حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: «دکتر زهرا طوطیان» متخصص آناتومی و استاد بازنشسته دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران به عنوان برگزیده سومین جشنواره ملی زن و علم (جایزه مریم میرزاخانی) معرفی شد. این اتفاق مبارک، بهانهای شد تا به سراغ او برویم و نگاهی به زندگی پر افتخار او بیندازیم.
دکتر طوطیان آنگونه که خود میگوید، اولین فرد و همچنین اولین زنی است که به عنوان متخصص آناتومی در ایران تخصص گرفته است: «در دانشکده پزشکی استادی داشتم که گفتند ۲ نفر در دنیا هم در پزشکی و هم دامپزشکی آناتومیست هستند. تو میخواهی سومین نفر باشی؟ من گفتم که چه اشکالی دارد؟ گفتند که این کار خیلی سخت است و نمیتوانی. گفتم این کار را میکنم.»
او حالا بازنشسته شده، اما ابدا فعالیتهای پژوهشی را کنار نگذاشته است. کمااینکه از سال ۹۶ تا الان نزدیک به ۱۲ مقاله چاپ کرده و چند مقاله هم در دست داوری دارد؛ وی یک کتاب هم نگاشته است.
حکیم مهر: خانم دکتر، در کجا متولد شدید و دوران تحصیلات مقدماتی را کجا گذراندید؟
در سال ۱۳۳۲ در نیشابور متولد شدم. نیمی از تحصیلات ابتدایی را در نیشابور و مابقی را در مشهد انجام دادم. در پایان دبستان امتحانی داشتیم که من در آن رتبه نخست کل استان خراسان را آوردم. بعد از آن خانواده تشخیص دادند که من را به تهران بیاورند و من اول دبیرستان را در تهران خواندم و دیپلم را در اینجا گرفتم. همان سال اول هم در رشته اول انتخابی خودم، یعنی دامپزشکی دانشگاه تهران قبول شدم.
حکیم مهر: دامپزشکی انتخاب اول شما بود؟
در اصل من به پزشکی علاقه داشتم اما در آن زمان صرفا امکان انتخاب ۱۰ رشته وجود داشت. من کمی نگران این بودم که نکند همه پزشکیها را بزنم و شانس دامپزشکی را از دست بدهم. لذا دامپزشکی را اول زدم و همان را قبول شدم. سال اول که گذشت آنقدر به این رشته علاقهمند شده بودم که هیچگاه به بازگشت به پزشکی فکر نمیکردم. چون آن زمان تا سال سوم میتوانستیم جابهجا شویم و من هم شرایط جابهجایی را داشتم اما اصلا به آن فکر نکردم، لذا در همین رشته دامپزشکی ادامه تحصیل دادم و در سال ۵۷ و همزمان با انقلاب اسلامی فارغالتحصیل شدم.
حکیم مهر: ورودی چه سالی هستید؟
ورودی سال ۵۱. من و دکتر اقتصاد که همسرم هستند، هر دو ورودی سال ۵۱ و همکلاس بودیم. هر دو هم در سال ۵۷ فارغالتحصیل شدیم. بعد آن موقع چون انقلاب شده بود و ما هم اعتقاداتی داشتیم، میخواستیم به مناطق محروم خدمت کنیم و لذا به منطقه ایلام پشتکوه رفتیم. بعد هم خیلی زود جنگ شد و ما در شرایط جنگی به مدت ۲ سال در آنجا کار کردیم، در حالی که یک فرزند ۶ ماهه هم داشتیم.
حکیم مهر: این شرایط برای شما سخت نبود؟
الان میتوانم بگویم که هر چه دارم از آن دوران دارم، چون درک واقعی دامپزشکی را در آنجا پیدا کردم. اینکه یک گاو تا چه اندازه میتواند در زندگی یک روستایی نقش داشته باشد. من همیشه به دانشجویان هم میگویم که این قدر بیزینسی فکر نکنید. به این فکر کنید که دامپزشک شدید و میتوانید در مناطق محروم خدمت کنید و این وظیفه شماست.
