پیشنهاد:
خط مقدم صنعت میگوی کشور، الگوی صادرات محصولات کشاورزی شود
دکتر حسین یاوری
دامپزشک، متخصص بهداشت و بیماریهای آبزیان
"ما نیازمند الگوی مناسبی در حوزه بازاریابی، مشتری مداری و صدور محصولات به اتحادیه اروپا هستیم ."
فرض کنید این جمله را در جلسهی اتاق بازرگانی میشنوید. چه نتیجهای میگیرید؟ پیام این جمله برای شما چیست؟
دقیقاً نیازمند چه چیزی هستیم؟ باید چه کار کنیم؟ کسی که میگوید نیازمند الگویی برای ارایه محصولی صادرات محور هستیم، چه نیاز یا نیازهایی را حس کرده که باید الگوبرداری کند؟ خط مقدم این دسته بندی ها کدام بخش از زنجیره صنعت میگو قرار گرفته است که به باور نگارنده، باید الگوی صادرات سایر محصولات کشاورزی شود؟
برابر آمار رسمی، صادرات محصولات کشاورزی کشورمان در 8 ماهه امسال با رشدی 2.7 درصدی نسبت به مدت مشابه، از رقم 4 میلیارد دلار اندکی فراتر رفته است. بیش از یک پنجم این آمار مربوط به محصولات لبنی و حدود 10 درصد آن نیز محصولات صنایع تبدیلی بوده است. در این شرایط، با عنایت به سرمایه گذاری های هنگفت و ظرفیت های به مراتب بیشتر تولید و صادرات محصولات کشاورزی در کشور ازجمله در حوزه دام و طیور و آبزیان، و با توجه به دغدغه های مردم و مسئولان برای رونق اقتصادی با هدف ایجاد اشتغال و افزایش سرانه درآمد ایرانیان به ویژه در سالی که به عنوان "اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال" نامگذاری شده است، شاید این آمار چندان رضایت بخش نباشد.
در نظر داشته باشیم، از جمله ویژگی های اقتصاد مقاومتی هم تولید درون زا و برون نگر است؛ یعنی محصولی که با تکیه بر مزایای بومی هر منطقه، تولید دانش بنیان، پژوهش های بازاریابی و سنجش رضایت مشتریان، کاهش هزینه تمام شده و افزایش کیفیت با هدف افزایش سطح رقابت پذیری با محصولات مشابه در بازارهای ملی، منطقه ای و جهانی بتواند جای پای خود را در داخل و خارج مرزها مستحکم کند و ارزآوری و اشتغالزایی برای ما به ارمغان بیاورد. اما به راستی برای این که به الگویی مناسب برای صدور محصولات کشاورزی و دامی کشور دست یابیم، چه پیش نیازهایی را باید مورد مداقه قرار داد؟ اصولا هزینه-فایده الگویابی و الگوسازی در این میان چگونه است و به چه میزان می تواند فعالان این عرصه را یاری برساند؟ آیا الگویی که در مورد یک نوع خاص محصول و در یک شرایط زمانی و مکانی خاص تا حدودی جواب داده، قابل تعمیم به دیگر انواع محصولات و حوزه های تولیدی و صادراتی دیگر نیز هست؟ اگر بله، چطور؟
با اتکا به همین فرضیات و سوالات است که اگر بخواهیم تعریف درستی از الگوبرداری در دست داشته باشیم، باید به سراغ کسانی برویم که برای نخستین بار در این زمینه به عنوان یک مفهوم مستقل بر آن تاکید کردند و در مورد آن حرف زدند.
ادبیات یا اصطلاح الگوبرداری گرچه از بدو خلقت انسان وجود داشته است اما به شکل کلاسیک بویژه در حوزه های مدیریتی از سال 1970 تا سال 2000 این تئوری رواج بیشتری یافته و مقالات زیادی در این زمینه منتشر شده است.
