امنیت غذایی و اهداف اصلی توسعه
دکتر رضا اسدی
امنیت غذایی، فقر و رشد اقتصادی
در طول دهه های گذشته، فشار قابل توجهی بر دولت ها وارد شده است تا مداخلات خود در اقتصاد را به مناطقی که در آنها بازار با شکست مواجه شده یا نیازمند اقدام گروهی است محدود کنند. دولت ها می توانند در سازماندهی فعالیت های اقتصادی و ارائه کالاها و خدمات کارآمدتر از بازار باشند.
عموماً پذیرفته شده است که اقتصادهای متمرکز و آن دسته از اقتصادهایی که دولت در آنها نقش عمدهای در ارائه کالاها و خدمات داشته است از ساختارهای انگیزشی و قیمتهای متغیر رنج میبرند که این عموماً به نفع آسیبپذیرترین افراد جامعه نبوده و در عین حال تاثیر منفی بر نرخ رشد اقتصادی داشته است.
نقش دولت در ارائه یک چارچوب سازمانی برای فعال کردن عملکرد کارآمد بازارها و توسعهبا مدیریت بخش خصوصی بسیار مهم است ولی این تنها نقش آنها نیست.
دولت ها همچنین نقش مهمی در ایجاد چارچوبی از حقوق و تکالیف دارند که جامعه را در کنار هم نگه می دارد و به نیازهای شهروندان پاسخ می دهد.
این امر به ویژه در مورد امنیت غذایی مهم است .
بطور اساسی، دولت در تئوری و در بیشتر کشورها در عمل، تعریف کننده و حامی حقوق مالکیت است.
در غیاب هر گونه حقوق مالکیت، بازارها غیرقابل اجرا می شوند و تولید و مبادله مواد غذایی به سرعت کاهش مییابد. بنابرایننقش دولت در ارائه چارچوبی پایدار برای تولید و مبادله مواد غذایی اهمیت دارد. دولت همچنین می تواند در تامین زیرساخت ها و کاهش شکست بازار در بخش کشاورزی نقش داشته باشد.
از نظر تاریخی، دولت ها همچنین برای اطمینان از حداقل سطوح خاصی از امنیت غذایی مداخله کرده اند. مداخله دولت ها نه تنها به نگرش سیاسی و نگرانی های دولت بستگی دارد، بلکه به ظرفیت دولت برای مداخله نیز بستگی دارد.
در کشورهای فقیر دولت ها ممکن است تأثیر قابل توجهی در مناطق شهری بگذارند، لیکن تأثیر بسیار کمی در مناطق روستایی به دلیل ناتوانی در اجرای برنامه ها یا اجرای مقررات در مناطق دورافتاده دارند.
بطور تقریبی عدم امنیت غذایی نتیجه فقر است. اگر افراد و خانوارها منابع کافی داشته باشند در شرایط عادی باید بتوانند به غذای کافی برای نیازهای خود دسترسی داشته باشند.
در اقتصادهای با ثبات، فقر و امنیت غذایی را می توان به عنوان دیدگاه های متفاوت در مورد یک مشکل اساسی در نظر گرفت این تصور زمینه ساز تغییری است که در برخی از مطالعات از تمرکز بر امنیت غذایی به بحث امنیت معیشتی صورت گرفته است. تمرکز بر امنیت غذایی این مزیت را دارد که بر تسلط بر بخش غذا و کشاورزی در زندگی فقرا، به ویژه در مناطق روستایی تأکید می کند وهمچنین چارچوبی برای بسیاری از مداخلات و برنامه های غذایی که برای رسیدگی به مسائل فقر اجرا می شوند، ارائه می دهد.
در گذشته، یک دوگانگی تا حدیتصنعی توسط برخی از تحلیلگران، بین کارایی و بهبود عدالت ایجاد شده است. اکنون به طور گسترده پذیرفته شده است که رشد اقتصادی شرط لازم برای راه حل پایداردر خصوص فقر و عدم امنیت غذایی است.
رشد و توسعه باعث افزایش درآمد و رفاه فقرا می شود و در نتیجه دسترسی آنها به غذا را افزایش می دهد و در عین حال آسیب پذیری آنها را در برابربحران های اقتصادی کاهش می دهد. در عین حال ابزارهایی را برای دولت ها برای اجرای برنامه های فقر محور و انتقال منابع فراهم می کند و فقرا را قادر به مشارکت در روند رشد کند .
