حکیم مهر- محسن
طاهرمیرزایی: اواسط
اسفندماه سال گذشته بود که رؤسای سازمانهای دامپزشکی و نظام دامپزشکی کشور ضمن حضور
در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، با رئیس جدید این دانشکده دیدار و خواستار تعامل
بیشتر و نزدیکتر و استفاده از تمام ظرفیتهای علمی و اجرایی این دو نهاد شدند.
رئيس دانشکده دامپزشکی دانشگاه
تهران در گفتوگو با حکیم
مهر ضمن خرسندی
از حسن نظر دکتر ماکنعلی و دکتر صفری، از آمادگی دانشگاه و اعضای هیات علمی دانشکده
برای حل مشکلات سازمان خبر میدهد.
به گفته «دکتر سیدمهدی قمصری»
شاید بتوان از ارتباطی که سازمان دامپزشکی با کشتارگاهها دارد، استفاده کرد و کشتارگاهها
را در خدمت آموزش قرار داد، کمااینکه همه جای دنیا اینگونه است. یعنی بخشی از آموزش،
دورههای بالینی و مامایی میتواند با کشتارگاه عملیاتی شود.
حکیم مهر: آقای دکتر، چگونه
میتوانیم حوزه دانشگاهی دامپزشکی را با حوزه اجرا ادغام کرد؟ به طوری که هم دانشکده
دامپزشکی بتواند از طریق همکاری با سازمان یا ادارات کل، دانشجویان را به طور عملی
آموزش دهد و هم سازمان دامپزشکی بتواند از ظرفیت دانشکدههای دامپزشکی استفاده کند؟
با توجه به اینکه دانشکده
دامپزشکی و سازمان دامپزشکی دو تشکیلات کاملا
جدا در دو وزارتخانه مختلف هستند، شاید استفاده از واژه ادغام
در اینجا خیلی صحیح نباشد. اما اینکه هر یک از این دو بخش بتوانند در جهت ایفای مسئولیتها به بخش دیگر کمک کنند،
امر پسندیدهای است و در گذشته هم همواره وجود داشته است. به ویژه اساتید قدیمی دانشکده
که معلمان اولیه دامپزشکی کشور هم بودند، با همکارانی که در سازمان دامپزشکی تشریف
داشتند و فارغالتحصیل دانشگاه تهران بودند، ارتباط بیشتری داشتند.
البته با گسترش دانشکدهها
این ارتباط هم گستردهتر شده است. در واقع امروز از حالت تمرکز خارج شده و دانشکدههای
بیشتری میتوانند در خدمت اهداف سازمان قرار گیرند به ویژه مسائلی که در استانهای
غیر از تهران و مرکز ممکن است باشد.
مسئلهای که وجود دارد این
است که از زمانی که حوزه تشخیص و درمان به بخش خصوصی واگذار شده، آن بخش از وظایف محول
شده سازمان، یک نقص اولیه در مسائل آموزشی ایجاد کرد، چون دانشکدهها قدری وابستگی
داشتند. به ویژه دوره کارآموزی دانشجویان در کلینیکها سپری میشد و یک بخش از دورههای
عملی در آنجا بود. اما الان سازمان عملا در این بخش فعالیتی ندارد و بخش خصوصی فعال
است. متولیان سازمان عمدتا بحث حاکمیتی و نظارتی را دارند که این مسئله تا حدودی در
دورههای تخصصی میتواند به آموزش دانشکده کمک کند. همچنین مواردی که مشکلات بزرگی
در کشور بروز میکند، امکانات تخصصی دانشکده در خدمت کمک و رسیدن به یک جواب و راهحل
برای مساله قرار میگیرد. کلیت میتواند به این شکل باشد.
حکیم مهر: جزئیات چطور؟
در جزئیات باید کمی جلوتر
برویم. شاید بتوان از ارتباطی که مثلا سازمان دامپزشکی با کشتارگاهها دارد، استفاده
کرد و کشتارگاهها را در خدمت آموزش قرار داد، کمااینکه همه جای دنیا اینگونه است.
