملی خود را شروع کردم. در همان سال اول یکی از مقالات گروه تحقیقاتی ما در آن دانشگاه، در یکی از ژورنالهای معتبر اروپایی به چاپ رسید. دوره تحصیل در دانشگاه بریستول هم دوره خیلی خوب و پر باری بود. ما در زمینه طب ترمیمی یا ترمیم بافت و بافتهای پیوندی کار میکردیم و من به طور خاص روی ترمیم زردپی متمرکز بودم و واقعا تشکر میکنم از همه زحماتی که اساتید راهنما در این زمینه در دانشگاه بریستول برای من کشیدند.
دوره تحصیلی دکترای تخصصی من کمی بیش از سه سال و نیم طول کشید و بلافاصله به ایران برگشتم. اینجا نیاز فوری به رشتههایی بود که ما در آنها اعزام شده بودیم و واقعا منتظر بودند که برگردیم و به آموزش و پژوهش دانشکده کمک کنیم. اگرچه تقدیر این شکلی نبود و گاهی هم به ناچار مجبور بودیم وارد کارهای اجرایی شویم. گرچه معمولا وقتی یک نفر وارد دانشگاه میشود، به قصد معلمی میآید و هیچکس نمیخواهد در مدیریت باشد، اما من از همان ابتدا به ناچار و با توجه به کمبود نیرو به مدیریت هم ورود کردم.
حکیم مهر: لطفا اشارهای به سوابق مدیریتی خود بکنید.
بعد از برگشتن از انگلستان مدیر گروه پاتوبیولوژی و مضاف بر آن کمی بیش از ۵ سال رئیس دانشکده دامپزشکی و همچنین حدود یک سال رئیس مرکز نشر دانشگاه شیراز بودم. آن زمان دانشگاه شیراز معاون تحصیلات تکمیلی داشت و من حدود سه سال معاون تحصیلات تکمیلی بودم. بعد از آن حدود ۵ سال و نیم رئیس دانشگاه خلیج فارس بوشهر بودم. از سال ۸۴ دوباره به دانشگاه شیراز برگشتم و سه سال معاون پژوهشی دانشگاه شیراز بودم. بعد از آن به مدت چهار سال رئیس دانشگاه یاسوج بودم که این سمت تا آبان ۱۴۰۰ ادامه داشت و بعد به دانشگاه خودم برگشتم.
حکیم مهر: سوابق علمی شما چه مواردی بوده است؟
مثل همه همکاران دروس مختلف آسیبشناسی به دانشجویان دکترای عمومی و تخصصی پاتولوژی و دروس پاتولوژی سایر دوره های تخصصی را تدریس میکنم. در زمینه پژوهشی هم سالهایی که کمی آزادتر بودم و وقتم در اختیار خودم بوده و دور از مسئولیت اجرایی بودم، تلاش کردم که بتوانم به دانشجویان دکترای عمومی و تخصصی مشاوره و راهنمایی بدهم و با گروههای پژوهشی داخل و خارج از دانشگاه هم همکاری داشته باشم.
پنج کتاب ترجمه کردم که بیشتر آنها کتاب درسی هستند. چهار چاپتر به صورت مدعو دعوت شدم و به زبان انگلیسی نوشتم که به چاپ رسیده است. حدود ۴۰۰ مقاله در گوگل اسکولار از من نمایه شده که قریب به ۱۱ هزار ارجاع گرفتند. به خاطر همین اچ-ایندکس من در در حال حاضر در گوگل اسکولار ۵۳ و در اسکوپوس ۴۱ است. امیدوارم این قسمت که بیشتر در زمینه آسیبشناسی دامپزشکی و به خصوص در زمینه ترمیم بافت بوده، بتواند مورد استفاده جامعه و افراد ذیربط در دنیا قرار گیرد.
من بیشتر در حوزه طب بازساختی در مهندسی بافت کار کردم که پایاننامه خودم در دانشگاه بریستول هم در همین زمینه بوده است. تا کنون در بعضی از انجمنهای علمی نیز عضویت داشتم. برای مثال قبلا ما بین سالهای ۹۸ تا ۲۰۰۵ میلادی در انجمن علمی آمریکا و همچنین انجمن علمی انگلیس عضو بودم. عضو انجمن جراحی دامپزشکان ایران نیز هستم. همچنین در توآس یا انجمن علم دنیا نیز عضو هستم.