در دهه 1970، رویکرد توزیع مجدد همراه با رشد اقتصادی استدلال میکرد که انتقال درآمد و داراییها به فقرا، به افراد محروم این امکان را میدهد تا خودشان به منبع رشد تبدیل شوند و حتی میتوانست به نرخ رشد کلی بالاتری نسبت به توزیع درآمد نابرابرتر منجر شود.
اکثر تحلیلگران موافق هستند که فقرا به طور بالقوه مهمترین بازار در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هستند و به این ترتیب مهم است که آنها در فرآیند رشد شرکت کنند.
امنیت غذایی، جمعیت و محیط زیست
با رشد فعلی جمعیت، جمعیت جهان تقریباً یک میلیارد نفر در هر دهه در حال افزایش است. یکی از مشکلات عمده ای که جامعه جهانی با آن مواجه است چگونگی تولید غذای کافی برای این تعداد جمعیت بدون تخریب محیط زیست است. اندازه جمعیت برای یک دهه آینده یا بیشتر احتمالاً به طور جزئی تحت تأثیر تصمیمات مربوط به باروری و تولید نسل اتخاذ شده در حال حاضر خواهد بود اما این تصمیمات برای دهه های آینده بسیار مهم می باشند.
جمعیت در جایی که مردم فقیرترین هستند سریعترین رشد را دارد. برای افراد فقیر باروری بالا ممکن است یک انتخاب معقول و منطقی باشد. نیروی کار دارایی اصلی آنهاست و کودکان به جای سرشان به خاطر دستانشان ارزش دارند.
به عنوان مثال، در آفریقا، اگرچه رشد مثبتی در درآمد و تولید غذا در دهه 1980 وجود داشت، اما میزان رشد جمعیت بالاتر از آن پیشی گرفت. در نتیجه نرخ رشد سرانه منفیبود.
به طور فزاینده ای شواهد نشان می دهد که دو عامل در سرعت بخشیدن به پیشرفت یک کشور بسیار مهم هستند. یکی رفاه کلی کشور و به ویژه رفاه فقیرترین اقشار کشور است و این تا حد زیادی به دلیل کاهش عدم اطمینان خانواده های فقیر است و نتیجه آن میزان مرگ و میر نوزادان کاهش می یابد، بنابراین احتمال زنده ماندن کودکان بیشتر است. با بهبود وضعیت خانوارها به جای افزایش صرفاً تعداد، به افزایش کیفیت سرمایه انسانی علاقه مند می شوند. تحصیل برای فرزندانشان مقرون به صرفه می شود.
عنصر دوم به جایگاه زن در جامعه مربوط می شود. همانطور که زنان تحصیلکرده تر می شوند و قدرت بیشتری در خانواده دارند نقش مهمی در توسعه و پیشرفت یک کشور خواهند داشت.
بنابراین، مهم است که اطمینان حاصل شود که رشد اقتصادی به گونه ای رخ می دهد که امنیت غذایی برای فقیرترین افراد افزایش یابد و دسترسی زنان و کودکان به آموزش تضمین شود.
پیشبینی میشود در دو دهه آینده، تخریب زمین باعث ایجاد مشکلات زیستمحیطی بزرگ در آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین شود. منابع غذایی، نواحی آبی در جنوب و جنوب شرق آسیا را تهدید کند و امنیت غذایی فقرا، بهویژه در جنوب و غرب آسیا و آفریقارا تهدید کند. بازسازی بیشتر زمین های تخریب شده از نظر فنی امکان پذیر است اما فقر- کمبود فناوری- ارزش پایین زمین و سیاست ناکافی، توانایی کشاورزان را برای انجام این کار محدود می کند.
اغلب فرض بر این است که کمبود امنیت غذایی و فقر از عوامل اصلی تخریب محیط زیست هستند. بدون شک این عوامل در گسترش زمین های کشاورزی به مناطق جنگلی- در جنگل زدایی به دلیل تامین سوخت و در فرسایش خاک به دلیل کشت نامناسب دخیل هستند.
