حیوان آزاری را می توان یکی از پدیده های اجتماعی نکوهیده
دانست که لازم است در متن و زمینه اجتماعی اش بررسی و برای مقابله با آن چاره
اندیشی شود.
به گزارش حکیم مهر به نقل از ایرنا، لزوم توجه به متن و
زمینه در بررسی و تحلیل پدیده های اجتماعی یکی از موارد بسیاری مهمی است که به سان
یکی از اصول اساسی، در تحلیل های جامعه شناختی به کار می رود؛ در این معنا توجه به
متن از این رو حیاتی می نماید که به تحلیل و درک رفتارهای خاص در هر فرهنگ کمک می
کند؛ رفتاری که در یک زمینه می تواند به سان گناهی نابخشودنی جلوه کند، در فرهنگی
دیگر با تساهل و مدارا سپری می شود. در نتیجه توجه به متن می تواند این پاسخ اساسی
را به ما بدهد که چرا رفتاری یکسان در فرهنگ های مختلف، با واکنش های متنوعی روبرو
می شود.
حیوان آزاری را به عنوان یک پدیده نکوهیده می
توان مثالی از این دست دانست؛ پدیده ای که اگرچه در کشور ما و تا زمان حاضر برخورد
قانونی و عرفی با آن نشده است اما در سایر جوامع به سان یک مشکل روانی و نیازمند
مداخله جامعه دیده شده و طیفی از برخوردهای مختلف در قبال آن اعمال می شود.
«دکتر مجید صفارنیا» روانشناس اجتماعی و هیات علمی دانشگاه
در باب اهمیت زمینه اجتماعی در تحلیل مسائل بر این عقیده است: ابعاد مختلفی در
رابطه با مبحث حیوان آزاری مطرح است که یکی از آنها زمینه های اجتماعی و فرهنگی
وقوع این رفتار است؛ چنانچه چنین اتفاقی در کشوری مانند هندوستان بیفتد، نگاه
اجتماعی به فرد خاطی، نگاهی منفور خواهد بود و شاید اشد مجازات را به لحاظ مذهبی و
فرهنگی برای آن در نظر بگیرند؛ چرا که برخورد با حیوانات در این فرهنگ توام
با احترام است؛ در نتیجه بسته به نوع نگاه به حیوانات در فرهنگ های مختلف، رفتاهای
متفاوتی هم در قبال آنها وجود دارد؛ در برخی فرهنگ ها -مثلا در مذهب شینتو یا بودا
- حیوان و گیاهان را در اولویت زیست نسبت به انسان ها در نظر می گیرند، به همین
دلیل در این فرهنگ ها حیوانات نسبت به انسان ها در علو درجات بیشتری هستند.
بعضی از مذاهب هستند که گیاهان و حیوانات را برابر با انسان
ها می دانند و در این ها هم رفتاری که با حیوانات می شود، در سطح پایین تری نسبت
به حیوانات نیست و همدلی در این جوامع با حیوانات بیشتر است؛ اما در برخی دیگر از
مذاهب و فرهنگ ها انسان اشرف مخلوقات تلقی شده و در اینجا است که تبعیض ها و ستم
ها شروع می شود و این انسان حق خودش می داند که به طبیعت آسیب برساند یا حیوانات
را آزار بدهد ومشکلی هم به لحاظ مذهبی پیش نیاید.
وی افزود: ما در جامعه ای هستیم که به نظر می رسد از نظر
قانونی و اخلاقی، اخلاق و قانون حاکم بر جامعه، مشکلی با این داستان - آزار
حیوانات - ندارد؛ تصور کنید زندگی در یک سده پیش را که مثلا سر حیوانات شکار شده
را در اتاق و خانه ها می آویختند و این موضوع نشان از نوعی تشخص داشت؛ یعنی ما
فرهنگ و اخلاقی داشته ایم که در آن رفتار منصفانه، جامعه پسندانه و اخلاقی با
حیوانات ترویج نداشته و همچنان همین گونه است و چنین رویکردی ترویج نمی شود؛
بنابراین ما محیط زیست و حیوانات را برابر با انسان ها نمی دانیم و مشکلی در قبال
آسیب رساندن به آنان نداریم.