قبلا حدود ۱۱ بار بهعنوان پژوهشگر برتر دانشگاه شیراز و یک بار بهعنوان پژوهشگر برتر دانشگاههای وزارت علوم انتخاب شدم. همینطور هم به عنوان استاد نمونه کشوری بر گزیده شده ام. همچنین با پایاننامه یکی از دانشجویان دکترای تخصصی خود، بهعنوان پژوهشگر جوان خوارزمی انتخاب و سوم شدیم.
حکیم مهر: آقای دکتر چه سالی بازنشسته شدید؟
با توجه به مقررات وزارت علوم که اساتید میتوانند تا هفتاد سالگی به کار خود ادامه دهند، من هنوز بازنشسته نشده ام.
حکیم مهر: چه سالی ازدواج کردید؟
در تیر ماه سال ۵۷ و در بحبوحه انقلاب و دانشجو بودن ازدواج کردم. در آن سالها و فضای خاصی که حاکم بود، من هم مثل همه آحاد جامعه در فعالیتهای مرتبط با انقلاب شرکت فعال داشتم، طوری که همسر من ۹ روز بعد از ازدواج مجبور شد مدتی را بدون من زندگی کند، چون من به اتفاق دو نفر دیگر از همکاران در مسیر پخش اعلامیههای حضرت امام دستگیر شدیم و مدتی را در زندان عادل آباد بودیم که ماه محرم آنجا هم صفایی داشت و از خاطرات به یاد ماندنی است.
حکیم مهر: آیا هیچوقت نزدیکان خود را تشویق میکنید که دامپزشکی بخوانند؟
راستش نمیدانم چگونه جواب بدهم. من کسی هستم که از ۵۳ تا الان نزدیک به ۵۰ سال است که در محیط دانشگاه بودم و احساس میکنم که واقعا باید توجه خیلی بیشتری به دانشگاه و نیروی انسانی متخصص شود. عرض کردم که ثروت اصلی یک مملکت نفت و گاز و معادن نیست، بلکه مغز متفکرین آن مملکت است. دامپزشکی رشتهای عمیق، علمی و فراگیر است؛ رشتهای است که نهایتا در یک جایی، به خیلی از رشتههای تخصصی پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی میپیوندد، اما جوانی که فارغالتحصیل میشود، نمیداند که کجا او را به کار میگیرند و اصلا سرنوشتش چیست؟ آیا میتواند در یک جای خصوصی کار کند؟ هر روز یک طرح اجرا میکنند. من نمیدانم که چطور فرزندان یا آشنایان را تشویق کنم رشتهای را بخوانند که آینده مشخصی ندارد.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
گفتوگو از: محسن طاهرمیرزایی
همواره به خود می بالم که شاگرد جناب آقای دکتر عریان بزرگوار بوده ام. ایشان استادی بسیار دلسوز و عالم هستند و زحمات زیادی برای دامپزشکی و علم کشیده اند. از پروردگار متعال برای این فرهیخته و استاد بزرگوار طول عمر، عزت و سربلندی آرزومندم.
بنده افتخار شاگردی ایشان را داشته ام..... آقای دکتر عریان آدمی بسیار فروتن و باسواد بودند.... بخاطر حجم بالای مقالات یک برد (تابلو اعلانات) را به ایشان اختصاص داده بودند ... سایهی شما مستدام استاد
دکتر عزیز، از اینکه در صحنه علم بسیار موفق بودید تبریک میگویم. ....................
جناب استاد بسیار فعال و خستگی ناپذیر هستند و علیرغم مشغله های اجرایی فراوان که بسیاری از آنها خارج از استان و محل کار ایشان بوده، در سنگر پژوهش با چاپ بیش از چهارصد مقاله رکوردی بی نظیر با بالاترین ارجاعات در رشته دامپزشکی کشور هستند. رکوردی که بنظر من توسط هیچکدام از اساتید دامپزشکی کشور هرگز شکسته نخواهد شد.
درود بر دکتر عریان، افتخار بزرگ دانشگاه شیراز و گل سرسبد دامپزشکی کشور. امیدوارم همیشه در صدر اساتید دامپزشکی و در صدر پژوهش های تاریخ دامپزشکی کشور بمانند.
