حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی:
«خانم دکتر حشمت مظفرینژاد»
یکی از کلینیسینهای قدیمی و با سابقه درخشان در استان همدان است که تجربه فعالیت
در بخش خصوصی و دولتی را به صورت توامان دارد. وی که از کودکی به حیوانات علاقهمند
بوده است، در دوران دبستان و دبیرستان شاگرد اول مدرسه شده و قادر بوده که در
دانشگاه هر رشتهای را که میخواهد، دنبال کند. اما همین علاقه او را به سمت رشته
دامپزشکی کشاند و در نهایت در سال ۱۳۴۴
وارد دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران شد.
دکتر مظفرینژاد
در دانشگاه نیز روند نبوغ خود را ادامه داد و بعد از کسب مدال افتخار، بورسیه چهار
ساله کشور آمریکا را به دست آورد اما به دلیل مشغلههای خانوادگی این بورسیه را از
دست داد و چند سال بعد برای طی دوره تکمیلی آزمایشگاه طیور به انگلستان رفت.
خودش به حکیم
مهر میگوید: «بعد از فارغالتحصیلی، از طرف
دانشکده دامپزشکی برای چند رشته نیازمند دامپزشک بودند اما من چون ازدواج کرده
بودم و همسرم هم ارتشی بود و مجبور بودیم به این طرف و آن طرف برویم، دیگر به
دانشکده نرفتم، بلکه جذب سازمان دامپزشکی شدم و از طریق سازمان دامپزشکی سالهای زیادی
را در شیراز و ارومیه و همدان مشغول به کار بودم.»
حکیم مهر: خانم دکتر، چه شد که رشته دامپزشکی را انتخاب کردید؟
من از کودکی علاقه بسیار زیادی به حیوانات داشتم. دوران
دبستان و دبیرستان را در شهر زاهدان تمام کردم و شاگرد اول مدرسه بودم. به همین دلیل
میتوانستم هر رشتهای را که بخواهم، بدون کنکور بخوانم، اما چون به دامپزشکی
علاقه داشتم، به عمد کنکور دادم و در چند رشته قبول شدم که یکی از آنها دامپزشکی
بود. از آنجا که علاقه زیادی به این رشته داشتم، به دانشکده دامپزشکی دانشگاه
تهران رفتم.
حکیم مهر: ورودی چه سالی هستید؟
ورودی سال ۴۴
هستم و چون در دانشکده هم شاگرد اول شدم، از دربار مدال گرفتم و بورسیه چهارساله
برای کشور امریکا به دست آوردم. اما چون ازدواج کرده بودم و فرزند داشتم، نتوانستم
بروم و بعدها به انگلستان رفتم و در آنجا یک دوره دیدم.
حکیم مهر: خانم دکتر، فضای دانشکده در آن سالها چطور بود و
چه تفاوتی با امروز دارد؟
آن موقع دختر و پسر با هم همکلاس و دوست بودیم و در دو گروه
الف و ب درس میخواندیم. هر گروه حدود ۵۰
نفر بودند و مجموع ورودیهای دوره ما حدود ۱۰۰
نفر دانشجو بود که اکثر آنها معدل بالای ب داشتند. واقعا بچههای بسیار درسخوان و
با محبتی بودند. ما با هم درس میخواندیم و آن دوستیها ادامه پیدا کرد و هنوز هم
بین افرادی که همگروه بودیم و یا نبودیم، ادامه دارد. به هر حال بچهها در آن
زمان در سمینارها و رفتو آمدها و... خیلی به هم نزدیکتر
بودند تا الان.
حکیم مهر: چه سالی فارغالتحصیل شدید؟
در سال ۱۳۵۰
فارغالتحصیل شدم.
حکیم مهر: بعد از آن چه کردید؟
بعد از فارغالتحصیلی، از طرف دانشکده دامپزشکی برای چند
رشته نیازمند دامپزشک بودند اما من چون ازدواج کرده بودم و همسرم هم ارتشی بود و
مجبور بودیم به این طرف و آن طرف برویم، دیگر به دانشکده نرفتم، بلکه جذب سازمان
دامپزشکی شدم و از طریق سازمان دامپزشکی سالهای زیادی را در شیراز و ارومیه و
همدان مشغول به کار بودم.
حکیم مهر: در بخش خصوصی هم فعال بودید؟
در همان بخش دولتی که بودم، حق مطب نمیگرفتم و پروانه کار
داشتم و در سالهای بسیار طولانی و به شکل مستمر و شبانهروزی، در چهار استان
خدمات دامپزشکی طیور ارائه میدادم. همچنین در اداره هم مسئول بررسی دام و طیور
استان بودم که هر مسالهای پیش میآمد، باید میدویدیم.
حکیم مهر: کدام استان؟
من بعد از اینکه در سیستان
و بلوچستان دیپلم گرفتم، به دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران آمدم و بعد از فارغالتحصیلی
ابتدا به شیراز رفتم. بعد از آن به ارومیه و بعد به همدان آمدم. چهار استانی هم که
در آنها خدمات میدادم شامل همدان، کرمانشاه، لرستان و کردستان بود. به تمام
مرغداریها میرفتم و خدمات ارائه میدادم.
