به بهانة اعلام تشخیص بوتولیسم در تلفات حیات وحش میانکاله
اندر ضرورت مستندسازی گزارشها و انتقال تجربیات علمی
دکتر سیدحسین حسنزاده
گزارش تلفات اخیر در پرندگان وحشی میانکاله و حواشی ایجاد شده در زمینه نحوه گزارش، نمونهبرداری و آزمایشهای انجام شده و در نهایت اعلام تشخیص نهایی بوتولیسم، نگارنده را به یاد گزارش مورد مشابهی در سال 1385 و تلفات پرندگان وحشی در پشت دریاچه سد ارس انداخت. در آن ایام که منطقه و کشور به شدت درگیر موضوع آنفلوانزای فوق حاد پرندگان بودند، نگاهها به سمت این بیماری چرخید و برخی همکاران نیز علائم را به آن سمت تفسیر کردند که در نهایت با بررسی بیشتر علائم و آزمایشهای انجام شده، تشخیص نهایی بوتولیسم اعلام شد. هر چند همانند مورد اخیر، فرضیههایی از قبیل مسمومیت با فلزات سنگین، نیوکاسل و غیره نیز مطرح شد. اما آنچه که نگارنده را وادار به نگارش این یادداشت نمود، تاکید بر لزوم مستندسازی گزارش بیماریها و تجربیات علمی و نحوة انتقال آن به نسلهای بعدی همکاران است.
نگارنده به همراه شادروان دکتر عزتالله اسدزاده (از کارشناسان وقت دفتر مبارزه با بیماریهای طیور سازمان دامپزشکی) از محل بازدید کردیم و ایشان گزارشی از ماوقع به سازمان ارائه کردند و اینجانب نیز با جمعآوری اطلاعات میدانی و تحقیقات کتابخانهای، case report آن را آماده کردم که نتایج آن چندان مورد توجه قرار نگرفت.
پیشنهادهایی که در این میان قابل ذکر است به شرح زیر است:
1. گزارشهای مربوط به روند تشخیص و نحوة برخورد با بیماریهای خاص از جمله تلفات حیات وحش در ادارات کل و سازمانهای دامپزشکی و محیط زیست، در کارتابلهای ویژهای نگهداری شوند تا در زمان مورد نیاز همکاران شاغل در بخش آنها را مورد استفاده قرار دهند. مخصوصاً با خروج همکاران باسابقه از سازمان و یا نقل و انتقال آنها امکان بهرهبرداری از این تجربیات به صفر میل میکند. به عنوان مثال اینجانب به صراحت در سال 1380 امکان درگیری حیات وحش به PPR را در مقالهای اعلام کردم ولی در آن زمان مورد توجه مسئولان محیط زیست قرار نگرفت و تلفات سنگین آن از سالها بعد آغاز شد که تا به امروز نیز ادامه دارد. (فصلنامه نظام دامپزشکی، ش 4، 1380).
2. افزون بر مستندسازی تجربیات گذشته، لزوم آیندهپژوهی و پیشبینی احتمال وقوع بیماریها، نحوة برخورد با آنها و تقسیم وظایف برای جلوگیری از غافلگیری به شدت احساس میشود. به نظر میرسد جای این مطالعات در دانشگاهها و سازمانها خالی است.
3. بعد از وقوع بیماری و رسیدن به تشخیص نهایی، لازم است کارگاههای آموزشی ویژهای در سراسر کشور بخصوص در استانهایی که احتمال بروز بیماری مشابه وجود دارد، برای کارشناسان مربوطه برگزار شود و تجربیات بهدست آمده به همه همکاران منتقل شود.
4. برخی نکات در بررسیهای میدانی موارد خاص به چشم میخورد که شاید در منابع خارجی هم ذکری از آنها به میان نیامده باشد. به عنوان مثال در مورد تلفات پرندگان وحشی دریاچه ارس متوجه شدیم بعد از وقوع تلفات اولیه، تداوم آن مربوط به لاروگذاریهایی است که در لاشهها انجام شده و بقیه پرندگان احتمالا با خوردن لاروهای آلوده تلف شدهاند. خوراندن لاروهای جمعآوری شده از لاشهها به جوجهها در شرایط تجربی این فرضیه را تقویت کرد. البته برای قطعیت بخشیدن به این فرضیه نیاز به تحقیقات بیشتر احساس میشود. با توجه به خصوصیات لاروخواری برخی پرندگان وحشی میتوان این احتمال و احتمالات مشابه را با توجه به شرایط فصلی و آب و هوایی میانکاله مورد بررسی قرار داد.
5. در یکی از یادداشتهای قبلی که در حکیم مهر منتشر شد، به ساختار CDC (مرکز کنترل بیماریها در آمریکا) اشاره کرده و طرح راهاندازی مرکزی مشابه آن و یا استفاده از برخی تجربیات آن را در مورد برخی موارد خاص مطرح کردهام که جا دارد مسئولان محترم لااقل در سطح سازماندهی تیم مدیریت بحران برای کل کشور این گزینه را نیز مورد توجه قرار دهند.
6. همچنین در یادداشتهای قبلی به لزوم داشتن پیوست رسانهای در خصوص نحوه اطلاعرسانی تمام موارد مربوط به حوزه سلامت و بهداشت عمومی تاکید شده است که با توجه به موارد اخیر آلودگی شیر به آفلاتوکسین و تلفات میانکاله، این پیشنهاد نیاز به تاکید مجدد دارد. در نحوه اطلاعرسانی این موارد لازم است به مواردی همچون حساسیت افکار عمومی، ارائه مستندات علمی و کارشناسی برای اقناع همکاران و کارشناسان، پرهیز از تشویش اذهان عمومی و صد البته اطلاعرسانی در زمان مناسب برای حفظ مرجعیت رسانهای توجه ویژه داشت.