یعنی بخشی از آموزش، دورههای بالینی و مامایی میتواند با کشتارگاه عملیاتی شود. درگذشته
که کشتارگاهها زیر نظر سازمان قرار داشت، به صورت مستقیم و متمرکز بود. مثلا کشتارگاه
تهران در زمان دانشجویی خود ما یا کشتارگاه زیاران که بعدها دانشجویان به آنجا میرفتند،
اما الان که کشتارگاهها به این شکل نیست و در اختیار بخش خصوصی است، تمرکز کمتر و
پراکندگی بیشتری پیدا کردند.
این نکتهای است که میتوان
از این رابطه در بخشی از آموزش استفاده کرد، چون مراجعه صنعتی به بیمارستانهای دانشگاهی
به هر شکل مثل سابق نخواهد بود و با توجه به تغییر شکل دامپروری کشور این انتظار هم
وجود ندارد. بنابراین، این بخش از آموزش دامپزشکی در حوزه دامهای سنگین و صنعتی حتما
باید در حوزههای دیگر انجام گیرد. کشتارگاهها و دامپروریهای بزرگ مربوط به نهادها
میتوانند پذیرای دانشجویان باشند. البته به این نکته هم توجه دارم که حضور دانشجویان
نباید خیلی در تعارض با برنامههای کنترل پیشگیری واحدها باشد. یعنی میشود برنامهها
را طوری جلو برد که از این ظرفیتهای موجود استفادههای بهینه شود، چون هر چقدر خروجی
دانشکدههای دامپزشکی کیفیتر باشند، به سود حفظ سرمایههای دامی کشور و ارتقای بهداشت
عمومی و کنترل بیماریهای مشترک خواهد بود.
حکیم مهر: چرا فارغالتحصیلان
و خروجیهای دانشکدههای ما به قول برخی منتقدان، دامپزشک توانمند نیستند؟ چرا وقتی یک دانشجوی پزشکی فارغالتحصیل میشود،
معمولا کاملا مسلط به بحث درمان است؟ یعنی آنقدر در محیط بیمارستان کار کرده و مریض
دیده که بهعنوان پزشک توانمند و با اعتماد به نفس کار میکند. اما در مورد فارغالتحصیلان
دامپزشکی این طور نیست و فرد اعتماد به نفس و تجربه ندارد. چه فرایندی را باید طی کنیم؟
اجازه دهید بگویم که بخشی
از فرمایش شما قابل تعمیم صد درصدی برای همه فارغالتحصیلان نیست، کمااینکه در مورد
پزشکی هم اینطور نیست که پزشک از هر دانشکده پزشکی کشور که فارغالتحصیل شد، توانمند
باشد. اما در حوزه دامپزشکی، حداقل در مورد دانشگاه تهران و در حوزه دامهای کوچک به
این شکل نیست. کمااینکه بیمارستان دانشکده به صورت شبانهروزی در حال فعالیت و لود
بیمار بسیار زیاد است، تا جایی که گاهی رزیدنتهای ما احساس خستگی میکنند و نمیرسند
که همه کیسها را ببینند. لذا در حوزه دام کوچک با شرایط الان دانشگاه تهران این گونه
نیست، مخصوصا برای دانشجویی که علاقهمند باشد.
طبیعتا یک بخش هم علاقهمندی
خود دانشجوست که وقتی وارد این حرفه میشود، مسائل را دنبال کند و نخواهد خود را با
سایر حرفهها و درآمدهای دیگر مقایسه کند. بنابراین آنهایی که در کنار مطالعات تئوریک
خود، درس عملی را نیز دنبال میکنند، میتوانند توانمندی خوبی پیدا کنند.
حکیم مهر: در حوزه دام بزرگ
چطور؟
در حوزه دامهای بزرگ شرایط
کمی تغییر میکند. در بخش تخصصی مثل کیسهای جراحی اسب که به دانشگاه تهران مراجعه
میکنند یا ارجاع داده میشوند، الان بسیار بیشتر از گذشته است. خود من که درگیر جراحی
هستم، کیسهای زیادی دارم لذا رزیدنت جراحی که دامپزشک تخصصی این حوزه است، کاملا
آماده میشود.
