حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: «مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست از ماه خرداد سال گذشته میدانستند که پیروز مشکل کلیه دارد، اما مساله را مخفی کرده و حیوان را به مهمانسرای محیط زیست بردند و شخصی را مسئول نگهداری او کردند که از پیروز عکس میگرفت و در اینستاگرام منتشر میکرد.» این را «دکتر پیام محبی» به حکیم مهر میگوید: «در تصاویر، پیروز با اسباببازیهای گربه بازی میکرد و روی چمن مصنوعی بود و اتفاقا همان زمان گفتم که مستعد این هستیم که از یک یوزپلنگ بچه گربه بسازیم و مثل بچه گربه با او رفتار میشد. از اینجا به بعد فعالیتهای تبلیغاتی و جذب مخاطب شروع شد و این توقع را در جامعه به وجود آوردند که پیروز قرار است ایران را نجات دهد، در صورتی که اصلا اینطور نبود و عملا حیوانات در اسارت توان برگشتن به طبیعت را ندارند. پیروز به عنوان یک توله یوزپلنگ بزرگ شده در اسارت نهایتا میتوانست تبدیل به یک یوزپلنگ باغ وحشی شود.»
وی در گفتوگو با حکیم مهر تصریح میکند: «زمانی که دو توله اول مردند و پیروز را به مهمانسرای محیط زیست بردند، اقای اکبری گفتند ما باید دامپزشک خارجی میآوردیم، چون ما دانش دامپزشکی در ایران نداریم. من گفتم ما دانش دامپزشکی داریم و اگر قرار باشد کسی را وارد کنیم، باید مدیر بیاوریم نه دامپزشک، چون مدیر خارجی لااقل بلد است که از دانش دامپزشکی داخل کشور استفاده کند.»
حکیم مهر: آقای دکتر، تراژدی «پیروز» از کجا شروع شد؟
داستان «پیروز» از داستان «ایران» شروع میشود؛ یوزپلنگی که قاچاقچیان در حال جابهجایی او بودند اما با تلاش محیط بانان موفق به این کار نشده و او را به پردیسان آوردند و تلاش کردند که شرایط حاملگی او با «کوشکی» را فراهم کنند، اما این دو با هم جفت نمیخوردند. اواخر سال 98 محیط زیست یک قرارداد با بیمارستان بنده منعقد کرد تا در مورد یوزپلنگهای توران با آنها همکاری کنیم. اگر اشتباه نکنم در فروردین یا اردیبهشت سال 99 ما کارهای مرتبط را انجام دادیم و اینها منتقل شدند.
حکیم مهر: چرا باروری انجام نشد و انتقال آنها چه ضرورتی داشت؟
تئوری آنها برای انتقال درست و منطقی بود. بیشترین دلیل عدم باروری احتمالا نگهداری آنها در فضای شهر تهران بود، کمااینکه در پارکی بودند که چند اتوبان کنار آن وجود دارد، از بالای سر آن هلیکوپتر تردد میکند، مردم مراسم چهارشنبهسوری و سیزده به در برگزار میکنند و حیوان هم درک درستی از اینکه این مسائل طبیعی است، ندارد و در نهایت باعث میشد که جفتگیری نکنند. آن فضا احداث شد و ما حیوانات را به آنجا منتقل کردیم. بلافاصله یک نر دیگر پیدا شد و خیلی راحت با ایران جفتگیری کرد. در واقع آن نر از طبیعت صید شد و چون در فضای درست و خارج شهر بود و موبایل هم آنتن نداشت، حاملگی انجام شد تا اینکه زمان زایمان رسید.
درست در همین لحظه نکته مهمی که اتفاق افتاد؛ تغییر دولت، اعضای کابینه و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاونین ایشان بود که آقای اکبری معاون شدند. با این اتفاق تا آنجا که بنده خبر دارم، تمام اعضای تیم قبلی که با ایران سروکار داشتند و باعث حامله شدن او شده بودند، از پروژه کنار گذاشته شدند، تا حدی که حتی به آنها اجازه ورود به پروژه را نمیدادند. نکته بعدی این بود که ایران به یکباره سزارین شد و خود سزارین مشکلات زیادی را برای او به همراه آورد.
حکیم مهر: آیا سزارین لازم بود؟
بنده به علت سزارین اصلا کاری ندارم. بالاخره دامپزشک میدان که دکتر اکرامی بودند، حتما از ماهایی که بالای سر حیوان نبودیم، بهتر میدانسته که چه خبر بوده است. به هر حال حیوان سزارین شد و حیوانی که سزارین میشود، مستعد مشکلات زیادی خواهد بود. اولین مساله این است که تولهها به راحتی از مادر شیر نمیخورند، چون موضعی که سزارین انجام میشود از بین سینههای حیوان است. حیوان درد دارد، اذیت میشود، باید دارو و آنتیبیوتیک مصرف کند و بچهها تحت تاثیر آنتیبیوتیک قرار میگیرند. احتمالا شیر نخورده بودند و به همین دلیل با سرنگ به آنها شیر دادند که در فیلمها مشخص شد.