استدلال می شود که فقراء افق زمانی کوتاهی دارند و نمی توانند در برنامه های حفاظت از خاک سرمایه گذاری کنند. مسلماً اگر این خانواده ها می توانستند نیازهای اولیه خود را از راه های دیگری تامین کنند، به احتمال زیاد ترجیح می دادند این کار را انجام دهند. شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد فقرا از تأثیری که بر محیط خود میگذارند بیاطلاع هستند.
با این حال، عوامل دیگری نیز دخیل هستند. موضوع مالکیت منابع نیز وجود دارد. غالباً کشت زمین های بکر توسط ثروتمندانی که نه برای تأمین غذای خود، بلکه برای تغذیه جهان توسعه یافته از طریق گسترش کشاورزی تجاری، دامپروری و ماهیگیری اقدام می کنند تخریب محیط زیست گسترش می یابد. موضوعات مربوط به پساب های شیمیایی و آلودگی- درگیری بر سر استفاده از آب در اقتصادهای توسعه یافته شایع تر است.
نمونه های امیدوارکننده ای از پروژه هایی وجود دارد که به نظر می رسد موفق بوده اند. بطور مثال در یک منطقه پرجمعیت در کشور کنیا، کشاورزان تشویق شدند تا محصولات خود را با درختان جدید که از نظر اقتصادی سودآور بوده بکارند و بنابراین باعث کاهش فرسایش خاک در آینده گردید ،همچنین طرح های موفقی از احیای جنگل در مناطقی از هند انجام گرفته است.
در درازمدت هیچ تعارضی بین حفظ منابع آب و خاک و امنیت غذایی وجود ندارد. بدون زمین و آب کافی، امنیت غذایی وجود ندارد. در کوتاه مدت، ممکن است درگیری واقعی برای خانواده های فقیر وجود داشته باشد. تحقیقات باید برای توسعه فناوریهای حفاظتی که برای خانوارهای فقیر از منابعی جذاب باشد و شناسایی و اصلاح موانع سازمانی برای حفاظت از محیط زیست ادامه یابد.
پایشو نظارت بر امنیت غذایی
در طول دو دهه گذشته تعدادی از کشورها به ویژه در آفریقا، سیستم های هشدار اولیه مواد غذایی، اغلب با کمک آژانس هایی مانند سازمان خواربارو کشاورزی ملل متحد راه اندازی گردیده است. علاوه بر این، اطلاعات جهانی و سیستم هشدار اولیه فائو در مورد غذا و کشاورزی، بولتن هایی را برای کشورهای عضو خود ایجاد کرده است مانند فصلنامه وضعیت عرضه مواد غذایی و چشم انداز محصول در جنوب آفریقا.
در این بخش، عملکرد این سیستم های نظارتی و شاخص های مناسب امنیت غذایی که باید پایش شوند، مورد بحث قرار می گیرد.
نیاز به سیستم پایش و نظارت بر امنیت غذایی
منطق کلی برای سیستم های پایش امنیت غذایی، ارائه اطلاعات در مورد تحولات امنیت غذایی است که می تواند مبنایی برای مداخله سیاست های دولت و طراحی برنامه باشد. در صورتی که اطلاعات در مراحل اولیه به دست تصمیم گیرندگان مربوطه برسد می توان از بحران های غذایی جلوگیری کرد و مثلا واردات مواد غذایی را می توان انجام دادیا سموم دفع آفات را می توان به مناطق تحت حمله آفات انتقال داد یا در صورت عدم موفقیت، سیستم های توزیع مواد غذایی را می توان فعال کرد. این نشان دهنده ویژگی های ضروری یک سیستم پایش است. مهمتر از همه، سیستم پایش و نظارت باید به گونه ای تنظیم شود که بخشی از یک سازمان رسمی باشد یا به سازمانی گزارش دهد که مکانیزم پاسخگویی دارد. راه اندازی سیستم های نظارتی پرهزینه است و این هزینه تنها در صورتی قابل توجیه است که جمع آوری اطلاعات جزئی از سیاست ها باشد.
پایش نمی تواند یک تمرین آکادمیک باشد بلکه باید منجر به بهبود در طراحی و ارائه برنامه و اجرای سیاست مناسب تر شود. موضوع ارتباط بین سیستم پایش و سازمان تصمیم گیرنده مربوطه، به اندازه ساختار و محتوای خود سیستم پایش، مهم است.