آموزش هایی که کافی نیست
این استاد دانشگاه تصریح کرد: از طرفی آموزش هایی را که باید
در مدارس و مهدکودک ها به کودکانمان بدهیم ناکافی هستند و ما آموزش های حقیقی به
فرزندانمان نمی دهیم؛ یعنی به آنها یاد نمی دهیم که جایشان را با یکدیگر عوض کنند؛
ضمن این که همدلی و محبت کردن را به صورت عملی –مثلا دانه دادن به پرندگان و محبت
نسبت به حیوانات - و دوستی با محیط زیست را یادشان نمی دهیم؛ بنابراین انسان در
جامعه ما همواره در حال تملک و به دست آوردن است و این شامل حیوانات، به دست آوردن
و در قفس کردن آنان نیز می شود؛ این گونه لذت می بریم چون رفتارهای جامعه پسند را
در سیستم آموزشی مان ترویج نمی کنیم.
وی افزود: از طرفی بحث های اخلاقی ما در ارتباط با حیوانات و
محیط زیست کافی نیست و از طرف دیگر قوانین لازم را نداریم؛ ضمن این که مشکلات
اقتصادی، بار فشارهایی که به لحاظ اجتماعی بر دوش مردم هست را افزایش داده است؛ بر
این اساس وضعیت سلامت روان مردم خیلی خوب نیست و این موجب شده تا پرخاشگری و آزاری
که بعضا به همنوعان خود می رسانیم، به حیوانات هم تسری یافته و حیوانات هم هدف و
مقصدی برای این آزارها قرار بگیرند.
صفارنیا در واکنش به این موضوع که مساله نگاه بی ارزش به
حیوانات در همه جوامع بوده است، چنانچه آویزان کردن سر حیوانات شکار یا تاکسیدرمی
(خشک کردن جسد حیوانات و مجسمه سازی از پیکر آن ها) را در کشورهای غربی که
امروز مدافع حقوق حیوانات هستند هم شاهد بوده ایم، بیان داشت: آنها نگاهشان را عوض
کرده اند و برخی جوامع (نه همه دنیا) این گونه بوده اند اما در کشورهایی که ادیان
حیوانات را ارج می نهند، احترام خاصی برای حیوانات وجود دارد و آزار نمی بینند.
در بعضی گروه ها، فرهنگ ها یا ریشه های اخلاقی، حیوانات و
محیط زیست بر انسان ها اولویت دارند، در برخی این دو برابر هستند اما در برخی دیگر
از اخلاق ها این گونه نیست و حیوانات در رده پایین تر قرار دارند.»
نوع دوستی را به فرزندانمان بیاموزیم
این روانشناس اجتماعی خاطر نشان کرد: بعضی جوامع بر اساس
تحول، پیشرفت و توسعه اخلاقی خود، مهربانی و نوع دوستی را در مردم خود ترویج کرده
اند و اساس نوع دوستی و اساس آموزش نوع دوستی و همدلی را بر پایه کمک به حیوانات
تعریف کرده اند؛ یعنی اگر ما بخواهیم یک کودک چهارساله را همدل و نوع دوست کنیم،
باید به او یاد بدهیم که به پرندگان، ماهی ها و گربه ها و... غذا بدهد.
منتهی ما این کار را نمی کنیم و در آموزش های ما یاددادن نوع
دوستی و اساسا خودِ نوع دوستی وجود ندارد؛ بنابراین ما مردم نوع دوستی تربیت نمی
کنیم و این مردم به همنوع خود کمک نمی کنند، چه برسد به حیوانات؛ از طرفی شرایط و
اوضاع اقتصادی و اجتماعی ما باعث افزایش بیمار روانی در جامعه شده است؛ آدم های
پرخاشگری که علاوه بر اشیای بی جان و انسان های دیگر می توانند این رفتار را بر
حیوانات اعمال کنند. چنانچه گاهی نمودهای این پرخاشگری آسیب رساندن به اموال عمومی
(صندلی اتوبوس و...) هل دادن و کتک کاری با مردم و ... است و در جایی هم حیوانات
می توانند منظور و هدف این رفتار باشند.
«قطعا حیوان آزاری هم در دسته بیماری های روانی
قرار می گیرد؛ یعنی آدم هایی که حیوانات را شکنجه می دهند و از این رفتار لذت می
برند، در دسته بیماران روانی قرار دارند. منتهی آدمی که این کار را می کند یک نفر
است ولی کاری که ما باید در این باره انجام دهیم این است که شروع به مخاطب قرار
دادن دانش آموزان کنیم و از طریق رسانه ها و آموزش عمومی و تخصصی، روی نوع دوستی،
انسان دوستی، همدلی و مهربانی با هم و هم با حیوانات کار کنیم و طبیعتا ممکن است
در این میان هم تعدادی حیوان آزار هم داشته باشیم».