حکیم مهر: شیر دادن با سرنگ کار درستی بوده است؟
مکانیسم شیر خوردن به این صورت است که وقتی توله شیر را میمکد، حلق او در حالتی قرار میگیرد که راه مری باز شود. اما زمانی که با سرنگ به او شیر میدهید، ممکن است تنفس کند و شیر را به درون ریه بکشد. توله اول فوت شد و توله دوم هم در شرف فوت شدن بود که گفتند این دو را به تهران ببریم که توله دوم در مسیر تهران تلف میشود. توله سوم که «پیروز» بود، به تهران میرسد و از این لحظه داستان دوباره عوض میشود و من در جریان آن بودم. آنها را به یک مرکز دامپزشکی برده و آزمایش گرفتند که من نتیجه آزمایش را دیدم و مطابق آن همه چیز حیوان سالم بود. نمیدانم چه اتفاقی میافتد که یکی از دامپزشکان ایرانی که آن زمان در ایران هم نبوده، به صورت تلفنی به دامپزشکان محیط زیست پیشنهاد میکند که به او داروی لینکواسپکتین بدهند. اینکه این دارو با چه دوز و تعدادی تجویز شده را نمیدانیم اما این را میدانیم که تجویز لینکواسپکتین برای حیوان و گربهسان و مخصوصا توله یوزپلنگ چند روزه باعث از بین رفتن بافت کلیه میشود. در ادامه و در اواخر خرداد یک دامپزشک خارجی میآورند که تشخیص ایشان نارسایی حاد کلیوی بوده است.
حکیم مهر: این بیماری چقدر خطرناک است؟
اگر به نارسایی حاد کلیوی رسیدگی شود، امکان درمان دارد اما اگر به شکل صحیح درمان نشود، به مرور تبدیل به نارسایی مزمن کلیه شده و حیوان را میکشد. در هر صورت در ماه خرداد میدانستند که پیروز مشکل کلیه دارد. از اینجا به بعد را ما اطلاعی نداریم، چون مساله را مخفی کرده و حیوان را به مهمانسرای محیط زیست بردند و شخصی را مسئول نگهداری او کردند که از پیروز عکس میگرفت و در اینستاگرام منتشر میکرد. در تصاویر، پیروز با اسباببازیهای گربه بازی میکرد و روی چمن مصنوعی بود و اتفاقا همان زمان گفتم که مستعد این هستیم که از یک یوزپلنگ بچه گربه بسازیم و مثل بچه گربه با او رفتار میشد. از اینجا به بعد فعالیتهای تبلیغاتی و جذب مخاطب شروع شد و این توقع را در جامعه به وجود آوردند که پیروز قرار است ایران را نجات دهد. در صورتی که اصلا اینطور نبود و عملا حیوانات در اسارت توان برگشتن به طبیعت را ندارند. پیروز به عنوان یک توله یوزپلنگ بزرگ شده در اسارت نهایتا میتوانست تبدیل به یک یوزپلنگ باغ وحشی شود.
در ادامه بیماری پیروز حاد شد و او را به بیمارستان دکتر مرادی بردند و در آنجا شروع به درمان کردند. آن زمان در اخبار منتشر میشد که نیاز به دستگاه دیالیز هست و با خود من هم در این رابطه صحبت کردند. در این مدت 9 ماه پیروز خیلی معروف شده و یک مقدار رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت و همه اینها توقعاتی بود که تیم محیط زیست در جامعه به وجود آورده بود. در حالی که اگر یک مقدار منطقی فکر میکردند، وقتی حیوان در دو ماهگی نارسایی کلیه از خود نشان میدهد، حتما در درازمدت به مشکل میخورد. در نهایت حیوان تلف شد و همان روز از مجلس شورای اسلامی بنده، دکتر مرادی، دکتر اکبری و دکتر عبدلی از محیط زیست را خواستند که نمایندگان محیط زیست نیامدند و کسی در آنجا پاسخگو نبود. به یکباره همه چیز به سکوت خبری رفت و حیوان را به پژوهشکده پردیسان منتقل کردند و فکر میکنم که دکتر ساسانی در همان روز که اسفند سال گذشته بود، اقدام به کالبدگشایی کردند که هنوز جواب آن را ندادهاند.