سیستم های پایش و نظارت را می توان به دو دسته تقسیم کرد. 1-سیستمهای پایش ملی و جهانی که در گزارشدهی در مورد در دسترس بودن غذا در سطوح ملی و منطقهای نقاط قوتی دارند ولی در گزارش دسترسی فیزیکی و اقتصادی خانوارها به غذای موجود ضعیف هستند. 2-سیستمهای پایش محلی و خانگی معمولاً در نظارت بر دسترسی بسیار قویتر هستند، اما اغلب در ایجاد تصویری از در دسترس بودن مواد غذایی ضعیفتر هستند.
اطلاعات ممکن است بصورت شفاف برای سیستم پایش جمع آوری شود، اما اغلب می توان از اطلاعاتی استفاده کرد که قبلاً به عنوان بخشی از برنامه آماری کشور یا به عنوان محصول جانبی برنامه های موجود جمع آوری شده باشند . هنگامی که سیستم های جمع آوری داده های موجود می تواند به عنوان بخشی از یک سیستم پایشی مورد استفاده قرار گیرد، هزینه ها به میزان قابل توجهی کاهش می یابد. اثربخشی هزینه باید یک معیار اصلی در توسعه یک سیستم پایش و نظارت باشد.
به موقع بودن یکی دیگر از عناصر مهمی است که باید در هنگام توسعه یک سیستم پایش در نظر گرفته شود. این در هنگام بررسی یک سیستم هشدار اولیه، موقعی که هدف اصلی هشدار در مورد بحران های غذایی آینده است آشکارتر می شود. بطور مثال اگر تجزیه و تحلیل اطلاعات و گزارش به دولت سه ماه طول بکشد ممکن است کاربرد محدودی داشته باشد.
همچنین به موقع بودن سیستم یک عامل مهم در سایر انواع سیستم های پایشی، چه در سطح خانواده و چه برای ارزیابی برنامه است
سیستم های پایش در سطح ملی و بین المللی
رایج ترین شکل سیستم پایش بر امنیت غذایی ملی، سیستم هشدار اولیه است. این در بسیاری از کشورها در سال 1974 برقرار شد و بر این فرض استوارست که مقیاس بحران های غذایی را می توان در سطح کلان در یک اقتصاد رصد کرد و موضوع اصلیآن در دسترس بودن غذا است. برای ارزیابی عرضه احتمالی مواد غذایی، تعدادی شاخص جمع آوریمی شود . در اکثر کشورها، تخمینهایی از تولید محصولات کشاورزی در ماههای منتهی به دوره برداشت انجام میشود. اینها تکمیل شده و تا حدی ممکن است بر اساس اطلاعات هواشناسی باشد. میزان بارندگی ممکن است از ایستگاه های هواشناسی جمع آوری شود و امکان تعیین احتمالات در مورد کاهش بارندگی را فراهم کند. پایش بارندگی در بسیاری از کشورها توسط سنجش از راه دور ماهواره ایباپایش بر تشکیل ابرهای سرد افزایش یافته است. در چند سال گذشته در جنوب آفریقا، سنجش ماهواره ای همچنین امکان ارزیابی رشد رویشیبه ویژه در ارزیابی چراء در اقتصادهای دام را فراهم کرده است، همه اینها برآوردهای تولید مواد غذایی داخلی را بهبود می بخشد.
از طرفی این می تواند با اطلاعات دیگر، در مورد واردات برنامه ریزی شده و برآورد نیازهای مصرف ملی، از یک ترازنامه ساده غذایی که می تواند شکاف های غذایی را شناسایی کندترکیب شود. سیستمهای هشدار اولیه ی پیچیدهتر و توسعهیافتهتر نیز ممکن است اطلاعاتی را در مورد قیمتهای بازارهای محلی جمعآوری کنند تا میزان کمبود در بازارهای مختلف محلی و منطقهای را ارزیابی کنند.
اگرچه در این سیستم به پایش بر امنیت کل مواد غذایی اشاره می شود اما در عمل در بیشتر کشورها اطلاعات جمعآوریشده عمدتاً در مورد غلات است و این نشان دهنده تمرکز موجود در سیستم های آماری کشاورزی است.