به تازگی با جهانی شدن بسیاری از فعالیت های تجاری، گستره ی سنجش ها و معیارها به سمت شیوه های تطبیقی یا یکسان ساز در زمینه های مختلف حرکت می کند. بدیهی است، توجه به معیارها و ضوابط فراملی استانداردسازی نیز روز به روز قوت و استحکام و اهمیت بیشتری به خود گرفته است.
البته در بسیاری از کشورها بویژه کشورهای کمتر توسعه یافته یا درحال توسعه، زمینه سنجش ها برای الگوبرداری هنوز از عدم پیشرفت های نظری رنج می برد که کشور ما نیز از این قاعده مستنثی نمی باشد. از آنجایی که ما نیز در دوران گذر از رکود فراگیر اقتصادی به سر می بریم و تکیه بر صادرات غیر نفتی اولویت کلان کشور است، برای نیل به این هدف مهم و ملی، شدت نیازمندی ما به برنامه های کاربردی برای هدایت صحیح تمام صنایع و دستیابی به نتیجه نهایی زنجیره های تولید بالاخص بخش کشاورزی، بیشتر از پیش احساس می شود.
این موضوعات و برخی نکات مطرح در این روزها از سوی اتحادیه های وابسته به تصمیمات دامپزشکی کشور بود که نگارنده را مجددا بر آن داشت پیرو مباحث متنوع قبلی که در زمینه ی دامپزشکی نوین، مشتری مداری، توسعه صنعت دامپزشکی و شاخصهای آن، تفکر سیستمی و نظام مند، نحوه گزارش بیماریها در جراید، مدیریت منابع، تجارت جهانی و دامپزشکی، نقش تفاهم نامه های بین المللی با دامپزشکی، اشتغال، برند و لیبلینگ، کارآفرینی دولتی و تصمیمات جزیره ای به رشته تقریر درآورده و در سایت تخصصی دامپزشکی حکیم مهر تاکنون منتشر یافته است، بخشی از پیام نهفته آنها را در این نوشتار و در تکمیل مقالات قبلی آشکار سازد.
در صورت فراغت بال اگر نیم نگاهی به آنها داشته باشید، در تمام آن مباحث آن پیام به ظاهر پنهان که به تمام ذینفعان حوزه خدمات و تجارت مرتبط با دامپزشکی ارسال شده است و می توان آنرا در بیلبوردی نمایان ساخت "الگوبرداری ما باید مبتنی بر بومی سازی اما در مدار جهانی باشد." به عبارت دیگر؛ همان شعار معروف یونسکو که از حیطه امور فرهنگی و اجتماعی به حوزه مباحث اقتصادی هم تسری یافته است: «جهانی بیندیش و محلی عمل کن.»
اجازه بدهید نمونه موفق ژاپن را مثال بزنم؛ به گفته اکثر نظریه پردازان، زنجیرهای از رویدادها بود که منجر به سرعت گرفتن روند صنعتی سازی ژاپن شد. نظریه پردازان دوران میجی ژاپن میگفتند ما میتوانیم تکنیک ساختن پلهای فلزی را وارد کنیم اما این کار کمکی به ما نمیکند بلکه ما باید چیزی را به ژاپن بیاوریم که باعث دست یافتن به تکنیک ساختن پلهای فلزی شده است، یعنی فرهنگ و اندیشه صنعتی شدن را.
حال دو سوال کلیدی دیگر نیز برای شفافیت بهتر موضوع مطرح کنیم : مگر صنعت پرورش میگو از نظر نگارنده کدام تکنیک را بدست آورده است که قابل تسری به سایر صنایع بخش کشاورزی است؟ کدام بخش صنایع کشاورزی نسبت به میگو نامطلوبی از خود نشان داده است که برای خروج از این وضعیت باید از بخش مطلوب صنعت میگو از ابزار مهم الگوبرداری استفاده کرد؟
اگر بپذیریم بازار یا بازاریابی نتیجه نهایی هر زنجیره تولید است، پاسخ سوالات مطرح شده و در یک کلام موضوع اصلی این نوشتار به طور کامل قابل درک و تبیین خواهد بود. پس چون نتیجه نهایی در معرض قیاس ها، سنجش ها و ارزش گذاری قرار می گیرد، نمی توان آنرا خط مقدم زنجیره تولید نیز در نظر گرفت؟
حال با توجه به اینکه فعالیت در خط مقدم هر زنجیره تولیدی با توجه به پیشرفت های سریع و قابل توجه در علم و تکنولوژی، پیشرفت های قابل توجه و دایم دانش مدیریت، رقابت جهانی و وجود شرایط رقابتی در بازار کار می طلبد، نباید الگوبرداری های مناسبی مد نظر صنایع بویژه صنایع کشاورزی قرار گیرد.
