حکیم مهر - "اخلاق" و "بیاخلاقی" در علم و حرفه - گفتگوی خبرنامه فرهنگستان علوم با استاد دکتر حسن تاجبخش / چهره ماندگار و رئیس گروه علوم دامپزشکی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران
به نام خداوند جان و خرد آغاز میکنم. از خبرنامه فرهنگستان علوم به خاطر این گفتگو تشکر میکنم. خدا را شکر میکنم که این خبرنامه مدتهاست که به نشریهای وزین تبدیل شده است و به موضوعات مناسب میپردازد. به نظر بنده، اخلاق در جوامع مختلف تعاریف متفاوتی دارد. در کشور ما همیشه موضوع اخلاق به عنوان یکی از اصول ساسای در کار و فلسفه ما دخالت داشته است. کتب "اخلاق ناصری" و "اخلاق محتشمی" که هر دو تألیف خواجه نصیرالدین طوسی هستند گویای این موضوع است. موضوع اخلاق در تمامی رشتههای علمی از جمله علم پزشکی جایگاه قابل اعتنایی دارد. در سایر رشتهها نیز به این موضوع توجه خاص میشود، گرچه در آنها از واژه "اخلاق" استفاده نمیشود. ما در قدیم مجموعه فتوتنامههایی نیز داشتیم، مانند "فتوتنامه سلطانی"، "فتوتنامه چیتگران" و "فتوتنامه مهتران". بنده نیز در این خصوص مبحثی از جلد دوم کتاب "تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران" را به این موضوع مهم اختصاص دادهام.
در فارسی گاهی به جای فتوتنامه از عبارت "رساله جوانمردان" استفاده میشود که 1210 نمونه چنین رسالههایی به تصحیح مرحوم صراف تدوین و منتشر شده است. همه این آثار به اخلاق اختصاص داده شده و گویای اهمیت این موضوع در کشور ما است. نظامی میگوید :
که هست اینجا مهندس مردی استاد جوانی نام او فرزانه فرهاد
در این بیت فرزانگی و استادی در کنار هم آمده است. منظور از فرزانه، خردمند بزرگی است که نظریهپردازی میکند. فردوسی نیز سخنش را با "به نام خداوند جان و خرد" آغاز میکند. شاهنامه نوعی خردنامه محسوب میشود. مولانا نیز با اینکه گاهی به عقل میتازد اما باز درباره آن صحبت میکند، آنجا که میگوید :
ای بردار تو همان اندیشهای مابقی خود استخوان و ریشهای
اخلاق یعنی شخص به شیوه آداب و مدنیت رفتار کند و در منزل، محل کار و در جامعه رفتار شایستهای از خود نشان دهد. وقتی میگوییم کسی آدم بااخلاقی است، در واقع میزانی را برای تعریف او استفاده کردهایم. شخص بااخلاق تا حد امکان و توانش سعی میکند نیاز مراجعهکنندگان را پاسخ دهد. اگر حرفهای دارد که در ارتباط مستقیم با نیاز مردم جامعه است باید با گذشت و ایثار با آنها رفتار کند. باید در رفتارش اعتدال داشته باشد. حد اعلای این مهم را در علم پزشکی مییابیم. توجه به اخلاق پزشکی از زمان بقراط شروع شد. در دوره اسلامی همان شیوههای بقراطی به وسیله علی ابن عباس مجوسی اهوازی تکمیل و تصحیح و به صورت توصیهنامهای برای پزشکان تدوین شد. یک پزشک علاوه بر اینکه تا مداوای کامل بیمار خود باید جویای احوال او باشد(که البته متأسفانه در جامعه امروز به دلایلی این مهم مانند قدیم صورت نمیگیرد) باید رازدار نیز باشد. پزشک باید مانند دریا باشد و رازهای بیمار را جایی فاش نکند.
یکی از مسائلی که توجه به آن بسیار مهم است، توجه به موضوع اخلاق در علم است. بزرگترین و بدترین گناه در علم، دزدی کردن است. اینکه چیزی را فردی بنویسد یا ادعا کند ولی آن متعلق به شخص دیگر میباشد و آن را به نام خودش مطرح کند، نمونه دزدی علمی است. در این صورت از وجود خودش نیز دزدیده است و از ارزش و وجود خودش نیز بیهوده کاهیده است. بدون آنکه در مورد موضوع اطلاع و اشرافی داشته باشد. متأسفانه دزدی علمی در جوامع باب شده است که به آن "انتحال" یا "سرقت ادبی" نیز گفتهاند. باید یاد بگیریم که حرمت صاحب اثر را نگهداریم و در مواقعی که لازم است از جایی نقل قول کنیم، به نام نویسنده اثر ارجاع دهیم. این عمل به ارزش درونی خودمان نیز اضافه میکند. وقتی سرقت در علم باب شود، افراد کمتر سراغ فعالیت کردن و زحمت کشیدن میروند.
اینکه فقط به تعداد مقالات و کتب منتشر شده اکتفا کنیم و بگوییم علم ما پیشرفت داشته معیار درستی نیست. باید ببینیم چند درصد از این آثار در پیشرفت علم و صنعت و اخلاق کشور تأثیر داشته است. متأسفانه این مسئله به سیاستها و ضوابط تدوین شده در مراکز آموزشی برمیگردد که تعداد آثار را بیشتر مبنای اعطای امتیاز و مبنای پیشرفت علم میانگارند. البته این معیار را به عنوان یک معیار تأثیرگذار انکار نمیکنم، اما معیار مطلقی نیست و به ابعاد و مسائل دیگر نیز باید توجه داشت.
