حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: خود را یک انسان ثروتمند و صاحب بیش از ۲۰۰ برج در مناطق مختلف جهان میداند: «در همه جای دنیا چند برج بزرگ دارم و این برجها دانشجویانی هستند که همه را راهنمایی کردم تا سفیران علمی خوبی برای ایران باشند و در این کار خیلی موفق بودم.»
امروز آنچیزی که بیشتر از همه حال «دکتر ایرج نوروزیان» را خوب میکند، بودن با دانشجویان و نیروهای جوان است. این استاد پیشکسوت دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران به حکیم مهر میگوید: «امروز دامپزشکی ما با زمانی که من در سال ۴۴ دانشجوی سال یکم بودم خیلی متفاوت شده است؛ هم نیروهایی که به عنوان دانشجو اضافه میشوند، بچههای باهوش و پر توانی هستند و هم فضای دانشگاههای ما مساعدتر و مناسبتر برای رشد و پرورش این دانشجویان جوان است؛ به شرط اینکه زیاد وارد مسائل حاشیهای نشوند و اجازه دهیم که با توان علمی پیش روند. خوشبختانه هر روز که جلوتر میرویم، دامپزشکی بیشتر قابل لمس میشود.»
حکیم مهر: آقای دکتر، چه شد که رشته دامپزشکی را انتخاب کردید؟
من در سال ۱۳۴۳ از دبیرستان فیروز بهرام تهران دیپلم گرفتم. آن زمان فضای فکری دانشآموزان سال دوازدهم رشته طبیعی این بود که خود را برای دانشکده پزشکی آماده کنند. کمااینکه در خانوادهها هم معمولا پزشکی به عنوان یک رشته قابل قبول و با یک اعتبار بیشتر مطرح میشد. من آن روزها هیچ نگرشی به رشته دامپزشکی نداشتم.
محل دانشکده دامپزشکی تا سال ۳۷ در اطراف خیابان انقلاب بود که تحت عنوان دانشکده فلاحت، جزئی از رشته کشاورزی فعالیت میکرد. همزمان با کنکور سراسری برای من برنامهای پیش آمد، به این شکل که آن زمان مسابقهای تحت عنوان برخورد اندیشهها از تلویزیون پخش میشد که محتوای آن محک زدن معلومات عمومی بود. بیشتر زمان من صرف این میشد که در این مسابقه موقعیت خوبی پیدا کنم. مسابقهای بود که بعدها هم که دانشجوی دانشکده دامپزشکی شدم، ادامه پیدا کرد و شاید در روز آخر که درخصوص رشته تحصیلی من سوال شد، اولین کسی بودم که رشته دامپزشکی را از تلویزیون معرفی نمودم، چون در معرفی بیان میداشتم دانشجوی سال اول دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران هستم.
خلاصه رتبه من در آزمون کنکور سراسری ۱۶۰ شد و آن طور که شایسته و بایسته بود حدنصاب پذیرش دانشکده پزشکی در تهران را پیدا نکردم، اما میتوانستم رشته پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز و همچنین دانشگاه شیراز را انتخاب کنم. با این حال به علت نگاه خانواده مجبور بودم در تهران بمانم. در تهران هم امکان پذیرش در ۲ رشته داروسازی و دامپزشکی را داشتم اما در نهایت رشته دامپزشکی را انتخاب کردم.
حکیم مهر: چرا دامپزشکی را انتخاب کردید؟
روانشاد پدرم همیشه اشاره به این موضوع داشت که به هنگام نوجوانی و زندگی در شهر یزد در خانه یک راس گاو شیری داشتند و وابستگی آنها به شیر آن گاو و محصولات لبنی حاصل از آن حائز اهمیت بود و پایش از سلامتی آن مهم، کسانی نیز که در این فرآیند نقش می داشتند به ویژه نظیر واکسیناتورها مورد علاقه ما بودند. آشنایی من فقط تا همین حد بود آنهم مبتنی بر علاقه ایشان. خلاصه اینکه در رشته دامپزشکی قبول شدم، در حالی که اصلا نمیدانستم دانشکده دامپزشکی در کدام قسمت شهر تهران واقع شده است، با اینکه محل آن در همسایگی خانه ما بود چون ما در خیابان اسکندری شمالی زندگی میکردیم. هیچوقت فکر نمیکردم مجموعهای که توسط روانشاد دکتر میمندینژاد در حال ساخت بود، همان مکانی بود که زندگی من از لحاظ علمی و خدماتی پایهریزی خواهد شد.
