آزمونی برای همه: ارزشیابی، معیاری برای تفکیک سره از ناسره
دکتر وحید عطارد
نه من که جمیع دانشمندان و ادبای بزرگ جهان به بزرگی حافظ و گفتارش معترفند و کسی نیست که نامش را به زشتی برد، مستند به گفته سعدی نامدار:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
و ایضا میفرماید:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
بعضا ممکن است اینگونه تصور شود که با آوردن این بیت قصد توهین به دیگران است که اینچنین نیست بلکه منظور شاعر آن است که با کمک تجربه، افرادی که در درونشان نادرستی است را میتوان نمایان کرد. اگر بنده چیزی نمیدانم، مشکلی نیست؛ دلیل هم ندارد همه کس همه چیز بداند. ندانستن هم برای کسی عیب نیست اما اگر ندانست و سعی به پنهان کردن آن از طریق استدلالهای بیمعنی و گفتههای ناشایست و تهمت به دیگران بر آمد و به عبارت دیگر در او غش باشد، آن موقع است که بیت بر او کاملا صدق میکند و سیهروی خواهد بود، اگر نه در پیشگاه دیگران باشد که در مقابل وجدان خویش.
اما بزرگی به داشتن پست و مقام نیست بلکه به علم و ادب است. هرگاه که توانستیم دروازههای علم و دانش و ادب را بگشاییم، میتوانیم بزرگی را با خود یدک بکشیم. اینگونه نیست که قلم به دست گرفته و عقدههای دلمان را بگشاییم و ترهات سر هم ببافیم که مصداق آن حکایتی است از یکی از تئاترهای قدیم:
تئاتری در تهران برگزار میشود با استفاده از یکی از داستانهای شاهنامه و آن بیرون کشیدن بیژن از چاه توسط رستم. در این ارتباط در روی صحنه مثلا چاهی وجود دارد و سنگ بزرگی هم از مقوا ساخته شده بوده است و بر سر چاه گذاشته شده و بازیگر که به شکل و شمایل رستم آراسته شده بوده است، میآید و سنگ را بر میدارد تا بیژن را از چاه نجات دهد که یکی از تماشاگران از انتهای سالن یک شیشکی میفرستد و میگوید: «کاغذیه». بلیط تئاتر معمولا در در ردیفهای اول 15 تومان، در ردیفهای وسط 10 تومان و در ردیفهای اخر 5 تومان بود. بازیگر بعد از شنیدن گفته تماشاگر خیلی آرام سنگ کاغذی را بر جای خود میگذارد و به لبه صحنه میآید، کلاه رستم را از سر بر میدارد و میگوید: پانزده تومنیها با شما نیستم، ده تومنیها با شما هم نیستم، با اون تماشاگر پنج تومنی هستم که پنج تومن داده، توقع داره سنگ حقیقی بلند کنم و فتق بگیرم (البته بنده داستان را به نسخه محترمانه برگرداندم).
حالا این شده قضیه ما؛ مفت و مجانی مدرک بهمان میدهند و توقع دارند بزرگترین مسائل و مشکلات علمی و مدیریتی و اجتماعی و اقتصادی و روانی را حل کنیم. نه عزیزان، همه ما دامپزشک هستیم، بگذارید در حوزه فعالیت خودمان ارزشیابی شویم. نیازی نیست مرتب دستورالعمل صادر کنیم که اگر اینچنین بود بهتر بود و حالا چون نیست بدتر است. همین که به کار خودمان بپردازیم، هنر کردهایم. شاید از این رهگذر دریچهای به افق موفقیتهای بعدی باز شود. هر کس میتواند نقد کند اما نقد علمی و مرتبط. میتوان خاطرات را بیان کرد، اما خاطراتی که مرتبط با خود شخص است، نه از طرف دیگران که ممکن است خلط مبحث شود؛ بیان خاطرات به این دلیل که شاید بتواند از مشکلاتی که ممکن است سابقه داشته باشند جلوگیری کند، وگرنه اینکه من میگویم باید اینطور میبود و نکردند، خیانت کردند و از این پرت و پلاها، به تریش قبای کسی بر نمیخورد و بر آن اهمیتی قائل نخواهند شد.
غرض از این نوشته آن است که برای اینکه خودمان را محک بزنیم و ببینیم حقیقتا چقدر مطلعیم، موضوعی را به آزمون میگذارم. کامنتها و پاسخها قطعا بیانگر واقعیتها خواهد بود. قبلا در مورد تعریف mean کامنتی گذاشته بودم که تنها یکی از همکاران ارجمند پاسخ داد که بنده به دلیل آنکه تنها پاسخدهنده بودند، آن را به بحث نگذاشتم که قطعا هنگامی که تنها پاسخ است، احتمالا بهترین انتخاب خواهد بود. اما این سوال که سوال سادهای هم خواهد بود و بسیار در مورد آن صحبت میشود، یکی از اساسیترین موضوعات دامپزشکی است و به تمام قسمتهای دامپزشکی اعم از خصوصی و دولتی هم مرتبط است، به درستی وضعیتهای سلامتی دامها و انسانها را به رشته تحقیق میکشد و آن این است:
«مقدار ۱۰۰ تن گوشت مقرر است که از کشوری با آلودگی به بیماری RVF وارد شود. خطر انتقال آلودگی به کشور چقدر خواهد بود؟ یادآوری میکنم که معیار خطر کمی مورد نظر است، نه کیفی.»
از همه کسانی که علاقهمند هستند که کامنت بگذارند، خواهش میکنم صرفا در جهت سوال عنایت فرمایند، در غیر اینصورت از گذاشتن کامنتهای غیرمرتبط خودداری فرمایید. میدانم و در بسیاری از کامنتها هم گفته شده است که موضوع معیشت از مهمترین موضوعات است. اینجانب هم به آن عقیده راسخ دارم و خودم هم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنم و حق هم هست که مرتب در موردش بنویسند و درخواست کنند، اما موضوعات علمی و اینکه بدانیم چقدر میدانیم خود روشی است برای بهتر اندیشیدن و بهتر خواستن.
در پاسخ به پرسش اصلی، بهتر است متن بهجای پراکندگی در بحثها، بهطور دقیق و متمرکز، سوالات علمی و تخصصی را مطرح کند تا راهحلهای علمی و منطقی برای حل مسئله ارائه دهد. این سوالات میتواند به شرح زیر باشند:
۱. آیا مدیریت ریسک در کشور مبدأ بهطور صحیح انجام میشود؟ آیا این کشور از پروتکلهای بهداشت جهانی برای جلوگیری از انتشار بیماری تب دره ریفت تبعیت میکند؟ چه آزمایشهایی باید قبل و بعد از واردات گوشت به کشور انجام شود؟
۲. معیار دقیق برای ارزیابی خطر انتقال بیماری تب دره ریفت از گوشت چیست و چگونه محاسبه میشود؟
۳. پایداری ویروس تب دره ریفت در شرایط مختلف، مانند گوشت یخزده و غیر یخزده، چهقدر است؟
۴. خطرات این بیماری برای افرادی که در فرآیند حمل و نقل و فرآوری گوشت مشغول به کار هستند، مانند کارگران و قصابها، چیست؟
۵. آیا ممکن است بیماری از طریق گوشت آلوده دامهای کشور وارد شده و بهطور غیرمستقیم کشور را آلوده کند و در آینده به دامداریها آسیب بزند؟
۶. آیا راهحلهای جایگزینی برای واردات گوشت آلوده وجود دارد که به سلامت عمومی و دامها آسیب نرساند؟