در مورد دانشجویان عمومی
۲ نگاه وجود دارد؛ اینکه با توجه به گسترش دورههای تخصصی، آیا
همه نیازهای تخصصی را باید دامپزشکان عمومی مرتفع کنند یا خیر، محل مناقشه است. در
گذشته همه خدمات مورد نیاز توسط دامپزشکان عمومی کشور باید رفع میشد؛ طبیعتا یک نیاز
بود اما الان با وجود دورههای تخصصی و متخصصین بسیار زیاد از دانشکدههای دیگر باید
مثل پزشکی، سطح ارائه خدمات تعریف شود. شما هم اشاره کردید که پزشک عمومی صرفا تا یک
حد مشخص اجازه مداخله دارد و متخصصین هم در حوزهّهای خود به همین شکل، اما متاسفانه
در دامپزشکی سطحبندی خدمات وجود ندارد و مرزبندی رعایت نمیشود، در حالی که اگر این
مساله جا بیفتد، قدری به کیفیتر شدن آموزش کمک میکند.
در این میان باید به یک تفاوت
توجه کرد و آن اینکه در بخش انسانی، عمده افرادی که به بیمارستانهای دانشگاهی مراجعه
میکنند از اقشار ضعیفتر جامعه هستند که امکان هزینه در بخش خصوصی را ندارند و با
توجه به ارزانتر بودن خدمات پزشکی به بیمارستانهای دولتی مراجعه میکنند. دانشجویان
نیز از فرصت استفاده و دانش خود را بالا میبرند. البته این جدا از آن دسته از خدمات
تخصصی است که فقط در بیمارستانهای دانشگاهی ارائه میشود. اقشاری هم که تمول مالی
بیشتری دارند، ترجیح میدهند از خدمات بخش خصوصی استفاده کنند. اما موضوع در دامپزشکی
برعکس است. معمولا کسی که دام دارد، چه دام کوچک و چه اسب، جزء اقشار ضعیف نیست که
به بیمارستان دامپزشکی برود تا خدمات ارزانتری بگیرد و دانشجویان روی آن کار کنند؛
بنابراین انتخاب میکند.
الان خیلی از دامپروریهای
صنعتی یک تیم دامپزشکی را در حوزههای تخصصی داخلی، مامایی و جراحی به خدمت گرفتند
که این مساله در نوع خود جالب است. در شرایط سنتی و نیمه سنتی یعنی در روستاها و شهرهای
کوچک ممکن است کماکان به این تیپ خدمات نیاز باشد، اگر چه من با توجه به اینکه در هیات
عالی انتظامی حضور دارم و شاهد پروندههای مختلف هستم عرض میکنم که الان در دورترین
نقاط نیز حتما کلینیک و متخصص حضور دارند و خدمات میدهند.
میخواهم این را عرض کنم
که یک تغییر ماهوی هم در نظام آموزشی و هم نظام دامپروری ما در حوزه دامهای کوچک اتفاق
افتاده است. در حوزه اسب پیشرفت بسیار خوبی صورت گرفته است. در حوزه دام صنعتی نیز
به نظر من مدیریت تولید مثل در سطح تخصصی خیلی خوب است.
در سطح فارم اینکه دانشجو
به محض فارغالتحصیلی بتواند مسئولیتی را بپذیرد، نه فرد سرمایهگذار به راحتی اجازه
میدهد و نه همکار ما دارای تجربه لازم برای قبول مسئولیت است. این رویه در خیلی از
جاهای دنیا متداول است. من خودم در دورههای
تخصصی که در کشور ژاپن بودم، شاهد بودم که دانشجویان دامپزشکی بعد از دورههای ۶ ساله باید آزمون نشنالبورد را امتحان میدادند که استانداردسازی
آموزش رعایت شود و مجوز کار بگیرند، اما در عین حال آن کس که قصد داشت به حوزه بالین
ورود کند، باید ۳ سال زیر نظر یک دامپزشک دیگر که دارای پروانه کار
بود، کار میکرد. یعنی به این افراد به محض فارغالتحصیلی مجوز کار در حوزه درمان گاو،
اسب یا پت نمیدادند و میگفتند حداقل ۳ سال گواهی انجام کار از یک کلینیک مجوزدار را باید ارائه کند.