با همه این اوصاف، متاسفانه قطار منتقدان تنها سازمان آشنا به زبان استانداردهای بین المللی، یعنی دامپزشکی در کشور با توجه به شرایط جدید هر روز مسافران جدیدی را سوار می کند و آماج نامهربانی ها و گاهی واژه های نامناسب قرار می گیرد که در تمام این خط مقدم ها مسئولیت ممیزی ها یا به زبان ساده نمایندگان مشتریان مسئولین فنی بهداشتی هستند. نمونه اش همانطور که در سایت های خبری دیدید، آخرین آن نه انتقاد بلکه استفاده از ادبیاتی کوچه بازاری با بیان واژه شرارت بود که نگارنده را ملزم به نگاشتن این نوشته کرد.
اگر به درستی این ناظران، ممیزان خط مقدم محصولات نهایی مواد خام با منشاء پروتئین حمایت نشوند و با تنهایی خود دست و پنجه نرم کنند، این مسافران عن قریب ممکن است سبب شوند ریلگذاری علمی این نهاد بین المللی را بر ریل دیم قرار داده و نتیجه اش رسیدن به ناکجا آباد یا نامطلوبیت محصول نهایی از دیدگاه بازار شود.
نگارنده امیدوار است با قلم الکنش بتواند این پیام را منتقل کند که خط مقدم هر محصولی که محصولات کشاورزی از این قاعده مستثنی نیست، نتیجه نهایی زنجیره تولید است.
اگر کارگاه های فراوری میگو را در این نوشتار خط مقدم زنجیره تولید صنعت بزرگ میگو معرفی می کند، چون می داند ممیزها و مشتریان اروپایی محل آمد و شدشان همین فرآوری ها است.
حال اگر توصیه می کنند صنعت قزل آلای کشور اگر قرار است زنده بماند برای الگو برداری سری به این کارگاه ها بزند و از تجربیات آنها الگوبرداری و تاریخچه راه اندازی و ممیزی آنها را عملی کسب کند؛ بیراه نبوده است.
اگر متصدیان کشتارگاه های دام روزی تصمیم گرفتند با قلم بین المللی دعوتنامه ای برای عرضه محصولات کشتارگاهی علاوه بر گوشت (از قبیل پوست و آلایش های دامی و ...) و در خواست بازدید مشتریان سایر کشورها را از کشتارگاه داشته باشند؛ باید که سری به برنامه ها و روش های نظام مند مدنظر اتحادیه اروپا یا حصب ها(haccp ) بزنند که در عمل آوری های میگو وجود دارند.
آن موقع با این بینش و آموزش عملی هیچگاه بیان آنها آیین نامه ای را بدخواهی یا شرارت نخواهد خواند بلکه درخواست بازنگری یا بروزرسانی را مطالبه خواهد کرد و شرارت را نقاط بحرانی (critical point ) خط تولید خواهد دانست و بدنبال حذف این نقاط بحرانی با راهنمایی ها و مشاوره های مسئولین فنی بهداشتی حرکت خواهد کرد. گرچه نگارنده قبلاً با ادبیات همین الگو برداری آدرسی به ایشان و بقیه منتقدین این سازمان تنها یعنی کشتارگاه های برزیل داده است تا با چشمانی نیک اندیش به دنیا بنگرد.