یکی نیست از دکتر عریان بپرسه وقتی دانشگاهی که خوابگاه نداره چرا انتخاب میکنی خب یه دانشگاه دیگشو انتخاب میکردی. الانم یه دندانپزشک بودی وضع مالیتم توپ توپ بود ...
|
شما اسم خودتو گذاشتی دکتر فکر نمیکنی داری به خودت توهین میکنی با این حرفت !متاسفم
|
ول کن برو املاکی بزن یه معامله هم در ماه بزنی حداقل 50 تا 60 دستته می گیره! بیخود اومدی دکتر بشی هیچی هم نمیخاد
درود بر استاد عزیز و پرتوان پروفسور عریان.
ما نیازی به دانش و تکنولوژی غرب نداریم و همانطور که موشک و ماهواره هوا میفرستیم در بقیه رشتهها هم سرآمد هستیم و بزودی با آمدن زمستان و سرد شدن هوا و نیاز اروپا به نفت و گاز مشخص خواهد شد.
|
جونمبرات بگه که هم شما و هم بنده داریم از فیلتر شکن خارجی و گوشی تلفن ساخت خارج پیام میدیم .خوب دیگه چه خبر ؟
|
........ با همین تحلیلهای آبکی امثال شماست که وضعیت مملکت شده این
|
شما به فکر زمستان خودت باش
|
معلومه از شکم گرسنه ها خبر نداری!!
من هم از شاگردان استاد بودم ایکاش استاد یه خورده در مورد اساتیدی که قبل انقلاب در دانشگاه شیراز درس میدادن و بنا به دلایلی که خود استاد میفرمایند در آنزمان بود بیشتر توضیح میدادن ..........
از مردان نیک روزگار است. برقرار باشی دکتر عزیز
همین الان هم دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز از بهترین دانشکده های کشور بوده و رنکینگ خوب جهانی دارد
|
رنگینگش چنده مثلأ؟ ۱۰۰هزار؟
|
به ناشناس 00:27 باید گفت دانشگاه شیراز رنکینگش هرچی باشه از دانشگاه آزاد شما که خیلی بهتره و اگر ۱۰۰ هزار دانشکده دامپزشکی هم تو دنیا نباشه رتبه دانشگاه آزاد ۲۰۰ هزاره
|
مجله تحقیقات دامپزشکی ایران (Iranian Journal of Veterinary Research)، انتشار یافته توسط دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، در سیستم رتبه بندی مجلات Scimago، نمایه Scopus در حوزه دامپزشکی به سطح Q۲ ارتقاء یافت و حائز رتبه دوم در میان مجلات در این حوزه می باشد.
|
سلام خانم فیروزه ۹:۲۸،
|
پس عقده تخصصی تهران را از شیراز ندانید حقیقت تلخه اما برای شما که اخراجی از گمونم هردو دانشگاه هستید بخاطر طرز فکرتان البته بشرطی که راستش را گفته باشید و اصلا. دانشجو باشید
|
ناشناس محترم خوب مفهوم کارتان را رساندید لطفاً دست از ...... بودن بردارید و حرفهای نامربوط به موضوع نزنید خونسردی برای شما بهتره
|
آقای ناشناس ۰۰:۲۷ لابد همینگونه ........ را فکر میکنید و میگویید که اخراجتان کردند اگر واقعاً همین باشد که میگویید کاربر دیگری آقای میثم هم جواب خوبی داده مودبانه و موثق
|
آقا فیلتری خسته نباشی همه جا نمک میریزی شاید هم خود ادمینی ناقلا
|
دوستان رو فری یونتورسیتی بحث نکنند دانشگاه تهرانش هم الان همتراز بافته
|
ناشناس 17:49 بیشتر توضیح بده
|
سرکار خانم فیروزه و جناب آقایان یاسر و میثم، از شما خوشم میآید که در تعصب بیخود و الکی غرق شدید. اصلأ دانشگاه شیراز رتبه یک دنیا، خوب که چی؟ این باعث میشه شما دکتر خوب و قوی باشین؟ شما براساس عملکرد در موقع کار قضاوت میگوید نه تهران و شیراز و اهواز و دانشگاه آزاد و غیره هر جند که من معتقدم فرقی بین اینها نیست و تفاوت ناچیزه در مقابل یک دانشکده درست و حسابی. بنده تهران دامکوچک میخواندم که گفته میشه دانشگاه مادره ولی حتی امکانات درمانی در حد و اندازه بیمارستانهای تهران هم نداره چه برسه به رقابت با دانشکدههای جهانی. تکلیف بقیه که معلومه دیگه. در ضمن بنده بنده به دلیل موقعیت شغلی مناسب تحصیل را رها کردم و خیلی راضی هستم و از این تصمیمم و فکر نکنید اخراج من مثلأ خیلی عجیب غریب بوده. خدا را شکر بعد از این تصمیم من متوسط ماهیانه ۵۰ میلیون درامد دارم و همین باعث شد قید تخصص را بزنم. روز خوش و آرزوی آرامش برای شما سه عزیز عصبانی را دارم البته اگر یکی نباشید و با اسمهای مختلف در حال کامنت گذاری نباشید.