حکیم مهر: چه زمانی به این رشته علاقهمند شدید؟
یادم است که در سال اول هیچ علاقهای به رشته دامپزشکی نداشتم و این نکته را هیچوقت از یاد نمیبرم، این مسائل را انسان باید همیشه بگوید چرا که جزو خاطرات تلخ و شیرین است. من در دوران دبیرستان شاگرد اول مدرسه فیروز بهرام بودم و همه میگفتند شاگرد اول کنکور هم میشوم. کنکور رقابت جالبی بین دبیرستانهای نواحی مختلف تهران ایجاد کرده بود.
اولین امتحانی که در دانشکده دامپزشکی دادم با مرحومه سرکار دکتر پوراندخت عطایی، استاد آناتومی بود که نمره من ۸ شد. من که شاگرد اول بودم و در دنیای فکری من همواره رقابت علمی نقش بسته بود، پیش خانم دکتر رفتم و گفتم متاسفم که این نمره را گرفته ام، من تا به حال در زندگی نمره ۸ در هیچ امتحانی نگرفته بودم. ایشان گفتند که من کاری نمیتوانم بکنم و این امتحان میان ترم بود و من قول دادم که امتحان نهایی را ۲۰ شوم و خواهش کردم این نمره را لحاظ نکنند. ایشان فرمودند اگر ۲۰ شدی من لحاظ نمیکنم. آناتومی هم درس مشکل پایهای و خیلی حوصلهبر بود، به ویژه وقتی که علاقه لازم برای آن را نداشته باشی. قبل از اینکه وارد دانشکده شوم، یادم میآید که سالن تشریح دانشکده پزشکی در خیابان ۱۶ آذر بود و من از لای میلهها وارد دانشگاه می شدم و به سالن تشریح دانشکده پزشکی می رفتم و نظارهگر عملیات تشریح بودم و خوشم میآمد که خود را آماده ورود به دانشکده پزشکی میکنم. خلاصه در حالی که اصلا آناتومی حیوانات را نمیدانستم، در آن امتحان نهایی ۲۰ شدم و از آن زمان به بعد مورد تشویق خانم دکتر قرار گرفتم. خدا ایشان را رحمت کند که بسیار بانوی خوبی بودند. معلم بزرگ همیشه تاثیرگذار و انسانساز است. این نمره ۲۰ من دیگر تا سال آخر پایین نیامد. یعنی در طول ۵ سالی که درس می خواندم، شاگرد ممتاز دانشکده بودم و همین طور که پله به پله به سالهای بعدی میرفتم، احساس میکردم که به این رشته بیشتر علاقهمند میشوم و شاید در آینده بتوانم در این رشته تاثیرگذار باشم، هرچند که شاید خیلی هم نتوانستم تا به امروز آن طور که شایسته و بایسته است تاثیرگذار باشم، اما نهایت تلاش خود را نموده و هنوز ادامه می دهم.
حکیم مهر: بعد از فارغالتحصیلی از دانشکده، چه کردید؟
من با درجه ممتاز فارغالتحصیل شدم و همین درجه ممتاز باعث شد که مورد توجه اساتیدم در دانشکده قرار بگیرم و طرحهای مختلفی نصیبم شود. به خصوص زمانی که دانشجوی سال سوم بودم، شخصیتهای جوانی مثل دکتر تاجبخش، دکتر حکمتی، دکتر فرخنده و... از خارج به دانشکده اضافه شدند. اینها شخصیتهای تاثیرگذاری بودند و در راس آنها دکتر تاجبخش قرار داشت که خیلی دلم میخواست با ایشان پایاننامه بگیرم اما سرشان شلوغ بود و لذا جذب دکتر حکمتی شدم، کمااینکه ایشان هم کارهای تکنیکی زیبایی از دانمارک با خود آورده بودند و لذا پایاننامه را با ایشان گرفتم. ایشان استاد بسیار نازنین، با عاطفه و مهربانی بودند و کارهای تکنیکی فوقالعادهای انجام میدادند. همه اینها روی یک دانشجوی جوان تاثیرگذار بود. حتی زمانی که به سربازی رفتم، پیشنهاد کردند که به گروه ایشان ملحق شوم و من هم همین کار را کردم و به شکل مربی در بحث جراحی در خدمت ایشان بودم.