چیزی در وجود انسان وجود دارد که مهمتر از دانش است و آن اینکه شخص در خودش جوهرهای داشته باشد که نخواهد از کار و حرفهاش بکاهد. اینکه شخص در محل کارش حاضر باشد اما بیشتر اوقات خود را به بطالت بگذراند و تفریحی کار کند، مصداق کاستی در حرفه و شغل است. یک استاد دانشگاه ذاتاً باید معلم باشد. باید به حرفه خود عشق بورزد. باید صادق و بااخلاق باشد و شاگردانش را مانند فرزندانش بداند و با مهربانی به آنها بیاموزد. گردونه زندگی گردونه اخلاق است، بیاخلاقها به تدریج از دایره خارج خواهند شد.
دانش باید با اخلاق توأم باشد. سنایی میگوید :
علم کز تو، ترا نبستاند جهل از آن علم به بود صد بار
همراه علم، باید تواضع، نیکویی و مهربانی باشد. باریتعالی مظهر تمامی زیباییها و خوبیها است. مظهر همه بخشندگی، همه کمال، شخصی که مایل است به سوی کمال حرکت کند باید توجه به این اصول اخلاقی را مدنظر داشته باشد.
نقطه مقابل اخلاق، "بیاخلاقی" است. اگر فردی در محیط کار بیشتر وقت خود را به بطالت بگذراند، کار نکند یا تفریحی کار کند و برای کار و حرفه آنطور که باید زحمت نکشد، مظهر بارز بیاخلاقی حرفهای است. اینکه بخواهد به جای کار کردن فقط سر از کار دیگران دربیاورد و در نهایت زحمات آنها را به نام خودش تمام کند، مظهر بیاخلاقی است. شخص بیاخلاق وجود ناچیزی دارد. برای رسیدن به کمال باید وجود خود را مانند شمعی سوزاند که اطرافیان را روشن کند. محمد بن زکریای رازی و ابوریحان بیرونی تمام وجودشان را به پای علم سوزاندند و تاریخ میگوید که در این راه حتی نور چشمهای خود را از دست دادند. برای رسیدن به کمال باید اخلاق داشت. باید آتش روشناییبخش روشن کرد. باید قدر این دانشمندان را دانست. اگر قدرشان را ندانیم جامعه به سمتی سوق پیدا خواهد کرد که جبرانش امکانپذیر نیست.
اساتید دانشگاه اگر اخلاقی رفتار کنند، شاگردان نیز یاد میگیرند که اخلاقی رفتار کردن چگونه است. مجموعه شرایط کار باید محیطی آرام و آسوده باشد. آسودگی یعنی نفی سودگی و جلوگیری از فرسودگی، در چنین محیطی میتوان خوب کار کرد. برای ایجاد چنین محیطی اخلاق نقش بسیار مهمی دارد. باید باید بگیریم که اگر میخواهیم در شغل و حرفه خود رشد کنیم، بیدریغ کار کنیم و زحمت بکشیم. باید یاد بگیریم برای رشد حرفهای باید وجدان کاری داشته باشیم، باید خلاقیت داشته باشیم، باید به جای حاشیهسازی و حرفه و گفتگوی بیهوده، از وجود و درون خودمان استفاده کنیم، نوآوری کنیم و به جای پرداختن به حاشیه، صرفاً کارمان را درست انجام دهیم. مولانا میگوید :
گر تو توکل میکنی، در کار کن کار کن، پس تکیه بر جبار کن
کافی است درست کار کنیم و به خداوند متعال و عادل تکیه کنیم. اگر خوب کار نکنیم، نه خودمان به مراتب بالاتر میرسیم و نه جامعه از کار ما سودی خواهد برد. باید همیشه قیود اخلاقی در کار را نیز در نظر داشته باشیم. کسی که قیود اخلاقی در حرفه و کار نداشته باشد و به آنها توجه نکند، به تدریج از گردونه خارج خواهد شد. باید در وجود خود به تمامی بپذیریم که باید در مقابل آنچه که میگیریم چیز بهتری ارائه و عرضه کنیم. این امر باعث رشد حرفهای ما نیز خواهد شد. این هم به نفع خودمان است هم به نفع دانشگاه، سازمان یا دستگاهی که برای آن کار میکنیم.
طبیعت موهبت الهی است که خداوند به ما به امانت داده است. اگر اخلاقی باشیم در جهت تخریب آن رفتار نخواهیم کرد.
فرهنگستان هم که کانون توجه به علم و فرهنگ کشور است میتواند در نهادینه کردن اخلاق علمی در جامعه تأثیر داشته باشد.
اگر سخنرانیها یا گردهماییهای علمی در این موضوعات برگزار کند، برای آحاد جامعه تأثیرگذار خواهد بود. بنده تمام عمر خود را در جهت تهیه و تصحیح کتب مختلف از جمله "الاغراض الطبیه و المباحث العلاییه" و "ذخیره خوارزمشاهی" صرف کردم. نور چشم یک دانشمند و صاحب اثر باید روشناییبخش نسلهای آینده باشد. امیدوارم که نسل جوان کشورمان با اتکاء به خداوند و در سایه تلاش و زحمت و توجه خاص به اخلاق علمی و حرفهای فعالیت کنند و امیدوارم که کشورمان همیشه آباد باشد.
خبر مرتبط :