حکیم مهر: یک روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه با بیان اینکه رابطه و انس با حیوانات، امری طبیعی و نهادینه شده در انسان است و میتواند به ارتقای سطح زندگی کمک کند، گفت: اگر این رابطه به وابستگیهای افراطی تبدیل و جایگزین روابط بین فردی شود، یک الگوی ارتباطی طبیعی شکل نگرفته است .
به گزارش حکیم مهر به نقل از ایکنا از اصفهان، «دکتر حمید نصیری» روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه در وبینار «انس خانواده با حیوانات در فرهنگ ایرانی؛ چالشها و آسیبها» از سلسله نشستهای پژوهشکده الهیات و خانواده دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان با رویکرد پایداری و کارآمدی خانواده که امروز، ۱۴ دیماه برگزار شد، اظهار کرد: تحقیقات نشان میدهد انس با حیوانات به کاهش سطح فشار خون کمک میکند و باعث افزایش آندروفینها میشود که به نوبه خود، میزان رضایت و آرامش را افزایش میدهد و اثر ضد درد دارد. همچنین باعث کاهش هورمونهایی میشود که بر اثر استرس در بدن افزایش مییابد. علاوه بر این، امروز از حیوانات بهعنوان درمان مکمل در خصوص اختلالات روانشناختی همچون افسردگی، اضطراب و استرس بهره میبرند. کسانی هم که مشکل سوءمصرف مواد یا وابستگی به الکل دارند، انس با حیوانات میتواند نقش مؤثری در بهبود آنها داشته باشد.
وی افزود: انسان در اوج وابستگی پا به دنیا میگذارد و در دوره کودکی، تمام توجهش معطوف به نیازهای خودش است، ولی برخی از افراد با وجود افزایش سن، شخصیت و ویژگیهای رفتاریشان در حد یک کودک شیرخوار باقی میماند، یعنی آنچه برایشان اهمیت دارد، خودشان هستند، اصلاً دیگران و نیازهای آنها را در نظر نمیگیرند و همه را در خدمت خودشان میخواهند. اگر انسان مراحل رشد را به درستی طی کند، انتظار میرود که در دوره نوجوانی و بالاتر، ویژگی جدیدی در شخصیت او رخ دهد و آن این است که دیگری را به رسمیت بشناسد و از زاویه دید دیگران به موضوعات نگاه کند. برخی روانکاوان از اصطلاحی با عنوان «شخصیت تناسلی» نام میبرند، یعنی شخصیتی که میتواند تولیدمثل کند، بچه به دنیا بیاورد و از نوزاد خود مراقبت کند. در واقع، انسان سالم و رشدیافته، به مرحلهای از رشد شخصیت میرسد که عنصر «مراقبت» در او مشاهده میشود.
این روانشناس بالینی تصریح کرد: مراقبت، غایتالآمال رشد یک انسان است، نقطهای که انسان از خود فراتر میرود و دیگری برایش اهمیت و رسمیت پیدا میکند. در سنین پایین، دیگری برای ما مفهومی ندارد، درکی از نیازهایش نداریم و اصلاً او را نمیبینیم، ولی در مراحل بالاتر رشد شخصیت، دیگری مفهوم پیدا میکند که مشخصه آن، عنصر مراقبت است. یکی از جنبههای مثبت حضور حیوانات در زندگی انسان و بهخصوص کودکان این است که آنها آرام آرام متوجه مفهوم مراقبت میشوند و آن را یاد میگیرند. مقالات بیشماری در خصوص نقش حیوانات در تأمین سلامتی و بهبود روابط بین فردی وجود دارد، ولی مثل هر رفتار دیگر انسانها، افراط و تفریطهایی نیز در این خصوص رخ میدهد. اگر از روشی که به سلامتی و بهبود کیفیت زندگی ما کمک میکند، استفاده افراطی داشته باشیم، به دشمن ما تبدیل میشود.
وی با اشاره به وابستگیهای غیرمعقول به حیوانات در برخی از افراد، گفت: این افراد وقتی وارد رابطه با حیوانات میشوند، آرام آرام این ارتباط و تعامل را جایگزین روابط بین فردی خود میکنند و حتی آن را در کلام خود نیز نشان میدهند. درست است که در روابط بین فردی، مشکلات و ناراحتیهایی بروز میکند، ولی هر چیزی جای خودش را دارد. یکی از نیازهای روانشناختی انسانها، روابط بین فردی است و نمیتوان چیز دیگری را جایگزین آن کرد، همانطور که فقط یک گروه از مواد غذایی نمیتواند همه نیازهای جسمی ما را تأمین کند. اتفاقی که ارتباط افراطی با حیوانات ایجاد میکند، این است که روابط بین فردی را کاهش میدهد.