بعد از آنجا چون در سازمان دامپزشکی استخدام بودم، به زنجان جابه جا شدیم و به مدت ۵ سال در این شهر بودیم که دکتر اقتصاد رئیس بنده بودند و من کارشناس ایشان بودم. با گذشت این ۵ سال، دکتر اقتصاد خیلی به من اصرار کردند که ادامه تحصیل دهم و علاقهمند بودند که من این کار را انجام دهم. من هم درس خواندم و چون خیلی جراحی میکردم و به جراحی علاقه داشتم، آناتومی را انتخاب کردم. البته آن زمان دانشکده ما تخصص آناتومی نداشت و من به ناچار در دانشگاه علوم پزشکی تحصیل کردم. آنجا هم برای خود دنیایی بود و روی دیگری را به من نشان داد.
سال ۶۴ وارد رشته تخصصی آناتومی شده و در سال ۶۸ فارغالتحصیل شدم. درواقع اولین فردی بودم که به عنوان متخصص آناتومی در ایران تخصص گرفتم و همچنین اولین زنی بودم که میتوانست این تخصص را بگیرد. خیلی جاها از جمله همه دانشکدههای پزشکی و جاهای مختلف که با جسد انسان یا آناتومی در ارتباط بودند من را میخواستند اما من دانشکده دامپزشکی را انتخاب کردم و به دانشکده برگشتم. در اینجا عضو هیات علمی شدم و ادامه دادم.
حکیم مهر: چه سالی بازنشسته شدید؟
اسفند ماه سال ۹۶ بازنشست شدم.
حکیم مهر: زمانی که برای تخصص درس میخواندید، چند فرزند داشتید؟ آیا درس خواندن در آن شرایط سخت نبود؟
چرا. وقتی خواندن برای تخصص را شروع کردم ۲ دختر داشتم و زمانی که تخصص قبول شدم، سومین فرزندم را باردار بودم که با دوران بارداری و شرایط سنگین، در سالن تشریح آناتومی انسانی درس میدادم. گاهی شبها تا ساعت ۲ در خانه روی اسکلت دست یا پای انسان که به خانه میآوردم، کار میکردم و میخواندم. زحمت زیادی کشیدم، اما به موقع فارغالتحصیل شدم. واقعیت این است که من کار کردن زیاد را دوست دارم و نمیتوانم با بیکاری سر کنم.
حکیم مهر: الان چند فرزند دارید؟
همان ۳ فرزند. ۲ دختر و یک پسر.
حکیم مهر: آنها چه میکنند؟
دختر بزرگم مهندس برق الکترونیک است. دختر دومم داروسازی دانشگاه تهران خوانده و پسرم فوق لیسانس عمران دانشگاه شریف است. هر ۳ هم ازدواج کردند و از هر کدام از دخترها، یک نوه دارم.
حکیم مهر: این روزها چه میکنید؟
از زمانی که بازنشست شدم، کارهای پژوهشی من اصلا کم نشده است. پایاننامههای تخصصی دارم و مقالات و کارهای تحقیقاتی با دانشجویان پزشکی انجام میدهم. از سال ۹۶ تا الان نزدیک به ۱۲ مقاله چاپ کردم و چند مقاله هم در دست داوری دارم. یک کتاب نوشتم و به همین شکل خود را مشغول کردهام.
