حکیم مهر: با کمال تاسف و تاثر باخبر شدیم «دکتر مراد مرادی گراوند» از همکاران دامپزشک پیشکسوت پس از چند سال تحمل رنج بیماری، دار فانی را وداع گفته و به دیدار معبود شتافته است.
حکیم مهر به نوبه خود، مصیبت وارده را به جامعه دامپزشکی کشور تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم، مغفرت و رحمت و برای بازماندگان، صبر و اجر مسئلت مینماید.
برای آشنایی بیشتر با زندگی شادروان دکتر مرادی، آخرین گفتوگوی حکیم مهر با وی را که در آذرماه سال ۹۷ انجام شده است، در ادامه مطالعه بفرمایید:
گفتوگوی حکیم مهر با «دکتر مراد مرادی گراوند» دامپزشک پیشکسوت :
«مهمترین مشکل دامپزشکی بیانگیزگی است/ پزشکان متخصص حسرت زندگی من را میخوردند»
تنها دامپزشک عمومی است که بدون داشتن تخصص میکروب شناسی، عضو انجمن میکروبشناسی ایران است. «دکتر مراد مرادی گراوند» در سال ۵۴ در رشته حقوق دانشگاه ملی قبول شدم و از آنجا که معدل و رتبه بالایی داشت، حتی پزشکی هم میتوانست بخواند، اما انتخابش رشته دامپزشکی بود. تالیفات و جزوات بسیاری در این حوزه از خود خلق کرد که یکی از اصلیترین آنها ارائه طرح ساماندهی واکسیناسیون شاربن لپتوسپیروز و پاستورلوز بود. گلایههای زیادی از نامهربانیها میکند و امیدوار است که جوانان آن را بخوانند تا تجربیاتش را سرلوحه کار خود قرار دهند. کمی هم دلخور است از اینکه چرا با وجود بیماری، رئیس سازمان دامپزشکی احوالی از او نمیگیرد.
حکیم مهر: آقای دکتر، متولد کجا هستید؟
من عشایر هستم و در شهرستان الیگودرز لرستان به دنیا آمدم.
حکیم مهر: دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
پدرم مالک بود. من در لرستان در فصل بهار، زیر سیاهچادر و در کنار احشام به دنیا آمدم. در زین بزرگ شدم و قنداق و تفنگ در بغل، خوابیدم. آن زمان مدرسه نداشتیم. صبحها یک ساعت در برف و باران راه میرفتیم تا به ایستگاه راهآهن بیشه پوران برسیم. آنجا درس میخواندیم و شب دوباره برمیگشتیم. تا کلاس یازدهم را در شهرستان درود خواندم و دیپلم را در شهر اراک گرفتم. من دومین دیپلمه تمام آن بخش هستم، چون آن زمان کسی درس نمی خواند.
حکیم مهر: چه شد که به دامپزشکی علاقهمند شدید؟
از ابتدا علاقه داشتم. تا ۱۲ پشت ما که شجرهنامه آن نیز موجود است، همه دامدار بودند و یکی از بزرگترین گلههای منطقه برای ما بود. به طوری که فقط نزدیک به ۶۰ راس اسب و قاطر داشتیم. به دام علاقه داشتم، به این رشته آمدم و خیلی هم در آن موفق بودم و درآمد خوبی داشتم.
حکیم مهر: بعد از دیپلم چه کردید؟
در سال ۵۴ در رشته حقوق دانشگاه ملی قبول شدم و از آنجا که معدل و رتبه بالایی داشتم، حتی پزشکی هم میتوانستم بخوانم. اما تمام انتخابهایم رشته دامپزشکی بود.
حکیم مهر: در نهایت کجا پذیرفته شدید؟
دانشگاه شیراز را هم قبول شده بودم اما در نهایت تهران را پسندیدم و دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران را انتخاب کردم. دکترا را در همین جا گرفتم.
حکیم مهر: پس درسخوان بودید؟
بله. در تمام دوران تحصیل شاگرد اول بودم و با معدل ۱۹.۵ دیپلم گرفتم.
