تلخندهای یک دامپزشک
پوقانه!
دکتر میرجلال سیدرسولی
هر اجتماعی برای پیشرفت خود به بهرهگیری از سه رکن اصلی
توسعه (و در دهههای اخیر، چهار رکن) نیاز دارد و هرگونه تلاشی برای رهایی از اینرسی
سکون و حرکت به سمت پیشرفت بدون بهرهگیری همزمان از هر چهار رکن، در روندی کند
گرفتار شده و یا ابتر خواهد ماند! این چهار رکن عبارتند از:
۱ - مردم
(قدرت اجتماعی)
۲ - دولت
(قدرت سیاسی)
۳ - سرمایهگذار
(قدرت اقتصادی)
۴ - رسانه
(قدرت اطلاعرسانی و آگاهیبخشی)
در این یادداشت بد ندیدم به بهانه اتفاقی که اخیرا رخ داد و
در فضای مجازی سر و صدای زیادی به پا کرد، گریز کوچکی به نقش رکن چهارم، یعنی
رسانه بزنم.
ماجرا از این قرار بود که فردی در یکی از شهرهای جنوبی کشور به منظور قربانی اقدام به ذبح یک راس گوسفند نر میکند که متاسفانه از بخت بد آن فرد، لاشه مذکور مملو از سیستیسرکوس اوویس بود. هرچند دامپزشکان و بالاخص بازرسان بهداشت گوشت با چنین صحنهای بیگانه نیستند و ضمن اینکه اصولا سیستیسرکوس اوویس یک انگل زئونوز نیست ولی دیدن این صحنه ایجاد رعب و وحشت در فرد مذکور میکند.
وی در اقدامی عجولانه بدون اینکه با یک دامپزشک و یا شبکه دامپزشکی شهرستان خود تماس حاصل کند و از حقیقت ماجرا مطلع شود، تصاویری از لاشه مذکور را در فضای مجازی به تعدادی از دوستان خود میفرستد و از آنها استمداد میکند!
در مرحله بعدی تصویر
مذکور در شهر مربوطه دست به دست میشود و کل شهر چنان درگیر شایعات بیاساس میشود
که حتی در سطح مقامات بلند پایه شهرستان به این واقعه پرداخته میشود. در این
موارد معمولا اخباری جعلی و ناصحیح نظیر آلودگی دامها و لاشه آنها به یک بیماری
خطرناک و ناشناس (!) و مواردی از این دست شایع میشود! کار بدینجا ختم نمیشود و
عدهای از افراد فرصتطلب با پوششی مثلا علمی (!) توضیحی اشتباه، غیرعلمی و غیرمسئولانه
در زیر عکس مذکور مینویسند و در تمام
کشور منتشر مینمایند!
توضیح مذکور چنین بود:
"هشدار!
زمانی که گوشت خریداری میکنید اﮔﺮ پوقانههای ﺳﻔﻴﺪ ﺷﻜﻞ ﻛﻮچک ﺭا ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺖ ﺩﻳﺪﻳﺪ اﺯ ﺩﺳﺖ
ﺯﺩﻥ و اﺳﺘﻔﺎﺩه ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﺩاﺭی ﻛﻨﻴﺪ! زيرا اﻳﻦ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺎ ﺗﻮﺑﺮﻛﻠﻮﺯ ﺣﻴﻮانی یا سل حیوانی
ﺑﺴﻴﺎﺭ خطرناک آغشته شده است این گوشت را باید هر چه سریعتر معدوم کرد!"
این پیام و کپشن جعلی آن بصورت بسیار گسترده در شبکههای
اجتماعی منتشر شد. تاسفبارتر اینکه این مطلب در برخی کانالها و پیجها که تخصصی غیرمرتبط
داشتند (نظیر چشمپزشکی، مغز و اعصاب و...) نیز درج شد که به دنبال این حرکت غیرمسئولانه،
در نزد افراد عادی این شایعه طبیعیتر جلوه کرد!
نکته مضحک و در عین حال تلخ ماجرا این بود که در همان زمانی
که کانالها و پیجها برای انتشار این خبر جعلی از یکدیگر پیشی میگرفتند، در برخی
کانالها کلمه "پوقانه" به اشتباه "یوقانه" نیز نوشته میشد!
معالاصف بیش از نود و نه درصد افراد بدون اینکه معنی این کلمه را بدانند (و یا
بخواهند بدانند!) صرفا آن را فوروارد میکردند!
(توضیح: پوقانه در زبان فارسی دری به معنای بادکنک هست و
افاغنه محترم گاهی به کاندوم هم پوقانه میگویند.)