حکیم مهر: تا زمانی که زنجان بودید بهعنوان کارمند سازمان دامپزشکی فعالیت میکردید و بعد از آن به دانشگاه ورود کردید. تجربه این دو فضا در کنار هم و تفاوتهایشان سخت نبود؟
دورهای که کارمند دامپزشکی بودم، دانشجویان سال آخر دکترا برای بازآموزی میآمدند و همیشه من به آنها تدریس میکردم، چون این کار را دوست داشتم. زمانی هم که وارد دانشکده پزشکی شدم، بعد از یک هفته کلاسهای عملی من شروع شد. تدریس در علوم پزشکی را تا ۱۲ ترم ادامه دادم. چیزی که خیلی سخت بود، عوض کردن لاین بود. چون من پیش از آن آناتومی پزشکی خوانده بودم و دوباره میخواستم آناتومی دامپزشکی بخوانم. استادی در دانشکده پزشکی داشتم که فوت کردند. ایشان گفتند که ۲ نفر در دنیا هستند که هم در پزشکی و هم دامپزشکی آناتومیست هستند. تو میخواهی سومین نفر باشی؟ گفتم چه اشکالی دارد. گفتند که این کار خیلی سخت است و نمیتوانی. گفتم این کار را میکنم. درواقع هنگام تدریس، مقایسه آناتومی انسان با تمام حیوانات در ذهنم خیلی برایم جالب است.
حکیم مهر: اشاره کردید که با دکتر اقتصاد هم دورهای بودید. همکلاسی بودن چطور به ازدواج ختم شد؟
ایشان نماینده کلاس بودند و من هم نماینده کلاس بودم. نمایندهها معمولا کلکل میکنند و در بین این کلکلها ارتباط ما بیشتر شد و در نهایت تا سال سوم ازدواج کردیم.
حکیم مهر: اگر بخواهید از چند نفر از اساتید بزرگ خود نام ببرید، به چه افرادی اشاره میکنید؟
از اساتید پزشکی دکتر نظامالدین مصفا، مبحث اندام را خیلی زیبا تدریس میکردند و من حقیقتا از کلاسهای ایشان لذت میبردم. مرحوم دکتر اعتضادی مظفر که مبحث تنه را فوقالعاده زیبا درس میدادند و من از کلاس این بزرگواران استفاده کردم و لذت بردم. در دانشکده دامپزشکی هم دکتر رادمهر بودند که به من پیشنهاد دادند به آنجا بروم. نزدیک بود که حکم من در علوم پزشکی تهران بخورد اما ایشان اصرار کردند که من به دانشکده دامپزشکی بروم و رفتم. تصور من این بود که خیلی برایم سخت است اما ایشان من را به سالن تشریح بردند و یک اسب را به من نشان دادند و خواستند که آناتومی آن را حدس بزنم. وقتی اسامی را گفتم، ایشان تعجب کردند و من گفتم که خیلی شبیه انسان است و فقط کمی جهتهای آن عوض شده است. آنجا بود که متوجه شدم خیلی هم سخت نیست و میتوانم از پس آن بربیایم. به این نتیجه رسیدم که وظیفهام برای دانشکده خودم بیشتر است.
حکیم مهر: خانم دکتر یک بار دیگر انتخاب شما به عنوان برگزیده سومین جشنواره ملی زن و علم (جایزه مریم میرزاخانی) را تبریک میگوییم. لطفا کمی هم از این جشنواره و سازوکار انتخاب افراد بفرمایید.
من به مدت ۲ سال داور این جشنواره بودم. امسال گفتم دیگر داور نمیشوم و ترجیح میدهم که به عنوان شرکت کننده حضور داشته باشم. زمان هم گذشته بود و در آخرین لحظات دیدم که همه چیز آماده است. مدارک را فرستادم و دیگر خبر نداشتم تا اینکه تماس گرفتند و گفتند شما انتخاب شدید. من هم تشکر کردم.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
حقیقتا فکر میکنم که شاید این آخرین داشتههای من بود که بتوانم در این جشنواره شرکت کنم. اما این را میگویم که راه من و کار من ادامه دارد. تا روزی که توان داشته باشم کارهای تحقیقاتی شامل کتاب و... را انجام داده و عشق به کار را از دست نخواهم داد.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
میشه بعد دامپزشکی ،رشته دندون پزشکی خوند؟برای کسی که دامپزشکی خونده،میتونیم بگیم که رشته دندون راحت هستش؟چون که خودم تازه به دامپزشکی قبول شدم،ومیخام بعد دامپزشکی،دندون بخونم.