دو سال بعد فرصتی پیش آمد و دکتر حکمتی خیلی دلشان میخواست که به دانمارک و نزد دکتر اسپرسن که استاد ایشان بودند و هر از گاهی برای تدریس به دانشگاه شیراز میآمدند و آشنایی خوبی با ایشان داشتند، بروم. اما درنهایت من توسط شادروان دکتر نشاط با آمریکا آشنا شدم. ایشان اولین قرارداد دانشگاه تهران با دانشگاه کالیفرنیا را بستند و من کاندید شدم که به اتفاق همکلاسی خوبم روانشاد دکتر ایرج قدسیان به دانشگاه دیویس برویم. در آنجا رشته کنترل و پیشگیری از بیماریهای دامی را خواندم و اینترشیپ جراحی اسب را نیز گرفتم. زمانی هم که برگشتم، با یک دانش تکنیکی و تاکتیکی در مورد اسب آمدم.
حدود ۲ سال قبل از انقلاب بود که پرورش اسب در حال رشد بود. این مساله انگیزهای شد که من در زمینه بیماریها و جراحی اسب کار کنم، اما بعد از انقلاب، اسب مورد بیمهری خیلی زیادی قرار گرفت و من خیلی از این موضوع ناراحت شدم، چرا که اسب سابقه قدیمی و طولانی در زندگی بشر و به خصوص در ایران داشته است. آن موقع تلاش کردیم که اولین کنگره بهداشت و سلامتی اسب را در سالن آمفیتئاتر میدان آزادی برگزار کنیم. تلاش ما این بود که اسب را اعاده حرمت و حیثیت کنیم و از آن به بعد اسب به سمت صنعتی شدن پیش رفت و در جنبههای مختلف مورد توجه قرار گرفت.
در ادامه به دانشجویان خوبی پایاننامه دادم و آنها را وادار کردم که وارد دنیای اسب شوند که خوشبختانه همه آنها موفق بودند، چه آنهایی که در ایران ماندند و چه آنهایی که به خارج از کشور رفتند و دامپزشکی اسب را در اشکال مختلف مامایی، داخلی و جراحی دنبال کردند. من هم به سمت گاو شیری و جراحی رفتم و تلاش کردم آن را از حالت سنتی خارج و تبدیل به صنعتی کنم. صنعت دام شیری هم شکل گرفت و از حالت سنتی خارج شد و امروز میبینیم از صنایعی است که نقش بسیار کلیدی در غذای انسان دارد و از جنبههای مختلف تولید مواد لبنی، گوشت و... حرفها برای گفتن دارد. این سرنوشت من بود که با نمره ۸ شروع شد.
حکیم مهر: چه سالی بازنشسته شدید؟
در سال ۸۵ بازنشسته آکادمیک شدم اما هنوز به اشکال مختلف در صحنه دانشکده هستم.
حکیم مهر: الان چه میکنید؟
در حال حاضر با چند شرکت خدماتی فعالیت میکنم، البته نه به شکل دانشبنیان، در واقع تلاش داشتم که این کار را بکنم اما در نهایت با شرکتهای تحقیقاتی کنار دانشکده بودم و کارهای تحقیقاتی خوبی همراه با شرکتهای دارویی انجام دادم. از طرفی همکاری بسیار نزدیکی با سازمان نظام دامپزشکی و سازمان دامپزشکی و خود دانشکده دارم. الان هم که دانشجوها را راهنمایی میکنم و این کار را خیلی دوست دارم.
حکیم مهر: در این سالها، چه چیزی بیشتر از همه، حال شما را خوب میکرد؟
آن قسمتِ بودن با دانشجویان و نیروهای جوان.