حکیم مهر: اخیرا دکتر اکبری در یک اظهار نظر اعلام کردند که علت مرگ پیروز خوردن تکهای از پلاستیک بوده که در ادامه از موضع خود برگشتند. نظر شما چیست؟
من این را میدانم که وقتی کالبدگشایی کردند، یک تکه پلاستیک هم از معده حیوان خارج کردند اما علائمی که ما از پیروز در 10 روزی که در بیمارستان مرکزی تحت درمان بود، دیدیم، هیچ کدام مربوط به انسداد روده نبود و انسداد روده هم چیزی نبود که کسی نتواند تشخیص دهد. پیروز حتما مشکل کلیه داشت، کمااینکه من آزمایش کلیه را دیدم و کلیه از کار افتاده بود و پیروز دقیقا با علائم نارسایی حاد کلیوی تلف شد.
حکیم مهر: برنامه دیالیز پیروز به کجا رسید؟
دیالیز کار بسیار سخت و پیچیدهای است و نمیتوان حیوان را به همین شکل به دستگاه دیالیزی بست که برای انسان کار کرده است. از یک ماه قبل هم گفتند که اگر پیروز مریض است، اشکالی ندارد چون مادرش دوباره جفتگیری کرده و تمام علائم حاملگی را دارد اما دو ماه بعد تغییر موضع دادند و گفتند که حامله نبوده و این مساله را هم در سکوت خبری بردند و دوباره دکتر خارجی به ایران آوردند که اینها هیچ کدام با هم نمیخواند.
وقتی شکم یک حیوان تحت اسارت مثل ایران بزرگ شده و میگویند، چاق شده، معانی زیادی دارد. حیوان تحت اسارت که خودش برای غذا خوردن به سراغ یخچال نمیرود که چاق شود، بلکه غذای دستی میگیرد. شما باید جیره حیوان را کنترل کنید و اگر غذای دستی میدهید، نباید آن قدر بدهید که حیوان چاق شود. اگر او را چاق کردید، هم اشتباه کردید و دوز را اشتباه دادید. کسی که بلد نباشد به حیوان غذا دهد، حتما بلد نیست حیوان را بدواند.
همه این عوامل را باید کنار هم گذاشت. آخرش هم حرف خود را عوض کردند و گفتند صرفا پلاستیک نبوده و مشکلات کلیوی هم بوده است که به نظر من استارت مساله پیروز از تزریق تلفنی اشتباه اتفاق افتاده است.
حکیم مهر: چرا جواب پاتولوژی را منتشر نمیکنند؟
منتشر نشده و خود من هم سوال مستقیم از دکتر ساسانی نکردم که مشکل چه بوده است. چون ایشان هم طبق تعهدی که به سازمان محیط زیست دادند، معذوریتهای اخلاقی خود را دارند. اما به نظر من پیروز متعلق به سازمان محیط زیست نبوده که بخواهند مساله را محرمانه کنند، بلکه یک مساله ملی و متعلق به همه مردم ایران است و حق دارند که سوال کنند. الان هم من خیلی خوشحال هستم که شما به عنوان یک رسانه تخصصی این مساله را پیگیری و موشکافی میکنید. حتما با متخصصین دیگری هم صحبت میکنید که چرا حیوان مرده است. به هر حال یادتان باشد که پیروز و طبیعت ایران متعلق به همه مردم ایران است و مدیران محیط زیست فقط مسئول نگهداری از آن هستند و بابت آن حقوق میگیرند. اگر توان نگهداری را ندارند، باید اجازه دهند کسی که توان آن را دارد، سر کار بیاید.
زمانی که دو توله اول مردند و پیروز را به مهمانسرای محیط زیست بردند، آقای اکبری گفتند ما باید دامپزشک خارجی میآوردیم، چون ما دانش دامپزشکی در ایران نداریم. من گفتم ما دانش دامپزشکی داریم، کمااینکه سه یوزپلنگ را در حالی حدود 600 کیلیومتر جابهجا کردیم که آمار جهانی میگوید انتقال یوزپلنگ تلفات 30 درصدی دارد. یعنی حداقل یکی از این سه یوزپلنگ باید میمرد اما هر سه تا سالم رسیدند. پس کار سادهای نکردیم و حیوان کاملا سالم رسید. در آنجا هم گفتم که ما دانش دامپزشکی داریم و اگر قرار باشد کسی را وارد کنیم، باید مدیر بیاوریم نه دامپزشک. چون مدیر خارجی لااقل بلد است که از دانش دامپزشکی داخل کشور استفاده کند.
حکیم مهر: به عنوان حرف آخر...
به نظر من هر اتفاقی که برای پیروز افتاده، ناشی از سوء مدیریت بوده است. البته ممکن است که سوء درمان هم باشد اما آن سوء درمان هم در اختیار سوء مدیریت بوده که اجازه داده دامپزشک بدون اینکه حیوان را ببیند، دارویی تجویز کند و این دارو به حیوان تزریق شود؛ خود این مساله جای سوال دارد.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.