حکیم مهر: با آن شرایط تحصیل، سخت نبود؟
چون علاقه داشتم. فرزندان من هم رتبه سوم و رتبه پنجم کنکور شدند و یکی از آنها در حال حاضر استاد دانشگاه کمبریج است. در کل خانواده ما با استعداد هستند. همین هوش بالا باعث شد که من زمانی که با وزیر جهاد کشاورزی کار میکردم، زیر بار ادامه همکاری نروم. اگر نه الان حداقل معاون ایشان بودم. موجودات باهوش به کسی باج نمیدهند.
حکیم مهر: ورودی چه سالی هستید؟
سال ۱۳۵۴.
حکیم مهر: آن زمان فضای دانشگاه چطور بود؟
فضا خیلی ضد تحصیل و ضد علم بود. برخی افراد که با معدل ۱۰ فارغالتحصیل شده بودند، تبدیل به استاد دانشگاه شدند و امثال بنده که شاگرد ممتاز بودیم، به طویله رفتیم! من استعداد تحقیق کردن داشتم و خیلی میتوانستم در این زمینه کار کنم.
حکیم مهر: چرا فضا به این شکل بود؟
چون به وضعیت ظاهری ما ایراد میگرفتند و میگفتند که چرا در برخی نهادها مثل انجمن اسلامی عضو نیستید! من کسی بودم که میدانستم مملکت برای رشد کردن نیاز به انسانهای باسواد دارد. کسی که دکترا میگیرد و نمیتواند کمبود ویتامین D گوساله را تشخیص دهد، چطور میخواهد به دانشجو تدریس کند؟
حکیم مهر: چه سالی فارغالتحصیل شدید؟
پاییز ۶۱ فارغالتحصیل شدم و پایان نامه را هم با درجه ممتاز پاس کردم. پایاننامه آن قدر خوب بود که همچنان روی سایت موجود است.
حکیم مهر: بعد از آن چه کردید؟
به خدمت سربازی رفتم و آنجا هم شاگرد اول شدم. پرسیدند که کجا میخواهی بروی و چون همسرم اهل اصفهان بودند، این شهر را انتخاب کردم.
حکیم مهر: کی ازدواج کرده بودید؟
سال چهارم دانشگاه که بودم، ازدواج کردم. به اصفهان رفتم و یک روز بعد از رسیدن به این شهر، سر کار بودم. چون کار میکردم. از سال پنجم ویزیت میکردم.
حکیم مهر: چرا دیگر ادامه تحصیل ندادید؟
سال ۶۵ در رشته میکروبشناسی دانشکده بهداشت قبول شدم اما مرا در مصاحبه رد کردند. همین آقایان که مرا با معدل الف رد کردند با معدل جیم فارغالتحصیل شده بودند. من هم تحصیل را رها کردم و به دنبال کار رفتم. اما اصفهان را از مرغداری تا گاوداری قبضه کرده بودم و خیلی خوب پول در میآوردم، به طوری که پزشکان متخصص حسرت زندگی من را میخوردند.
حکیم مهر: یعنی با کار درمان؟
بله. صبحها به اداره میرفتم و عصرها کار میکردم.
حکیم مهر: پس استخدام سازمان دامپزشکی هم شدید؟
بله. اما حق مطب نمیگرفتم و به شکل جدی و فشرده کار خصوصی انجام میدادم.
حکیم مهر: چه شد که به تهران آمدید؟
هر دو پسر من برای تحصیل به تهران آمدند و دخترم هم تهران بود. همسرم که شغل فرهنگی داشت، استعفا داد و گفت که میخواهد کنار فرزندان باشد. من هم تقاضای انتقال به تهران کردم و با اینکه ۴۹ نفر جلوی من بودند، اما موافقت کردند که به تهران بیایم. به اینجا که آمدیم چند انسان مثبت مانند دکتر دستور، دکتر نوروزی، دکتر مشکات، دکتر بابایی و... باعث شدند که من کارهای تحقیقاتی انجام دهم. در واقع تنها دامپزشک عمومی هستم که با اینکه تخصص میکروب شناسی ندارم، عضو انجمن میکروبشناسی ایران هستم.
سالهای ۹۵ و ۹۶ مدیریت سازمان اهمیت زیادی به نیروها نمیداد و از این لحاظ سالهای ۹۵ و ۹۶ بدترین سالهای مناسب کاری برای من بودند. انسان با شنیدن یک خداقوت انرژی مضاعف میگیرد، علیالخصوص من که اصلا به فکر پول نبودم. چون وضعیت مالی خوبی داشتم نه به دنبال ماموریت بودم و نه اضافهکار. فقط به فکر خدمت و ایجاد تحولات بودم.