وابستگی افراطی به حیوانات حکم اعتیاد به مواد مخدر را دارد
نصیری ادامه داد: آسیب و چالش دیگری که ارتباط غیراستاندارد و ناهنجار با حیوانات باعث آن میشود، این است که فرد دیگر تمایل به حل مسئله و مقابله با مشکلات نخواهد داشت و هر گاه با مشکلی مواجه میشود، فقط سعی میکند وقت بیشتری با حیوانات بگذراند و از این طریق، آرامش کسب کند، دقیقاً همان اتفاقی که در اعتیاد به مواد مخدر رخ میدهد. اگر افراد ارتباط افراطی با حیوانات برقرار میکنند، به این دلیل است که حیوانات زبان ندارند، ما را مورد انتقاد قرار نمیدهند و وارد بحث و چالش نمیشوند و راحتتر با آنها ارتباط برقرار میکنیم، چون به نوبه خود رابطهای یکطرفه است. بنابراین، آرام آرام ما را از روابط بین فردی و اجتماعیمان دور میکنند. از طرف دیگر، حیوانات جایگزین مسائلی میشوند که در سیر زندگی به آنها احتیاج داریم.
وی اضافه کرد: ما انسانها در کنار نیازهای جسمی، دارای یکسری نیازهای روانشناختی نیز هستیم. آبراهام مزلو در نظریه خودش به هرم نیازهای انسان اشاره میکند که بر اساس آن، نیازهای فیزیولوژیک در پایینترین سطح، نیاز به امنیت در سطح دوم، نیاز به احترام و تعلق در سطح سوم و نیاز به خودشکوفایی در بالاترین سطح هرم قرار دارد. از طرف دیگر، روانشناسان معتقدند که با ازدواج، یکسری نیازهای جدید رخ میدهد که قبلاً وجود نداشت، مثل نیاز به مراقبت از دیگری. ما قبل از ازدواج نیز این نیاز را داریم، ولی بعد از ازدواج بیشتر میشود. مراقبت، یکی از نیازهای روانی ما را برآورده میکند. در واقع، اگر کسی از دیگری مراقبت میکند، این کار صرفاً برآورده کردن نیاز آن دیگری نیست، بلکه فرد مراقبتکننده یکی از نیازهای روانشناختی خودش به نام نیاز به مراقبت را برآورده میکند. وقتی این نیاز در مسیر طبیعی خودش اتفاق بیفتد، به تقویت شبکه روابط بین فردی و اجتماعی کمک میکند، ولی اگر آن را در مسیر مراقبت از حیوانات بهصورت افراطی قرار دهیم، آن انرژی که باید صرف انسانها شود، بهصورت افراطی به حیوانات اختصاص پیدا میکند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: رابطه و انس با حیوانات، امری طبیعی و نهادینه شده است و رخداد جدیدی محسوب نمیشود. از زمانی که انسان به این کره خاکی پا گذاشت، یکی از اولین اقداماتی که انجام داد، اهلی کردن حیوانات و مراقبت از آنها بود. بنابراین، نمیتوان آن را از زندگی انسان حذف کرد و در همه فرهنگهای بشری وجود داشته است. نکته حائز اهمیت این است که باید متوجه نقاط قوت و ضعف و افراط و تفریطها در این خصوص باشیم و دقت کنیم که چه چیزهایی را فدای چیزهای دیگر میکنیم. ما در مسائل و مشکلات روانشناختی مثل افسردگی، دنبال راهکارهایی برای کاهش این مسائل و مشکلات هستیم، مثلاً یکی از دلایل عمده رو آوردن به مواد مخدر، مشکلات روانشناختی مثل استرس و اضطراب است که اثر کاهشی نیز بر این مشکلات دارد. البته افراد شیوههای متفاوتی برای مقابله با استرس برمیگزینند که میتوان آنها را به دو نوع سالم و ناسالم تقسیم کرد.
ارتباط افراطی با حیوانات حاکی از مشکلات روانشناختی است
وی افزود: وقتی کسی وابستگی به حیوانات پیدا میکند، وقت و انرژی خود را به آنها اختصاص میدهد و هر چه اضطرابش افزایش پیدا کند، وابستگیاش بیشتر میشود و هر گاه وابستگیاش را کاهش دهد، به شدت به هم میریزد. اگر میبینیم کسی ارتباط افراطی با حیوانات دارد، به این دلیل است که کارکردی برایش دارند و آن، کاهش تنش است. بنابراین، باید نگاه آسیبشناسانهای به این مسئله داشته باشیم و دقت کنیم چه نوع مسئله روانشناختی پشت این قضیه وجود دارد که آنچه میتوانست اثر مثبتی داشته باشد، بلای جان افراد شده است. وقتی با چنین پدیدههایی روبرو هستیم، نگاه ما صرفاً نمیتواند ایجابی یا سلبی باشد، بلکه باید ساختار را در نظر گرفت. در واقع، در چنین پدیدههایی بیشتر با یک مشکل روانشناختی روبرو هستیم. یعنی نیازی وجود دارد که وقتی به درستی با آن برخورد نمیشود، وابستگیهای افراطی اتفاق میافتد.