حیوان، فقط سگها و گربهها نیستند! هستند؟
علی خالوئی
مدتیست دلمشغولی مدیریت شهری مهار چالش سگهای بدون صاحب در محیطهای شهریست .
دوستی در چند توئیت مثال جذابی میزند، اینکه متمولهای شهری به زعم اینکه پول دارند، آیا مجازند چون هزینههای آب و برق مصرفی خود را میپردازند، به هر میزان حتی بشکل اسراف مصرف کنند؟
و ایشان را مقایسه میکند با کسانی خود را دوستدار، حامی و غذارسان سگها و گربههای بیصاحب میدانند و خود را محق میدانند به هر شکلی غذارسانی کنند .
به قول این دوستمان اقدامات هر دو گروه قطعاً به محیط زیست صدمه میزنند، آنانکه مصرف بیرویه انرژی دارند و آنانکه اقدام به غذارسانی حیوانات اهلی ولگرد میکنند، هر دو از منظر «زيستمحیطی» کاملاً خطاکارند! چرا؟
ما برای حفاظت از سرمایههای زیست محیطی کشورمان دچار، دنیا اما و اگر، و چالشهای سرمایهگذاری انسانی و مالی هستیم !
متأسفانه سرمایههای ژنتیکی که، روبه اضمحلال و نابودی هستند، از چالش تأمین سوخت محیطبانان و علوفهرسانی، آبرسانی، هزینههای حفاظتی تا دهها مورد دیگر،
چقدر خوب بود، دوستان حامی و غذارسان حیوانات اهلی ولگرد، حمایتشان را از حیات وحش بیرمق کشورمان نیز دریغ نمیکردند، و اگر عاشق حمایت حیوانات هستند، از گونههای در معرض خطر حیات وحش کشورمان نیز دستگیری میکردند .
در بخشی از یادداشت نویسنده آمده در پناهگاهی که «شهرداری یزد» برای سگهای بدون سرپرست تهیه شده در سال ۹۹، پنج میلیارد تومان هزینه شده، هزینهای قابل توجه از جیب شهروندان، درصورتیکه برای «پروژه یوزپلنگ» ایرانی، شوربختانه! تنها «یک میلیارد»
شاید خوانندهی محترم تصور فرمایند ما با سگها، گربهها یا کلاغها و زاغیها مشکل پدرکشتگی داریم، خیر، قطعاً نداریم، ما نیز دل کوچکی داریم همچون کودک خردسالی، که نمیخواهیم آزارمان حتی به مورچهای برسد، ولیکن ایمان داریم که مابین «گونههای در معرض خطر نابودی» و «گونههای مهاجم و طغیانگر» باید تفاوت اساسی قائل شویم و طرف اولی را بگیرم تا «تنوع زیستی» کشورمان مصون بماند .
وقتی میدانیم فقط توسط گربههای ملوس شما دوستداران و حامیان، پنجاه گونه با ارزش از پرندگان آمریکا منقرض شدهاند، دیگر خاطرمان میترسد که باید برای مهار این گونه طغیانگر اقداماتی اندیشیده شود، باید اجازه ندهیم اینجا دیگر این تکرار شود .
حال اگر به هر دلیلی دولت برنامه یا توانی برای این امر ندارد، میتوان حامیان و غذارسان را همگام و همراه کرد، آموزش داد، خواهش کرد، اینکه میشود حداقل، «غذادهی» به این گونهها را از دستور کارشان خارج کنند، نمیشود؟
غذادهی نبرد نابرابر را با «گونههای در معرض خطر»، به نفع گونههای اهلی رها شده تغییر میدهد .
باور بفرمایید به صلاحمان نیست به نفع حمایت از گونهای، و به ضرر و زیان گونهای دیگر، در طبیعت دخالت کنیم .
تمنایی که میشود از حامیان اینگونه حیوانات نمود، اینست که نیمنگاهی نیز به حفاظت و حمایت از گونههای مختلف جانوری در حیات وحش شهرمان داشته باشند .
مثلاً با تهیه بذر گونههای گیاهی، مراتعمان را از نابودی نجات دهیم، شرایط «ساخت آبشخورهای» متعدد و پراکنده در حیات وحش را تسهیل کنیم. این میشود، ایجاد شرایط زندگی برابر .
«برنامهها» و «کارگاههای آموزشی» گونههای در معرض خطر شهرمان اجرا کنیم. گونههای همچون: «گربه پالاس»، «پلنگ»، «کفتار»، «گونهی روبه نابودی زرینگیاه»، «گونهی دارویی آویشن ویشنگ برزک» ، «پرنده کمیاب هوبره»، «پرنده اندمیک زاغ بور»، «کاراکال یا سیاه گوش»، «گربه شنی»، «روباه شنی» و پستانداران بزرگ جسته همچون «بز و میش و کل و قوچ.»
قطعاً تغذیه و هزینههای غذارسانی به حیوانات اهلی ولگرد، صدمه به حیات وحشست. چون شرایط نامساوی رقابت مابین «حیوانات خانگی ولگرد» با «حیوانات حیات وحش» را به نفع گروه اولی تغییر میدهيم .
حیوان و جانور فقط و تنها «سگها و گربهها » نیستند ، این گونهها بر اساس زندگی تجملاتی انسانها و «زایش پسماندهای غذایی» و «چالههای متعدد زبالههای شهری» افزایش یافتهاند، از طرفی با «تغذیههای کمکی» من و شما شرایط نامتوازن رقابت با «گونههای طبیعی و باارزش» را به نفعشان سنگينتر میکنیم، و باعث نابودی و انقراض گونهها میشويم .