حکیم مهر: آیا توانستید منشاء تحولی باشید؟
امروز هیچکس نمیداند واکسن شاربن را که قبلا ۷۰ میلیون دوز تزریق میکردیم، چه کسی آن را به ۲۰ میلیون دوز رسانده است؟ هیچکس نمیداند که میخواستند واکسن بیماری تب شالیزار را سراسری کنند و چه کسی آن را قطع کرد؟ من آن را قطع کردم و خدا میداند که چقدر جلوی وزارت بهداشتیها ایستادم. هیچکس نمیداند که واکسن پاستورلوز را که برای گاو بود، من برای گوسفند مصرف کردم و جواب داد و الان هم آن را مصرف میکنند.
حکیم مهر: چه زمانی بازنشسته شدید؟
نوروز امسال.
حکیم مهر: در این سالها مهمترین مشکل دامپزشکی را چه چیزی دیدید؟
مهمترین مشکل دامپزشکی بیانگیزگی است.
علت این بیانگیزگی چیست؟
شما اگر یک پارچه را به قیمت ۱۰ هزار تومان بخرید، ممکن است با آن میز را تمیز کنید. اما اگر ۱۰۰ هزار تومان برای آن هزینه کنید، این کار را انجام نمیدهید. دامپزشک حقوق خوب دریافت نمیکند و جایگاه اجتماعی و بها ندارد. این مساله تبدیل به آفت دامپزشکی شده است. بچههای الان حقوق یک و نیم میلیون تومانی می گیرند. این پول است؟!
به دکتر رفیعی گفتم که اگر من به جای شما بودم کلید سازمان را به وزیر تحویل میدادم و سوال میکردم که آیا ریاست بر سازمانی که دامپزشک ۳۵ سال سابقه آن ۵ میلیون تومان حقوق میگیرد، افتخاری دارد؟ من آن زمان که اصفهان بودم اگر حقوق یک میلیون تومانی از اداره میگرفتم، در عوض ۵ تومان خارج از اداره درآمد داشتم. زمانی که به سازمان آمدم دیدم که چه افتضاح و دست و پا بستگی حکمفرماست.
دامپزشکان برای کار کردن انگیزه ندارند. زندگی آنها تامین نیست و ۲ حالت برای آنها پیش میآید. اگر در موققیت قرار گیرند دزدی میکنند که خب مواردی از آن بوده است. یا در بهترین حالت کار نمیکنند. من کسی را به عنوان دستیار آوردم که او را راه بیندازم. به من گفت شما سیر بودید که این مطالب را خواندید. من گرسنهام و چرا باید بنشینم اینها را بخوانم؟ به دنبال کار و کاسبی دیگری میروم. برخی از مدیران سازمان دامپزشکی انسانهای [...] هستند. مدیر کل میشود و فکر میکند چه کسی است. بساطی برای خود راه میاندازد.
من ۱۳ سال در فیلد باکتریایی کار کردم اما نه گروهی به من دادند و نه درجهای. گروه پایه من زمانی که بازنشست شدم از آنهایی که هم ردیف من بودند و یک مقاله هم ننوشته بودند، ۲ گروه کمتر بود. سازمان هیات علمی ندارد که افراد را ارزیابی کند.
حکیم مهر: آقای دکتر از بیماری خود برایمان بگویید.
بازنشست که شدم، حالم خوب بود. یک روز مبتلا به دل درد شدم و به پزشک مراجعه کردم. سونوگرافی انجام دادم و نتیجه آن این بود که یکی از کلیههایم بزرگ شده است. نهم اردیبهشت ماه جراحی و کلیه یک کیلو و ۷۰۰ گرمی را خارج کردم. الان دارو مصرف میکنم و به مدت یک سال باید دارودرمانی کنم. متاسفانه در بستر بیماری هستم، اگر نه قرارداد همکاری با چند گاوداری دیگر هم نوشته بودم.
حکیم مهر: امیدواریم که هرچه زودتر سلامتی خود را به دست آورید.
خدا رحمتشون کنه