اعمال پایش بر تغذیه در سطح ملی به اندازه سیستم هشدار اولیه رایج نیست، اما تعدادی از کشورها دارای سیستم های عملیاتی هستند. با این حال اطلاعاتی که میتوان از این کشورها به دست آورد اغلب مربوط به وضعیت تغذیه کودکان جدا از نوع اطلاعات اجتماعی-اقتصادی است که امکان انجام تجزیه و تحلیل علل مرتبط را فراهم می کند این امر به ویژه در صورت جمع آوری داده ها از سیستم بهداشتینیز محتمل است و بسیاری از کشورها را متمایل می کند تا مشکلات تغذیه را در درجه اول مربوط به بخش بهداشت و سلامت و بی ربط به مشکلات امنیت غذایی و فقر بدانند.
اطلاعات مربوط به حوزه تغذیه اغلب به عنوان محصول جانبی برنامه های ملی بهداشت مانند اطلاعات نوزادان کم وزن اخذ شده از بیمارستانها و اطلاعات مربوط به سنجش کودک که به عنوان بخشی از برنامه پایش رشد شمرده می شود جمع آوری می شود. این می تواند یک روش نسبتا کم هزینه برای جمع آوری اطلاعات در سطح ملی باشد، لیکن ممکن است در ارتباط با اطلاعات اجتماعی مرتبط جمع آوری نشود.
در چند سال گذشته، تلاشهای بیشتری برای گنجاندن دادههای تغذیهای در سیستمهای پایش انجام شده است و این باید درک ما را از تأثیرگذاری دادههای تغذیهای کودکان بهعنوان شاخصهای عدم امنیت غذایی مزمن و همچنین از بحرانهای گذرای غذایی افزایش دهد.
پایش امنیت غذایی بصورت محلی و خانگی
سیستم های پایش بر امنیت غذایی محلی و خانگی بر پایش دسترسی به غذا به جای دسترسی ملی تمرکز می کنند. تأکید بر جمعآوری اطلاعات در سطح محلی و از طریق نظرسنجیهای خانوار، امکان نظارت بر استراتژیهای مقابله مثل فروش های پرخطر به ویژه داراییهای تولیدی- مصرف غذاهای کمیاب و مهاجرت را فراهم میکند. این شاخصها اغلب در مکان خاصی هستند و باید در سطح تفکیک شده جمعآوری شوند.
جمعآوری اطلاعات جامع در مورد مصرف مواد غذایی اغلب بسیار پرهزینه است، اگرچه جمعآوری پرسشها در مورد دفعات مصرف مواد غذایی اصلی ممکن است ارزانتر باشد.
در برخی کشورها، مناطق آسیبپذیر خاصی دارای سیستمهای اطلاعاتی غیرمتمرکز و مبتنی بر اطلاعات محلی هستند که در آن اطلاعات در وهله اول به جامعه محلی گزارش میشود.
جوامع ممکن است اطلاعات محلی داشته باشند که پس از آن امکان تفسیر دقیقتر نتایج سیستمهای پایش را نسبت به تیمهای آماری در پایتخت فراهم میکند، و کمیتههای برنامهریزی محلی اغلب سریعتر به جامعه پاسخگو و مسئول هستند .
منطقه تورکانا در کنیا که به شدت مستعد خشکسالی است، چندین سال است که چنین سیستمی دارد.
در سالهای اخیر تعدادی از کشورها، نقشهبرداری آسیبپذیری را آزمایش کردهاند. این فرآیندی است که در آن اطلاعات موجود در مورد درآمد-عدم امنیت غذایی-سوء تغذیه- نوزادان کم وزن و غیره بر اساس موقعیت جغرافیایی و گاهی اوقات طبقه بندی اجتماعی-اقتصادی تفکیک می شود تا گروه هایی از جمعیت که دارای عوامل خطر متعدد هستند شناسایی شوند. سپس میتوان از این امر به عنوان مبنایی برای نظارت دقیقتر هدفمند و همچنین ارائه اطلاعاتیکه مبتنی بر برنامههای حمایتی اقتصادی و اجتماعی است، استفاده کرد.
علل عدم امنیت غذایی در سطح خانوار معمولاً پیچیده است و بسته به مکان و موضوعات اجتماعی-اقتصادی متفاوت است. این بدان معناست که تحلیلگر برای ارائه اطلاعاتبه تصمیم گیرندگان به گونه ایکه آنها را گمراه نکند با چالش بزرگی روبرو است.
فکر نمیکنین اخلاقی باشه که مقاله اصلی عنوانش ذکر شود؟