لذا همه جای دنیا به این
نقطه رسیدند که به محض فارغالتحصیلی فرد، شاید نشود سرمایه دامی را در اختیار او گذاشت
و باید یک تجربه کسب کند. به این شکل هم اعتماد به نفس آن همکار بالا میرود و هم میتواند
آسیب کمتری به سرمایه دامی بزند. ضمن اینکه در این میان رعایت بهداشت عمومی بخش بسیار
مهمی است. یعنی کار با درمان دارو و محصولات غذایی که از کنار این دامپروریها تولید
میشود، دارای نکاتی است که همکاران ما باید به تجربه به آن برسند. البته اصول و پایه
آن باید در دانشکدهها به شکل کامل گفته شود تا بچهها بتوانند در یک زمان کوتاه از
یک تجربه مفید با کنترل و نظارت به دامپزشکان با کفایتتر تبدیل شوند.
حکیم مهر: آقای دکتر، به
مساله فراهم بودن کیس در دانشکده اشاره کردید. اما با این وجود، باز هم یکی از گلایههای
دانشجویان این است که تعداد کیسهایی که در طول تحصیل دیدند، خیلی کم بوده است.
در حوزه دام کوچک این طور
نیست. بنده کلینیک دانشکده را که رصد میکنم کیسها را به وفور میبینم. در حوزه دام
بزرگ بله، کیسهای معمولی اسب را کسی به دانشکده ارجاع نمیدهد، چون حمل و نقل دام
بزرگ بسیار سخت و پرهزینه است. اما در مورد جراحی چون کاری سخت و نیازمند تجهیزات است،
ارجاع میدهند. در مورد گاو و گوسفند هم نه اینکه مراجعات صفر باشد، چون حداقل دامپروریهای
کوچکتر اطراف بیمارستان میآورند اما با توجه به اینکه شهرها گسترش پیدا کرده و دامپروریهای
سنتی تغییر کردند و فاصله آنها از دانشکدههای دامپزشکی خیلی زیاد شده، معمولا ارجاع
نمیدهند.
حکیم مهر: راهحل چیست؟
راهحل مراجعه تیمهای سیاری
شامل استاد و دانشجویان به مجموعههای دامپروری سنتی و نیمه سنتی است که متقاضی خدمات
کیفی و ارزان قیمت هستند. قبلا در تهران این فکر را داشتیم و مدتی در مجموعه دام گستر
یا فشافویه که مجتمعی از دامپروریهای کوچک و بزرگ است و شاید قریب به ۲۹۰ دامپروری در آنجا هست، اعلام آمادگی کردیم که بتوانیم دفتری
در آنجا داشته باشیم و بخشی از اساتید و دانشجویان ترم آخر، هر روز بر اساس تقاضایی
که دامپروریهای آنجا دارند، مراجعه کنند و در یک روز تعداد زیادی کیس ببینند.
حکیم مهر: سرنوشت این طرح
چه شد؟
حالا به هر دلیلی آن زمان
این ارتباط شکل نگرفت و من که مجددا مسئولیت را پذیرفتم، با بزرگوارانی که در آن مجموعه
مسئولیت دارند، ارتباط گرفتم. آنها بزرگواری کرده و اعلام آمادگی کردند و باید ببینیم
که در دانشکده چطور همکاران را متقاعد کنیم که یکی از راهها این است که ما از چنین
مجموعههایی استفاه کنیم. یعنی مجموعهای از دامپروریهای متعددی که کنار هم قرار گرفته
و زیاد وقتگیر نیستند. یعنی اگر یک اکیپ از دانشکده به فشافویه حسن آباد بروند، ممکن
است در یک روز بتوانند ۱۰ تا ۲۰ کیس را ببینند. به این شکل هم آن مجموعه بهرهمند میشود، چون
هزینه زیادی نکرده و هم آموزش ما در این حوزه میتواند ارتقای بهتری پیدا کند.