حکیم مهر: چه زمانی به
انگلستان رفتید؟
در سالهای ۵۵ و ۵۶ بود که برای دوره آزمایشگاه طیور به مدت نزدیک دو سال به انگلستان رفتم.
حکیم مهر: آیا تنها رفتید؟
بله، تنها رفتم و بچهها ایران
بودند.
حکیم مهر: فضای کاری
دامپزشکی در ایران و انگلستان چه تفاوتهایی با هم داشتند؟
در ایران آن زمان، ارگانی
تحت عنوان «اصل چهار» تعداد زیادی خودروهای مخصوص آزمایشگاه و لندرورهای بزرگ مجهز
به دستگاههای مختلف داشت که آنها را در اختیار سازمان دامپزشکی که آن موقع دکتر
ارشدی رئیس آن بود، قرار داده بود. به طور کلی دامپزشکی ایران امکانات زیادی از
فائو، OIE و اصل چهار گرفته و در اختیار استانها
گذاشته بود. ما با این تجهیزات به روستاها و... سرکشی میکردیم و در آنجا آزمایشهای
لازم و واکسیناسیون را در محل انجام میدادیم. در شیراز و ارومیه و... تعداد خیلی
زیادی عشایر داشتیم که صاحب گوسفند و گاو بودند. از طرفی گاوداریها و گوسفندداریهای
خیلی وسیعی داشتیم که متاسفانه الان شاید یکپنجم آن هم نمانده است. در حال حاضر عشایر
محدود شدهاند، خشکسالی شده است و نمیتوانند دامها را برای چرا ببرند. مرغداریها
هم مشکل پیدا کردهاند. علوفه و جوجه بسیار گران شده است و همه اینها تاثیر خود را
میگذارد و مقدار مصرف را پایین میآورد، چون همه افراد پول ندارند که بتوانند با
قیمت زیاد بخرند.
حکیم مهر: خانم دکتر، اگر از سالهای فعالیت خود خاطرات خوب یا بدی
دارید، لطفا بفرمایید.
کار دامپزشکی خیلی متنوع
است. من در حال حاضر و بعد از بازنشستگی از اداره، درمانگاه دامپزشکی دارم که از
سال ۷۱ همزمان با اینکه در اداره کار میکردم، در این
درمانگاه هم فعالیت داشتم. بعد از ظهرهایی که از اداره بیرون میرفتم، اگر بازدید
وجود داشت که انجام میدادم و در غیر این صورت در درمانگاه کار میکردم. به همین
دلیل برای یک دامپزشک همه جور برخورد با همه تیپ انسانی وجود دارد. آنهایی که
دامدار هستند و با حیوان سروکار دارند، آنهایی که در شهرها حیوانات مورد علاقه خود
نظیر سگ، گربه، طوطی، مرغ عشق و... را نگهداری میکنند و به طور کلی تنوع انسانی زیادی
وجود دارد و این باعث میشود که دامپزشک با انسانهای بسیار زیادی آشنا شود.
قدیمیها میگفتند که در
دامپزشکی، انسان تبدیل به گاو پیشانیسفید میشود،
یعنی دامپزشک آنقدر با افراد زیادی در تماس است که همه، چه
دامدار و چه مرغدار در سطح شهر، چهره او را میشناسند. از طرفی من دامپزشک پشت میز
نبودم و در سطح استانها به شکل مرتب در حال رفت و آمد به مرغداریها بودم و مسلما
خاطرات بسیار متنوعی برای من پیش آمده است. از دیدار کسانی که مدتی آنها را ندیده
بودم یا از خوشحال شدن دامداران برای کاری که صورت گرفته و دعای خیری که پشت سر
دامپزشک میکنند. از خاطرات بد هم میتوانم به تصادفات وحشتناکی اشاره کنم که
خوشبختانه به خاطر همین دعاهای خیر مردم، در حال حاضر چهارستون بدنم سالم است.
حکیم مهر: آینده دامپزشکی
را چطور پیشبینی میکنید؟
دامپزشکی در هر حال خوب و
برای همه لازم است. به صورت کم و زیاد، بالاخره پایدار است و نمیشود که از بین
برود. چون به هر حال سروکار آن با دام و محصولات دامی است که برای انسان مورد
استفاده غذایی دارد. لذا مسلما در تمام دنیا پایدار و ادامهدار است، اما اگر دولت
مقداری به تولیدات دامی بهای بیشتری بدهد، مسلما میتوانیم صادرات بیشتری داشته
باشیم و برای ما درآمد هم باشد.
حکیم مهر: بهعنوان حرف
آخر...
من عاشق دامپزشکی بودم و
الان هم بعد از این همه سال که کار کردم و بازنشسته شدم، باز هم در درمانگاه نشستم
و به دیگران خدمات میدهم و این فقط به خاطر عشقی است که به دامپزشکی و علاقهای
است که به حیوانات دارم. همچنین رضایت مردم وقتی نتیجه میگیرند و میآیند و تشکر
میکنند، برای من مثل این است که تمام دنیا را به من دادند، چون احساس میکنم که
واقعا برای مردم مفید بودم و آنها من را از دعای خیر محروم نکردند.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی
که در اختیار ما قرار دادید.