حکیم مهر: آیا انسان ثروتمندی هستید؟
در سالهای ۹۲ و ۹۳ که بهعنوان پژوهشگر پیشکسوت نمونه، کمی بعد استاد پیشکسوت نمونه و در سال ۹۸ از سوی بنیاد ملی نخبگان ایران (پنجمین دوره جایزه مرحوم علامه طباطبایی (ره))، به عنوان یکی از نخبگان سال ۹۸ انتخاب شدم، در همه این موقعیتها بیان داشتم که من بیشتر طول عمر دانشگاهی و عمر تحصیلی خود را به سمت دانشاندوزی حرکت کردم و نه ثروتاندوزی. عشقم این بود و سعی کردم در مملکت خودم تلاشگر خوبی در زمینههای آموزشی، پژوهشی، خدماتی و راهنمایی دانشجویان مستعد داشته باشم. من سالی ۲ بار در کنگرههای بینالمللی شرکت میکردم و این را وظیفه علمی خود میدانستم. مهم این بود که ایران را به دنیا معرفی کنیم، چون این یک وظیفه ملی و میهنی است که باید در چنته همه ماها باشد و این کار را به نحو خوبی انجام دهیم.
یک نفر از من سوال کرد که فلانی چند برج داری؟ گفتم من صاحب تعداد زیادی برج هستم و در همه جای دنیا چند برج بزرگ دارم و این برجها دانشجویانی هستند که همه را راهنمایی کردم تا سفیران علمی خوبی برای ایران باشند و در این کار خیلی موفق بودم. البته من کاری نکردم و فقط راهنما بودم. جدا از کارهای آموزشی و پژوهشی سعی کردم نسل آینده را طوری هدایت کنم که به مقصد درستی برسند و خوشبختانه این اتفاق افتاد و هنوزهم این کار را ادامه میدهم.
متاسفانه ما سعی میکنیم خودمان را به یکدیگر معرفی کنیم در حالی که ما باید خودمان را به دنیا معرفی کنیم. کاری که کشتیگیرهای ما چند وقت پیش انجام دادند و اشک را از چشمان من سرازیر نمود. وظیفه ما این است که کار آنها را انجام دهیم، آنها در زمینه ورزشی و ما در زمینه علمی. باید به دنیا بگوییم که این سرزمین مهد علم و ادب و عشق و عاطفه و ارزشهای انسانی است. این سرزمین مروج همه این ارزشهای نیک است. اگر تاریخ این سرزمین را منصفانه بخوانیم، دچار حیرت میشویم، هر لحظه و تاریخ این مملکت آبرو و حیثیت بوده است. ایکاش نسل آینده هم به همین شکل پیش برود و نگاه مدیران علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مملکت همین طور شایسته و بایسته باشد و اجازه دهند ایران زمین مهد ارزشهای انسانی در دنیای به هم ریخته و آشفته امروز باشد.
مرحوم مادرم نقش کلیدی در امروز و گذشته من داشتهاند. ایشان همیشه میگفتند وقتی از سوی والدین برای کودکی نام انتخاب میشود، این فقط معرفی اسمی نیست، بلکه برای او یک تعهد می آورد و به من یادآوری مینمود بر تو نام ایرج را برنهادم، چون ایرج پسر شاه فریدون و از سوی آرش کمانگیر این سرزمین به او داده شده است و تو باید تا میتوانی به این سرزمین خدمت کنی و همین جا به خاک سپرده شوی و به خاک ایران زمین اضافه شوی. روحیه مادران قدیمی حماسی و میهنی بود و بچهها را در این جهت تربیت و هدایت مینمودند. من نمیدانم وظیفه خود را انجام دادهام یا نه اما ولکن نیستم. مادر من فردی فرهنگی بود و هیچوقت ما را تنبیه فیزیکی نکرد بلکه تنبیه ادبی مینمود. مثلا سعی میکرد شعرهایی را از فردوسی، حافظ، مولانا و... انتخاب کند که نسبت به کار بدی که کرده بودیم، حالت ارشادی داشته باشد و خوشبختانه در این کار موفق بود. به طوری که در حال حاضر در حال نگارش یک کتاب به زبان انگلیسی هستم در رابطه با علم اپیدمیولوژی و عرفانی که از آن نشات گرفتهاند. اگر خداوند توفیق دهد این کار آخرم خواهد بود و در سفری هم که به آمریکا در پیش رو دارم، قصد بستن قرارداد برای چاپ آن دارم و امیدوارم که توفیفی باشد که بتوانم این کار را بکنم به نام مادرم و برای عشق او به ایرانزمین و فرزندانش.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
مقطعی که الان در آن قرار داریم مقطعی است که علم دامپزشکی بدون تعصب میتواند خیلی تاثیرگذار باشد. البته گاهی مسائلی پیش میآید که ممکن است روند را کند نماید. خوشبختانه امروز دامپزشکی ما با زمانی که من در سال ۴۴ دانشجوی سال یکم بودم خیلی متفاوت شده است، هم نیروهایی که به عنوان دانشجو اضافه میشوند، بچههای باهوش و پر توانی هستند و هم فضای دانشگاههای ما مساعدتر و مناسبتر برای رشد و پرورش این جوانان هست، به شرط آنکه زیاد وارد مسائل حاشیهای نشویم و اجازه دهیم با توان علمی جلو برویم.