در نهایت که علیرغم تلاشهای معدودی که بصورت انفرادی از سوی برخی همکاران شد، از ظرفیت رسانه که از آن بعنوان یکی از ارکان توسعه یاد شد، حداقل در این مورد خاص جهت تنویر افکار عمومی استفاده بهینه نشد.
در این بین،
روابط عمومی اداره کل دامپزشکی یکی از استانها در زمان مذکور و شبکه دامپزشکی یکی
از شهرستانها در برههای دیگر نسبت به خبر مذکور واکنش نشان دادند که البته توضیحات
مذکور مبین اصل ماجرا و نیز به قلمی نسبتا علمیتر و در عین حال قابلفهمتر برای
افراد عادی نبود و ضمنا برخلاف اینکه سطح انتشار اصل شایعه بسیار گسترده بود،
محدوده انتشار جوابهای مذکور صرفا در سایتها و کانالهای مرتبط با دامپزشکی بود.
اینکه یک شایعه تا بدانجا پیش رفت که تبعات اجتماعی اینچنینی
ایجاد نمود، میتواند تلنگری باشد برای ما و صد البته برای مسئولین رشته ما که نادیده
گرفتن نقش رسانه در جامعه امروز چندان معقول نیست و همچنین ذکر این نکته خالی از
لطف نیست که این موارد و شایعات به لطف استفاده بهینه از ظرفیت رسانه، میتواند از
یک تهدید به یک فرصت تبدیل شود و فرصتی برای تبیین جایگاه دامپزشکی و نقش مهم آن
در جوامع انسانی باشد.
از رسانه و خبر نوشتیم. کلام آخرمان بیتی از شیخ اجل باشد.
جناب سعدی علیهالرحمه میفرماید:
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار...
البته نباید در مورد حکیم مهر انصاف را کنار گذاشته، زیرا من از طریق همین پایگاه خبری پیگیر اخبار مربوط به حوزه دامپزشکی هستم و راضی.
اما ماجرای " تلخند" مورد جدیدی نیست که ما گاه گداری با آن مواجه میشویم.
روزی در کلینیک خود نشسته بودم، که یکباره سه چهار نفری شتابزده و در حالتی نفس زنان و مضطرب وارد شدند، راستش اول ترسیدم از اینکه نکند به من حمله ور شوند، که با صدای یکی از آنان " سلام آقا دکتر" کمی آرام گرفتم و جواب سلام جانانه ای ( هنوز از ترس) به آنان پس دادم.
به آرامش دعوتشان کردم و از سوپر مارکت همسایه چند تا آبمیوه خریداری و از آنان پذیرایی کردم، بعد از گذشت چند دقیقه ای یکی از آنان لب به سخن گفتن گشود : آقای دکتر مدتی است بره های روستای ما بشدت تلف میشوند، هر کاری کردیم و هر آنچه فکر میکنید از دوا و درمان چیزی کم نگذارده ایم، چند تا دکتر هم وضعیت بره های ما را دیده اند ولی همچنان...
امروز با یک نفر دیگر که اهل روستای ما نیز نبود ماجرا را در میان گذاردیم، او چیزی به ما گفت که یقین داریم همینطور است، چون با این همه دارو ودرمان بره های ما تلف میشوند، وتمام چاه ها ی روستا را از بره های مرده پر کرده ایم،
پرسیدم آن فرد غریبه به شما ها چه گفته که شما باورش کردید، به اتفاق گفتند: سایه شیاطین بر آسمان روستای شما قرار گرفته و علت مرگ و میر بره هاتون همین است.
ملزومات کالبد گشایی را برداشته و با آنان بطرف روستایشان حرکت کردیم حدود یک ساعت در راه بودیم. بالاخره رسیدیم و اول چند تا چاه پر از بره های تلف شده نشان من دادند، راست میگفتند، وضعیت غم انگیزی حاکم بود.
چند تا بره تازه تلف شده را کالبد گشائی کردم. و اما علت تلفات : " تب برفکی در بره ها. "
جناب دکتر سید رسولی. تا کنون عده زیادی از همکاران حال بصورت انفرادی و یا گروهی و تشکلهای حرفه ای تلاش های بی وقفه ای را در تثبیت جایگاه ویژه دامپزشکی هزینه کرده اند ولی بنظر میرسد قطعآ مکفی نبوده است.
با اجازتون این حقیر علت را در رسانه نمیبینم، مقصر اصلی خود ما دامپزشکان هستیم، چرا که همدل / یکسو بودن / و داشتن ارتباطات اجتماعی و خصوصا حرفه ای / همچنین حفظ حرمت ها در تشکیلات دامپزشکی میتواند جایگاه خوبی را در جامعه برایمان تعریف نماید.