این کمینه دیگر لازم نمی داند برای الگوبرداری سری به کشتارگاه های برزیل بزنید و اگر این توصیه را در مقاله اخیر که الگوی کشتارگاه را برزیل عنوان کرده بودم، حالا الگوی ممیزی کشتارگاه های گوشت کشور را فرآوری های میگو اعلام می کنم. بدین ترتیب، می توان امیدوار بود که بعد از آموختن ایشان ببیند امکان نوشتن دعوتنامه ای برای یکی از کشورهای خارجی برای بازدید از کشتارگاه های کشور را که عنوان رییس این اتحادیه را یدک می کشد، دارند. تا اگر شرایطی پیش آمد، کشتارگاه ها صلاحیت بسته بندی و لیبلینگ گوشت سایر کشورها را هم برای صادرات داشته باشیم.
اگر رییس محترم اتحادیه گوشت کشور در بیانی خارج از عرف که قلم توان نوشتن آن را ندارد این گونه به سربازان خط مقدم بهداشتی می تازد، من اینگونه ادبیات را ناشی از نا آشنابودن این عزیزان با دنیای جدید مدیریتی می دانم .
با این حال حتی اگر قرار است صنعت خرما، کشمش، زعفران و محصولات باغی و جالیزی کشور بر مدار توسعه پایدار و ارزآوری مناسب حرکت کند، به بهره برداران آن ها توصیه می شود الگویی از خط مقدم میگو را بردارید و بسته بندی این محصولات با ارزش را نسبت به بسته بندی کاشی و سرامیک ارتقا دهید.
بخش عمده برگزاری جشن میگو هفته اخیر به علت فعالیت همین عزیزان خط مقدم این زنجیره است؛ که اگر بازار مصرفی خوبی وجود نداشته باشد، به نظر مانند سایر محصولات کشاورزی جشنی بابت این برگزار نمی شد.
پس تصمیم گیران عرصه تولید! برای تسری این قبیل جشن ها به حوزه فعالیت خود، باید ابتدا و در گام نخست ولی حیاتی، پیشانی یا خط مقدم صنعت خود را شناسایی کنید! خط مقدمی که البته خیلی مواقع در انتهای زنجیره ارزش قرار گرفته است:
خط مقدم صنعت دامپروری، کشتارگاه است. خط مقدم صنعت قزل آلای کشور کارگاه های فراوری ماهی است. خط مقدم صنعت خرما و کشمش و زعفران و خاویار، کارگاه های بسته بندی آنها است.
با این حال چون زحمت سفر و هزینه انجام بازدید ها جهت آشنایی با فرایند ممیزی ها و نحوه لیبلینگ محصولات صادراتی از سایر کشورها ممکن است برای بسیار ی از دوستان سخت بوده باشد، امروز نگارنده تصمیم گرفت تا ضمن دست مریزاد به تمام عزیزان صنعت میگو، یادی داشته باشد از خط مقدم این زنجیره صنعت یعنی کارگاه های فراوری میگو که با تمام ناباروری، با همت همه و برنامههای نظارتی ولی هوشمندانه هم صنفی های عزیزم یعنی دامپزشکی کد تاییدیه اتحادیه اروپا بر بسته بندی های محصولات این صنعت حک شده باشد را به عنوان الگویی مناسب معرفی کند.
و دوباره اعلام شود با اینکه ملالت های زیادی همه دست اندرکاران این زنجیره تولیدی از جمله ناظران بهداشتی در این راه به جان خود خریده اند، اما همانطور که قبلا نیز نوشته بودم هر ماموریتی به این سفیران بهداشت و اقتصاد واگذار کرده اند، به درستی با کمترین حق الزحمه به سرانجام رسانده اند.
پس به همه فعالان عرصه تولید و صادرات توصیه مشفقانه و برادرانه می کنم بیایید دست این سرمایه های فکری کشور را که اکنون احساس می شود تنها هستند، بگیریم و در مقام خشوع و تواضع با تمام سرمایه های فکری کشور قرار گیریم تا سرسبزی و رونق اقتصادی را با الگوبرداری صحیح ببینیم.
از بهاران کی شود سر سبز سنگ
خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ
سال ها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش