مصطفی نعمتی در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» در سایت تابناک نوشت:
مرگ بدون درد، پایان رنج بی پایان پلنگ تنکابن
این تیتری است که در تاریخ 16 دی در سایت تابناک دیدم. پلنگ تنکابن، بی گناهتر از همه ما بلایی این چنین به سرش آمده است:
"ساچمه های موجود در بدن حیوان مربوط به زمان های مختلف است و این نشان می دهد که پلنگ چندین نوبت هدف گلوله قرار گرفته است. ضمنا پنجه دست چپ این پلنگ نیز در گذشته از ناحیه مچ قطع شده است که احتمالا به دلیل گرفتار شدن در تله سیمی بوده است. پلنگ تنکابن چندین بار پس از تحمل رنج ناشی از برخورد گلوله و قطع شدن پنجه دست بر اثر گرفتاری در تله های سیمی، هربار به زندگی ادامه داده و نهایتا شلیک آخرین گلوله منجر به قطع نخاع و فلج کامل پلنگ شده است."
غرض از نگارش این سطور نه بیان دوباره رنج این مخلوق خدا و نه بیان تأثر بنده و امثال بنده است. بلکه یادآوری این نکته است که جامعه ما به کدام سمت میرود. قطعا در جنگلهای تنکابن خبری از ابزارآلات ارتباطی چندانی نیست که بخواهیم این قبیل اتفاقات را به تهاجم فرهنگی مرتبط سازیم و از این طریق فرافکنی کنیم و صورت مسئله را پاک کنیم. فرد یا افرادی که این چنین به حیوان زبان بستهای رحم نمیکنن، با آنها که زبانشان باز است چه خواهند کرد؟ فقط کافی است از دوستان خود بپرسید آیا در موبایلهای خود (منطبق با آخرین فناوریهای روز دنیا) کلیپی مرتبط با حیوان آزاری دارند؟ خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بکنید یابنده خواهید بود. روزی را به یاد دارم که مسافران خودرویی که سوار بودم بدون هیچ آشنایی خاصی در عرض چندین دقیقه مشغول به رد و بدل کردن کلیپی مربوط به "دار زدن یک گربه" شدند.
صدای زجههای گربه هنوز در گوشم طنینانداز است. و بدتر از آن صدای خندههای مسافرین و راننده از دیدن این صحنهها! یا مقالهای میخوانیم با این عنوان در همین سایت تابناک: سگکشی غیرقانونی است؛ اما حقوق حیوانات خریدار ندارد
من در پی دفاع از حقوق حیوانات نیستم. ولی به یاد جمله گاندی میافتم: بزرگی و پیشرفت اخلاقی یک ملت را میتوان از رفتاری که با حیوانات دارند، سنجید. ما با این همه بیرحمی نسبت به زبانبستهها، دیگر جای هیچ گلایهای از ظلمی که بر یکدیگر روا میداریم، نداریم. دیگر حتی نمیتوانیم این سؤال را از خود و خدا بکنیم که چرا وضعیتمان اینگونه است؟ چرا زندگیهایمان هر روز سختتر از دیروز میگردد؟
این عاقبتی است که خودمان، نه دولت، نه ماهواره، نه اینترنت، نه موبایل، نه ویچت و نه هیچ چیز دیگری، فقط و فقط خودمان، خود ما ملت، خود ما مردم برای خود رقم زدهایم.
نمیتوانیم بیرحم باشیم و به حیوانات آزار برسانیم اما دم از انواع حقوق احقاق نشده بزنیم. این یک تناقض آشکار است. هنگامی که ما به حقوق یک موجود بیگناه احترام نمیگذاریم یعنی در ناخودآگاه خود برای "حق" ارزش قائل نیستیم. و وقتی برای چیزی ارزش قائل نیستیم چگونه میتوانیم آن را داشته باشیم یا برای آن تلاش کنیم.
هنگامی که ما به حقوق یک موجود بیگناه احترام نمیگذاریم یعنی به "ناحق" ارجحیت دادهایم. و این دردی است که اگر همه تحریمها برداشته شود و همه آزادیها داده شود و همه قوانین اجرا شود و همه آنچه ما از آنها شکایت داریم برطرف شود، برطرف نمیشود که نمیشود تا خودمان نخواهیم. و این درد ما را، جامعه ما را به سمت انحطاطی بسیار رنجآور تر از مرگ بیدرد این پلنگ میبرد. اگر نیاز به تغییری هست، اگر نیاز به اصلاح هست، باید از خود خود خودمان شروع کنیم. باید از موبایل خود شروع کنیم.
از همین جا از همه شمایی که این مطلب را میخوانید، میخواهم. میخواهم که از موبایل خود شروع کنید و این سیاههها را پاک کنید. از تذکر به فرزند خود هنگام آزار یک مورچه شروع کنید که خدا به آن مورچه نیز حق زندگی داده است و ما که هستیم بخواهیم در برابر حقی که خالق عطا کرده بایستیم. شروع کنید شاید به حول و قوه الهی زمانی لبخند واقعی، لبخند حقیقی بر روی لبهایمان بنشیند، آن زمان که خالق همه مخلوقات، خالق این پلنگ از ما راضی و خشنود باشد.