حکیم مهر: آقای دکتر، دامپزشکی
رشتهای است که اگرچه بحث پرورش و تغذیه در آن محوریت ندارند، اما وقتی دامپزشک وارد
یک مرغداری یا گاوداری یا محیط پرورشی میشود، کارفرما از دامپزشک انتظار دارد که در
بحثهای عملی تغذیهای و پرورش مسلط باشد. چه راهکاری برای توانمندی دانشجویان در
این حوزه وجود دارد؟
در حوزه دامهایی که جنبه
جمعیتی دارند، مثل آبزیان، طیور، گاو و گوسند یک رابطه تنگاتنگ بین تغذیه و بهداشت
و درمان وجود دارد. به همین خاطر دانشجویان تعدادی واحد در مورد تغذیه میگذرانند و
به این شکل نیست که کاملا ناآشنا باشند. عرض بنده تخصصی شدن حوزههای علمی است. الان
در حوزههای فیزیولوژی، تولید مثل و تغذیه، متخصصین زیادی در دانشگاه، نه تنها در دامپزشکی
بلکه در دانشکدههای علوم دامی کشور تدریس میکنند. گاهی دامپروریهای صنعتی از چند
مهندس و متخصص تغذیه در واحدهای کوچکتر بهره میگیرند. طبیعتا همکاران ما میتوانند
توصیههای کلی بکنند، درست مثل پزشک عمومی که تا حدی میتواند توصیههایی برای بیمار
خود داشته باشد که چه چیزی بخورد بهتر است و چه چیزی نخورد. اما اگر کسی بخواهد به
رشته بدنسازی برود باید به متخصص تغذیه مراجعه کند.
در گذشته این مساله بیشتر
بوده اما امروز با تغییراتی که بعد از انقلاب فرهنگی در ساختار دانشکدهها به وجود
آمد، تضعیف شد، اما دانشکده دامپزشکی، گروه بهداشت و تغذیه خود را کماکان حفظ کرده
است. هنوز هم ما معتقد هستیم که تغذیه در نشخوارکنندگان رابطه زیادی با متخصصین درمان
خود دارد. چون مثل اسب یا دامهای کوچک تککیس نیست که کاملا بحث مدیسین باشد. در حیواناتی
که به صورت گلهای نگهداری میشوند بحث population medicine مطرح است اما اینکه این توقع وجود داشته باشد که همه نیازهای تخصصی تغذیهای
را یک دامپزشک عمومی مرتفع کند، این طور نیست و در هیچ جای دنیا نیست.
خیلی از دانشکدههای دامپزشکی
دنیا به مسائل تغذیهای حتی شیلات اصلا ورود نمیکنند. یعنی آبزیان را مربوط به شیلات
و تغذیه را مربوط به متخصصین تغذیه میدانند. در گذشته چون دامپزشکان همه کاره مجموعههای
دامی کشور در شکل سنتی بودند، امروز این تصور هست اما به نظر من در حد نیاز دانش منتقل
میشود. با این حال همکاری که در کار پرکتیس مثلا بخواهد روی گاو متمرکز شود طبیعتا
باید مطالعات شخصی را افزایش دهد و کسی که کلینیک دام کوچک میزند، اصلا به تغذیه ورود
پیدا نمیکند. اما همکارانی که در حوزه مدیریت تولید مثل کار میکنند، طبیعتا مجبور
هستند مطالعات شخصی خود را افزایش دهند چون رابطه تنگاتنگی بین تغذیه و تولید مثل و
برقراری تعادل بین آنها وجود دارد.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی
که در اختیار ما قرار دادید.
چرا انقدر بین دامداران و اعضای هیئت علمی فاصله وجود دارد؟ و اعتماد ناشی از رضایت در گذر زمان که به مراجعه ثابت دامداران منجر شود، وجود ندارد؟
ای کاش از ظرفیت اردو های جهادی جهت ترویج و بالا بردن سلامت گله استفاده شود، ک خروجی دیگر آن دامپزشکانی با اعتماد بنفس بالاتر و با دغدغه پیشرفت کشور که نگاهی واقعی به امکانات و پتانسیل های کشور دارند، تربیت میشود.