|
در ضمن فراموش کردم بگم که از دوستان دانشگاه آزاد پیشم کار میکند که هزار درجه از همان دانشگاه سراسریها برتره و باهوشه و تنها به این دلیل دانشگاه سراسری نبوده که مثل شما دسترسی به آموزش درست و کلاس کنکور و کتاب و غیره نداشته وگرنه هیچ دانشگاه آزادی هم فکر نکنم کمتر از من و شما باشه.
|
ناشناس ۲۲:۶
|
در ضمن میخواستن ریال را به تومن تبدیل کنند شما زودتر اقدام کردی ۵۰ میلیون ریال در سال بیشتر جور در میآید مخصوصاً با اون سابقه دروغهاتون
|
خانم فیروزه، دلیلی برای دروغ گفتن وجود ندارد زیرا ما همدیگر را نمیشناسیم و منافعی هم با هم نداریم. هیچ فرقی بین تهران و شیراز و آزاد و بقیه میست و کیفیت علمی درکشور درهمه جا با ۵-۱۰ درصد تفاوت دارد که دردی را دوا نخواهد کرد. بنده هم گفتم که فارغ التحصیل عمومی شیراز هستم. شما فکرکن اصلأ فارغ التحصیل کره شمالی هستم، خوب که چی؟ ذهن شما متاسفانه درگیر تعصبات بی خود و نژادپرستانه است. همان سواد و مدرکت را ببر در مغازه بگو یک بیسکوییت بده، ببینم بهت میدن؟ در عوض من دارم ۲۰ نفر (شاید خانواده) را نان میدهم و برایشان شغل ایجاد کردم. از خر شیطون بیا پایین دختر خوب زیرا با خشم و عصبانیت که داری به خودت بیشتر صدمه میزنی. زندگی جنگ نیست که همهاش بخواهی مردم را متهم کنی و بجنگی. فقط جهت اطلاع میگم که پارسال بنده رکورد درامد ۳۰۰ میلیون درماه هم داشتم اونم نه یک ماه بلکه ۲ ماه متوالی ولی بعضی ماهها هم بوده فقط به اندازه حقوق کارمندانم کار کردم و حقوق خودم صفر شده. قبل از شناختن کسی تهمت دروغ گفتن به کسی نزن دختر خوب
شما باعث افتخار جامعه دامپزشکی هستید جناب آقای دکتر عریان
|
!!!!!!!
اشتباه با دکتر مستغنی یا دکتر رضاخانی یا دکتر امین لاری یا دکتر گیلانپور و.... نگرفتید
|
موافقم اشتباه کرد.
|
میان ماه من تا ماه گردون ......
درود بر استاد ارجمندم
درود بر آقای پروفسور عریان، مرد بزرگ و دوست داشتنی و همشهری و هم روستایی عزیز، از مردان نیک روزگار و از اساتید پر تلاش و خستگی ناپذیر، ایشان واقعا الگو و نمونه هستند. امیدوارم همیشه در پناه خداوند منان سالم تندرست باشند.
پرفسور عریان همشهری و بچه محله خودم هست واقعا می بالیم به همچنین عزیزانی که در کشور خود دارن افتخار کسب میکنن