رمز جاودانگی؛ راز ماندگاری ...!!!
دکتر سید بهمن نقیبی
تمامی ما در عمر خود با انسانهایی برخورد داشته و یا خواهیم داشت که تاثیرپذیری از آنان سبب شکلگیری شخصیت اجتماعیمان میگردد. این واقعیت در برهههای مختلف زندگی کمابیش مصداق دارد؛ هر چند کمیت و کیفیت آن میتواند متناسب با دهه عمرمان متفاوت باشد. معلمین زمان دانشآموزی، اساتید دوران دانشجویی، همکاران و بهویژه مقامات مافوق در محل کار و حتی افراد معمولی در جغرافیایی که در آن زندگی میکنیم، درجات متفاوتی از تأثیرگذاری را بر ما داشته و دارند و نوع رفتار ما در اجتماع برآیند درجات الگوبرداری از رفتار و منش آنان میباشد و البته که تاثیر تربیت خانوادگی و تا حدودی ذات هر انسان در این میان نقشی مهم و اساسی دارد.
به عنوان یک کارمند شاغل در بخش دولتی، اعتقاد دارم که نوع رفتار ما در اجتماع و محیط کاری تا حدود زیادی بازتابی از رفتار و کردار همکاران و بهویژه مقاماتی بوده که مافوق ما محسوب شده و در مسیر شغلی و قرار گرفتن در همان موقعیت اداری، ناخودآگاه منعکسکننده بخشهایی از رفتارهای ایشان در شخصیت خود هستیم.
نمیدانم نامش را تقدیر یا شانس بنامم که آغاز خدمتم در تشکیلات دولتی دامپزشکی مصادف شد با مدیریت بزرگمردی که هر لحظه با او بودن، در حکم تلمذ در محضر استادی متبحر و کاربلد بود. او اسوهای کمنظیر از الگوی مدیریتی بود که عشق به خدمت در حرفه سخت دامپزشکی را علیرغم تمامی کمبودها و ناملایمات در وجودمان شعلهور ساخت؛ به ما آموخت که چه مسئولیت سنگینی در قبال آحاد جامعه داریم، آنجا که ارتقای بهداشت عمومی هدفی مهم در مسیر شغلی ماست و حفظ و صیانت از سرمایه دامی با هدف تامین معیشت و اشتغال پایدار در تعداد قابل توجهی از افراد جامعه، رسالت شغلی ما محسوب میگردد. به ما یاد داد که جایگاه اربابرجوع، آقایی است و ما در هر مسئولیت و رده اداری یک وظیفه بیشتر نداریم و آن خدمت صادقانه و متعهدانه است. از او آموختیم که مصالح عمومی بر منافع شخصی ارجحیت دارد و قرار گرفتن در مسیر ارتقای شغلی و پذیرش مسئولیتهای اداری در راستای شیفتگی خدمت است و نه تشنگی قدرت؛ به ما یاد داد که ناگزیر به تجهیز خود به علم روز دامپزشکی هستیم، نه برای فخرفروشی و احتباس اطلاعات، بلکه برای فزونی خدمت عالمانه به مردمی که ولینعمتمان هستند و ما از او به طور عملی آموختیم که هر گاممان آوردهای داشته باشد برای هموطنانمان ...
سخن از «دکتر علیمحمد اویسی» است؛ نخستین مدیر کل دامپزشکی استان قزوین که زاده استان مرکزی بود و دانشآموخته رشته دامپزشکی از ارومیه که بلافاصله پس از اتمام تحصیلات، خدمتش را از محرومترین نقاط کشور آغاز و در ادامه مسیر خدمتی به گیلان و سپس قزوین آمد و در حالیکه انتظار بهرهمندی فزونتر از خدماتش در جایگاههای اداری بالاتر بود، در روز پنجشنبه یازدهم بهمن ماه ۱۳۸۰ و در حالیکه هنوز ۳۷ بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، در حادثهای باورناپذیر، از کوههای پوشیده از سفیدی برف زمستانی در شهر آوج و حوالی صلوة ظهر، سفر بیبازگشتش به آسمان لایتناهی را آغاز کرد تا شاهدی همیشگی بر این اصل باشد که «رمز جاودانگی» طول عمر نیست و ثابت کرد که «راز ماندگاری» ماندن در قلب انسانهایی است که او را از عمق وجودشان دوست دارند و یادش را برای همیشه و نامش را همواره زنده نگاه میدارند.
پنجشنبه ۱۱ بهمنماه ۱۴۰۳
آن مرد رفت