خوشبختانه هر روز که پیش میرویم، دامپزشکی بیشتر قابل لمس میشود. آن زمان فقط دکتر آریازند و بنده در زمینه اسب بودیم اما امروز وقتی نگاه میکنیم، دانش آموختگان زیادی را میبینیم که علاقهمند هستند. مربیان خیلی خوب و افرادی که در این صنعت کار و سرمایه گذاری کردند. تلاش همه آنها برای بلند آوازه کردن اسب ترکمن، عرب، پرشین و ... و ورزش سوارکاری به عنوان یک ورزش بسیار مفرح و انسانساز است. حیوانات خانگی نیز اگرچه با انتقاداتی در گذشته همراه بوده است، اما جای قدردانی دارد از کسانی که این نوع دامپزشکی را صنعتی کردند و ما الان در همه جنبهها حرف برای گفتن داریم.
رشتههای دیگر مثل علوم تغذیه، بهداشت مواد غذایی و... و همچنین همیاری و همکاری نزدیکی که دامپزشکی در صنعت تولید واکسن کووید-۱۹ دارد، نشان میدهد که دامپزشکی دیگر مثل قدیم نیست و امروز تبدیل به رشتهای شده که حل خیلی از مشکلات انسان به آن وابسته است. به همین خاطر میگویند که کار دامپزشک از مزرعه تا سفره است. دام سالم، غذای سالم و انسان سالم از مسئولیت های تغذیهای مهم رشته دامپزشکی است. بخش ورزشی هم که جای خود را دارد. دنیای امروز صنعتی است و انسانها کمتر فرصت دارند که با هم باشند و بودن با حیوانات خانگی هم تماشایی است. امروزه پت جایگاه ویژهای دارد و ما هم به عنوان انسانهایی هستیم که از گذشته امنیت این حیوانات را تامین میکردیم. اگر به تاریخ این سرزمین مراجعه کنید، نقش دامپزشکان را چه در زمینه حیوانات بزرگ و چه در مورد حیوانات کوچک و به شکلهای مختلف (طیور، پرندگان زینتی و حیات وحش) خیلی پررنگ میبینیم. امروز کارهای تحقیقاتی که در انستیتوهای مختلف و حتی شرکتهای خصوصی تحقیقاتی انجام میشود، منشاء خدمات بسیار خوب و علمی بوده و جایگاه ویژهای هم در دنیا پیدا کرده اند.
در نهایت ما باید بیشتر از پیش خود و توانمندیهای خود را به دنیا معرفی کنیم. ما ایرانیان ملت بزرگی هستیم و باید این بزرگی را چون گذشته در طول اینده در پیش روی حفظ کنیم. امروز من هستم و فردا این مسئولیت با مدیران مسئول دیگری می باشد. جوانهایی که امروز میآیند، باید حب وطن و حب علمی داشته باشند. ما نباید فراموش کنیم که مروج علم و دانش باشیم. مسئولیت مسائل حاشیهای با ما نیست، بلکه مدیران دیگری مسئول هستند. از حکیم مهر هم سپاسگزارم و انشاءالله که شما هم موفق باشید.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.